☀️۹) الف. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
در دار الحرب (کشور غیرمسلمانی که هیچ معاهدهای با کشور اسلامی ندارد و در موقعیت جنگی در قبال همدیگرند) کسی زندگی نمیکند مگر فاسقی که من از او بری الذمه هستم.
📚الجعفريات، ص82
💢البته حدیث فوق ناظر به حالت عادی است که یک نحوه مودتی بین آن شخص با جامعه کافر برقرار باشد
وگرنه در شرایط خاص حکمش فقر میکند؛
چنانکه در سوال و جوابی از امام صادق ع به این نکته اشاره شده است:
☀️ب. حماد سمندی روایت کرده است که به امام صادق ع عرض کردم: من در بلاد شرک وارد میشوم [و آنجا زندگی میکنم] و نزد ما کسانی هستند که میگویند: اگر در آنجا بمیری با آنها [= در زمره آنها] محشور خواهی شد.
فرمودند: حماد! هنگامی که آنجا هستی، آیا امر ما را یاد میکنی و بدان دعوت می نمایی؟!
گفتم: بله.
فرمود: وقتی در این شهرها - شهرهای اسلامی- هستی، آیا امر ما را یاد میکنی و بدان دعوت می نمایی؟!
گفتم: نه. [ظاهرا از باب تقیه امکان این کار برایش فراهم نبوده است].
فرمود: قطعا اگر تو در آنجا بمیری سپس بتنهایی به عنوان یک امت محشور میشوی و نورت پیشاپیش تو حرکت خواهد کرد.
📚رجال الكشي، ص344
📚الأمالي (للطوسي)، ص46
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👇
سند و متن احادیث شماره ۹
الف. أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
لَا يَنْزِلُ دَارَ الْحَرْبِ إِلَّا فَاسِقٌ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ.
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي بَرِيءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ نَزَلَ مَعَ مُشْرِكٍ فِي دَارِ الْحَرْبِ.
📚الجعفريات، ص82
☀️ب. حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ النَّهْدِيُّ الْكُوفِيُّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حَكِيمٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ التَّفْلِيسِيِّ، عَنْ حَمَّادٍ السَّمَنْدَرِيِّ، قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنِّي أَدْخُلُ بِلَادَ الشِّرْكِ، وَ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَقُولُ: إِنْ مِتَّ ثَمَّ، حُشِرْتَ مَعَهُمْ.
قَالَ: فَقَالَ [لی]: يَا حَمَّادُ، إِذَا كُنْتَ ثَمَّ، تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَ تَدْعُو إِلَيْهِ؟
قَالَ: قُلْتُ: بَلَى [نَعَمْ].
قَالَ: فَإِذَا كُنْتَ فِي هَذِهِ الْمُدُنِ- مُدُنِ الْإِسْلَامِ- تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَ تَدْعُو إِلَيْهِ؟
قَالَ: قُلْتُ: لَا.
فَقَالَ لِي: إِنَّكَ إِنْ مِتَّ ثَمَّ، حُشِرْتَ أُمَّةً وَحْدَكَ، وَ سَعَى نُورُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ.
📚رجال الكشي، ص344
📚الأمالي (للطوسي)، ص46
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
.
1️⃣ «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ ... أَنْ تَوَلَّوْهُمْ»
اسلام به هیچ عنوان از قاعده عدل و انصاف کوتاه نمیآيد حتی در قبال کافر حربی و دشمنی که دارد آزار میرساند. اگر ما را رابطه داشتن با کسانی که با ما میجنگند و آزار میرسانند نهی میکند بلافاصله قید میزند که نهیتان کرده از اینکه با آنان رابطه ولایی برقرار کنید؛ نه اینکه هرگونه رابطهای و نه اینکه در حق آنان عدالت و انصاف را رعایت کنید.
لذا مضمون این آیه کاملا همراه است با مضمون آیهای که میفرمود: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا» (مائده/۲) یا «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/۸).
@yekaye
#ممتحنه_9
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
.
3️⃣ «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ و أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
واضح است که کسانی که به جنگافروزی علیه مسلمانان بیپناه میپرداختهاند یا در آواره کردن آنان نقش داشتهاند یا پشتیبانیهایی از آن جنگافروزان و آوارهکنندگان داشتهاند، همگی ظالم هستند (چنانکه در تدبر ۲ هم یکی از مفسران صریحا همین معنا را به آیه نسبت داد)؛
با این حال در خصوص آنها فقط به نهی کردن از ارتباط ولایی با آنها بسنده کرد و نفرمود که خود آنها ظالماند؛ ولی در خصوص کسانی که با این ظالمان ارتباط ولایی برقرار میکنند تصریح کرد که اینان هستند که ظالماند.
چرا؟
🌴الف. شاید بدین جهت که موضوع این سوره هشدارهایی در خصوص وضعیت مردم درون جامعه دینی است؛ یعنی محل بحث، و خطاب و هشدارش به خود مسلمانان است لذا بر ظالم بودن کسانی که درون جامعه اسلامی هستند تأکید کرد. یعنی شاید اساسا دین نیامده تا ظالم بودن دسته اول را تبیین کند. هر کس عقل سلیم یا فطرت داشته باشد این را میفهمد. اما ظالم خواندن دسته دوم در حد فهم یا جرات متوسط بشری نیست و قرآن باید آن را جا بیندازد. ادعایی است که شاید ما جز به استناد سخن خداوند حاضر به پذیرش آن نبودیم.
🌴ب. شاید میخواهد بگوید ظلمی که به خاطر همراهی برخی مسلمانان با کفار حربی در خصوص بقیه مسلمانان میشود بمراتب شدیدتر از ظلمی است که خود آن کفار در حق مسلمانان مرتکب میشوند.
🌴ج. ...
📝تطبیق بر جریانات روز: قتل عام و آواره کردن مردم مظلوم #لبنان و #غزه
وقتی امروز #اسرائیل این چنین مردم غزه و لبنان را به قتل میرساند و آواره میکند و #آمریکا و برخی کشورهای اروپایی انواع پشتیبانیهای نظامی و غیرنظامی از او انجام میدهند و برخی شرکتهای اقتصادی کالاهای مورد نیاز این اقدامات آنها را تأمین میکنند و ...،
واضح است که:
⛔️اولا هر کس درصدد برقراری رابطه ولایی با اینها برمیآید مورد نهی صریح این آیه قرار میگیرد؛
و
🔥ثانیا به نص این آیه این کسانی که به رابطه ولایی با این کفار اقدام میکنند و عملا زمینه به ثمر رسیدن اقدامات آن کفار در حق مردم مظلوم فلسطین و لبنان را فراهم میآورند ظلمشان بر آن مردم کمتر از ظلم خود اسرائیل نیست.
@yekaye
#ممتحنه_9
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
.
5️⃣ «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ»
آیه نهی خود را در خصوص کسانی برد که «در [امر] دین با شما پیکار کردند» و «شما را از دیارتان بیرون راندند» و «بر بیرون کردنتان [همدیگر را] پشتیبانی کردند». آیا اگر کسی فقط یکی از این سه کار را انجام داده باشد (یعنی فقط با ما جنگیده باشد اما در بیرون کردن ما از دیارمان مستقیما مشارکتی نداشته؛ یا فقط در بیرون کردن ما مشارکت داشته، اما مستقیما وارد جنگ با ما نشده و ...) مشمول نهی از ارتباط با او هستیم؟ یا میتوان با چنین کسی رابطه ولایی برقرار کرد؟
ظاهرا اقتضای تنقیح مناط این است که کسی هریک از اینها را انجام داده باشد، مشمول این نهی است.
اما اگر چنین است چرا از تعبیر «أو» استفاده نکرد که مساله کاملا واضح باشد و نیاز به تنقیح مناط نباشد؟
🌴الف. قرآن فقط در مقام بیان قانون نیست؛ بلکه در مقام فرهنگسازی و ارائه قواعد کلی زندگی هم هست. شاید آوردن حرف «و» به جای «أو»بدین جهت باشد که میخواهد نشان دهد نهی من از رابطه با دیگران یک اصل اولی نیست؛ بلکه در خصوص انسانهایی است که واقعا مریضالقلب هستند و بنا بر دشمنی دارند؛ لذا با آوردن «و» دارد اوصاف متعددی از آنها را پشت سر هم ردیف میکند که مبادا مخاطب گمان کند با هر اقدامی از هر کافری میشود با او رابطه سلبی شدید برقرار کرد. موید این مطلب آن است که برخی از صحابه و تابعین شأن نزول آیه قبل را (که حدی از رابطه با کافرانی که دشمنی نکرده بودند را اجازه میداد) مربوط به گروهی از بنی هاشم، از جمله عباس که در جنگ بدر به اجبار آمدند دانستند. به تعبیر دیگر، اگرچه در حالت عادی با کافری که فقط به جنگ با مسلمانان اقدام کرده هم نباید رابطه ولایی برقرار کرد؛ اما مقصود کافری است که اگر در اخراج مسلمانان و ... اقدامی نکرده، از باب این بوده که موقعیتش را نداشته است؛ وگرنه اگر امکان و موقعیتش را داشت دو کار دیگر را هم انجام میداد.
🌴ب. ...
@yekaye
#ممتحنه_9
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
.
6️⃣ ) «الَّذينَ ... أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ»
مقصود از «ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ» چیست؟
🌴الف. اغلب مفسران و مترجمان تعبیر «ظاهر» را به معنای مظاهره و پشتیبانی از همدیگر و حرف «علی» را به معنای «بر علیه» و نقطه مقابلِ «له» دانستهاند؛ اما معانی دیگری هم میتواند مد نظر باشد؛
از جمله:
🌴ب. فعل «ظاهر» به معنای آشکار کردن باشد و حرف «علی» به معنای «درباره» و «در مورد» باشد؛ چنانکه برخی مترجمان عبارت را چنین ترجمه کردهاند: «در اقدام خود عداوت خود را ظاهر و آشكار نمودند» (ترجمه نوبری). در این صورت آیه میخواهد بفرماید کسانی که نهتنها در بیرون راندن شما از سرزمینتان اقدام کردند بلکه این اقدامشان را کاملا علنی کردند و بدان افتخار نمودند.
🌴ج. ...
@yekaye
#ممتحنه_9
یک آیه در روز
۱۱۳۹) 📖 إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيا
.
7️⃣ «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
ظلم صرفا آن نیست که خود شخص مستقیما حقی از دیگران را تضییع کند؛ بلکه اگر با کسانی که اهل تضییع حق دیگران هستند رابطه ولایی برقرار کند ظالم است.
اما چرا نفرمود «فَأُولئِكَ ظالِمُونَ»؛ بلکه هم ضمیر فصل (هُم) آورد و هم «ال» (که ورودش بر خبر دلالت بر حصر دارد)؟
🌴الف. این تعبیر از باب قصر إفراد است (یعنی حصری است که میخواهد گروه خاص و معینی را بیرون از موضوع کند نه اینکه موضوع را منحصر به موضوع مطرح شده، نماید)؛ یعنی میخواهد بفرماید فقط کسانی که رابطه ولایی با با چنین کافران حربیای است که به قتل و غارت و آواره کردن مسلمانان اقدام کردند ظالماند؛ نه کسانی که رابطه ولایی با هرگونه کافری برقرار کردند (الميزان، ج19، ص234 ).
🌴ب. تعابیری که برای حصر به کار میرود در بسیاری از موارد دلالت بر تأکید شدید دارد (الميزان، ج19، ص234 )؛ یعنی گویی ظلمی که اینها انجام میدهند چنان شدید است که با وجود اینها گویی کس دیگری ظالم نیست.
🌴ج. ...
@yekaye
#ممتحنه_9
۱۱۴۰) 📖 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَی الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ذلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ 📖
ترجمه
💢ای کسانی که ایمان آوردند، هنگامی که زنان مومن، در حالی که مهاجرند، نزد شما آمدند، پس آنان را امتحان کنید، خداوند به ایمان آنها داناترست؛ پس اگر آنان را مومن تشخیص دادید پس آنان را به نزد کافران [= شوهران کافرشان] برنگردانید؛ نه اینان برای آنان حلالاند و نه آنان برای اینان حلال میشوند؛ و آنچه را خرج [این زنان] کردهاند به آنان [= شوهران کافرشان] بپردازید؛ و باکی بر شما نیست که اینان را به همسری درآورید وقتی که اجرتهایشان [= مهریههایشان] را به خودشان بپردازید؛ و به عصمتهای زنان کافر [= پیوندهای زناشوییتان با آنان، که آنان را از وقوع در فحشا حفظ میکرد] دیگر تمسک نجویید؛ و مطالبه کنید آنچه [برای زنان کافرشدهتان] خرج کردهاید و آنها [مردان کافر] هم مطالبه کنند آنچه [برای زنان مسلمانشدهشان] خرج کردهاند. این حکم خداوند است که بین شما حکم میکند و خداوند دانای باحکمت است.
سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۱۰
۱۴۰۳/۸/۱۱
۲۸ ربیع الثانی ۱۴۴۶
@yekaye
#ممتحنه_10
🔹آمَنُوا / الْمُؤْمِناتُ / بِإيمانِهِنَّ / مُؤْمِناتٍ
درباره ماده «أمن» و کلمه «مؤمن» ذیل آیه ۱ همین سوره بحث شد.
🔖جلسه ۱۱۳۰ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-01-2/
📖اختلاف قرائت: الْمُؤْمِنَاتُ / الْمُومِنَاتُ
▪️در روایت ورش از نافع (مدینه) و روایتی از قرائت ابوعمرو (بصره) و طریقی (طریق محمد بن حبیب از اعشی) از روایت شعبه از عاصم (کوفه) و برخی قراءات عشر (ابوجعفر) و قراءات عیرمشهور دیگری (قرائت أزرق و أصبهانی)؛ و نیز در قرائت حمزه (کوفه) در هنگام وقف، همزه این کلمه به صورت «و» قرائت شده است: «الْمُومِنَاتُ»
▪️اما در بقیه قراءات به همین صورت همزه «الْمُؤْمِنَاتُ» قرائت شده است.
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۵
@yekaye
#ممتحنه_10
🔹الْكُفَّار / الْكَوافِرِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کفر» دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛ به کشاورز «کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و «کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و «تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست]. و کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند.
در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود و «کُفُور» در هر دو با هم به کار میرود.
بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است.
و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
▪️لازم به ذکر است که اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین در حدیثی آمده است که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار)» (که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن)، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت.
🔖جلسه ۲۰۵ http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
▪️همچنین بیان شد که که کلمه «کافر» هم به صورت جمع سالم جمع بسته میشود (کافرون و کافرات) و هم به صورت جمع مکسر، که در حالت جمع مکسر به سه صورت «كُفَّار» و «كَفَرَة» و «كِفار» و در خصوص زنان کافر به صورت «كَوافِر» میآید: «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» (ممتحنه/۱۰)؛ که از این حالات مختلف، در قرائت حفص از عاصم، فقط به صورت «کافرات» و «كِفار» در قرآن کریم به کار نرفته است.
🔖جلسه ۱۱۲۸ https://yekaye.ir/ababsa-80-42/
@yekaye
🔹مهاجِراتٍ
درباره ماده «هجر» قبلا بیان شد که
▪️برخی همچون ابن فارس بر این باورند که این ماده، در اصل بر دو معنای مستقل دلالت دارد؛ یکی «قطع» و «قطیعه» است، که در این معنا نقطه مقابل «وصل» است، چنانکه «هجران» به معنای جدایی و فراق میباشد؛ و دیگری محکم کردن و بستن چیزی، [چنانکه «هجار» طنابی است که با آن شتر نر را مهار میکنند و «فحل مهجور» شتری است که بر او افسار و زمام گذاشته باشند.]؛
▪️اما امثال راغب نشان دادهاند که معنای دوم هم به همان معنای اول برمی گردد؛ چرا که با این کار امکان مهجور و جدا کردن حیوان از آنچه خود حیوان میخواهد میسر میشود.
▪️بدین ترتیب اصل معنای ماده «هجر» درگیر شدن با دیگری و جدا شدن از اوست، خواه این قطع ارتباط، با بدن باشد یا با زبان یا با دل؛ چنانکه «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» (نساء/۳۴) منظور جدایی جسمانی است؛ ولی در آیه «إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان/۳۰) منظور جدایی و رها کردن قلبی (شاید هم قلبی و هم زبانی) است؛ و در آیه «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا» (مزمل/۱۰) به نظر میرسد هر سه مد نظر باشد.
به تعبیر دیگر، این ماده دلالت دارد بر رها کردن و جدایی در جایی که ارتباطی بین آنها وجود داشته است؛ [چنانکه «مهاجر» کسی است که از سرزمینی که مدتها در آن زندگی کرده جدا شود]؛ و نه هرگونه ترک و جدایی، بلکه ترک کردنی که از روی بغض و ناراحتی [و یا همراه با اینها] باشد، چنانکه وقتی با نارحتی از شنیدن ادامه سخن کسی روی گردان میشوی تعبیر «هجرتَ الرجل» را به کار میبرند...
▪️این ماده وقتی به باب مفاعله میرود (مهاجرت) یک نوع استمرار را با خود دارد؛ و موید این مطلب آن است که
در قرآن کریم، وقتی در خصوص مسائل عادی اجتماعی: «وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلا» (مزمل/۱۰) ، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/۵) و یا خانوادگی: «وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ» (نساء/۳۴) وقتی دستور جدایی میآید با صیغه ثلاثی مجرد است؛
اما وقتی مساله هجرت دینی و از مسیر باطل جدا شدن و در مسیر حق قرار گرفتن مطرح میشود، از باب مفاعله استفاده میشود که به طور ضمنی استمرار و همیشگی بودن این حرکت به سوی مقصد الهی را در خود دارد؛ مانند «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها» (نساء/۹۷) ، «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا» (انفال/۷۲) «وَ مَنْ يُهاجِرْ في سَبيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُراغَماً كَثيراً وَ سَعَةً وَ مَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهاجِراً إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِه» (نساء/۱۰۰) «وَ الَّذينَ هاجَرُوا فِي اللَّهِ» (نحل/۴۱) و نیز رواج خود کلمه «مهاجر» (نساء/۱۰۰؛ و بویژه تعبیر: قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى رَبِّي، عنکبوت/۲۶) و «مهاجرین» (توبه/۱۰۰ و ۱۱۷؛ نور/۲۲؛ احزاب/۶؛ حشر/۸؛ ممتحنه/۱۰) و «مهاجرات» (ممتحنه/۱۰).
🔖جلسه ۹۶۲ https://yekaye.ir/an-nesa-4-34/
📖اختلاف قرائت
▪️در عموم قراءات مشهور این کلمه منصوب (مُهَاجِرَاتٍ) قرائت شده است که حال محسوب میشود؛
▪️اما در برخی قراءات غیرمشهور به صورت مرفوع (مُهَاجِرَاتٌ) قرائت شده است که در این صورت بدل برای «مؤمنات» میباشد
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۵
@yekaye
🔹فَامْتَحِنُوهُنَّ
درباره ماده «محن» قبلا بیان شد که
▪️برخی بر این باورند که در اصل بر سه معنای متفاوت دلالت دارد: یکی همین معنای رایج آزمودن و امتحان کردن (اختبار) [= بررسی کردنی که صحت و سقم خبری را به دست آورد]؛ دوم به معنای عطا کردن و چیزی را به کسی بخشیدن، چنانکه گفته میشود «أتیتُه فما مَحَننی شیئًا: سراغش رفتم اما چیزی به من نبخشید»؛ و سوم به معنای زدن، چنانکه «محنه سوطاً» یعنی او را شلاقی زد.
▪️اما به نظر میرسد که محور اصلی این ماده همان معنای اول باشد؛ یعنی آزمودن و امتحان کردنی که با این کار بخواهد چیزی را معلوم کند، تا حدی که برخی آن را معادل «ابتلاء» دانستهاند.
به تعبیر دیگر، برخی گفتهاند ماده «محن» بر یک نحوه آزمودن و خبر کسب کردنی است که حاصل یک نحوه رویه و جدیت در عمل است و تفاوتش با مادههای «فتن» و «بلی» و «خبر» نیز در همین دو قید «خبر گرفتن» و «وجود یک رویه معین» است؛ درحالی که کلمه «اختبار» به معنای خبر گرفتنی است که با هر وسیلهای حاصل شود؛ و در «افتنان» یک نحوه ایجاد اختلال و اضطرابی برای تحصیل مطلوب در کار است؛ و در ماده «بلو» و کلمه «ابتلاء» هم یک نحوه زیر و رو کردن و تحول نهفته است.
▪️شاید بهترین تعبیر درباره این ماده آن است که این ماده دلالت دارد بر شدت برملا شدن حقیقت چیزی با ازاله کردن آنچه وی را مشوب کرده و پوشانده است؛
و به همین مناسبت کاربردش در مورد «زدن» یک نوع استفاده مجازی است که فقط بر شدت عملی که در این ماده نهفته است استفاده شده؛
و در خصوص عطا کردن هم شاید بتوان گفت همین معنا به صورت مجازی برای «رساندن به چیزی» به کار رفته؛ اما یک احتمال قویتر این است که اینجا قلبی رخ داده است؛ یعنی عطا کردن معنای ماده «منح» است؛ که گاه این تعبیر را به صورت مقلوب به کار میبرند و «محن» بیان میکنند.
🔹این ماده در قرآن کریم فقط در همین باب افتعال و تنها در ۲ آیه به کار رفته است؛ یکی همین آیه؛ و دیگری آیه «أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى» (حجرات/۳).
🔖جلسه ۱۰۶۸ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-03/
@yekaye
🔹أَنْفَقُوا / أَنْفَقْتُمْ
درباره ماده «نفق»
▪️قبلا بیان شد که برخی گفتهاند این ماده در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای از بین رفتن و منقطع شدن، و دیگری در معنای مخفی کردن؛
▪️هر چند که اغلب این دو معنا را به یک معنا ارجاع دادهاند و گفتهاند اصل این ماده به معنای سپری شدن ویا از بین رفتنی که ناشی از جریان یافتن و تمام شدن چیزی باشد.
▪️بدین ترتیب، وجه تسمیه «انفاق» (خرج کردن) آن است که پول انسان با خرج کردن تمام میشود. و «نفقه» (= خرجی) اسم چیزی است که انفاق و خرج میشود...
🔖جلسه ۴۰۸ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-11/
@yekaye
🔹لا جُناحَ عَلَيْكُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جنح» را در اصل به معنای میل و انحراف دانستهاند و برخی گفتهاند به میل و رغبت به کاری یا به چیزی یا به سمت و سویی گفته میشود و تفاوت سه واژه «میل» و «جنح» و «رغبت» این است که «میل» عنوانی مطلق است ولی «جنح» میلی است که همراه با عمل باشد و «رغبت» که میلی است که همراه با علاقه و گرایش درونی باشد. از این توضیح بخوبی معلوم میشود که وقتی قرآن در مورد دشمنان تعبیر «جنح للسلم» و نه تعبیر «رغب الی السلم» را به کار میبرد (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّه؛ انفال/۴۱) منظور صرفا ابراز تمایل به صلح نیست؛ بلکه گونهای از تمایل به صلح است که با عمل آنها واقعی بودنش را نشان دهد.
▪️«جَناح» را به بال پرندگان میگویند از این جهت که به دو سو میل میکند (طائِرٍ یطیرُ بِجَناحَیهِ؛ انعام/۳۸) و به پهلوی انسان و گاه به نحو استعاری به دست انسان هم به این مناسبت «جَناح» گفته میشود (وَ اضْمُمْ یدَكَ إِلى جَناحِكَ، طه/۲۲؛ اضْمُمْ إِلَیكَ جَناحَكَ مِنَ الرَّهْب، قصص/۳۲)؛ هرچند برخی بر این باورند که استعمال آن در مورد دست، مجازی نیست، و وجه تسمیه دست به «جناح» آن است که انسان به وسیله آن به سوی چیزی متمایل میشود.
▪️«جُناح» به گناه میگویند از این جهت که از راه حق منحرف شده است و تعبیر «لا جُناحَ عَلَیكُمْ» و تعابیر مشابه آن ۲۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
🔖جلسه ۷۰۱ http://yekaye.ir/al-fater-35-1/
@yekaye
🔹أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «نکح» هم برای «پیمان ازدواج» به کار میرود و هم برای «عمل نزدیکی کردن».
▫️برخی همچون مرحوم طبرسی بر این باورند که اصل آن برای عمل نزدیکی کردن بوده، و به مناسبت برای ازدواج هم به کار رفته؛
▫️در مقابل امثال ابن فارس و راغب بر این باورند که این ماده در اصل به معنای عقد و پیمان ازدواج است؛ و نه نزدیکی کردن، و بعدا به نحو استعاری برای جماع و نزدیکی به کار رفته است؛ بویژه که با توجه به وجود حیا در انسان تمامی اسمهای ناظر به جماع، ابتدا به نحو کنایی در خصوص این کار استفاده شده است.
▪️شاهد قرآنی بر اینکه «نکاح» لزوما به معنای نزدیکی کردن نیست، این آیه شریفه است که: «إِذا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُن» (احزاب/۴۹) چرا که از نکاحی صحبت کرده که قبل از تماس به طلاق منجر شده است. چنانکه آیه «وَ ابْتَلُوا الْیتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوالَهُمْ» (نساء/۶) نیز صرف بلوغ جنسی نیست، بلکه بلوغ اجتماعیای است که شخص آمادگی ازدواج و تشکیل خانواده را پیدا میکند؛ و شاهد دیگری بر این مدعا هم که اصل نکاح ناظر به پیوند زناشویی، و نه عمل جنسی بوده، و کاربردش در عمل جنسی به نحو استعارهای بوده، آن است که علیرغم شباهت عمل جنسی در حیوانات با انسان، ظاهرا تعبیر «نکاح» فقط در مورد عمل انسان (و نه عمل بین خود حیوانات) به کار میرود.
▪️کاربرد این ماده به صورت ثلاثی مجرد (نَكَحَ ینْكِحُ نِكاحاً) به معنای «ازدواج کردن» است که هم برای مرد «وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساء» (نساء/۲۲) هم برای زن «حَتَّی تَنْكِحَ زَوْجاً غَیرَهُ» (بقره/۲۳۰) و هم برای خود پیمان ازدواج «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقره/۲۳۵) به کار میرود؛ ...
🔖جلسه ۹۲۸ http://yekaye.ir/an-nesa-4-3/
@yekaye
🔹حِلٌّ / يَحِلُّونَ
درباره ماده «حلل» قبلا بیان شد که
▪️اصل این ماده را به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانستهاند؛
▪️ «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفتهاند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده شده است.
▪️«فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود میآید بارهایش را باز میکند؛ و کمکم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است.
▪️به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/۲۳) میگویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است؛ برخی گفتهاند از این جهت هریک حق دارد لباس دیگری را بگشاید و مرحوم طبرسی علاوه بر این دو احتمال، احتمال سومی را مطرح کرده که چون هریک از آنها در بستر و نزد دیگری حلول میکند. برخی گفتهاند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفتهاند.
▪️«محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفتهاند.
🔖جلسه ۳۳۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-2/
📖اختلاف قرائت
لا هُنَّ حِلٌ لهم
▪️این عبارت در عموم قراءات مشهور به همین صورت «لا هُنَّ حِلٌ لهم» قرائت شده است؛
▪️اما در قراءات غیرمشهور (طلحه) هم به صورت «لا هُنَّ یَحِلّان لهم» و هم به صورت «لا هُنَّ يَحْلِلْنَ لهم» نیز قرائت شده است
📚 (معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۶
@yekaye
🔹أجُورَهُنَّ
▪️ماده «أجر» را در اصل در دو معنا دانستهاند: یکی در معنای پاداش و کرایهای که برای کاری داده میشود؛ و دوم در معنای پانسمان کردن و درست کردن استخوان شکسته؛ و البته چه بسا بتوان این دو را این گونه به هم برگرداند که گویی اجرتی که به کارگر میدهند چیزی است که مشکلات و شکستگیای که در زندگیاش پیش آمده را جبران و رفع میکند.
▪️فعل ثلاثی مجرد این به صورت «أَجَرَ یأْجُرُ» است (عَلی أَنْ تَأْجُرَنی ثَمانِی حِجَجٍ؛ قصص/۲۷) و اگرچه مصدر آن به صورت «أَجْر» رایج است (إِنَّ اللَّهَ لا یضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ؛ توبه/۱۲۰ و هود/۱۱۵ و یوسف/۹۰)؛ اما برخی «إجاره» (بر وزن فعاله) را نیز مصدر ثلاثی مجرد دانستهاند (همانند تجارت) که مصدر باب افعال آن «ایجار» میشود که به معنای اجاره دادن است و هم به صورت یک مفعولی و هم به صورت دومفعولی (آجرت الزید الدار) به کار میرود. «أُجاره» اسم است برای آنچه از اجرت که در عمل داده میشود و با توجه به اینکه «أجر» به صورت «أجور» جمع بسته میشود (إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ یوْمَ الْقِیامَة؛ آل عمران/۱۸۵) بعید نیست که از معنای مصدری به صورت حاصل مصدر و اسم تبدیل شده باشد؛ و یکی از کاربردهای رایج «أجر» کاربرد آن در خصوص مهریه زنان است: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً» (نساء/۲۴) هرچند برخی این را کاربردی کنایی و استعاری دانستهاند. ...
🔖جلسه ۹۵۱ https://yekaye.ir/an-nesa-4-24/
@yekaye
🔹لا تُمْسِكُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند، مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (ملک/۲۱) یا «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» (نساء/۱۵)؛
▫️و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن» (وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ؛ حج/۶۵) معرفی کردهاند؛
▫️و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است، دانسته اند.
▪️این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِكَ لَها، فاطر/۲؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/۳۸)
▪️اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند.
▪️و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
🔖جلسه ۷۰۲ http://yekaye.ir/al-fater-35-2/
📖 اختلاف قراءات
▪️در اکثر قراءات این کلمه در باب افعال و به صورت «لَا تُمْسِكُوا» قرائت شده است که در آیات دیگر قرآن با تعابیر «فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ» (بقره/۲۲۹) و «وَ لا تُمْسِكُوهُنَّ ضِراراً» (بقره/۲۳۱) و «أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ» (احزاب/۳۷) تناسب دارد.
▪️اما در قرائت اهل بصره (ابوعمرو) و برخی قراءات عشر (یعقوب) و اربعه عشر (حسن و یزیدی) و برخی قراءات غیرمشهور (ابن جبیر و أعرج و أبوالعالیة و مفضل و روایتی از قرائت ابن مجاهد) در باب تفعیل و به صورت «لا تُمَسِّكوا» قرائت شده است که در آیات دیگر قرآن با تعبیر «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ» (اعراف/۱۷۰) تناسب دارد.
▪️در روایتی (معاذ) از قرائت اهل بصره (أبوعمرو) و روایتی (عبدالحمید) از قرائت شام (ابن عامر) و برخی قراءات اربعه عشر (حسن) و برخی قراءات غیرمشهور (ابن عباس و عکرمه و ابن ابی لیلی و ابن یعمر و أبوحیوة) این کلمه در باب تفعل و به صورت «لا تَمَسَّكُوا» قرائت شده است که در اصل «لا تَتَمَسَّكُوا» بوده که یکی از «ت»های آن حذف شده است.
▪️همچنین حسن (از قراء اربعه عشر) قرائت دیگری از این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد «لا تَمْسِكوا» دارد.
📚مجمع البيان، ج9، ص410
📚معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۷
@yekaye
🔹بِعِصَمِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عصم» را در اصل به معنای «منع کردن» یا امساک (خودداری) دانسته؛ و برخی گفتهاند به معنای «حفظ» کردنی است که همراه با «دفاع» و (دفع کردن امور بیگانه) باشد و برخی هم گفتهاند این واژه سه معنای «امساک» (خودداری) و «منع» (جلوگیری) و «ملازمت» (همراهی) را با هم دارد...
▪️«عصمة» هم هر چیزی است که بدان «اعتصام» جویند، و «عصمت پیامبران» هم به معنای آن است که آنها چنان خود را در پناه خداوند قرار دادهاند که وی آنها را از افتادن در گناه حفظ میکند.
البته در قرآن کریم کلمه «عصمة» تنها یکبار و آن هم به صورت جمع مکسر: «عِصَم» و در مورد پیوند ازدواج برای زنان به کار رفته است: «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» (ممتحنة/۱۰) و ظاهرا به این جهت به این پیوند «عصمة» گفتهاند که زنی که ازدواج میکند تحت حفظ و حمایت شوهرش قرار میگیرد و شوهر مانع از هرگونه مزاحمتی از جانب دیگران برای وی میشود (معنای «لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» این است که به پیمان ازدواج با زنان کافرتان دیگر تمسک نجویید؛ یعنی همان که مسلمان و کافر نمیتوانند همسر همدیگر باشند).
🔖جلسه ۴۳۶ https://yekaye.ir/al-ahzab-33-17/
@yekaye