1️⃣قبلا (جلسه 925) اشاره شد که شاید بتوان گفت
💢این سوره در مقام تکوین بنیان جامعه دینی است؛ جامعه ای که شروع و زیربنایش نظام خانواده است؛ و البته میخواهد آن نوع روابط مطلوب خانوادگی به افق روابط اجتماعی هم کشیده شود؛ و آرمان جامعه، نه فقط برابری و عدالت، که برادری و مودت قرار داده شود.💢
فرازی از سوره که بر مسائل خانوادگی تمرکز دارد تا آیه 36 است که به نظر میرسد در این فراز سه بار جمعبندی ارائه شده است:
🔺یکی آیات 13-14 که اشاره میکند آنچه گفتیم حدود الهی است که پیرویاش بهشت؛ و عصیانش جهنم را در پی دارد؛
🔺دوم آیات 26-28 است که میفرماید خداوند میخواهد مطالب را برای شما تبیین کند؛ و در عین حال به شما تخفیف دهد؛ اما شهوتطلبان میخواهند انحرافی عظیم پدید آورند؛ و
🔺سوم آیه 36 است که مخاطب را به عبودیت و سپس به احسان به والدین و خویشاوندان و سایر مردم دعوت میکند و از اینجا وارد بحثهای جامعه فراتر از خانواده میشود.
🔸پس طبیعی است که در اینجا که ظاهرا اولین نتیجهگیری از آیات است، درنگی داشته باشیم.
@yekaye
2️⃣ این آیات 1 تا 14 را به نوبه خود در چهار فراز میتوان ملاحظه کرد:
🔹الف. فراز اول، آیه نخست است که مردم را به تقوای الهی میخواند و در این مقام بر ربوبیت خداوند که همگی را از یک زن و مرد پدید آورد مردان و زنان را از آنها پراکند، تاکید کرد، خدایی که ارتباطات انسانها و خویشاوندی به واسطه او در جهان برقرار شده است. این تعبیر بخوبی نشان میدهد که حال و هوای سوره، حال و هوای پیوندهای اجتماعی با محوریت خانواده خواهد بود.
🔹ب. فراز دوم، آیات 2 تا6 است: محور این آیات بر رعایت حال ضعیفان، بویژه در امور اقتصادی در جامعه است؛ که در این فراز بر دو گروه متمرکز شده است: یکی یتیمان، که حامی و پناهگاهی ندارند؛ و هشدار میدهد به کسانی که سرپرستیِ آنان را عهدهدار شدهاند که مبادا اموال آنان را مستقیم یا غیرمستقیم مصادره کنید؛ و به بهانههای مختلف، از درهمآمیختن اموال آنان و خود، و آنگاه اموال مرغوب آنان را خرج کردن گرفته، تا ازدواج با دختران یتیم، به تصاحب اموالشان روی آورید، و دیگری، زنان است، زنانی که به ازدواج با مردان درآمده، و عملا تحت تکفل آنان واقع شدهاند و مهریه و نفقهشان برعهده مردان آمده؛ که مبادا این تفوق اقتصادی شما موجب شود در پرداخت مهریه آنان، بدانان ستم کنید؛ ویا اگر توان عدالت به خرج دادن در میان زنان را ندارید، به ازدواج بیش از یکی اقدام کنید؛
در عین حال تاکید میکند که اگر این افرادی که تحت تکفل شما واقع شدهاند هنوز به رشد و بلوغ اقتصادی نرسیدهاند نباید اموالشان را بیمحابا در اختیارشان قرار دهید؛ و مجددا تاکید میکند که مبادا همین را بهانه کنید که اموال آنان را مصادره کنید.
🔹ج. فراز سوم، آیات 7 تا 12 است که به مساله ارث در خانواده میپردازد؛ ابتدا بر اصل ارث بردن هم مردان و هم زنان تاکید میکندف سپس بحث را با دو توصیه اخلاقی ادامه میدهد: یکی اینکه از وراث میخواهد به مستمندان و نیازمندانی که صریحا سهمالارثی ندارند، بهرهای دهند؛ و دوم اینکه مبادا اقویا در وارثان سهم ضعفا و یتیمان را مصادره کنند؛ و آنگاه به بیان احکام طبقه اول (فرزندان و والدین)، و طبقه دوم (برادر و خواهر) و نیز زوجین (که با همه طبقات ارث میبرند) پرداخت.
🔹د. فراز آخر، دو آیه 13-14 است که در آنها هدار میدهد که آنچه گذشت حدود الهی است که حرکت انسان در آن درون حد و مرزها، وی را به بهشت جاویدان و رستگاری عظیم میرساند؛ و خروج انسان از این حد و مرزها وی را به جهنم و خواری خواهد کشاند.
@yekaye
3️⃣ اگر دقت شود در مساله تکفل اجتماعی و اقتصادی، به عنوان اولین گام در شکلگیری کوچکترین واحد اجتماعی، سه گونه تکفل داریم:
🔺یکی تکفلی که کاملا به صورت طبیعی حاصل میشود؛ و آن تکفل فرزندان خود شخص است؛ که به خاطر علائق طبیعیای که خداوند در دل والدین نسبت به فرزندان قرار داده، در این فراز اصلا متعرض آن نشده است؛
🔺دوم تکفل در جایی است که با ایتکه اصلا طبیعی نیست اما بدون اختیار شخص تحت تکفل حاصل شده؛ و آن در مورد یتیمان است؛ که در سطحی نیستند که خودشان کفیل خود را تعیین کنند؛ و از این جهت احتمال ظلم در آنان بیش از هر جای دیگری است؛ و
🔺سوم در جایی است که این تکفل با اختیار خود شخص تحت تکفل حاصل شده، و آن در ازدواج است، که برای تشکیل خانواده و متناسب با تقسیم کاری که در خانواده رخ میدهد، زن میپذیرد که بار اقتصادیاش برعهده مرد خاصی باشد؛ پس بنوعی خود را تحت تکفل مرد قرار میدهد، که اینجا نیز باز بدین جهت که مرد تکفل وی را عهدهدار شده، احتمال ظلم، و اینکه نخواهد آنچه شرعا متکفل شده را ادا کند، پیش میآید؛
و از این رو، خداوند بر این دو مورد اخیر تمرکز کرده است.
💠ثمره #اجتماعی:
💢نحوه مواجهه با مساله #حقوق_کودک در #اسلام و #غرب💢
همان طور که حرفهایی که قرآن کریم مطرح کرده، دلالتهای اجتماعی فراوان میتوان یافت، از حرفهایی که مطرح نکرده نیز میتوان دلالتهای اجتماعی متعددی برکشید.🤔
چنانکه دیدیم در این آیات، از مهمترین افراد تحت تکفل، که به طور طبیعی در این موقعیت قرار می گیرند، یعنی فرزندان خود شخص، سخنی به میان نیامد. این درست نقطه مقابل تفکر غربی مدرن است که در کنوانسیونهای مختلف، بشدت بر #حقوق_کودک در برابر والدین تاکید میکند.
این موضع غربی، ظاهرا بر یک منطق #عدالتجویانه (جلوگیری از ظلم والدین به کودکان) تکیه میکند:
کودک چون بسیار ضعیفتر است پس اوست که در معرض ظلم قرار میگیرد، و چون از طرفی نسبت وی با والدینش به هیچ عنوان در اختیار او نبوده، و از طرف دیگر، به خاطر ضعف موقعیت وی در قبال والدین، کاملا احتمال ظلم به او وجود دارد، پس دولتها باید به حمایت از کودکان برخیزند و مانع هرگونه ظلم به کودک شوند.
🤔اما این منطق #ظاهرا_عدالتجویانه، در باطن خود، مبتنی بر یک منطق کاملا #غیرانسانی و #نابودکننده_خانواده است؛ که در آن، نسبت افراد درون خانواده همچون نسبت افراد در اجتماعهای کاملا قراردادی (مثلا در نسبت بین کارگر به کارفرما) قلمداد شده، که هدف اصلی افراد در این شراکتها رسیدن به منفعت بیشتر است (تنازع بقا و نظریه استخدام)؛ و از آنجا که رسیدن به منفعت بیشتر، هدف افراد شرکتکننده در چنین اجتماعاتی است و وقتی پای منفعت به میان آید، احتمال سوءاستفاده از جانب فرد قوی بیشتر است،
این رو، قوانین و دولت باید بکوشند که مانع شوند که در چنین اجتماعاتی، طبقه قوی بر طبقه ضعیف ظلم کند❗️
در حالی که اجتماع خانوادگی، یک اجتماع «نیمه طبیعی- نیمه قراردادی» است ؛ یعنی علاوه بر عناصر قراردادی (مانند عقد زوجیت و ...)، عناصر کاملا طبیعی و فطری نیز در شکلگیری این اجتماع نقش بسیار مهمی ایفا میکنند (مانند عواطف متقابل بین زن و شوهر و نیز بین والدین و فرزندان) ؛ و در این فضا، آنچه بیش از هرچیز نحوه روابط بین افراد را رقم میزند، نه صرفاً منفعتطلبی، بلکه وجود این عواطف است.
👈شاهد ساده این مدعا هم آن است که بسیاری از افراد هستند که در روابط اجتماعی خود افرادی منفعتطلب و بشدت اهل ظلم کردن به دیگراناند؛ اما همین افراد تمام درآمد و زندگی خود را فدای بچهها و اعضای خانوادهشان میکنند!
پس
منطق فوق، یک منطق #غیرانسانی است، زیرا روابط انسانی، حتی در عرصه درون خانواده را، در حد تنازع بقای حیوانات فروکاسته است؛
و
#ضدخانواده است، زیرا خانواده را همچون سایر شرکتهای قراردادی، که حفظ و تداوم آنها هیچ گونه قداست ویژهای ندارد قلمداد کرده؛ و با مداخله شدید حکومت در نقشهای درون خانواده، عملا در مسیر نابودی خانواده گام برمیدارد.
💢اگر توجه شود که آنچه خداوند در فطرت (و حتی در سطح غریزه) در نهاد بشر قرار داده، میل و عاطفه شدید والدین نسبت به کودک است، بخوبی فهمیده میشود که وجود این عاطفه شدید، علیالقاعده مانع از ظلم رایج در جامعه (که فرد قویتر به ضعیفتر ظلم میکند) خواهد بود؛ و
📛 اگر ظلمی هم درون خانوادهها رخ میدهد، ریشه اصلی آن، نه #منفعتطلبی، بلکه #جهالت افراد (جهل در مقابل عقل و تعقل، نه جهل در مقابل علم) است؛
و راه علاج آن، نه تقویت موضع کودک در برابر والدین، بلکه رشد و ارتقای فرهنگی و معرفتی والدین است.🤔
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه بند 3️⃣
از این رو،
اسلام،
برخلاف غرب، که با دفاع نابجا از کودک در برابر والدین، موجب تضعیف موقعیت والدین در برابر کودک میشود و زمینه گستاخیِ هرچه بیشتر کودک و تضعیف روابط خانوادگی را فراهم میآورد و مانع اقدامات تربیتی مناسب برای فرزندان میشود،
🌱محور فعالیتهای خود در دفاع از حقوق کودک را، تاکید بر ضرورت تربیت او توسط والدین قرار داده، و از سوی دیگر، به جای اصرار بر حقوق کودک، بر احترام به والدین تاکید میکند🌱
چرا که عواطف والدین به نحو طبیعی آنان را به حمایت از کودک خویش وامیدارد؛ و این عواطف چون از جانب کودک نسبت به والدین ضعیفتر است، باید مورد تاکید و توصیه قرار گیرد.
@yekaye
4️⃣ بعد از بحث #تکفل_اقتصادی، سراغ مساله #ارث میرود:
باز حالتی است که پای مسائل اقتصادی در عرصه خانوادگی پیش آمده است که از طرفی محل سوء استفاده اقویا میتواند باشد،
چنانکه از طرفی وراث قویتر در اغلب جوامع زنان و بچهها را از ارث محروم میکردند؛
و از طرف دیگر در بسیاری از مواقع، شحصی که اموالی برجای میگذارد، به خاطر کدورتهای خالهزنکی و یا علاقههای افراطی و متعصبانه عدهای را از سهم الارث محروم میکردهاند؛
و
اسلام با تاکید بر اینکه هم زنان از ارث بهره دارند و هم مردان، و سپس با تعیین مقادیر معین برای ارث افراد و هشدار به اینکه شما لزوما نمیدانید که چه کسی بیشتر به نفع شما خواهد بود، تا حدود زیادی زمینههای چنین سوء استفادههایی را منتفی کرد.
⭕️در این فراز سه نکته خیلی به چشم میخورد⭕️
🔺یکی اینکه مساله ارث را از بحث اخلاقی آغاز کرد و بعدا سراغ تقسیم فقهی- حقوقی رفت؛
و در بحث اخلاقی دو نکته را مورد تاکید قرار داد:
▫️یکی اینکه به وراث توصیه کرد که محرومانی که سهم قانونی از ارث ندارند اما در هنگام تقسیم ارث حضور دارند را بیبهره نگذارید؛ و
▫️دوم هشدار داد که مبادا وارثان قوی، عاقبت فرزندان خود را در نظر آورند و وارثان ضعیف (یتیمان) را از سهمالارث محروم نکنند؛
🔺دوم اینکه در بحث تقسیم فقهی-حقوقی، عمده افرادی که بر سهم معین آنان به طور خاص تاکید کرده است، زناناند: یعنی با اینکه درباره سهم والدین توضیحی داده، اما بلافاصله برای سهم مادر در وضعیتهای خاص سخن گفته، همچنین با اینکه درباره سهم برادر و خواهران سخن گفته، اما در مورد سهم یک خواهر یا دو خواهر و ... به طور خاص سخن گفته است. شاید اگر به قانون «عصبه» در جاهلیت، (که ارث را فقط به بازماندگان مذکر میدادند) - که در قوانین بسیاری از تمدنهای گذشته (مانند تمدن یونان و روم و ...، و تا اندکی پیش قرن قبل در جوامع مسیحی غربی) نیز وجود داشته، دقت شود - اهمیت این تاکید خاص بیشتر آشکار گردد.
🔺سوم اینکه در حالی که سهم مبنا را سهم زنان قرار داد (هم با بیانات فوق، و هم اینکه در موارد متعددی سهم مردان را با شاخص «معادل سهم دو زن» معرفی کرد)، بر تفاوت سهم زن و مرد نیز تاکید کرد؛
و این نحوه طرح مساله، در آن واحد دو کار را با هم انجام میدهد:
▫️یکی اینکه در عرصهای که اصلا به زن سهمی نمیدادند، سهم زنان در ارث را جدی کرد و به احیای حقوق آنان همت گماشت؛
▫️و از سوی دیگر، با توجه به تفاوتهای روانشناختی و جامعهشناختیای که بین زن و مرد وجود دارد، احیای حقوق زنان را در قالب تساوی نامعقولی که امروزه در غرب شایع شده، پیش نبرد؛ و عملا تفاوتهای واقعی بین زن و مرد را، که توجه به آنها برای تشکیل و تثبیت نهاد خانواده ضروری است، جدی گرفت.
💢از این رو، به تعبیر شهید مطهری، نهضت احیای حقوق زن در اسلام، برخلاف آنچه در غرب رخ داد، از راه شوراندن زنان علیه مردان و سست کردن بنیان خانواده نبود؛ بلکه حقوق آنان را به نحوی اعاده کرد که بنیان خانواده محکمتر، و پیوند میان زن و شوهر استوارتر گردد.💢
@yekaye
942) 📖 وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبيلاً 📖
💢ترجمه
و آنان که فحشائی [به بار] آورند از زنان شما، پس علیه آنان چهار تن از خودتان [= مسلمانان] را به گواهی طلبید؛ پس اگر شهادت دادند، پس آنان را در خانهها باز دارید [= حبس کنید] تا اینکه مرگ آنان را دریابد یا خداوند برایشان راهی قرار دهد.
سوره نساء (4) آیه 15
1398/5/8
27 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹 الْفاحِشَةَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «فحش» (با کلماتی همچون فُحْش و فَحْشَاء و فَاحِشَة) در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی میکند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته میشود؛ و
🔸 تفاوتش با «قبح» در این است که اولا «فحش» قبحش شدیدتر است و ثانیا «قبح» را در مورد صورت و ظاهر هم به کار میبرند، مثلا می گویند فلانی «قبیح المنظر» است، در حالی که فحش را غالبا فقط در مورد سخن ویا فعل قبیح به کار میبرند.
▪️بدین ترتیب «فاحشة» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ؛ بقره/۲۶۸) عملی است که زشتی آن شدید است؛ و کلمه «فحشاء» (إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ؛ بقره/۱۶۹) به خاطر «مد»ی که در کلام دارد، مفهومش شدیدتر از «فاحِشَة» است و «فواحش» هم جمع «فاحشة» است «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن» (انعام/۱۵۱)
▪️این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط و مساحقه) به کار میرود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰) ، «وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ» (نساء/15)
🔖 جلسه 248 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-28/
@yekaye
🔹 فَاسْتَشْهِدُوا ؛ شَهِدُوا
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شهد» در اصل دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام). به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد؛ و برخی افزودهاند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را میتوان به کار برد، و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است.
▪️با این توضیحات معلوم میشود که در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطهای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بیتوجهی باشد، شهادت صدق نمیکند و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ میدهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه میکند به کار میرود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا میشود واقعهای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).
🔖جلسه 304 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/
▪️این ماده وقتی به باب استفعال می رود به معنای «طلب شهادت دادن» است و در جایی به کار می رود که از عده ای برای شهادت دادن در موضوعی دعوت به عمل آید.
@yekaye
🔹 فَأَمْسِكُوهُنَّ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «مسک» را برخی در اصل به معنای «حبس کردن» دانستهاند، مانند «أَمَّنْ هذَا الَّذي يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ» (ملک/۲۱) یا «فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ» (نساء/15)؛
▪️و برخی معنای اصلی آن را «درآویختن به چیزی» (وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِر؛ ممتحنه/۱۰) ویا «حفظ کردن آن» (وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ؛ حج/۶۵) معرفی کردهاند؛
▪️و برخی هم تلفیقی از این دو معنا را، یعنی «حبس کردن»ی که همراه با «حفظ کردن» باشد، که نقطه مقابل رها گذاشتن (إرسال) است، دانسته اند.
▪️این ماده وقتی به باب إفعال میرود، دلالت بر نگهداشتنی دارد که فاعل آن مورد توجه خاص است، یعنی زاویه اقدام کردن شخص برای نگهداشتن بیشتر مورد توجه است الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسانٍ؛ بقره/۲۲۹) که اسم فاعل آن «مُمسِک» است (فَلا مُمْسِكَ لَها، فاطر/۲؛ ٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ، زمر/۳۸)
▪️اما وقتی به باب تفعیل میرود، عمدتاً نگه داشته شدن از زاویه مفعول (آنچه حفظ و نگه داشته میشود) مورد توجه است؛ چنانکه «وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ» (اعراف/۱۷۰) به معنای کسانی است که خودشان را مقید به ضوابط کتاب آسمانی میکنند.
▪️و وقتی به باب استفعال میرود به معنای درصدد حفظ و تمسک کردن به چیزی برآمدن میباشد «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (التحقيق، ج۱۱، ص۱۱۱) که اسم فاعل آن «مستمسِک» میشود (أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ زخرف/۲۱).
🔖جلسه 702 http://yekaye.ir/al-fater-35-2/
@yekaye