🔹الضَّالُّونَ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «ضلل» در اصل به معنای گم شدن و ضایع شدن و اینکه چیزی در غیرمسیری که سزاوارش است قرار بگیرد، چنانکه برای مردهای که دفن میشود ویا شیری که در آب مستهلک میشود تعبیر «أُضِلّ الميّتُ» و «ضَلَّ اللّبَنُ فى الماء» به کار میرود. در واقع، «ضَلَال» به معنای عدول و خارج شدن از راه مستقیم (مَنْ يَشَأِ اللَّهُ يُضْلِلْهُ وَ مَنْ يَشَأْ يَجْعَلْهُ عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛ انعام/۳۹)، و ره به مقصود نیافتن، و نقطه مقابل هدایت است (فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها؛ إسراء/۱۵) و به هر گونه منحرف شدن از راه گفته میشود خواه عمدی باشد یا سهوی، کوچک باشد یا بزرگ.
▪️این تعبیری است که در قرآن کریم نهتنها در مورد کافران و منحرفان، بلکه گاه در مورد انبیاء و اولیاء – بویژه از زبان مخالفانشان – به کار رفته است؛ برخی وجهش را این دانستهاند که چون بر هرگونه بیرون رفتن از راه، و نه لزوما گناه، اطلاق میگردد، بدین مناسبت در مورد ایشان به کار رفته و برخی مساله را این گونه توضیح دادهاند که این سخن، از منظر آن افرادی گفته شده که اینان را در مسیر خود نمی دیدند و از منظر آنان، این پیامبران از راه مورد نظر آنان منحرف شدهاند.
◾️این ماده به نحو ثلاثی مجرد، در معنای لازم (گمراه شدن) به کار میرود (إِنَّ الَّذينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ؛ ص/۲۶) و برای معنای متعدی (گمراه کردن) به باب افعال (قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً؛ مائده/۷۷) و تفعیل میرود (أَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ، فيل/۲؛ یعنی آیا کید آنان را در وضعیت باطل و مایه گمراه کردن خودشان قرار نداد؟ مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۱۱) که تقابل این دو معنا به خوبی در این آیه منعکس شده است: «أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبيلَ» (فرقان/۱۷)
◾️«ضالّ» (وَ لاَ الضَّالِّينَ؛ حمد/۷) اسم فاعل از این ماده در حالت ثلاثی مجرد (کسی که راه را گم کرده، گمراه)؛ و «مُضِلّ» (وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ) اسم فاعل از این ماده در باب افعال (گمراه کننده) میباشد.
◾️این ماده به مناسبت – و چهبسا به نحو استعاری – در معانی دیگری هم به کار میرود؛ چنانکه گفتهاند در آیه «لا يَضِلُّ رَبِّي وَ لا يَنْسى» (طه/۵۲)، «ضلّ» به معنی غافل شدن است (هیچ چیز از او گم نمیشود یعنی پروردگارم از چیزی غافل نمیشود)
🔖جلسه ۷۷۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-24/
@yekaye
🔹الْمُكَذِّبُونَ
در آیه دوم همین سوره درباره ماده «کذب» اشاره شد که
◾️ اغلب به همین بسنده کردهاند که اصل این ماده نقطه مقابل «صدق» است و آن چیزی است که حقیقت و واقعیت نداشته باشد و «کِذب:» به معنای خبر دادن از چیری برخلاف واقع است، اعم از اینکه عامدانه یا از روی اشتباه باشد.
▫️اما برخی توضیح دادهاند که اصل این ماده به معنای کم گذاشتن در کار است چنانکه به کسی که در جنگ موضعی را که داشته رها میکند می گویند «کذب عن قرنه»
▫️و به تعبیر دیگر، اصل این ماده دلالت دارد بر نقص در حدت و شدتی که در چیزی جاری است و یا لااقل مورد انتظار است، و به این جهت به سخن دروغ کذب گویند چون آنچه از کلام انتظار میرود بیان حقیقتی است که شخص در دل دارد؛ و دروغ، نقص و بلکه فقدان در چیزی است که از کلام انتظار میرود.
▫️و موید این معنا هم آن است که در خصوص «صدق» که نقطه مقابل آن است قبلا (در جلسه ۹۲۹ http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/) بیان شد که اصل ماده «صدق» دلالت دارد بر قوتی در چیزی از حیث سخن یا غیر آن؛ و «صِدق» در مقابل «کذب» را بدین جهت چنین نامیدهاند که دارای قوتی فی نفسه است برخلاف کذب که هیچ قوتی ندارد و باطل محض است؛ و بر همین اساس است که برای شیء صُلب و محکم، تعبیر «شىءٌ صَدْق» به کار میبرند.
◾️در هر صورت «کَذِب» (َ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ؛ آل عمران/۷۵) نیز همانند «کِذب» به معنای «دروغ» و امری است که برای ابراز خلاف واقع به کار گرفته شده و اعم از آن که:
▫️– سخن باشد (كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً؛ کهف/۵)
▫️– یا یک عمل و شیء خارجی (وَ جاؤُوا عَلى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ؛ یوسف/۱۸)؛
▫️– و حتی در جایی که خود سخن صحیح است اما اعتقادات با این سخن همراه نیست باز تعبیر «کذب» به کار میرود: «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ» (منافقون/۱)
◾️فعل «کَذَبَ» هم به صورت لازم، هم متعدی یک مفعولی، و هم متعدی دومفعولی به کار میرود؛ و البته در صورتی که به باب افعال یا تفعیل هم برود متعدی با یک مفعول خواهد شد، اما معنایش متفاوت است:
▪️وقتی به باب تفعیل میرود (کذّب، یُکَذّب، تکذیب) به معنای «نسبت دروغ دادن» به کسی یا به محتوایی به کار میرود، خواه آن شخص یا محتوا واقعا صادق باشد، یا کاذب (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰۴)؛ که در این صورت، ظاهرا اگر امر مورد تکذیب انسان باشد بدون حرف اضافه میآید (فَكَذَّبُوهُ، اعراف/۶۴؛ فَكَذَّبُوهُما، مومنون/۴۸ و یس/۱۴؛ وَ لَقَدْ كَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلينَ، حجر/۸۰) و اگر مطلب یا یک حقیقتی باشد نه شخص، با حرف اضافه «بـ» میآید (كَذَّبُوا بِآياتِنا، بقره/۳۹؛ كَلاَّ بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ، انفطار/۹؛ ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ، مطففین/۱۷؛ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعيراً، فرقان/۱۱؛ وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى، لیل/۹؛ كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ، حاقه/۴؛ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه، انعام/۳۱ و یونس/۴۵؛ بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحيطُوا بِعِلْمِهِ، یونس/۳۹؛ بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ، ق/۵) و البته گاه میشود که برای تکذیب شخص از حرف اضافه «بـ» استفاده شود: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ … كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ» (قمر/۲۳ و ۳۳) و البته این باء همواره باء تعدیه نیست، بلکه گاه باء سببیت است، مثلا: «كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها» (شمس/۱۱) «فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ» (فرقان/۱۹)؛ و بسیار میشود که مفعول آن حذف میشود (وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ، واقعه/۸۲؛ وَ لَقَدْ أَرَيْناهُ آياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ أَبى، طه/۵۶)
▪️ و اسم فاعل آن «مُکَذِّب» میشود (ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، واقعه/۵۱؛ ِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، آلعمران/۱۳۷؛ فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ، قلم/۸؛ فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ، طور/۱۱).
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه توضیح ماده«کذب»
▪️جالب توجه این است آنچه در قرآن از این باب آمده است همگی در مورد تکذیب کردنِ شخص یا محتوای صادق است: «كَذَّبُوا بِآياتِنا» (آل عمران/۱۱)، «رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» (المؤمنون/۲۶)، «بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِ» (ق/۵)، «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا» (القمر/۹)، «كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ» (الحاقة/۴)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ» (الحج/۴۲)، «وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (فاطر/۲۵) «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» (الرحمن/۱۳) ولذا لااقل در فضای قرآن، تکذیب همواره نوعی دلالت بر انکار حق و زیر بار حق نرفتن دارد؛ و آنجا هم که فرمود « فَإِنَّهُمْ لا يُكَذِّبُونَكَ» (أنعام/۳۳) در واقع میخواهد بفرماید که آنان واقعا تو را دروغگو نیافتند و نمیتوانند دروغگو بودن تو را اثبات کنند.
▪️و البته برخی این کاربرد کلمه «مکذّب» در معنای منفی را اقتضای طبیعی این کلمه دانستهاند و گفتهاند که اگر بخواهد در معنای تکذیب کردن سخن باطل باشد حتما باید بدان تصریح شود ویا قرینه واضحی بر آن بیاید؛ همان گونه که کلمه «کافر» هم به کار کثرت کاربردش در معنای مذموم بار منفی پیدا کرده ولو که کاربردش در معنایی مانند «کفر به طاغوت» در صورت تصریح یا وجود قرینه، رواست.
🔖جلسه ۹۶۹ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-2/
@yekaye
☀️۱) ابان بن تغلب میگوید که امام صادق ع به من فرمود
ابان! وقتی به کوفه رفتی این حدیث را روایت کن که: کسی که از روی اخلاص شهادت دهد به لا اله الا الله بهشت بر او واجب میشود.
گفتم: همانا از همه گروههای سراغم میآیند آیا برای همه این حدیث را روایت کنم؟ [کنایه از اینکه برخی از افراد ناصبی که ظاهرا مسلمانند اما منکر ولایت شما هستند نیز سراغم میآیند؛ در حالی که میدانیم آنها بهشت نمیروند]
فرمود: بله ای ابان! همانا وقتی روز قیامت شود و خداوند اولین و آخرین را گرد آورد لا اله الا الله از همگان سلب شود مگر کسی که بر این امر بوده است.
📚الكافی، ج2، ص520؛
📚 المحاسن، ج1، ص33
الْحُسَینُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّی بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ السَّوَّاقِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
یا أَبَانُ إِذَا قَدِمْتَ الْكُوفَةَ فَارْوِ هَذَا الْحَدِیثَ مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ یأْتِینِی مِنْ كُلِّ صِنْفٍ مِنَ الْأَصْنَافِ أَ فَأَرْوِی لَهُمْ هَذَا الْحَدِیثَ قَالَ نَعَمْ یا أَبَانُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ یوْمُ الْقِیامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ فَتُسْلَبُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْهُمْ إِلَّا مَنْ كَانَ عَلَی هَذَا الْأَمْرِ.
📚در المحاسن، ج1، ص181 همین مضمون را با اندک تفاوتی در تعبیر ابان بن تغلب از امام باقر ع روایت کرده است.
@yekaye
☀️ 2) در فرازی از یکی از خطبههای امیرالمومنین ع آمده است:
و دل مرد خردمند را ديدهاى است كه بدان پايان كار خويش نگرد، و به ژرفى و بلندى آن راه برد. دعوت كنندهاى خواند، و اميرى حكومت راند. پس دعوت كننده را پاسخ دهيد و فرمانروا را فرمان بريد! به درياهاى فتنه درشدند، و بدعتها را گرفتند، و سنّتها را وانهادند. مؤمنان به گوشهاى رفتند، و گمراهان دروغپرداز به زبان آمدند و سخن گفتند. [در حالی که] ماییم پيراهن تن [پيامبر] و اصحاب و گنجينهها و ابواب [رسالت]. در خانهها جز از ابواب آن نباید وارد شد، و آن كه جز از در، به خانه در آمد دزد نامیده میشود.
📚نهج البلاغة، خطبه ۱۵۴، اقتباس از ترجمه شهيدى، ص152
و من خطبة له ع:
وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ دَاعٍ دَعَا وَ رَاعٍ رَعَى فَاسْتَجِيبُوا لِلدَّاعِي وَ اتَّبِعُوا الرَّاعِيَ. قَدْ خَاضُوا بِحَارَ الْفِتَنِ وَ أَخَذُوا بِالْبِدَعِ دُونَ السُّنَنِ وَ أَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ وَ نَطَقَ الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ. نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً.
@yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
.
1️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ»
بحث این آیات در اصحاب شمال بود که محور اصلی جهنمیان را تشکیل میدهند و اکنون دو وصف برای اینان برمیشمرد؛ گمراهی و تکذیبگری.
یعنی
🔻اولا راه را گم کردهاند؛ و
🔺ثانیا اهل تکذیباند؛
یعنی به جای اینکه اکنون که راه را گم کردهاند نسبت به کسانی که حقیقت را عرضه میکنند گوش شنوایی داشته باشند و حقیقتی که بر آنان عرضه میشود را بپذیرند هر حقیقتی که بر آنان عرضه میشود را دروغ میشمرند.
🔹شاید از اینکه وصف دوم را هم به وصف اول افزود بتوان نتیجه گرفت صرف اینکه کسی راه را گم کند وی را جهنمی نمیکند و هنوز امید به نجات او هست. زمانی یک گمراه جهنمی میشود که این گمراهی را مقصد خویش قرار دهد و هر حقیقتی که بر وی عرضه شود را تکذیب کند. (الميزان، ج19، ص125 )
🔸به تعبیر دیگر، بدتر از گمراهی، تکذیب کردن است؛ وگرنه بسیاری از گمراهان، توفیق هدایت مییابند (تفسیر نور، ج۹، ص۴۳۳)
💠نکته تخصصی #انسانشناسی:
#ضلالت بیچارهکننده #شکاکیت_مدرن
از بدبختیهای دوره مدرن این است که #گمراهترین_گمراهان_عالم، #بزرگترین_اندیشمندان و محور هدایت دیگران قلمداد شدهاند❗️
و بدین جهت است که شاید این نحوه گمراهی که در دوره مدرن در جهان شیوع پیدا کرده بیسابقه باشد:
بعد از رنسانس انسانی که با مسیحیت تحریف شده روبرو بود به جای اینکه از این تحریف برگردد و راه صحیح را بیابد اساسا دین آسمانی را کنار گذاشت و پنداشت که با #وهم_گسیخته_از_حقیقت_ماورایی (که به غلط نامش را #عقل و #عقلانیت گذاشته بود) میتواند کار خویش را پیش ببرد❗️
این گونه بود که برای اولین بار در تاریخ بشر، #منکران_حقیقت_متعالی، تحت نام #فیلسوف و #اندیشمند در جایگاه مرجعیت فکری جامعه قرار گرفتند؛ که اوج این فاجعه با #کانت رقم خورد که بحق نام #فیلسوف_مدرنیته به وی دادهاند. وی کسی بود که توانست #شکاکیت_سلبی #هیوم (که نتیجهاش صرفا اذعان به #نمیدانم در همه چیز بود) را به #شکاکیت_ایجابی (نه فقط ادعا کند #نمیدانم؛ بلکه هرکس را که ادعای دانستن داشته باشد پیشاپیش متهم و محکوم به دروغگویی کند) تبدیل کند.
در #منطق_دین مردم سه دسته بودند: #عالم_ربانی، #جوینده_علم که اگرچه به حقیقت نرسیده اما در مسیر رسیدن به حقیقت است؛ و بقیه بودند که «همج رعاع» (افراد #حیران_و_سرگردان) بودند (نهجالبلاغه، حکمت147 )؛
یعنی
🔺اگرچه می پذیرفتند عالمانی که به حقیقت دست یافته باشند (= عالم ربانی) بسیار ناچیزند
🔺اما دیگران میتوانستند در مسیر رسیدن به حقیقت قرار گیرند (متعلم علی سبیل النجاة) و
🔻تنها اگر کسی در این مسیر قرار نمیگرفت حیران و سرگردان و پوچ میشد؛
📛 اما ثمره فلسفه کانت این شد که چون دستیابی به حقیقت و در نتیجه وجود هرگونه «عالم ربانی» مورد انکار قرار گرفت، افتخار کردن به ندانستن، از حد واقعی خویش (= علامت تواضع عالِمی که علمش البته محدود است) بیرون شد و محور قضاوت درباره همگان قرار گرفت❗️
(جالب اینجاست که کسانی که رسیدن به حقیقت را انکار میکنند و منطقا راه هر گونه قضاوتی را میبندند، به خود اجازه میدهند درباره دیگران قضاوت قطعی داشته باشند‼️)
🌐این درست نقطه مقابل دیدگاه قرآن است که در عین حال که از انسانها میخواهد که هیچ سخنی را بدون تحقیق و بررسی نپذیرند و هر سخنی را بشنوند، اما اصرار دارد که تشخیص حق هم ممکن است و از انسانها میخواهد به شنیدن بسنده نکنند، بلکه سپس از بهترین آن پیروی کنند: «فَبَشِّرْ عِبادِ؛ الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» (زمر/17-18)
🌀اما کانت به انسانها میگفت که اساسا هیچ سخنی درباره حقیقت غیرمادی ارزش شنیدن ندارد؛
و علیرغم توصیههای اخلاقی دستنیافتنی وی، تنها چیزی که برای پیروی کردن باقی ماند دلخواهها و هوسهای انسانها بود؛
که چون پیروی از همه دلخواهها و هوسها امکان نداشت مردمان مدرن با خود قرار گذاشتند که دلخواهها و هوسهای اکثریت معیار رفتار همگان باشد (که البته هرجا افرادی توانستند که با زور بر اکثریت غلبه کنند با قرار دادن حق وتو و امثالهم این حق را برای خود محفوظ نگه داشتند❗️)
♻️این گونه بود که با سیطره #شکاکیت_جدید و در پرتوی آموزههای #لیبرالیسم، #مکذّب بودن (یعنی هر حقیقتی را پیشاپیش تکذیب کردن) که #بزرگترین_رذیلهای است که انسان را از رسیدن به حقیقت محروم میکند، به عنوان #برترین_فضیلت قلمداد شد❗️
🤔و شاید این برترین دستاورد ابلیس در تاریخ بشر برای گمراه کردن انسانها باشد؛ زیرا مادامی که این امر به عنوان فضیلت قلمداد شود هرگز هیچ گمراهی درصدد جستجو و حتی گوش دادن به حقیقت برنخواهد آمد.
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه تدبر 1️⃣
💠درددلی با #اهل_معرفت
آنچه بیشتر جای تعجب دارد این است که برخی از کسانی که خود را مسلمان و شیعه میدانند فراموش کردهاند که خداوند زمین را بدون حجت نمیگذارد؛ و چون از فهم و تحلیل اختلاف نظرهایی که بین علمای شیعه رخ میدهد ناتوان ماندهاند میپندارند چون #امام_زمان از دیدگان ما #غایب است پس #حجت بر انسانها تمام نمیشود و انسانها مجبورند در #حیرت زندگی خود را ادامه دهند❗️ گویی اینان #غیبت_امام_زمان (که همچنان از #پشت_ابر جهان را روشن میکند) را به منزله #نبود_او (که جهان یکسره در #ظلمت باشد) میپندارند.
💢اینکه آنها نتوانند اختلاف بین علمای شیعه را تبیین کنند چندان جای تعجب ندارد (چون به هر حال هر تبیینی نیازمند درک ظرایفی است که بسیاری از اوقات بر افراد مخفی می ماند)
🚫اما این ناراحتکننده است که خود را شیعه و معتقد به #امامت_امام_حی میدانند، در عین حال به خاطر اینکه در جایی از یک تبیین ناتوان ماندهاند (یعنی در مورد چرایی اختلاف علما علیرغم نقشآفرینی امام ع)، به جای اینکه صرفا به #جهل خود در این موضوع خاص اذعان کنند و برای یافتن حقیقت بیشتر بکوشند، واضحترین واضحات معارف الهی (که خداوند انسانها را بدون حجت در جهان رها نمیکند) را #انکار میکنند.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.
@yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
.
2️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ»
از این وضعیت گمراهی و تکذیبگری آنان با وصف (اسم فاعل: ضالون؛ مکذبون) و نه با فعل (ضلوا؛ کذبوا) یاد کرد. چرا؟
🍃الف. میخواهد نشان دهد که این وضعیت در آنها رسوخ دارد؛ و این رسوخ آن وضعیت است که آنان را سزاوار چنین عذابهایی کرده است. یعنی گمراهی و دروغزن بودن صرفا یک کاری نیست که گاهی انجام داده باشند. به تعبیر دیگر چنین نیست که اگر کسی یکی دوبار راه را گم کرد ویا یکی دو بار حقیقتی را تکذیب کرد در زمره اصحاب شمال قرار گیرد؛ بلکه اصحاب شمال آناناند که اساسا گمراه و تکذیبکننده حقیقتاند.
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1018) 📖 ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ 📖 ترجمه 💢سپس حتما شما ای گمراهان انکار
.
3️⃣ «ثُمَّ إِنَّكُمْ أَیهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ»
گمراهی همواره از یک راه معین معنی دارد؛ و تکذیب کردن هم همواره تکذیب کردن چیزی است؛ متعلق این گمراهی و تکذیب چیست؟
اغلب مفسران مقصد و آنچه مورد تکذیب آنها قرار گرفته را راه حق و دین الهی و اموری همچون توحید و نبوت و معاد دانستهاند (مثلا مجمع البيان، ج9، ص334 )
اما به نظر میرسد همین نیاوردن متعلق آن حاوی نکتهای است و آن این است که هرگونه تکذیب حقیقت انسان را چنین جهنمی میکند و اگر مفسران بر تکذیب توحید و نبوت و معاد تاکید داشتهاند از باب اهمیت جدی این حقایق است.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
همین که ضال و مکذب بودن از مهمترین عوامل جهنمی شدن است نشاندهنده اصرار اسلام بر آزاداندیشی واقعی است؛ و البته چنانکه در تدبر ۱ اشاره شد لازمه آزاداندیشی نه انکار همه چیز، بلکه تسلیم بودن در برابر حقیقت است. بسیاری از اوقات انسانها دلبسته یک باور یا عقیده میشوند (ولو آن عقیده، اعتقاد به شکاکیت باشد!) و آنگاه از راه حق و حقیقت دور میشوند و هر حقیقتی که خلاف عقیدهشان باشد را تکذیب میکنند: و این مهمترین معیار جهنمی شدن جهنمیان است.
@yekaye