یک آیه در روز
1022) 📖 فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ 📖 ترجمه پس بنوشید [همچون] نوشیدن شتران عطشان. سوره واقعه (56)
.
1️⃣ ۱) «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ»
در آیات قبل فرمود که این گمراهان تکذیبگر از زقوم بقدری میخورند که شکمهایشان را پر میکنند.
اکنون که نوبت نوشدن حمیم رسید میفرماید که نوشیدنشان همچون نوشیدن «هیم» است؛
که دو معنا برای «هیم» مطرح شده است؛
▪️یکی شتران عطشزدهای است که سیراب نمیشوند و بقدری می نوشند که از فرط نوشیدن میمیرند (ابن عباس و عکرمه و قتاده؛ به نقل از مجمع البيان، ج9، ص334 )
▪️دوم زمین رملی که هرچه آبیاری شود هرگز آب در آن نمیماند و همه را در خود فرو میبرد و همچنان خشک و لمیزرع باقی میماند. (ضحاک و ابنعیینه، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص334 )
🤔اما چرا چنین نوشیدنی از حمیم برای اینان رخ میدهد؟
🍃الف. شاید این اشاره دارد به حالت استیصالی که به خاطر خوردن زقوم بدانها دست میدهد؛ یعنی چنان عطش بر آنان غلبه میکند که خود را مجبور به نوشیدن از این آب جوشان متعفن میبینند؛آن هم نه نوشیدنی اندک؛ بلکه نوشیدنی با حرص و ولع فراوان؛ همچون عطشزدهای که هرچه مینوشد عطشش رفع نمیشود.
🍃ب. شاید اشاره دارد که از سویی رفتن آنان برای نوشیدن این حمیم، ناشی از اضطراری درونی بوده نه لزوما اجبار بیرونی (فرد عطشزده خودش به سمت نوشیدن هجوم میبرد) و از سوی دیگر، این حمیم به گونهای است که هرچه از آن بنوشند عطششان فروکش نمیکند.
🍃ج. شاید این برای عذاب آنهاست؛ یعنی این گونه نیست که چون حمیم جوشان و متعفن است اندکی از آن بنوشند و بس باشد؛ بلکه مجبورشان میکنند که همچون شتر عطشزده هرچقدر توان دارند از آن بنوشند و باز سیراب نشوند. (مفاتيح الغيب، ج29، ص415 )
🍃د. شاید اشاره دارد به تجسم دنیوی عطش دنیاپرستی آنان؛ که باطن این دنیاپرستی، حمیم جهنم است و چون هرگز این عطش دنیاپرستی آنان سیراب شدنی نبود و هرچه از دنیا به دست آوردند این عطش افزوده شد در قیامت هم این عطششان با هرمقدار حمیمی که مینوشند نهتنها کم نمیؤود بلکه همچون شتران عطشزده دائما با نوشیدن عطششان بیشتر میشود.
🍃ه. «هیم» درست است به معنای شتر عطشزده ویا زمین خشک است اما یک معنای رایجش در عرب شخص متحیر است که به هر دردی میزند؛ و چهبسا همین معنا در اینجا مد نظر است؛ یعنی نوشیدن آنان نوشیدن فردی است که به خاطر گمراهی و تکذیبگریاش است در حیرت و سرگردانی کامل غوطهور است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص310-311 )
🍃و. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1022) 📖 فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ 📖 ترجمه پس بنوشید [همچون] نوشیدن شتران عطشان. سوره واقعه (56)
.
2️⃣ «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ»
این گمراهان تکذیبگر همچون شتران عطشزده مینوشند.
اما قطعا تفاوت مهمی بین آنان و هر موجود عطشزده در دنیا هست.
عطشزده دنیایی (همچون کسی که مبتلا به مرض استسقاء است که هرچه آب بنوشد عطشش تمام نمیشود) درست است که این نوشیدن برایش مضر است اما در لحظه نوشیدن، خود آن نوشیدن برایش لذتبخش است؛
اما حمیم آب جوشان و متعفنی است که هیچ گونه لذتی ندارد؛در عین حال فشار عطش بر آنان چنان است که هرچهبیشتر و بیشتر از آن مینوشند.
📚(اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص415 )
@yekaye
یک آیه در روز
1022) 📖 فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ 📖 ترجمه پس بنوشید [همچون] نوشیدن شتران عطشان. سوره واقعه (56)
.
3️⃣ «فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهیمِ»
◾️در مورد زقوم که خوردنی بود فرمود بقدری میخورند که شکمشان را از آن پر میکنند.
◾️در مورد حمیم که نوشیدنی بود فرمود همچون شتران عطشزده مینوشند؛ که کنایه از این است که هرچه بنوشند باز بیشتر میل به نوشیدن پیدا میکنند؛ یعنی چیزی بیش از پر کردن شکم.
🤔گویی خوردن زقوم یک حد نهایتی دارد (تا جایی که شکمشان پر شود)؛ اما نوشیدن حمیم حد یقفی ندارد (عطششان تمامی ندارد).
چرا و چه تفاوتی بین این دو است؟
🍃الف. شاید خوردن زقوم تجلی افعالشان (همچون حرامخواری) است که هرچند تا می تواستند شکمشان را از حرام پر کردند اما بالاخره هرچه بود افعال معین و محدودی بود؛ اما نوشیدن حمیم تجلی عطش دنیاطلبی آنان است که این عطش و میل درونی پایان ناپذیر بود و هرگز سیرابی نداشت.
🍃ب. ...
@yekaye
🔹نُزُلُهُمْ
درباره ماده «نزل» قبلا بیان شد که
▪️به معنای حرکت از بالا به پایین و فرود آمدن، و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است
🔸و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام میشود، بیشتر مورد توجه است؛ و همچنین درباره معانی این کلمه هنگامی که وارد ابواب مختلف افعال و تفعیل و تفعل میشود توضیحاتی گذشت.
🔖جلسه ۹۷ http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/
◾️همچنین در بحث از آیه «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً» (کهف/107) گذشت که
کلمه «نُزُل» میتواند
▪️ صفت مشبهه از ماده «نزل» (نزول: فرود آمدن) باشد که به معنای آن چیزی است که برای کسی (بویژه: مهمانی) که میخواهد در جایی فرود آید و منزل گزیند، آماده میکنند؛
▪️ویا اسم مکان باشد به معنای منزل و جایگاهی که برای نزول کسی آماده شده (جایی که او بر آن فرود میآید و نازل میشود)؛
▪️و حتی برخی گفتهاند گاه این کلمه میتواند در معنای اسم فاعل (نازل) باشد.
🔖جلسه 195 http://yekaye.ir/al-kahf-018-107/
◾️همچنین در آیه «لكِنِ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (آل عمران/199) گذشت، به نظر میرسد «نُزُل» علاوه بر دو معنای نخست فوق («آنچه برای پذیرایی آماده میکنند» و «منزل: محل نزول و اقامت»)
▪️گاه به معنای مصدری «نزول» نیز میباشد.
🔖جلسه 921 http://yekaye.ir/ale-imran-3-199/
که شبیه این سخن را در اینجا نیز میتوان گفت؛
🤔 پس در این آیه:
▪️اگر «نُزُل» به همان معنای اول (آنچه برای پذیرایی آماده میکنند) باشد، آنگاه یعنی این طعام و شرابی است که برای آنها در یوم الدین آماده شده است (مجمع البيان، ج9، ص334 )
▪️و اگر «نُزُل» را به معنای «منزل» (محل اقامت و نزول) باشد، آنگاه یعنی این منزلگاه آنان در آن روز است؛
▪️اگر «نُزُل» به معنای مصدری باشد، یعنی این نحوه نزول و جای گرفتن آنان در روز جزاست.
@yekaye
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند
روح الامین (جبرئیل)به من خبر داد که
همانا خداوندی که خدایی جز او نیست، هنگامی که خلائق بایستند و اولین و آخرین جمع شوند، جهنم را آورند در حالی که با هزار مهار که هر مهاری به دست صدهزار فرشته از فرشتگان غلاظ و شداد است هدایت شود؛ و آن را هدّه (صدای رعدآسا) و تحطم (صدای درهم شکستن چوبها در آتش) و زفیر (صدای ناشی از تلاطم درونی) و صیههای است؛ و همانا چنان تلاطمی دارد که اگر نبود که خداوند کار آن را تا پایان حساب به عقب انداخته بود همگان را هلاک میکرد؛ سپس از آن فرازی از آتش درمیآید که همه خلایق، از نیکوکار و بدکار، را احاطه میکند؛پس هیچ بندهای از بندگان خداوند، حتی فرشتگان و پیامبران، باقی نمیماند مگر اینکه فریاد برمیآورد که «پروردگارا ! خودم! خودم» و تو میگویی «پروردگارا ! امتم! امتم!» ...
📚الكافی، ج8، ص312؛
📚الأمالی( للصدوق)، ص176
عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ یونُسَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ النَّبِی ص: أَخْبَرَنِی الرُّوحُ الْأَمِینُ: أَنَّ اللَّهَ لَا إِلَهَ غَیرُهُ إِذَا وَقَفَ الْخَلَائِقَ وَ جَمَعَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ أُتِی بِجَهَنَّمَ تُقَادُ بِأَلْفِ زِمَامٍ أَخَذَ بِكُلِّ زِمَامٍ مِائَةُ أَلْفِ مَلَكٍ مِنَ الْغِلَاظِ الشِّدَادِ وَ لَهَا هَدَّةٌ وَ تَحَطُّمٌ وَ زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ وَ إِنَّهَا لَتَزْفِرُ الزَّفْرَةَ فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَخَّرَهَا إِلَی الْحِسَابِ لَأَهْلَكَتِ الْجَمِیعَ [الْجَمْعَ] ثُمَّ یخْرُجُ مِنْهَا عُنُقٌ یحِیطُ بِالْخَلَائِقِ الْبَرِّ مِنْهُمْ وَ الْفَاجِرِ فَمَا خَلَقَ اللَّهُ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ مَلَكٍ وَ لَا نَبِی إِلَّا وَ ینَادِی یا رَبِّ نَفْسِی نَفْسِی وَ أَنْتَ تَقُولُ یا رَبِّ أُمَّتِی أُمَّتِی ...
@yekaye
☀️۲) الف. از امام حسن عسکری روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند: «سوم الدین» همان یوم الحساب است.
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص38
قَالَ الْإِمَامُ ع .. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: يَوْمِ الدِّينِ هُوَ يَوْمُ الْحِسَابِ.
☀️ب. و از امام صادق ع شبیه همین سخن امیرالمومنین ع روایت شده و ایشان در ادامه فرمودند: و دلیل بر این مطلب، این آیه است که میفرماید: «و گفتند ای وای بر ما! این یوم الدین است» (صافات/۲۰) یعنی روز حساب است.
📚تفسير القمي، ج1، ص28
قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ ... «يَوْمِ الدِّينِ» قَالَ: يَوْمِ الْحِسَابِ؛ وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُهُ «وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ» يَعْنِي يَوْمَ الْحِسَاب.
@yekaye
☀️۳) برای اینکه دشواری و هولناکی وضعیت یوم الدین معلوم شود شاید توجه به این گفتگویی بین دو ولی خدا که یک ولی خدا آن را روایت کرده، مناسب باشد؛ از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که حضرت ابراهیم خلیل الرحمن در کوه بیت المقدس بود و دنبال چوپان گوسفندهایش میگشت صدایی را شنید و نگاهش به مردی افتاد که قامتش دوازده وجب بود و به نماز ایستاده بود.
به او فرمود: ای بنده خدا! برای که نماز میگزاری؟
او گفت: برای خدای آسمان.
ابراهیم ع به او فرمود: آیا از قوم تو غیر از تو کسی مانده است؟
گفت: خیر.
فرمود: پس از کجا غذا میخوری؟
گفت: در تابستان از این درخت میوه میچینم و در زمستان میخورم.
گفت: منزلت کجاست؟
با دستش به کوه اشاره کرد. حضرت ابراهیم ع فرمود: آیا میشود مرا با خودت ببری و امشب نزد تو باشم؟
گفت: در مسیرم آبی است که [برای عبور کردن] کسی به آن آب نمیزند؟
فرمود: تو چه میکنی؟
گفت: من روی آن راه میروم.
فرمود: مرا با خودت ببر؛ شاید خداوند آنچه روزی تو کرده روزی من هم بکند.
پس آن عابد دست وی را گرفت و با هم رفتند تا به آب رسیدند؛پس وی بر آن راه رفت و حضرت ابراهیم ع هم بر آن راه رفت تا به منزل وی رسیدند. ابراهیم ع به او فرمود:
چه روزی بزرگترین و سختترین روزهاست؟
گفت: یوم الدین؛ همان روزی که مردم هریک باید دینشان را به هم ادا کنند.
فرمود: آیا موافقی که دست به آسمان بلند کنی و من هم دستم را به آسمان بلند کنم و دعا کنی که خداوند عز و جل ما را از شر آن روز ایمن بدارد؟
گفت: دعای من چه فایدهای دارد؟ به خدا سوگند که سی سال است که به درگاه خداوند دعایی داشتهام و هنوز اجابت نشده است.
فرمود: میخواهی به تو بگویم چرا دعایت حبس گردیده و اجابت نشده است؟
گفت: بله.
فرمود: همانا خداوند عز و جل وقتی بندهای را دوست بدارد دعایش را حبس میکند تا وی باز مناجات کند و از او بخواهد و در طلب برآید؛و هنگامی که بندهای را دشمن بدارد یا در اجابت دعایش تعجیل میکند ویا در دلش ناامیدی از آن را میاندازد. سپس فرمود: حالا دعایت چه بود؟
گفت: گوسفندانی بر من گذشتند و جوانی چوپان آنها بود که گیسوانی داشت؛ به او گفتم: جوان! این گوسفندها مال کیست؟
گفت: مال ابراهیم خلیل الرحمن.
گفتم: خدایا اگر در زمین خلیل (دوست برگزیده)ای داری او را به من نشان بده!
حضرت ابراهیم ع به او فرمود: خداوند دعایت را مستجاب کرد. من ابراهیم خلیل الرحمن هستم....
📚الأمالي( للصدوق)، ص297
👇متن حدیث👇
@yekaye