انقد دورتونو شلوغ نكنید:
به جز خانوادت
بقیه همه الکین
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
این قلب توی دایرکت اینستاگرام هم داستانی شده😳
داشتم با همکارم حرف میزدم دستم خورد یه قلب رفت براش
گفت: چرا زودتر نگفتی؟! از نگاهت توی شرکت حس کرده بودم ولی دوست داشتم خودت بگی بهم.
ترادياتور
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
لااقل عاشق معشوقه مردم نشوید
که به فتوای همه مظهر حقّ الناس است
#نفیسه_سادات_موسوی
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
در علومِ شیطنت اعلم شدن بد نیست ... نه؟
رویِ گلبرگِ لبت شبنم شدن بد نیست ... نه؟
تشنه ای هستم که درمانم فقط لب های توست
نه خدایی ، چشمه یِ زمزم شدن بد نیست ... نه؟
گونه هایت سیبِ لبنان ست و من هم عشقِ سیب
گاه گاهی حضرتِ آدم شدن بد نیست ... نه؟
از نگاهت می شود فهمید در تاب و تبی
لااقل یک شب به من محرم شدن بد نیست ... نه؟
جای هر یک بوسه من یک شعر می بخشم به تو
این چنین بخشنده وُ حاتم شدن بد نیست ... نه؟
حاضرم با شاهرگ تضمین کنم این عشق را
قُمپُزِ مردانه و رستم شدن بد نیست ... نه؟
عشقِ ما را حافظِ شیراز هم فهمیده است
واقعاً رسوای این عالم شدن بد نیست ... نه
#آرش_مهدی_پور
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
یادش بخیر...
مادربزرگم میگفت: زمان ما دوستت دارم دائم المصرف نبود.
نهایتاً پدربزرگت که خیلی در دلم گُل میکرد
قرمه سبزی میپختم با سالاد شیرازی.
چای دارچین دم میکردم برای عصر.
ماتیک میزدم و از این بساط ها !
پدربزرگت هیچوقت نمیگفت مثلا فلان چیز را انجام بده یا نده.
به جاش میگفت زن باید موهایش بلند باشد بیاد تا کمرش.
من هم موهایم بلند بود ..
تا کمرم بود ...
میدونستم که کوتاه کنم خُلقش تنگ میشه.
دوستت دارم را زیاد نمیگفت اما غذا که میخوردیم یک دلِ سیر نگاهم میکرد.
نمیگم نگید .. اما خب آدم باید کاری بکنه برای دوست داشتنش ..!
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
از تاب وتب افتادم وبی رنگ شدم
با هرچه مجسمه هماهنگ شدم
گفتی که مرا ببین بیا و برگرد
برگشتم و دیدمت ولی سنگ شدم
.
نه اینکه درافلاک تو رنگی باشم
یا در دل آهوان پلنگی باشم
ای کاش مرا لمس کند دستانت
ای کاش که در دست تو سنگی باشم
.
من صیقل ذات می کنم با این سنگ
تدبیر نجات می کنم با این سنگ
درسینه ی خویش تکه سنگی دارم
رمی جمرات می کنم با این سنگ
.
بر شانه و چشم و دهنی میخوردی
بر شیشه ی نازکِ تنی میخوردی
ای مرد، بدان اگر که سنگی بودی
حتماً به سر و روی زنی میخوردی
.
احمد شهریار
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
وقتی کسی رو دوست داری حتی لحن حرف زدنت باهاش با بقیه فرق داره و همه اینو متوجه میشن جز خود خرش😒
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
سلام عشق قدیمی ! سلام آقای ِ ...
چقدر حس قشنگی است این که جا پای ِ -
شما شبی بگذارم اگرچه می دانم
شما بزرگترید از تمام دنیای ِ -
غریب و کوچک من ... نه! نمی شود یکبار
کمی مماس شود بال من و پرهای ِ ...؟!!
همیشه من ته دره ولی شما انگار
همیشه دورتر از من ، درست بالای ِ ...
که ... نقطه چین بگذارم چقدر حرفم را ...
چقدر گریه کنم هی تمامِ شب های ِ ...
نمی شود به شما گفت « دوســ... » من آخر
بگو چکار کنم تا کمی دلت جای ِ ...
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
ای که چشمان تو در مرتبه ی بادامی ست
خوابت انگار زمستانی ناآرامی ست
برف می بارد واین صبح پراز زیبایی
نقش گلپونه ی در حنجره ی بسطامی ست
قوری چای وغزل مزه ی دم کرده ی هل
پشت این پنجره ظاهرشدنت الزامی ست
شهرمان چادر بسیار سفیدی پوشید
این حجابی ست که در کشورمان اسلامی ست
برف می بارد واز بند دل زندانت
وقت آزادی یک شاعره ی اعدامی ست
تازگی نیست که درسینه ی ما عشق نشست
عشق یک حادثه ی دائمی ومادامی ست
آنچه از دولت این عشق سر سفره ی ماست
چند بشقاب پر از دلهره وبدنامی ست
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
اگه دل به دل راه داره؛
پس چرا
"من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار؟"
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
درخت تا وقتی تشنشه با آب مهربونه
هر مدّعی، رفیقت نیست
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
طرف عاشق شکلاته اما هروقت لواشک میبینه دهنش آب میوفته
حکایت خیلیاس
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
به اندازه ی
کشتههای آمریکایی در منطقه
دوستت دارم
کم است
ولی صبر کن
هر چه میگذرد
زیاد میشود😉
♥️عاشقانۀ نظامی❤️
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
از حال من مپرس،
که دیــوانه تر شدم
از حال و روز تو چه خبر،
عاقلی هنوز؟!😏
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
چشمانت کرونا بود
و
دل من، چینی بی دفاع😔💔
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
دارد عبای قهوهای بر روی دوشش
محجوب و ساکت گوشهی سالن نشسته
دارد کتابی را قرائت میکند باز
این دلبرِ روحانیِ آرام و خسته
شرم و حیایش مال اهل آسمان است
او یک فرشته روی خاک این زمین است
روی سرش عمامهی مشکیست، یعنی
مرد است... از نسل امیرالمومنین است
احساس من از جنس عشقی آسمانیست
جای برادر... چهرهای معصوم دارد
هر چند میخندد ولی طبق روایات
در قلب خود او حالتی مغموم دارد
من در خیالم پیش او خوشبخت هستم
یک زندگی ساده و پاک و صمیمی
در یک محله پشت حوزه، خانه داریم
یک خانه با معماری خوب و قدیمی
دنیای پاک زندگی در حجرهها را
من چند وقتی میشود که دوست دارم
لیست خرید خانه را هم در خیالم
لای کتاب المکاسب میگذارم
هر کس برای عشق خود دارد دلیلی
درگیر حوزه، قصهی من گشته اینبار
یعنی خدا را پیش او حس میکنم خوب
امثال او را ای خدا جانم نگه دار
ای کاش میشد زندگی همراه سیّد
از اول این ماه در جریان بیفتد
یا لااقل او بیشتر در طول هفته
دنبال کار دکتر و دندان بیفتد
مادر صدایم میزند: برخیز دختر!
اصلاً حواست نیست انگاری، کجایی؟
آن آقا... همآن گوشه... کجا رفت؟
لعنت به من با این خیالات کذایی
❤️🌸❤️🌸❤️
#یک_فنجان_تامل
@yekfenjantaamol
باشه تو مرا دوست نداری به خودم مربوط است
دیگر این شهر چرا پشت سرم میخندد
✅ السلام علیک یا صاحب الزمان
عجل الله تعالی فرجه الشریف
*با اینکه در حوالی چشمم ندارمت*
*اما هنوز کنج دلم دوست دارمت*
*یک روز شانه های خودت را به من بده*
*تا عاشقانه ثانیه ای سر گذارمت*
*دست مرا بگیر که من خورده ام زمین*
*چون در مسیر زندگیم بی قرارمت*
*کی می رسم به خیمه سبزت ؟ ای آشنا !*
*من یازده قدم شده که ره سپارمت*
*دریای پر تلاطم خضرا، مرا ببخش*
*جز اشک هیچ چیز ندارم بیارمت*
*انگار که نیامده ای، باز مثل قبل*
*این جمعه هم تو را به خدا می سپارمت*