eitaa logo
یک جرعه‌ شعر🖊️
335 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
939 ویدیو
9 فایل
📌اندڪۍ شعࢪ بخوان حالت اگࢪ بهتࢪ نشد دࢪ طبابت حڪم ابطال مࢪا صادࢪ بڪن... باشد که در محضر شما صاحبدلانِ سخن سنج، جمال زیبای شعر و ادب را به تماشا بنشینیم و از چشمه سارِ زلالِ آن، جرعه‌ای نیوش کنیم. در محفل ما، شعر سخن میگوید https://eitaa.com/MOUSAVIMOTLAG
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زلفش چو شب و چشم، دو دام و مژه‌اش، تیر... بنـگر که کمر بستـه به قتلـم چه سپـاهی ...! 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
مرز آغوش تو را هیچ کسی فتح نکرد عاشقان تو گذرنامه ی باطل دارند 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞شعر طنز شنیدنی درباره کشف الکل 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
عمری به جستجوی همیم و نمی‌رسیم سخت است فکر وصلت مهتاب و آفتاب 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
در انطاکیه (شهري درترکیه کنونی) یک والی (استاندار) خداترسی در شهری بود که برعکس سایر والی‌ها که افراد قوی جثه و درشت هیکل را برای گرفتن مالیات به روستاها می‌فرستادند، این والی افراد ضعیف را برای اخذ مالیات روانه می‌کرد. روزی پسرش از او پرسید: ای پدر، چرا مانند والی‌های دیگر، ماموران مالیات را از افراد قوی هیکل انتخاب نمی‌کنی؟ پدرش گفت: پسرم؛ گاو، الاغ و اسب و شتر هر چهار حیوان، اهلی هستند، آیا می‌دانی چرا گاو شاخ دارد و بقیه ندارند؟ چون شتر و اسب و الاغ مَرکب انسان هستند اما گاو نه. اگر آن‌ها شاخ داشتند در زمان خشم هر لحظه ابزاری برای انتقال خشم خود داشتند و سواره‌ی خود را با کوچکترین خطایش با شاخ‌هایشان می‌زدند. از آن گذشته سواره هم از سوار شدن بر آن هراس داشت. اگر من ماموران قوی هیکل برای اخذ مالیات می‌فرستادم، آن‌ها چون شاخ داشتند و قوی بودند، به مردم در اخذ مالیات ستم می‌کردند و تحمل هیچ سخنی را نداشتند و مردم را از دیدن آن‌ها هراس در جان می‌افتاد. پس مالیات و خراجی که به من می‌آوردند حلال نبود و برای شهر ما برکتی نداشت. ماموران ضعیف انتخاب کردم تا با مردم مدارای بیشتری نمایند و زمان اخذ خراج حتی نفرین هیچ پیرزنی نیز بر نخیزد. شکر خدا نیز می‌بینی از تمام والی‌های دیگر، شهر ما به خوبی اداره می‌شود. 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
با شب‌ بخیری ساده خوابیدی ولی من مانند هر شب، بی تو بیدارم عزیزم! تجویز کن گاهی برایم بودنت را من بی تو مدتهاست بیمارم عزیزم! کاری نداری گفتی و گفتم خداحا... فظ قطع شد، بیکارِ بیکارم عزیزم! گفتم که می‌میرم نباشی، مُردم و تو حتی نگفتی بی تو تب دارم عزیزم! گفتی نمی‌خواهی مرا یک مرتبه، من عمری گذشته، رویِ تکرارم عزیزم! جدی نگیر عشقم مرا - یک شاعرِ‌ مست مجموعه‌ای از درد بسیارم عزیزم! دیوانه‌ام، جمع تناقضهای بیخود... لبریز از انکار و اصرارم عزیزم! آری شبت خیر و دلت خوش باد بی ما! من هم که خوش با دودِ سیگارم عزیزم من غرق کابوسم، تو در رویای خود گم آسوده خاطر باش، بیدارم عزیزم! 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امام زمانم🌴🌹🌴 هوایٺ.. ڪہ بہ سرم مي‌زند ديگـردر هيچ هوايي نميٺوانم نفس بڪشم عجب نفس‌گير اسٺ ، هـواۍ_بـي_تــو ⛈..!! 🌷 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باران... - @mer30tv.mp3
4.59M
📻 رادیــو جرعــــ🌿ــــه 🌤 پنج‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ ♥️ 🍃🌼بـہ آخرین پنجشنبـہ اردیبهشت ماه 🍃💛خوش آمدین 🍃🌼صبحتون بخیر وشادے 🍃💛روزتون پربار 🍃🌼ولحظاتتون خاطره انگیز 🍃🌼براتون روزے آرام 🍃💛ولے پرشور و زیبا 🍃🌼و پر از نغمـہ هاے شاد 🍃💛آرزو مے ڪنم 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂🍃༻🌹༺‌🍃🍂🍃 ﷽ ديوانه گشت خَلق و به صحرا فتاد، از آنک در شهر، بی حکايت تو، هيچ خانه نيست جز با خط تو، عشق نبازند عاشقان در خط ديگران، رقم عاشقانه نيست... 🍂 هفتم ذی‌القعده؛ سالروز درگذشت جناب امیرخسرو دهلوی *حکیم ابوالحسن یمین‌الدین‌بن سیف‌الدین محمود؛ معروف به "امیر خسرو دهلوی" و متخلص به "خسرو"، عارف، موسیقیدان و شاعر بزرگ پارسی‌گوی هند در قرن هشتم. او به زبان‌های فارسی، عربی، ترکی و سانسکریت تسلط داشت و به "طوطی هند" یا "سعدی هند" معروف بود.  سبک شعر امیر خسرو را می‌توان طلیعۀ سبک هندی به‌شمار آورد. "جامی" درباره او می‌گوید: «"امیرخسرو دهلوی" در شعر متفنّن است و قصیده و غزل و مثنوی را ورزیده و همه را به کمال رسانیده است». دیوان اشعارش مشتمل بر پنج قسمت است: "تحفةالصغر" ، "وسط‌الحیوة" ، "غرةالکمال" ، "بقیةالنقیه" ،"نهایةالکمال". امیرخسرو؛ به "حکیم نظامی گنجوی" اعتقادی تام داشت و به تقلید او خمسه‌ای ساخت تحت عناوین: "مطلع‌الانوار" بر وزن و شیوه مخزن‌الأسرار ، "خسرو و شیرین" ، "مجنون‌ولیلی" ، "آیینه‌ی‌اسکندری" بر وزن و شیوه اسکندرنامه، "هشت‌بهشت" به تقلید از هفت‌پیکر. او دارای منظومه‌های دیگری نیز به شرح زیر است: "قران‌السعدین" ، "نه‌سپهر" ، "مفتاح‌الفتوح" ، "مثنوی‌خضرخان و دولرانی" (عشق‌های خضرخان پسر علاءالدین با دولرانی دختر امیر گجرات)، "قصیده‌شکوائیه" ، "ماتم‌غم" ، "آینه‌داری دل". آرامگاهش، در مقبره "شکرگنج" دهلی هندوستان نزدیک مقبره خواجه نظام‌الدین اولیاء، زیارتگاه مسلمانان و اهل تصوف است.  𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
دلم بدون تو غمگین و با تو افسردست چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزردست 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عجب صبحی است این صبحی كه در راه است ... بگو طوفان بیاد سیل یا گرداب نمی ترسم من آن سرو کهنسالم، و سر بر آسمان دارم... کسی در عرش اعلا هست واو در گوش من هر صبح میگوید بگو : زیباترین صبح خدا در حال آغاز است... سلام صبحتون خدایی روزتون پر از اتفاقهای ناب. 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز جهانی پسر مبارک 🌺‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌ ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌ 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ چای می‌نوشم و به خوشبختی‌های کوچکم فکر می‌کنم شاید زندگی همین باشد سلام صبحتون بخیر روز زیباتون در پناه خدا 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«لَبخندِ تو درختِ پرتقال است که حیاط را نارنجی می‌کند.» 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک سو بریز زلفی، یک سو بکار چشمی جایی بپاش عطری، هر گوشه دام بگذار 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
‌هر چند جهان با تب و آشوب عجین‌ است آغوش تــــو آرام‌ ترین جای زمین است 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
چه باید کرد با چشمت که در تکرارِ این لذّت جدایى می‌شود افسوس و ماندن می‌شود عادت؟! بیا عهدی کنیم امروز، روزِ اولِ دیدار اگر رفتیم بی برگشت، اگر ماندیم بی منت تو باید سهمِ من باشی اگر معیار دل باشد ولی دِق داد تا دادت به من تقدیر بی دقت جوانی رفت و در آغوشِ تو من تازه فهمیدم چه می‌گویند وقتی می‌کنند از زندگی صحبت خودت شاید نمی‌دانی چه کردی با دلم اما دلِ یک آدمِ سرسخت را بردی، خداقوت! 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
🌸🍃🌸🍃 در تذکره الاولیا آمده است، زرگری نزد ابوالعباس نهاوندی (قرن چهارم) آمد و گفت: می‌خواهم زکات مال خود را بپردازم به چه‌کسی بدهم؟ شیخ گفت: برو اولین نیازمندی که در شهر دیدی به او بده. زرگر آمد و پیر نابینایی در کنار خرابات دید که در زمین نشسته بود. کیسه‌ای زر زکات مال به او داد و نابینا خوشحال شد. روز بعد رفت و دید نابینای دیگری کنار اوست. نابینای زکات‌گیر به او می‌گوید: خدا خیر بدهد دیروز زرگری آمد و کیسه‌ای زر به من داد و من در عشرتکده شهر رفتم و تا صبح مستی و با کنیزکان جوان عشق‌بازی کردم. زرگر این سخن شنید برآشفت و پیش شیخ آمد و گفت: من از تو خواستم راهی نشان دهی که بتوانم زکات مالم را بپردازم٬ این چه راهی بود که حرف تو را گوش کردم و مال را یک‌باره به یک عشرت‌گر دادم! شیخ دیناری به او داد و گفت: حال این یک دینار را ببر و به اولین فقیری دیدی ببخش. زرگر در راه مردی دید که چهره‌ای شکسته داشت. دینار در کف دست او نهاد. مرد علوی (سید) بود. شادمان شد و همان‌جا سجده شکری کرد. زرگر به دنبال آن مرد علوی افتاد، دید در خرابه‌ای رفت و از زیر لباس خود کبوتری مرده را به خرابه انداخت. برگشت و زرگر را دید. پرسید: این چه بود؟ مرد گفت: فرزندانم سه روز است گرسنه هستند و تاب گرسنگی نداشتند، این کبوتر مرده را برای آن‌ها می‌بردم تا بخورند. که خدا تو را حواله من کرد و کبوتر را در خرابه انداختم. خدا را هزاران مرتبه شکر. زرگر با چشمانی اشک بار نزد شیخ برگشت و داستان را تعریف کرد. شیخ گفت: دو زکات بود و دو داستان و یک انسان. هرگز در کار خدا تردید نکن. وقتی می‌خواهی بدانی پولت چقدر حلال است کافی است نگاه کنی که دست چه‌کسی می‌رسد و در چه راهی مصرف می‌شود. ‎𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلبرا، یارا، نگارا، حال نامت هرچه هست! تا من افتادم ز چشمت، شیشه‌ی عمرم شکست/ فکر می‌کردم که مردن چاره‌ی اندوه ماست بی‌ امید وصل، اما مرگ هم بی‌فایده‌ست/ بس که خود را در تو می‌بینم، تو را در خویشتن خلق حیران‌اند و می‌نامند ما را خودپرست/ عاشقت شد بی‌گمان از دوستان و دشمنان هرکسی یک‌بار پای درد دل‌هایم نشست/ ناز چشمی که شبی عکس تو را در خواب دید بعد از آن بر خوبرویان تا همیشه چشم بست/ 𝄞⃟♥︎ @yekjoreyshaer. 🦋 ✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾