eitaa logo
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
808 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
1هزار ویدیو
67 فایل
💢امام زمان شناسی💢 ✨نشانه های ظهور✨ ✉️دلنوشته مهدوی✉️ 🔷ختم صلوات🔶 💖دعای عهد💖 🔆سخنرانی استاد رائفی پور🔆 📚 داستان های امام زمان عج 📚
مشاهده در ایتا
دانلود
      ❤️❤️       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
سلام مولای ما ، مهدی جان این دنیای بی شماست : سرد ، خزان زده ، تاریک ، رعب انگیز ، دلگیر ... این روزگارِ بی شماست : عطشناک ، بی لبخند ، ملال انگیز ، بی دلخوشی ... روزهایمان دویدن های مکرر از پیِ نان و شب هایمان مرور مداوم حسرت هاست ... ما بی شما ... فقط درد می کشیم ... خدا شما را برساند ...
Hekayat Zendgi Hazrate Hamze.mp3
13.21M
📌ادب در برابر حجت خداوند را از جناب حمزه سیدالشهدا علیه السلام بیاموزیم
📌 دوست واقعی... ▫️ «تو واقعاً دوست مایی... » چی از این بالاتر که امام زمان به آدم این جمله رو بگه؟! «حضرت عبدالعظیم» اینو از امامش شنیده… دلیلش چی می‌تونه باشه جز اطاعت محض؟
🌺یــــوســــف زهـــــرا(س) 🌺
🍀قصد دستگیری حضرت مهدی"عج" و افتادن در آب🍀 داستان 10 رشیق روایت میکند که: وقتی معتضد ملعون به من و
🌴استدعای خدمتگزاری حضرت صاحب الزمان (عج)🌴 داستان 11 🌷ابراهیم بن محمدبن مهران روایت میکند که: جمعی از محبان خاندان رسالت و شیعیان دودمان جلالت، چند کیسهء پول از دینار و درهم به پدرم داده بودند که به خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) برساند. من به پیروی از پدر خود ، چند مرحله او را همراهی کردم، چون دو سه منزل از شهر خود دور شدیم، حال پدرم متغیر شد و صورت مرگ را در آینهء خیال مشاهده کرد. در این حال مرا طلبید و وصیت کرد و گفت: " دینارها و دراهم از محبان اهل بیت نزد من امانت است تا آن را به ملازمان حضرت امام حسن عسکری (ع) بدهم و اکنون مرگ خود را نزدیک میبینم و میدانم که کسی جز تو نمیتواند بار رساندن این امانت را از دوش من بردارد، و وصیت من به تو این است که این مال را بگیری و به خدمت آن قبله ارباب دین و کعبه اصحاب یقین ببری و خاطر مرا از این غم رها سازی. " پس به فرمودهء پدرم قبول کردم که آن مال را به امام حسن عسکری (ع) برسانم. پدرم بعد از وصیت ، از این جهان رحلت نمود. من بعد از فوت پدر ، متوجه عراق شدم و قطع منازل و طی مراحل می نمودم. روزی در اثنای سفر با خود گفتم که پدرم وصیت کرده که این مال را به خدمت امام حسن عسکری (ع) تسلیم نمایم و اکنون که آن حضرت رحلت فرموده و من جانشین او را نمی شناسم ، و پدرم نیز در شأن غير از ایشان چیزی به من نگفت که من مال را به او بسپارم!؟... آخر با خود قرار گذاشتم که این مال را به عراق ببرم و با کسی در این خصوص صحبت نکنم، و اگر خبر روشنی شنیدم که از رنج امانت راحت میشوم و امانت را میرسانم ، وگرنه ، به هر گونه که خودم بخواهم این مال را برای فقرا و مساکین مصرف کنم. هنگامی که به بغداد رسیدم به منزلی رفتم ، و بعد از چهار روز شخصی نامه ای به من داد، در آن نامه نوشته بود که " ابراهیم بن محمدبن مهران، همراه تو چنین کیسه های پولی هست که مقدارش این است و در هر یک از آن کیسه ها فلان مقدار درهم و دینار است. اگر میخواهی وصیت پدر را به جای آوری، آن مال را به قاصد ما بده." چون این خبر صحیح و دلیل صریح را دیدم و شنیدم، چاره ای غیر از تسلیم آن مال نداشتم و همهء آن چه با من بود به قاصد آن حضرت دادم و عرض کردم: آرزو دارم که به پای بوسی آن آستان مشرف شوم و استدعا نمایم هم چنان که پدرم به بعضی از خدمات ایشان مأمور بود و به اخلاص تمام و کوشش بسیار اوامر را به انجام میرسانید ، من نیز بعد از پدر به همان عنوان از خدمتکاران ایشان باشم. چون چند روز از دادن آن مال گذشت ، نامه ای از جانب حضرت صاحب الزّمان (عج) رسید که مضمون دلپذیرش این بود که: " یا محمد! همه ی آن چه ارسال کرده بودی رسید ، و بعد از این تو را به جای پدرت مقیم ساختیم. باید که از جاده شریعت قدم بیرون نگذاری. " چون از این نامه مطلع شدم بی نهایت خوشحال و مسرور شدم و از بغداد به خانهء خود مراجعت نمودم. 📚: اصول کافی، ج ۱، ص ۵۱۸ در اصول کافی این داستان به نقل از محمد بن ابراهیم بن مهزیار میباشد.
      ❤️❤️       بسم الله الرحمن الرحیم اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء ُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛ يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
سلام حضرت زندگی ، مهدی جان چشم براه شماییم همچون : ... کویر که چشم براه باران ... یا بیمار که چشم براه طبیب ... یا درخت که چشم براه بهار ... ... عمری است که دلخوشیم به روز خوبِ آمدنتان ، به دیدنتان ، بوییدنتان ... خدا شما را برساند ...
امام زمان علیه السلام فرمودند: هر زمان قصد کردید به سبب ما، به سوی خداوند و به سوی ما توجه کنید، بگوئيد : ✨سلام على آل یس... 📚الاحتجاج (طبرسی) ج2 ص492 ❗️⚠️نکته مهم: شرح زیارت شریف آل یاسین صد قسمت ده دقیقه‌ای می‌باشد. لذا ان شاءالله ادامه مباحث در طول زمان در کانال بارگذاری خواهند شد.✅ 📌 پیشنهاد⬇️ 1⃣شما عزیزان می توانید شرح زیارت را در برنامه‌ی روزانه خود قرار داده 2⃣یا اینکه هر دو یا سه روز در هفته یک بخش را بگنجانید.
Tarjoman 1.m4a
9.86M
🌤 *شرح زيارت آل ياسين* 🌤 🔸 قسمت اول: مقدمه 🎙 دكتر عليرضا هزار ⏰ ١٠ دقيقه 🖌 آنچه در اين بخش مى شنويم: ✨ منبع زيارت آل ياسين ✨ سبك خاص نامه‌نگارى در زمان امام زمان سلام‌الله‌عليه باب شد... ✨ توقيع و ناحيه مقدسه در عصر امام زمان ارواحنا فداه يعنى: ✨ زيارت آل ياسين قسمتى از پاسخ امام زمان عليه‌السلام به نامه‌ى مهم جناب حميرى است...
📌دوستان امام زمان... 🔸 پشیمان بود، اما پشیمانی دیگر سودی نداشت. پیش از آنکه آتش خشم، کار دستش بدهد، باید فکر این روزها را می‌کرد. هر‌چه داشت و نداشت را بابت دیهٔ سنگینی که برایش بریدند، از دست داده و بهترین روزهای جوانی‌اش در زندان تباه شده بود. 🔹 روزی که از زندان آزاد شد، به خودش قول داد که گذشته را رها و از نو شروع کند، اما گذشته او را رها نمی‌کرد! انگار ننگ سوءسابقه تا ابد بر پیشانی‌اش نقش بسته بود. هرجا که می‌رفت به چشم مجرم نگاهش می‌کردند. کسی از تقاص پس‌دادن و پشیمانی‌اش نمی‌پرسید، فقط به جرم گذشته، قضاوت و طردش می‌کردند. 🔸 کلافه از ساعت‌ها جست‌و‌جوی بی‌نتیجه و خسته از قضاوت مردم، بی‌هدف در خیابان‌ها پرسه می‌زد. به خودش که آمد، روبه‌روی خیابان منتهی به جمکران بود. دلش لرزید. با قدم‌های بلند به سمت جمکران حرکت کرد. چشمش به گنبد و گلدسته‌های مسجد که افتاد، اشک از چشمانش جاری شد؛ به اشک‌هایش اجازه داد تا دلش را شست‌و‌شو دهند. سبک شده بود. دلش می‌خواست پرواز کند. می‌دانست اینجا پناهگاهی امن است و کسی او را قضاوت نمی‌کند. 🔹 با قدم‌های آرام، جوری که آرامشِ فرشته‌های معتکفِ مسجد به‌هم نخورد، به سمت ورودی مسجد حرکت کرد. در حالی‌که با خودش فکر می‌کرد: کاش کسانی که دم از دوستی امام زمان می‌زدند، کمی شبیه «او» بودند! مهربان و دلسوز و پناه بی‌پناهان… 📖