eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
284 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💠نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش💠 ▪️رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران، سر و کله زدن و بازی و خنده بود، مثلا چند نفر دور هم جمع می‌شدند و کلاه یک کارگری که از آنجا رد می شد را بر می داشتند و برای هم پرت می‌کردند و مردم آزاری می‌کردند. اما رفاقت با ابراهیم، الگو گرفتن و یادگیری کارهای خوب بود. او غیرمستقیم به ما کارهای صحیح را آموزش می داد. حتی حرفایی می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم. ▫️من موهای زیبایی داشتم. مرتب به آنها می‌رسیدم و مدل مو و... درست میکردم. خیلی ها حسرت موها و تیپ ظاهری من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود اما... یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد. برخی باحسرت به مدل جدید موهای من نگاه می‌کردند. ابراهیم جمله ای گفت که فراموش نمی‌کنم. گفت: «نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.» 📚 از کتاب: سلام بر ابراهیم۲ @yousof_e_moghavemat
‍ ✳️ سال ها از دوران رفاقت من با ابراهیم گذشته؛ من هرچقدر آن دوران را بررسی میکنم، در شخصیت او یک الگوی کامل اخلاق عملی اسلام را میبینم! تمام کارها و رفتارهای ابراهیم برای ما درس بود. 🌺 اگر کسی به دنبال الگوی مناسب برای رسیدن به معنویات هست، باید رفتار و اخلاق ابراهیم را سرمشق خود قرار دهد. 📢راوی: محمد خورشیدی از دوستان شهید @yousof_e_moghavemat
🍀یک روز مدیر مدرسه راهنمائی پیش من آمد. با من صحبت کرد و گفت: تو رو خدا، شما که برادر آقای هادی هستید با ایشان صحبت کنید که برگردد مدرسه! 🌼گفتم: مگه چی شده؟ کمی مکث کرد و گفت: حقیقتش، آقا ابراهیم از جیب خودش پول می داد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد! آقای هادی نظرش این بود که این ها بچه های منطقه محروم هستند. اکثرا سر کلاس گرسنه هستند. بچه گرسنه هم درس نمی فهمد. 🍃مدیر ادامه داد: من با آقای هادی برخورد کردم. گفتم: نظم مدرسه ما را به هم ریختی، در صورتی که هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود. بعد هم سرایشان داد زدم و گفتم: دیگه حق نداری اینجا از این کارها بکنی. آقای هادی از پیش ما رفت. بقیه ساعت هایش را در مدرسه دیگری پر کرد. 🌺حالا هم بچه ها و اولیاء از من خواستند که ایشان را برگردانم. همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف می کنند. ایشان در همین مدت کم، برای بسیاری از دانش آموزان بی بضاعت و یتیم مدرسه، وسائل تهیه کرده بود که حتی من هم خبر نداشتم. 🌸با ابراهیم صحبت کردم. حرف های مدیر مدرسه به او را گفتم. اما فایده ای نداشت. وقتش را جای دیگر پر کرده بود. 💐ابراهیم در دبیرستان ابوریحان، نه تنها معلم ورزش، بلکه معلمی برای اخلاق و رفتار بچه ها بود. دانش آموزان هم که از پهلوانی ها و قهرمانی ها ی معلم خودشان شنیده بودند شیفته او بودند. 📚از کتاب:سلام بر ابراهیم۱ @yousof_e_moghavemat
ابراهیم می‌گفت : طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند بی‌دلیل از کسی چیزی نخواه، عزت نفس داشته باش... @yousof_e_moghavemat
‍ 🔸نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش🔸 ▪️رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران، سر و کله زدن و بازی و خنده بود، مثلا چند نفر دور هم جمع می‌شدند و کلاه یک کارگری که از آنجا رد می شد را بر می داشتند و برای هم پرت می‌کردند و مردم آزاری می‌کردند. اما رفاقت با ابراهیم، الگو گرفتن و یادگیری کارهای خوب بود. او غیرمستقیم به ما کارهای صحیح را آموزش می داد. حتی حرفایی می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم. ▫️من موهای زیبایی داشتم. مرتب به آنها می‌رسیدم و مدل مو و... درست میکردم. خیلی ها حسرت موها و تیپ ظاهری من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود اما... یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد. برخی باحسرت به مدل جدید موهای من نگاه می‌کردند. ابراهیم جمله ای گفت که فراموش نمی‌کنم. گفت: «نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.» 📚از کتاب: سلام بر ابراهیم۲ @yousof_e_moghavemat
امام‌خامنه‌ای: شخصیتِ « شهید هادی » به قدری جاذبه دارد که آدم را مثلِ مغناطیس به خودش جذب می‌کند. @yousof_e_moghavemat
🔹توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد! الله اکبر... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید... بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. 📚کتاب سلام بر ابراهیم1 @yousof_e_moghavemat