eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
289 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر تو ای قبله حاجات نمیدونم چی شد یا که اصلا برای چی این شد؟؟؟ شاید که لطف امام حسین (ع) بوده شاید هم اتفاق....... هرچی که بود یا هست؛ باعث شد نگاهم به زندگی تغیر کند و این چه تغیر شیرینی است،که برای من رقم خورده است! یه کانال با یه نوع نگرش به دریچه دیگر زندگی ..... باور نداری؟؟؟؟ کاری نداره که! عضو شو خودت ببین 🌸✨ @OshaghHussein 🌸 اینم یه قدم برای زندگی به سبک جدید👆
😊پایان تبادل😊
ديدن روی تو و دادن جان مطلب ماست .. پرده بردار زِ رخسار ، كه جان بر لب ماست ... ❤️ @yousof_e_moghavemat
نمیمیری تا کربلا بری اما اینجوری... @yousof_e_moghavemat
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را به هر گل می‌رسم می‌بویم او را ... آبادان ؛ ۱ شهریور ۱۳٦۷ عکاس : افشین شاهرودی مادری در کنار قبر قهرمان‌ِ گمنام وطن پنج‌ روز پس از آتش‌ بس جنگ‌ تحمیلی @yousof_e_moghavemat
آقایِ سلمان پَرورم را دوسـت دارم ... @yousof_e_moghavemat
🌹خاطره ای از شهید مظفری نیا محافظ سپهبدقاسم سلیمانی: ✍در ایام سیل خوزستان و سفر حاج قاسم به مناطق سیل زده ما طبق شرایط کاری خود نگران حضور حاج قاسم بوده و می بایستی اصول حفاظتی و امنیتی را دقیقا رعایت کنیم. اما در جایی حاج قاسم بمن گفت: من بااین مردم سالها زندگی کرده ام، مراقب باش کاری نکنید که مردم ناراحت شوند. ما که عاشق و فدایی حاج قاسم بودیم و از طرفی نیز با جَذَبه ی تذکر او در شرایط بسیار سختی قرار می گرفتیم. حفظ و رعایت حفاظت یک شخصیت و از طرفی دقت در برخورد با مردم از سخت ترین شرایط کاری ما بود که ما آن را انجام می دادیم. شهید مظفری نیا می گفت: حاج قاسم بارها مارا می بوسید و می گفت از اینکه مراعات مردم را می کنید ممنونم..... @yousof_e_moghavemat
🌹 کرامت شهید در شب اول قبر همسایه قدیمی‌اش 🔸برادر شهید: یك شب در خانه هیأت داشتیم، عصر ِ همان روز پدرم بعد از کمی استراحت ناگهان از خواب بلند شد... گفت همین الان حسن اینجا بود! به او گفتم مراسم داریم، اینجا میمانی؟ 🔹حسن گفت نه! فلانی که از همسایگان قدیم‌مان بود امروز از دنیا رفته، او حقی به گردن من دارد و امشب که شب اول قبرش است باید پیش او باشم... 🔸به حسن گفتم: اون که از نظر اخلاقی و اعتقادی هم‌سنخ تو نبود! چه حقی به گردنت دارد؟ 🔹حسن گفت: روز تشیع جنازه‌ی من هوا گرم بود و این بنده خدا با شلنگ آب، مردم را سیراب می‌کرد... 🔸پدرم گفت: باید بروم ببینم این بنده‌خدا واقعا زنده است یا مرده؟! پدر رفت و ساعتی بعد برگشت و گفت: بله، وارد محله آن‌ها که شدم، حجله‌اش را دیدم که گفتند همین امروز تشییع شده است... @yousof_e_moghavemat
فاصله‌شان یڪ وجب است تا را مے‌گویم اگر این یک وجب را با ولایت پر کنی .. اگر عالم همه با ما ستیزند اگر با تیغ خونم را بریزند اگر شویند با خون پیکرم را اگر گیرند از پیکر سرم را اگر با آتش و خون خو بگیرم ز خط سرخ رهبر برنگردم سروده‌ی @yousof_e_moghavemat
🌺قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یا فاطمة! کل عین باکیه یوم القیامة الا عین بکت علی مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمتهای بهشتی مژده داده می شود.🌺 @yousof_e_moghavemat
1_437422093
5.49M
به تو از دور سلام... آقای محمد حسین پویانفر ✒️مرصاد @yousof_e_moghavemat
📝 انتشار دست‌خط امام(ره) در سالروز تشکیل نیروهای سه‌گانه سپاه 🔹امام راحل سال ۶۴ در این نامه به محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه نوشتند: با توجه به اینکه در اصل ۱۵۰ قانون اساسی ادامه نقش سپاه در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن تصریح شده است و نظر به اینکه انجام این نقش بدون آمادگی‌های سپاه از جهت تجهیزات و آرایش جنگی و فنون دریایی، زمینی و هوایی امکان‌پذیر نیست، شما ماموریت دارید هرچه سریع‌تر سپاه پاسداران را مجهز به نیروهای زمینی، هوایی دریایی قوی نمایید تا در موارد لازم با همکاری و هماهنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران از مرزهای زمینی، دریایی و هوایی کشور حفاظت نمایید. 📅 ۲۶ شهریور ۱۳۶۴ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان شهید آوینی درباره شهید رحمانیان : « باطن مصفای حاج علی اکبر در چهره‌ مردانه‌اش تجلی داشت و ما را اگر چشم باطن بخشیده بودند تقدیر شهادت را در عمق چشمانش در شکوفه‌های خنده و در وسعت ناصیه‌اش می خواندیم همه یک یک او را در آغوش گرفتند و نشان خاک را بر پیشانی‌اش بوسیدند و او را به امان خدا سپردند اما هیچ یک از ما آن تقدیر نزدیک را در نیافت . صبح روز عملیات، در سنگرهای تازه تسخیر شده‌ دشمن بار دیگر حاج علی اکبر رحمانیان را ملاقات کردیم آنها قصد داشتند که از همین محور رأس البیشه حاشیه‌ اروند را تا خور به تصرف در بیاورند امروز که بار دیگر به این صحنه‌ها می‌نگرم گفته‌های مادرش را به خاطر می‌آورم که آرام و مطمئن می‌گفت : . کاش که من بیش‌تر (از یک) پسر داشتم که در راه خدا صدقه‌ سر علی اکبر امام حسین {ع} می‌دادم روزی که برای رفتن به سپاه خداحافظی کرد، گفتم اول صدقه‌ سر علی اکبر امام‌ حسین {ع} تو را دادم دوم هر چه خدا قابلمان دانست خدا این قربانی را قبول کند هدیه‌ ناقابلی که دادم امانت خودش بود » @yousof_e_moghavemat
‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌‌‌‌‌‌‌‌┄༻‌ 🔘کلاس تاکتیک بود در میدان موانع دانشجوها باید با موانع از جمله سیم خاردار آشنا می شدند و به صورت سینه خیز از موانع عبور می کردند. حاج ابراهیم از آن فرماندهان نبود که فقط دستور دهد به همین جهت نه تنها اولین نفر وارد میدان موانع شد که حتی لباس تنش را هم کمتر کرده بود که دانشجویان را بهتر درک کند. 🌾وقتی که از خارها گذشتیم و نفس نفس زنان روی زمین افتادیم ,آمد و برایمان روضه از خارهای کربلا و شام خواند؛ بیخود به او لقب عارف مجاهد را نداده اند. ابراهیم عشریه همان باکری و همت و چمران بود آخر هم در دفاع از حرم بی بی زینب سلام الله علیها شهید شد.. 🌷 @yousof_e_moghavemat
🌹 یادی از سردار شهید یوسف کلاهدوز ✳️《مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یهو از روی صندلی افتاد و سرش شکست. سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردن. منتظر بودم یوسف بیاد و بگه چرا سهل انگاری کردی؟ چرا حواست نبود؟ وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم: خوابیده. بعد شروع کردم آروم آروم جریانو براش توضیح دادن. فقط گوش داد. آروم آروم چشماش خیس شد و لبش رو گاز گرفت. بعد گفت: تقصیر منه که اینقدر تورو با حامد تنها میذارم، منو ببخش. من که اصلا تصور همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیس عرق شدم.》 🎙 همسر سردار شهید یوسف کلاهدوز 📚 نیمه پنهان ماه، ج۸، ص۳۰ @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 سبز پوشان سپاه ادامه دهنده خط سرخ شهادت و قیام حسینی بودند و یکی از ثمرات این شجره طیبه در زمان حاضر پاسداران بودند که با فداکاری و ایثار جان خود آرمان های شهدای دفاع مقدس را عینیت بخشیدند. 🎞👆 فیلمی کوتاه از لحظه بوسیدن آرم سپاه، توسط ، @yousof_e_moghavemat
🌷شهید عبدالکریم گلخنی معاون مخابرات تیپ ۳۳المهدی(عج) در دوران دفاع مقدس شهيد عبدالکريم گلخني کوشک قاضی در سال 1339 در فسا دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم گذراند سپس در دانشگاه در رشته فیزیک پذیرفته شد. در حال تحصیل بود که جنگ شروع شد که به خیل سبزپوشان سپاه پاسداران پیوست و به جبهه اعزام و با سمت معاون مخابرات خدمت کرد. عبدالکريم در بيست و يکم مرداد ماه سال 1362 در عمليات والفجر دو در جبهه حاج عمران بر اثر اصابت ترکش به صورت شهيد شد و چند ماهي نيز مفقودالاثر بود تا اين که بعد از پيدا شدن پيکر پاک و مطهرش او را در قطعه ي شهداي فسا طي مراسم باشکوهي به خاک سپرده شد. نفر وسط نشسته @yousof_e_moghavemat
امام علی علیه السلام: برترین زهد، پنهان داشتن زهد است أفضَلُ الزُّهدِ إخفاءُ الزُّهدِ نهج البلاغه، حکمت 28 @yousof_e_moghavemat
اربعینی‌ام کن مولا جان قبه‌یِ حسین را نذرِ دعا برایِ آمدنت کرده‌ام ... یارب فرج امام ما را برسان @yousof_e_moghavemat
اگر ملت یک گلوله داشته باشد،همان را به سینه ی اسرائیل رها میکند @yousof_e_moghavemat
🚩 «...هنوز شیطنت های آن دوران یادم نرفته است. وقتی زنگ خانه را می‌زد، سریع می رفتم توی کمد پنهان می‌شدم. عبّاس، کفش های من را جلوی در می‌دید؛ امّا وقتی می آمد داخل، خبری از من نبود. همه جا را می‌گشت تا پیدایم کند. بعد، من یک دفعه می پریدم جلویش؛ درست مثل بچّه ها. با اینکه زیاد نمی دیدمش، امّا روزهای خوبمان خیلی زیاد بود. روزهایی که عبّاس بود، خیلی بهمون خوش می‌گذشت. اصلاً نمی فهمیدم کی آمده که حالا وقت رفتنش شده باشد؛ امّا تا زمزمه‌های رفتنش شروع می شد، تمام غم دنیا می آمد سراغم. هر وقت می‌خواست برود منطقه، خیلی گریه می کردم. بهم می گفت: "من توی جبهه تحرک دارم و مدام بدو بدو می‌کنم، امّا نمی‌دانم چرا تو به جای من لاغر می شوی!" وقتی نبود، خیلی اذیت می‌شدم. غم و غصّه نبودنش، آبم می‌کرد؛ امّا قول و قراری داشتیم که نمی شد زیرپا بگذاریم. یعنی عبّاس نمی توانست بپذیرد. روزبه‌روز وابستگی من به او بیشتر می شد. بهش می گفتم: "اشتباه کردم که قبول کردم، نمی شود دیگر جبهه نروی؟ یا اینکه کمتر بروی؟" همیشه می‌گفت: "آنقدر می می‌روم تا جنگ تمام بشود." هیچ فکر نمی‌کرد جنگ هم یک روز تمام می‌شود و او برمی‌گردد سر خانه و زندگی و ادامه تحصیلاتش. می گفت: "اگر جنگ عراق هم تمام بشود، کار ما هنوز ادامه دارد؛ تا جایی که همه مردم دنیا بگویند...» (به نقل از سرکار خانم سمیه جهانگیری، همسر سردار بزرگوار و سلحشور سپاه اسلام، رئیس ستاد ، ) 🔰 📖 📙 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی ، نوشته ، صفحات ۱۲۲ و ۱۲۳ 📸 شناسنامه عکس: پاییز ۱۳۶۲ ، اردوگاه شهید بروجردی - قلّاجه - عملیات 🌸 💐 🌸 @yousof_e_moghavemat