فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•{﷽}•
یهداستانِقشنگ:)))💔🥀
❣ابوفاضل عباس(ع)❣
#ذکرمخصوصمسافراناربعین
ذکر توصیه شده از رجبعلی خیاط، جهت دفع خطر شدت گرما،برای مسافرین اربعینی
#التماسدعا
#بفرستیدبرامسافراناربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 #6_روز تا #اربعین
زائر امام حسین علیهالسلام
سایهاش بر هر چیز بیفتد
آنچیز برایش دعا میکند
و آفتاب که بر او میتابد
گناهانش را پاک میکند...
✍️حدیث #امام_صادق(ع)
⚫️ بازگشت به کربلا
سید بن طاوس در لهوف، اربعین را روز بازگشت اسرا از شام به کربلا ذکر کرده است. ایشان مینویسد: وقتی اسرای کربلا از شام به طرف عراق بازگشتند، به راهنمای کاروان گفتند: «ما را به کربلا ببر.»
بنابراین آنها به محل شهادت امام حسین(ع) آمدند. سپس در آن جا به اقامه عزا و گریه و زاری برای اباعبدالله پرداختند.
📚منبع
لهوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۴
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#اربعین_حسینی
#مداحی_عالمانه
🏴 عزاداری حضرت سكينه(س)
امام سجاد(ع) فرمودند: «وسايل سفر را بردارند و از كربلا به سوی مدينه حركت نمايند.» شترها و محملها آماده شد، در اين هنگام سكينه گريه كرد و بانوان را به وداع با قبر شريف طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه قبر پدر را به بغل گرفت وَ بَكَتْ بُكاءً شَديداً و حَنَّتْ و اَنَّتْ وَ اَنْشَأَتْ تَقُولُ (گريه سختی كرد و شيون و ناله نمود و چنين مرقيه خواند)
اَلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ جِسْماً
اِلا يا كَرْبَلا نُوَدِّعُكَ رُوحاً
بِلاكَفَـنٍ و لا غُسْـلٍ دَفيناً
لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَميناً
«هان ای كربلا، با تو در مورد پيكری وداع میكنم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شده است.»
«هان ای كربلا، ما همراه امينمان (حضرت سجاد(ع)) با تو وداع میکنيم و در مورد حسينی كه روح پيامبر و روح وصی پيامبر (حضرت علی(ع)) بود.»
فاطمه دختر امام حسين(ع) نيز خود را روی قبر پدر انداخت و شديد گريه كرد.
📚منبع
معالی السبطين، مهدی حائری مازندرانی، ج ۲، ص ۲۰۳
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#اربعین_حسینی
#مداحی_عالمانه
◼️ زیارت جابر بن عبدالله انصاری
بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى مینویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد.
كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگهایت را بر میان شانهها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟!
گواهى مىدهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند همپیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خوردهاى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافتهاى و از سینه ایمان، شیر نوشیدهاى و با اسلام، تو را از شیر گرفتهاند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد!
و گواهى مىدهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روحهایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!»
گواهى مىدهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به درهاى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مىشود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مىشود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفتهاند.
📚منبع
انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#اربعین_حسینی
#مداحی_عالمانه
🌸🍃🌸🍃
گویند حضرت عیسی (علیه السلام) نشسته بود و نگاه می کرد به مرد زارعی که بیل در دست داشت و مشغول کندن زمین بود.
حضرت عرض کرد خدایا، آرزو و امید را از مرد زارع دور گردان.
ناگهان مرد زارع بیل را به یک سو انداخت و در گوشه ای نشست.
حضرت عیسی (علیه السلام) عرض کرد خدایا، آرزو را به او بازگردان.
مرد زارع حرکت کرد و مشغول زراعت شد.
حضرت عیسی (علیه السلام) از مرد زارع سؤال نمود چرا چنین کردی؟
گفت با خود گفتم تو مردی هستی که عمرت به پایان رسیده، تا به کی به کار کردن مشغولی؟
بیل را به یک طرف انداخته و در گوشه ای نشستم.
پس از لحظاتی با خود گفتم چرا کار نمی کنی و حال آنکه هنوز جان داری و به معاش نیازمندی، پس به کار مشغول شدم.
#نمونه_معارف