eitaa logo
حَسَنیهء بیت الزهرا _ مشهد
63 دنبال‌کننده
265 عکس
491 ویدیو
12 فایل
ایام خاص و مناسبتها ، مجالس روضه یا جشن در بیت الزهرا اینجا اطلاع رسانی می‌شه خدمتتون .. بیت السادات حضرت زهرا _ مصلی ۱۰ قاضی زاده 09122519350 پیوندیان 09153142536
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پیوندخوبان
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در منابع اسلامی چه ارزش و اهميتی برای «سكوت» بيان شده است؟ (بخش اول) 🔹در روایات اسلامی تاکید زیادی به شده است. (عليه السلام) در فرازی از خطبه متقين در بيان اوصاف ايشان مى فرمايد: «اگر كند، سكوت او، او را محزون نمى كند». فرد متقى وقتى سكوت مى كند كه حرفى پسنديده نداشته باشد، و كسى كه بداند اگر بخواهد سخن بگويد، حرف بيهوده و چه بسا باطل كه منجر به گناه مى شود مى زند از خود خشنود است. 🔹اگر صاحب مارى، مارى را در سوراخ خود محبوس كرده باشد، مگر ناراحت مى شود؟ نه هرگز!؛ زيرا بيرون آمدن مار همان و نابود كردن انسانها و بلكه خود صاحب مار همان! غصه خوردن بر براى كسى است كه زبان خود را به بيهوده گويى و سخنان زائد عادت داده است؛ و به جهت آگاهى از و ثمرات دنيوى و اخروى و و آفات سخن گفتن مثل: خطا و دروغ و غيبت و سخن چينى و نفاق و اهانت و ستيزه جويى و ايذاء خلق و غير اينها، خود را عادت داده اند كه بيشتر از سخن نگويند. 🔹 (صلی الله علیه و آله) مى فرمايد: «خوشا به حال كسى كه را از زبانش گرفت و زيادى مال خود را انفاق كرد». [۱] (علیه السلام) مى فرمايد: «اگر كلام تو از نُقره باشد، يقين بدان كه [تو] از طلا است». [۲] و در كلمات بزرگان آمده است: «لايق ترين چيزى كه در زندان مى باشد، است»؛ [۳] و نيز گفته شده: « كم جِرم (وزن)، ولى بزرگ جُرم است!». [۴] 🔹ابوبكر بن عياش مى گويد: «چهار پادشاه هند و چين و كسرى و قيصر اجتماع كردند [كسرى لقب پادشاهان ايران و قيصر لقب پادشاهان روم بوده است]، يكى از آنها گفت: من بر آنچه پشيمانم و بر آنچه نگفته ام پشيمان نيستم. دومى گفت: من هنگامى كه مى گويم و كلمه اى بر زبانم جارى مى كنم، آن كلمه مالك من است، ولى من مالك و صاحب اختيار او نيستم و وقتى آن كلمه را نگويم مالك آن هستم و آن مالك من نيست. سومى گفت: تعجب مى كنم براى متكلّم كه وقتى او به سوى او برگردد، كلمه او به او ضرر و مى زند و اگر رجوع به او نكرد به او نفع نمى رساند [يعنى تعجب از بعضى كه وقتى سخن مى گويد، يا به ضرر او تمام مى شود، يا نفعى براى او ندارد]. چهارمى گفت: من بر برگرداندن آنچه قدرتمندتر هستم، تا آنچه گفتم [آنچه از دهان بيرون آمد ديگر برنمى گردد]». [۵] 🔹گفته اند: «چهار چيز است كه هرگز برنمى گردد: ۱) كه گفته شود. ۲) تيرى كه انداخته شود. ۳) ساعتى كه بگذرد. ۴) فرصتى كه از دست برود». [۶]  (عليه السلام) می‌فرماید: «، شعار محققين به حقایق گذشتگان و حقایق ثابت و محقق است (و در آن فوایدى است)؛ ۱) [سكوت] همه راحتی هاى دنيا و آخرت است. ۲) در آن است. ۳) [موجب] سبك كردن حساب. ۴) حفاظت از خطاها و لغزشها. ۵) پوششى بر جاهل است كه جهل و نادانى هاى او آشكار نشود. ۶) زينت و زيبايى و اُبُهّت عالم است. ۷) در ، گوشه گيرى و انزواى هواى نفسانى است. ۸) رياضت و با در آن است. ۹) . ۱۰) از بين رفتن قساوت قلب. ۱۱) عفت. ۱۲) و مروّت. ۱۳) و و كياست و ، از جمله فوائد آن به شمار مى رود. 🔹پس تا مجبور و ناچار نشدى، لب به مگشاى و فرو بند، خصوصاً اگر شنونده اهليت كلام تو را نداشته باشد». «ربيع بن خثيم» كاغذى در برابر خود مى گذاشت و هر چه تكلم مى كرد مى نوشت و شبانگاه محاسبه مى كرد كه چه به نفع او بوده و چه به ضرر او و مى گفت: «آه آه نَجَا الصَّامِتُونَ وَ بَقِينَا»؛ (آه آه سكوت كنندگان نجات يافتند و ما باقى مانديم [و گرفتار سخن شديم!]). 🔹بعضى از ياران رسول الله (صلی الله علیه و آله) مرتب سنگ در دهان خود مى گذاردند، وقتى مى خواستند حرف بزنند و مى دانستند براى خدا و در راه خدا و براى انجام وظيفه الهى است، سنگ را از دهان بيرون آورده و سخن مى گفتند. بسيارى از صحابه (سكوت مى كردند) و گاهى آه بلندى مثل تنفس انسان غمديده از سينه مى كشيدند و مانند اشخاص مريض (كه به زور حرف مى زند) حرف مى زدند! و جز اين نيست كه سبب هلاكت خلق و نجات آنها در سخن و سكوت است (سخن موجب هلاكت و سكوت موجب نجات است)! پس خوشا به حال كسى كه معرفت عيب كلام و درستى آن و فواید سكوت نصيبش شد که این از اخلاق انبیاء (علیهم السلام) و شعار برگزیدگان است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱]منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، هاشمی خویی، حسن زاده آملی، کمره‌ای، مكتبة الإسلامية، چ۴، ج۱۲، ص۱۵۵ [۲]همان [۳]همان [۴]همان [۵]همان [۶]خواندنیهای دلنشین، سعیدی لاهیجی، کتاب سعدی، قم، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۰۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از پیوندخوبان
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️روایات اسلامي، چگونه لزوم تعادل ميان «خوف» و «رجاء» را تبیین نموده؟ 🔹 در واقع عامل حركت به سوى و به منزله موتور محرّك دستگاه هاى عظيم توليدى است، و عامل در برابر ها و حركات بى رويه است. همان گونه كه وسيله نقليه فاقد موتور، از حركت باز مى ماند، و فاقد ترمز در برابر پرتگاه ها و جاده هاى خطرناك ايمنى ندارد، اين دو در وجود هر انسانى بايد به صورت باشد تا هم به سوى حركت كند و هم از خوددارى نمايد. 🔹اهمّيّت اين دو به اندازه اى است كه در حديثى از (عليه السلام) مى خوانيم: در مطالب شگفت انگيزى بود، از جمله اينكه به فرزندش چنين گفت: از آن گونه باش كه اگر تمام نيكى هاى جنّ و انس را به جا آورده باشى، از او [به علت پاره اى از لغزش ها] ترسان باشى، و تو نسبت به خداوند بايد آن گونه باشد كه اگر معاصى جنّ و انس را انجام داده باشى به رحمت او داشته باشى. 🔹هنگامى كه (عليه السلام) اين حديث را از لقمان نقل كرد فرمود: پدرم چنين مى گفت: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِی قَلْبِهِ نُورَانِ نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا» [۱] (هيچ بنده نيست مگر اينكه كه در قلبش دو نور است؛ و اگر اين يكى را وزن كنند ذره اى از آن يكى افزون تر نيست، و اگر آن ديگر را وزن كنند ذره اى از اين زيادتر نخواهد بود). 🔹همچنین (عليه السلام) در بخشی از نامه ۲۷ نهج البلاغه مى فرمايد: «وَ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُكُمْ مِنَ اللهِ، وَ أَنْ يَحْسُنَ ظَنُّكُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَكُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَ إِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً للهِ» (اگر مى توانيد تان از شديد باشد، و در عين حال [بسيار] به خدا داشته باشيد [چنين كنيد و] ميان اين دو جمع نماييد؛ زيرا [خاص خدا] به پروردگار خويش به اندازه از اوست، و آنها كه بيش از همه به خدا حُسن ظنّ دارند كسانى هستند كه بيش از همه از [عذاب او] ترسانند [و ميان و آنها برقرار است]). 🔹ابن ابى الحديد بعد از آنكه در شرح عبارت (عليه السلام) مى گويد: امام (عليه السلام) به محمد بن ابى بكر دستور مى دهد كه «حُسن ظنّ» به خدا و «خوف» از او را در خود جمع كند، و اين است كه جز صالحانِ آماده به آن نمى رسند. حديثى را از (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «لَوْ أنْزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ كِتاباً أنَّهُ مُعَذِّبٌ رَجُلاً واحِداً لَرَجَوْتُ اَنْ اَكُونَهُ اَوْ اَنَّهُ راحِمٌ رَجُلاً واحِداً لَرَجَوْتُ اَنْ أَكُونَهُ». [۲] 🔹[ترجمه فرمایش حضرت:] (اگر خداوند متعال آيه اى نازل كند كه يك نفر را در عالم مى كند، از آن دارم كه آن يك نفر من باشم، و اگر بگويد يك نفر را در همه عالم مورد قرار مى دهد، دارم آن يك نفر من باشم). اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه به هم خوردن تعادل و يا سبب غرور و دور ماندن از خدا مى شود، يا يأس از رحمت او را به دنبال دارد كه آن هم مانعى بر سر راه و بندگى است. پی نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۲، ص ۶۷ [۲] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحديد، مكتبة آية الله المرعشی النجفی، چ ۱، ج ۱۵، ص ۱۶۷ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۹، ص ۳۶۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
هدایت شده از تبیین
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در روايات اسلامی چگونه بر مسأله «جهاد با نفس» تأكيد شده است؟ (بخش اول) 🔹 (عليه السلام) در «خطبه متقين»، يكی از ويژگى هاى ايشان را می شمارد و مى فرمايند: «اِنْ استَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكْرَه لَم يُعطِهَا سُؤلَها فِيمَا تُحِبُّ». (هرگاه او در انجام وظایفى كه خوش ندارد سركشى كند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش سازد). در اين فراز (علیه السلام) به «مجاهدت نفسانى متقين» مى پردازد كه از كراهت، و به شوق دارند، برخلاف كه از حسنات كراهت و به معاصى شوق دارد. مخالفت با اميال نفسانى به خاطر آگاهى آنها به اين است كه ، «دشمن ترين دشمنان» است: «اَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَينَ جَنْبَيكَ». [۱] 🔹آنها مى دانند كه به هيچ وجه خير و صلاح آنها را نمى خواهد و از اين رو با آن مبارزه مى كنند! (عليه السلام) به مردى فرمودند: «اِجعَل قَلبَكَ قَرِيناً بِرّاً وَ وَلَداً وَاصِلاً وَ اجعَل عِلمَكَ وَالِداً تَبِعَهُ وَ اجعَل نَفسَكَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهُ وَ اجعَل مَا لَكَ عَارِيَةً تَرُدُّهَا». [۲] ( خود را رفيق و همنشين نيك و فرزند رسيده [و صالح] قرار ده، و خود را پدرى كه متابعتش مى كنى قرار ده، و خود را دشمنى كه با آن مجاهدت مى كنى قرار ده، و آنچه از و غيره به دست تو است عاريتى قرار ده كه [به صاحب اصليش] رد خواهى كرد). 🔹و نيز مرحوم صدوق نقل كرده كه از كلمات رسول الله (صلی الله علیه و آله) اين بود: «اَلشَّدِيدُ مَنْ غَلَبَ نَفْسَهُ». [۳] (انسان محكم و قوى كسى است كه بر غلبه كند). مفضل بن عمر گفت: (عليه السلام) فرمودند: «مَنْ لَمْ يَكُن لَهُ وَاعِظٌ مِنْ قَلبِهِ وَ زَاجِرٌ مِنْ نَفسِهِ وَ لَم يَكُنْ لَهُ قَرِينٌ مُرشِدٌ اِسْتَمكَنَ عَدُوُّ مِن عُنُقِهِ». [۴] (كسى كه براى او پند دهنده و از درون قلبش و از درون نباشد، و مصاحب او نباشد او قدرت پيدا مى كند كه گردنش را بگيرد). 🔹و اين جهاد و مبارزه نفسانى همان است كه از (عليه السلام) نقل شده كه (صلی الله علیه و آله) لشكرى را به جنگى فرستادند وقتى بازگشتند، فرمودند: «مَرحَباً بِقَومٍ قَضَوا اَلجِهَادَ الاَصغَرَ وَ بَقِىَ عَلَيهِمُ الجِهَادُ الاَكبَرُ فَقِيلَ: يَا رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله) مَا الجِهَادُ الاَكبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفسِ». (آفرين به گروهى كه جهاد اصغر را تمام كردند و باقى ماند بر آنها جهاد و ؛ پس گفته شد: يا رسول الله (صلی الله علیه و آله) [اين همه سختى و مشقت و مجروح و كشته در جنگ است چه چيزى بالاتر از اين است؟] جهاد اكبر چيست؟ فرمودند: جهاد و !). 🔹«شعيب عقرقوقى» از (عليه السلام) نقل كرد كه فرمودند: «مَنْ مَلِكَ نَفسَهُ اِذَا رَغِبَ وَ اِذَا رَهِبَ وَ اِذَا اِشتَهَى، وَ اِذَا غَضِبَ وَ اِذَا رَضِىَ حَرَّمَ اللهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ». [۶] (كسى كه خود شد، و وقتى او اراده كرد يا ترسيد يا اشتها و ميل داشت يا غضبناك و راضى از چيزى شد، آن را كرد خداوند بدنش را بر آتش حرام كرده است). ... پی نوشت‌ها: [۱] بحار الأنوار دار إحياء التراث العربی، چ ۲، ج ‏۶۷، ص ۶۴، باب ۴۵. [۲] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، قم، چ۱، ج ۱۵، ص ۱۶۲. [۳] من لا يحضره الفقيه‏، محقق، غفارى، على اكبر، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چ۲، ج ۴، ص۳۷۸. [۴] من لا يحضره الفقيه‏، همان، ص ۴۰۲.. [۵] الكافی، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر و آخوندى، محمد، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۵، ص ۱۲. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel