eitaa logo
نویسنده | زهرا علیپور🇵🇸
12.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
88 ویدیو
13 فایل
مادر و نویسنده🧕✍️ ‌ خالق ۳ کتاب چاپی و ۱۰ کتاب مجازی🌸 ‌ ‌ پارت گذاری هرروز انشاءالله 🔥 . ارتباط با ادمین🌱 @Admin_balot . تبلیغات🌱 @tabliq_saheb . خرید رمان ها🌱 @Admin_balot
مشاهده در ایتا
دانلود
سرم را با ترس تکان می دهم. اتاق تاریک تاریک بود. آهسته دستش را پایین می آورد، همین که راه نفسم باز می شود یکدفعه با تمام توان جیغ میکشم که خیلی حرفه ای عمل کرده و به سرعت صدایم را خفه می کند. تا می خواهم تقلا کنم یکدفعه برق اتاق روشن می شود. چشمانم که گرد می شوند یکدفعه به عقب کشیده می شوم و صورتم مماس با صورت مردانه ای قرار می گیرد. چشمانی عسلی که از شدت عصبانیت قرمز شده بود مقابل چشمانم قرار می گیرند. -مگه نگفتم حق نداری جیغ بزنی؟ اخم می کنم و سعی می کنم خودم را از دستش خلاص کنم اما این بار دستش را برمیدارد و شانه هایم را محکم به دیوار میکوبد. -میگی یا یک بلایی سرت بیارم؟ با خشم دستانم را آزاد می کنم و هلش می دهم. -معلوم هست چه چرتی میگی؟ تو دیگه کی هستی؟ تو اومدی دزدی اونوقت از من میپرسی من کی هستم؟ عجب دزدای این دوره زمونه پررو شدن! -من چرا باید از خونه خودم دزدی کنم؟ زهرا علیپور✍ 🍃 🌸🍃
نویسنده | زهرا علیپور🇵🇸
#پارت_۴۲ #پرستار_محجوبم سرم را با ترس تکان می دهم. اتاق تاریک تاریک بود. آهسته دستش را پایین می آور
‌ پارتای قشنگمون و ۵ صلوات...☺️ تقدیم نگاه حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها و مردم شجاع غزه و مقاومت حزب الله برای زمینه سازی ظهور انشاءالله...❤️ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ سلام خانومااا دخترااا بریم سراغ قسمت آخر؟!🥺❤️👇🏻 ‌
‌ فقط همین اول کاری بگم! کانالو ترک نکنید هااا با رمان که خیلیییی خفنه و عاشقش میشید در خدمت شما هستیم! سعی میکنم زود vipرو هم حاضر کنم😍 ‌
‌ ⚠️بعد یک ماه ۲۰ پارت آخر رمان از کانال برداشته میشه! حق کپی و انتشار رمان رو ندارید❌ حتی با نام نویسنده❤️🥰 ‌
‌ خب بریم سراغ حال و هوای اخرتون بعد پایان رمان استادمسیحی😍👇🏻 🔸@admin_balot
‌‌ آدرس سایت رمانکده👇🏻😍 (حتمااا نظرتون رو بنویسید ها) حتی اگه نمیخواین رمان رو بگیرید🤗😌 برای ورود به سایت اینجا کلیک کنید👉🏻 ‌ (اگر سرعت نت ضعیفه یا نمیاد، لینک رو کپی و داخل کروم الصاق کنید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ سلام رفقای خوبم انقدررررررر این دو روز پیامای قشنگتون رو دریافت کردم که نمیدونم واقعا چی باید بگم🥺❤️ باعث افتخارمه که مثل یک خانواده ایم. حالا اگه شد بازم براتون پیامارو میزارم بعضیاشو ولی انقدر زیاده که به همشون جواب دادیم😍❤️ انشاءالله قراره بازم با بترکونیم ‌
قلبی نشم اخه؟ بریم پارتای این سه روز پرستار محجوبم رو براتون بزارم. خیلی خفنه😁👇🏻