به مشهد رفت، آخر سر دل سیری زیارت کرد
وصیّت نامهاش را در ضریح انداخت، نیّت کرد
کجا سالم سر از این معرکه در میبرد ظالم
قیامت میرسد، گفت و نگاهی هم به ساعت کرد
شهادت، سیب سرخی بود و با تیغی که میبرّد
میان عاشقانش حضرت معشوق قسمت کرد
خدا یکجا تمام عاشقیها را خرید از او
کسی که زندگی را وقف رفتن، صرف خدمت کرد
تو در قید حیاتی، مرگ پوتین جهاد تو
کمی تنگ است پوتینت ولی پای تو عادت کرد
اگر که سایۀ جنگ است ما را سرپناهی هست
مدافع، خوب میداند حرم از ما حفاظت کرد
اگر قرآن به روی نیزهها رفته است سر، اولی
دریغا آن که سر با سجدهاش کفران نعمت کرد
نگاهش کشتی امنی است در امواج طوفانی
خدا با مردم ساحلنشین، اتمام حجّت کرد
#زهرا_سپهکار
#شعر_شهید_حججی
@zahra_sepahkar