💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✍امام زمانم(عج)
❣💫من به
❣💫دنبال تو
❣💫با عقربه ها
❣💫می چرخم...
❣💫در انتظار ظهورتان
🌸 اللهم عجل لولیک الفرج🌸
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
دردیدهیمن
جملہخیالندوتونقشی
برخاطرمن
جملہفراموشوتویادی...
#شهید_علی_عابدینی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
" السَّلاَمُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَهِ اللَّهِ "
سلام بر شما که #دلهایتان محل معرفت خداست ...ღ :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ
خدا روی تویی که السَّابِقُون
کاروان مدافعان حـرمی زمین نمیزند، آقا رسول برای ما جامانده ها دعا کن ...
#السابقون_مدافعان_حرم
۲۷ آبان سالگرد شهادت #شهید_رسول_خلیلی
------
@meraj313
در حفظ ایران زمین مردانه ایم
مایاور این رهبر فرزانه ایم
با بیرق مولایمان تا پای جان
اندر صف پیکار با بیگانه ایم
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
خوشبختی من زمانی است که به سمت شما در خاکریزها می آیم.
#شهید_ابومهدی 😍
#شهيده_رعنا_العجيلي ♥️
#خبرنگار_نظامی_حشدالشعبی 🇮🇶
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
﷽
#یڪ_آیہ_در_روز
«كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»
(شما منافقان) همانند کسانى هستید که قبل از شما بودند (و راه نفاق پیمودند. بلکه) آنها از شما نیرومندتر و اموال و فرزندانشان بیشتر بود. آنها از بهره خود (از مواهب الهى در راه گناه و هوس) استفاده کردند. شما نیز از بهره خود، (در این راه) استفاده کردید، همان گونه که آنها استفاده کردند. شما (در کفر و نفاق و استهزاى مؤمنان) فرو رفتید، همان گونه که آنها فرورفتند. (و سرانجام) اعمالشان در دنیا وآخرت نابود شد
و آنها همان زیانکارانند.
(سوره مبارکه توبه/ آیه ۶۹)
🍁زخمیان عشق🍁
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ خدا روی تویی که السَّابِقُون کاروان مدافعان ح
°•✿🌷✿•°⠀⠀
یڪےاز دوسـتانش
هنگـامدفـنرسـول میگفت:
✾خۅشابـهحـالـترسـۅل
حالادیگرراحـتۅآسـۅده
بخـۅابازبـسایـنبچـہ
تـلاش میڪرد،ازطرفے
ارتباطشبـاشهـدارا
قطع نمیڪرد،شبهاۍجمعہ
بهشتزهـراسـرقبـۅرشهـدا میرفتۅسنـگقبرهایےڪہ
رنگشانرفـتہ بـۅد را بازنویسے
میڪردقلمو رنگهایےڪہ
بـاآنها ایـنڪار را میڪرد
الاندرمـوزه اتاقـشاسـت...
🌱•|بـہنقـلاز دوسـتشهید
#شهید_رسول_خلیلی
#پاسـڊارانبۍپلاڪ
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
به مناسبت شهادت شهید رسول خلیلی 💛💫
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به مناسبت شهادت شهید رسول خلیلی 💛💫 #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا درایتا #کانال_زخمیان_عشق @za
🍃باران نرم نرمک به تن شهر میزند و جان درختان را جلا میدهد.
گوش کن! چه عاشقانه در گوش مردم این شهر #نجوا میکند. میشنوی؟ پیغام آسمانیان را برایمان آورده. هر قطره اش دنیایی از حرف های ناگفته با خود دارد❣
.
🍃اولین قطره ای که روی دستم میچکد پیکی ست که خبر از #ابوخلیل آورده از اولین های هفت سال پیش. آن موقع که هیاهوی #سوریه گوش زمانه را کر کرده بود، کفتار ها به گرد #حرم زوزه میکشیدند زمان غرش شیران #حیدری بود🌹
.
🍃اولین هایی که رفتند و صدای #لبیک_یازینب شان آهسته در این حوالی پیچید خبر پروازشان هم آهسته به گوش بعضی ها رسید. کوچ ابوخلیل نیز آهسته رخ داد ، در #پاییز، آن زمان که صدای پای #آذر به گوش میرسید😔
.
🍃قطره های دیگر خبر از شقایق های #آسمانی دیگر میآورند ولی من هنوز گوش سپردم به نوای همان قطره اول. بوی #یاس پیچیده در این حوالی، بوی #بهشت.
.
🍃قطره میخواهد آخرین گفته هایش را هم بر دلم حک کند که میگوید: تا #شهید نباشی شهید نمیشوی. دنباله اش هم مرا بیتی مینوشاند: منزل وصل پس از رد شدن از #خویشتن است
وصل اگر میطلبی روی خودت پا بگذار😓
.
🍃همه معادلاتم را همین یک بیت بهم میریزد کسی آهسته در گوش دلم نجوا میکند: #رسول رسول زمین...آقا رسول صدایمان را داری؟ اینجا زمینگیر شدیم کاری بکن، #تخریبچی میشنوی چه میگوییم؟ #هفت_سال از نبودت گذشته و امسال هفتمین پاییزی ست که در یادها #جاودانه شدی❤
.
#شهادتت_مبارک
.
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_رسول_خلیلی
.
📅تاریخ تولد : ۲۰ آذر ۱۳۶۵
.
📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۲.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #صلوات #عمه_سادات #حلب
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🔹ابوسجاد، ناجی پیکر پاک شهدا
شهید مدافع حرم 💚 #سیدعلی_حسینی_عالمی، با نام جهادی #ابوسجاد یکی از فرماندهان لشکر فاطمیون که در درگیری با تروریستهای تکفیری، در دفاع از حریم آل الله تاریخ دهم آبان ماه ۱۳۹۴ مصادف با ۱۱ محرم ۱۴۳۷ به درجه والای شهادت رسید.
او به همراه اعضای خانوادهاش به صورت داوطلبانه برای مقابله با نیروهای تروریستی به #سوریه رفته بود.
پیش از وی، «سیدقاسم حسینی» خواهرزاده او و «سیدمحمدحسن حسینی عالمی» و «سید ابراهیم عالمی» از اعضای خانواده او در دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) به شهادت رسیده بودند و او شهید ِ چهارم خانوادهاش است.
ویژگی مثالزدنی #ابوسجاد اهتمام ویژه او در رساندن پیکر پاک #شهدا به خانوادههایشان بود.
در اکثر عملیاتها، او می رفت و پیکر پاک شهدا را برای تحویل به خانوادههایشان به عقب می آورد.
ماجرای شهادت او هم به همین طریق رخ داده بود؛ #ابوسجاد رفته بود که پیکر شهدا را به عقب منتقل کند که مورد هدف تک تیر انداز دشمن قرار می گیرد و به دوستان شهیدش می پیوندد.
عکس زیر، اولین تصویر وی بعد از شهادت است و تبسم زیبای او نشانی بر حقانیت مسیری است که آرمانگرایان بزرگ عصر ما انتخاب کردهاند.
#فاطمیون
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
بسم ربــــّ الشهـــ🌹ـــدا و الصدیقین
🌸خودمانی با شهدا
دلم شهادت مےخواهد اما...
من چه کرده ام که مزدش شـــــهادت باشد؟
تمام کارهایم خالص است مثل شهید سعید چشم براه که حضرت زهرا(س) بخاطر خلوصش او را به فرزندی قبول کرد؟!!!
نمازهایم را مانند شهــــــدا عاشقانه مےخوانم؟
نماز شبم ترک نمےشود؟؟؟
اخلاق خوبی دارم؟؟؟!!!!
نه....
شهــــــادت، از آنِ خود ساخته هاست نه من که امروز صبح تصمیم مےگیرم خوب باشم و تا ظهر یادم رفته است...
شهــــــادت،خوبانِ امتــــ پیامبر(ص)را گلچین مےکند نه گناهکاری چون من را....
آخر من کجا و شهادت در راه خدا کجا؟؟؟
ولی چه کنم؟
فکــــر شهــــــادت لحظه ای مرا ترکــــ نمےکند
یاد شهــــــدا هر لحظه با من است!!!
حتی زمانی که بین دو راهیِ دل و دین،با هوای نفس و شیطان دست و پنجه نرمـ مےکنم
و گــــاھ شکستـــ مےخورمـ ...
خدایا!
مگـــر نفرمودی از رحمتتـــــ ناامید نشویم؟؟؟
مگـــر نفرمودی همه گناهان را مےبخشی جز یاس از رحمتتــــ را؟؟؟
من هر چند اگـــر شهید شوم، آبروی شهید و شهادت را مےبرم ولی تــــو مےتوانی مرا پاک کنی
و
پاکـــــ بپذیری
خدایا!!!
حرفتـــ دو تا شدنی نیست
به امید رحمتتــــ آمده ام
خدایا !!!
مـــرا به حرمتــ خون شهیدان
شهــــیدم کن
🌸🌾🌸🌾🕊🌾🌸🌾🌸
#کانال_زخمیان_عشق
در اوج درگیری شدید و سخت در موقعیت طائف
محمد فرزند شهید عصام سلامه به فرمانده اش گفت بخدا پدرم را روی آن صخره دیدم که صدایم میکند.
به آن طرف رفت و راه دور زدن تروریستها را پیدا کرد و دشمنان فکر کردند گروه های حزبالله محاصره شان کرده اند و فرار کردند.
وی در این عملیات شهید شد.
#محمد_عصام_سلامه ♥️
#حزب_الله
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
✍ برگی از خاطرات
هر کس به اتاقش میآمد از پشت میز بلند میشد و در جلو فرد مینشست و کارهایشان را انجام میداد !
یک روز از او پرسیدم که چرا پشت میز ، کارهایش را انجام نمیدهد؟
با لبخند همیشگیاش گفت ،
برادر من ! ، میز ریاست یک حال و هوای خاصی دارد که آدم را میگیرد ، پشت آن میز من رئیسم و مخاطبم ارباب رجوع هست.
من میآیم این طرف و کنار مردم مینشینم ، تا توی آن حال و هوای خاص با آنها برخورد نکنم !
این طرف میز من برادر مردم هستم و مثل یک برادر به مشکلاتشان رسیدگی میکنم....
🌹شهید محمد بروجردی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطرهی مادر شهید رسول خلیلی از بوی پیراهن خونین شهید که از معراج شهدا تحویل گرفتند
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🦋🌈🍄☔️
🌈🦋
🍄
☔️
🌟مژده🌟
🦋 🌈 عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید.
💖 #رمان_روژان 🦋
باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈
🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣
روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت #امام_زمانش دلبسته استاد راهش می شود.🌟
💖عشقی پاک که شاید او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهل_پنجم
_میبینم که پشت سرم داره حرفایی زده میشه
به پشت سرم نگاه کردم.روهام درحالی که حوله ای دور گردنش بود به دیوار تکیه زده بود و ما را نگاه میکرد.پدر خندید و گفت:
_داشتیم از خوبی های پسر مامان میگفتیم .مگه نه روژان؟
_بله دقیقا.بابا میگفت روهام بیش از حد پسر لوس مامانش شده و باید براش کم کم آستین بزنیم بالا
روهام در حالی که نیشش باز شده بود گفت:
_جون من راست میگی ؟دیگه کم کم داشتم ازتون ناامید میشدم .حالا برام کی میرید خواستگاری ؟
من و پدر پقی زدیم زیر خنده.
پدرم گفت:
_نیشتو ببند پسر بی حیا.تحویل بگیر روژان خانم .اینم از پسر لوس بابا.ببین چه دردسری درست کردی حالا من از کجا واسه این دختر خوب پیدا کنم.
در حالی که میخندیدم از میز فاصله گرفتم و گفت:
_خب دیگه من پدر و پسر رو تنها میگذارم تا به تفاهم برسید.
صدای خنده انها به گوش میرسید.
به اتاقم رفتم تا برای دیدار اخر با کیان آماده شوم
به روزهای خوبی که با کیان گذراندم فکر میکردم .
به اینکه چیشد که من دلبسته و دلداده شدم .
سوار ماشین شدم و به راه افتادم.
بین راه به یاد حرف خانم جون افتادم که همیشه میگفت برای سلامتی آیت الکرسی بخوانم.دلم میخواست با این دعا کیان را بدرقه کنم.
تصمیم گرفتم به او آیت الکرسی هدیه بدهم.
راهم را به سمت مرکز خرید کج کردم.وارد اولین مغازه زیور آلات که به چشمم خورد,شدم.
به فروشنده گفتم:
_سلام .خسته نباشید
_سلام.خیلی خوش اومدید .بفرمایید
_ببخشید یه هدیه میخواستم که آیت الکرسی داشته باشه.
_زنانه باشه یا مردانه؟
_مردانه لطفا
_ببینید انگشتر ,پلاک و دستبند چرم دارم کدوم رو بیارم خدمتتون؟
_انگشتر لطفا
فروشنده برایم یک انگشتر نقره با سنگ عقیق سرخ آورد که روی نگینش به زیبایی آیت الکرسی حکاکی شده بود ,آورد.
انگشتر بسیار زیبایی بود با تصور قرارگرفتن آن روی دست کیان ,لبخند زدم و گفتم
_همینو میبرم ممنونم
بعد از حساب کردن انگشتر که قیمت قابل توجهی شده بود از مغازه خارج شدم.و به دنبال خانم جون رفتم.
روبه روی در ایستادم و با خانم جون تماس گرفتم:
_سلام خانجون.من دم در منتظرتونم.
_سلام عزیزم.الان میام
هنوز نیم ساعتی به زمانی که با کیان قرارداشتم مانده بود.
دوباره غم به دلم سرازیر شد و با یادآوری سفرپر خطر کیان بغضم بی اختیار شکست و اشکهایم سرازیر شد.
از ترس شنیدن صدایم به گوش رهگذران دست هایم را روی دهانم گذاشتم و سرم را به فرمان ماشین تکیه دادم و اشک ریختم و از خدا خواهش کردم که او را به دل بی قرار من ببخشد .
با دست های خانم جون که روی سرم نشست سر بلند کردم .خجالت زده اشکهایم را پاک کردم و گفتم:
_سلام خانجون ببخشید متوجه اومدنتون نشدم
_سلام به روی ماهت عزیزم.بهتره بریم گلکم
از اینکه خانم جون بی قراری ام را به رویم نیاورد و حرفی نزد ممنونش بودم.
راس ساعت ده به آدرسی که کیان داده بود رسیدم.
ماشین را پارک کردم و با خانم جون از ماشین پیاده شدیم.
به جمعیت نگاهی انداختم .
بعد از چند دقیقه چشمم به کیانی افتاد که به ساعت مچی اش نگاه می انداخت.
بی اراده به او زل زدم و اشک ریختم.
انگار متوجه سنگینی نگاهم شد که سرش را بالا آورد و به من نگاه کرد.
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_چهل_ششم
با صدای خانم جون نگاه از کیان گرفتم و گفتم:
_جانم خانجون
_حواست کجاست گلکم .میگم کدوم سمت بریم؟
با دست به سمت کیان اشاره کردم و گفتم:
_اون سمت خانجون.بفرمایید بریم
از رو به رو شدن با خانواده کیان دلهره داشتم.نمیدانستم رفتن من وجهه خوبی دارد یا نه؟
وقتی به او رسیدم کیان لب به سخن گشود:
_سلام خانم ادیب.
_سلام .
نگاهی به خانم جون انداخت و ادامه داد:
_سلام مادرجان خوب هستید
رو به خانم جون کردم و گفتم:
_خانجون ایشون استادم هستنداقای شمس
خانم جون لبخندی زد و گفت:
_سلام پسرم.
_راضی به زحمتتون نبودم
_زحمتی نیست .خیلی مشتاق بودم از نزدیک ببینمتون .تغییرات دخترم رو مدیون شما هستم.
_نفرمایید .اگه تغییری هم صورت گرفته بخاطر پاکی خودشونه.باعث افتخارمه که با ایشون و البته شما آشنا شدم
با نشستن دستانی لطیف روی چشمانم دستم را بردم بالاو دستش را گرفتم و با خنده گفتم:
_شناختمت زهراجون
دستانش را از روی چشمانم برداشت و گفت:
_سلام بر روژان جون خودم .خیلی خوبه که اینجایی.
غم تو صداش چشمانم را پر اشک کرد ناخوداگاه نگاهم به سمت کیان کشیده شد ,نگاه از او گرفتم و گفتم:
_فدات بشم نبینم ناراحت باشیا.خودم از فردا میام ور دلت میشینم.
با دست به خانم جون اشاره کردم
_زهرا جون ایشون خانجون خوشگل من هستند
زهرا نم اشک چشمانش را گرفت و با خانم جون احوال پرسی کرد .
کم کم پدر و مادر و برادر کیان هم به جمع اضافه شدند و باهم آشنا شدیم .
وقتی زهرا مرا به مادرش معرفی کرد او لبخندی زد و گفت
_پس روژان خانم معروف شمایی.خوشحالم که دیدمت عزیزدلم
من دچار حس های متضادی شده بودم خوشحال از برخورد صمیمانه خانواده و علی الخصوص مادر کیان و ناراحت از راهی شدن عشقم به سفری پر خطر.
یک ربعی گذشته بود که خبر دادند همگی آماده رفتن شوند.
زهرا دوباره بی قراری میکرد و مادرکیان, ثریا جون, اشک میریخت.
خانم جون به انها دلداری میداد.
رو به کیان کردم و گفتم:
_ببخشید میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم.
_بله حتما.
کمی از جمع فاصله گرفتیم.هدیه ام را از کیفم درآوردم و به سمتش گرفتم.لبخندی زد و گفت:
_این چیه روژان خانوم؟
_نا قابله واسه شماست!!
جعبه را گرفت و بازش کرد .انگشتر را درآورد وبه آن نگاه کرد.
درحالی که بغض کرده بودم و صدایم کمی میلرزید گفتم:
_روی نگینش آیت الکرسی نوشته .خانجون همیشه میگفت آیت الکرسی خطر رو دفع میکنه.لطفا اینو دستتون کنید تا همیشه خدا مواظبتون باشه
_خیلی زیباست .چشم قول میدم تا اخرین لحظه ای که زنده ام از دستم خارج نکنم.
_چشمتون بی بلا.میشه الان دستتون کنید امیدوارم اندازه باشه.
لبخندی زد و انگشتر را به دستش کرد .اندازه اش بود خدا رو شکر کردم که کوچک نبود.
دستی روی نگین کشید و گفت:
_یه قولی بهم میدید؟
_چی؟
_قول بدید هیچ وقت چشماتون ابری نشه.صداتون مثل الان از بغض نلرزه و هراتفاقی که برای من افتاد این اعتقادی که بهش رسیدید رو از دست ندید .کلاس های سه شنبه رو هم ادامه بدید!
_قراربود فقط یک قول بدم نه این همه.قول میدم سعی کنم کمتر اشک بریزم و بغض کنم .قول میدم اعتقادم رو هیچ وقت ازدست ندم ولی قول نمیدم سه شنبه ها کلاس برم!!
_میتونم بپرسم چرا؟
_چون تحمل اون کلاس رو بدون شما ندارم.
خجالت زده از حرفم سریع از او دور شدم و به کنار زهرا رفتم....
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
. • ° 🌙🌿 . • °
~ بسماللـہالرحمـنالرحیــم ~
" إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ "
هرشببہنیابٺازیڪشـهیدعزیـز '🌱
• #شهید_رسول_خلیلی
• #دعای_فرج
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
. •