eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ به نقل از دوستان شهید: شهید محمدحسن(رسول)خلیلی؛ خیلی بچه ی باهوش وشجاعی بود.... رسول ۱۵ساله بود باچند تا ازبچه های پایگاه شهید قرهی؛ رفته بودیم پل بیلقان کرج؛ ابتدای جاده چالوس برای تمرین کارگاه اعتمادبه‌نفس (راپل) ارتفاع پل حدود ۵۰ متر بود و واقعا نگاه کردن به پایین دلهره آور؛ ولی رسول همیشه برای عملیات فرود‌ نفر اول بود یک‌ساعتی از تمرین ما گذشته بود که متوجه شدیم چند تا ماشین مدل بالا چند متر‌ جلوتر از ما ایستادند... از هر ماشین چند نفر با تجهیزات کامل کوهستان و راپل برای فرود از پل پیاده شدند! چند تاشون نگاه به ما می‌کردند و نگاه تحقیرآمیزی به ما داشتند! لباس و تجهیزات و امکانات ما در مقابل اونا مثل موتورگازی در مقابل مرسدس بنز بود... رسول با اون خندهای بانمکش شروع کرد خندیدن! من رو بهش کردم با شوخی بهش گفتم: زهرمار رسول! چرا داری می‌خندی؟! رسول گفت: داداش جمع کنیم بریم اینا همه حرفه ای هستن... زیر چشمی تمرین اونارو می دیدم متوجه شدم خیلی هم مهارت ندارند؛ باحمایت طناب از پایین و بالای کارگاهشون باترس زیاد تمرین می‌کنند. ولی مارو با دست و اشاره نشون میدادن همون لحظه به رسول گفتم: صندلت رو بپوش آماده شو یه فرود عملیاتی داشته باشی... بخشی از مسیر‌ و بعد از حرکت فرود سر و ته برو...بعد وسط پل معلق یه ایستگاه بزن جفت دستهاتو رهاکن بعد چند ثانیه ایستگاه رو باز کن و فرود تعادلی با سرعت رو انجام بده.... اینم بگم دهها نفرم اومده بودن و تیم حرفه ای ها رو نگاه می‌کردند... رسول تا ابتدای کارگاه بالای پل۵۰ متری ایستاد چند نفر از‌ اونا با دیدن رسول با اون سن و سال و ارتفاع و وسایل هامون خنده‌شون گرفت... مردم هم داشتن نگاه می‌کردند. همون توصیه هایی که به رسول گفته بودم، تو فرود انجام داد. شجاعت رسول و اندام و جسم لاغرش همه رو متحیر کرده بود! همه ی مردم شروع کردن دست زدن و ماشاءالله گفتن..... بعد از چند دقیقه ۳،۴ نفر از اون تیم اومدن پیش ما و معذرت خواهی کردن که ما رو‌ مورد تمسخر قرار دادند کلی با رسول حرف زدند و به رسول گفتند: داداش ببخش وقتی تو رو با اون لباس خاکی و گشاد‌ و سن و سالت دیدیم گفتیم الان یه اتفاقی میفته پرت میشی، ولی با کارایی که کردی رومون کم شد.. رسول با اون سن و سال جواب داد: داداش خدا ببخشه"!!! ما کی باشیم و ..... رسول شجاع و فهمیده بود .. داداش عهدمون یادت نره برای عاقبت بخیری با شهادت داداشتم دعام کن دستمو بگیر... "اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیل الله ان شاالله" ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ خدا روی تویی که السَّابِقُون کاروان مدافعان حـرمی زمین نمی‌زند، آقا رسول برای ما جامانده ها دعا کن ... ۲۷ آبان سالگرد شهادت ------ @meraj313
°•✿🌷✿•°⠀⠀ یڪےاز دوسـتانش ‌هنگـام‌دفـن‌رسـول میگفت: ✾خۅشابـه‌حـالـت‌رسـۅل‌ حالادیگرراحـت‌ۅآسـۅده ‌بخـۅاب‌ازبـس‌ایـن‌بچـہ‌ تـلاش میڪرد،ازطرفے ارتباطش‌بـاشهـدارا قطع نمیڪرد،شب‌هاۍجمعہ‌ بهشت‌زهـراسـرقبـۅرشهـدا میرفت‌ۅسنـگ‌قبرهایےڪہ ‌رنگشان‌رفـتہ بـۅد را بازنویسے میڪردقلم‌و رنگ‌هایے‌ڪہ ‌بـا‌‌آن‌ها ایـن‌ڪار را میڪرد الان‌درمـوزه اتاقـش‌اسـت... 🌱•|بـہ‌نقـل‌از دوسـت‌شهید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃باران نرم نرمک به تن شهر میزند و جان درختان را جلا میدهد. گوش کن! چه عاشقانه در گوش مردم این شهر میکند. میشنوی؟ پیغام آسمانیان را برایمان آورده. هر قطره اش دنیایی از حرف های ناگفته با خود دارد❣ . 🍃اولین قطره ای که روی دستم میچکد پیکی ست که خبر از آورده از اولین های هفت سال پیش. آن موقع که هیاهوی گوش زمانه را کر کرده بود، کفتار ها به گرد زوزه می‌کشیدند زمان غرش شیران بود🌹 . 🍃اولین هایی که رفتند و صدای شان آهسته در این حوالی پیچید خبر پروازشان هم آهسته به گوش بعضی ها رسید. کوچ ابوخلیل نیز آهسته رخ داد ، در ، آن زمان که صدای پای به گوش می‌رسید😔 . 🍃قطره های دیگر خبر از شقایق های دیگر می‌آورند ولی من هنوز گوش سپردم به نوای همان قطره اول. بوی پیچیده در این حوالی، بوی . . 🍃قطره میخواهد آخرین گفته هایش را هم بر دلم حک کند که میگوید: تا نباشی شهید نمی‌شوی‌. دنباله اش هم مرا بیتی مینوشاند: منزل وصل پس از رد شدن از است وصل اگر می‌طلبی روی خودت پا بگذار😓 . 🍃همه ‌معادلاتم را همین یک بیت بهم می‌ریزد کسی آهسته در گوش دلم نجوا میکند: رسول زمین...آقا رسول صدایمان را داری؟ اینجا زمین‌گیر شدیم کاری بکن، میشنوی چه میگوییم؟ از نبودت گذشته و امسال هفتمین پاییزی ست که در یادها شدی❤ . . ✍نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۲۰ آذر ۱۳۶۵ . 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۲.حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا . نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ . • ° 🌙🌿 . • ° ~ بسم‌اللـہ‌الرحمـن‌الرحیــم ~ " إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ " هر‌شب‌بہ‌نیابٺ‌ازیڪ‌شـ‌هیدعزیـز '🌱 • نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh . •
با رقیبان سخن از "*کُشتن" ما می گوید. *کشتن آنست که با غیر سخن می گوید.... ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
غمت مباد که دنیا ز هم جدا نکند... رفیق های در آغوش هم ، گریسته را ♥️ ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸 با دوستاش رفته بود راهیان نور ، دیار شهدا... مناطقی که به گفت خودش غریب بود... موقع برگشت از سفر،اتوبوس رفت ولی رسول نرفت!گفت جا موندم..بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه.... اون یه مدت شد10 روز! واز همان جا بود که با شهید محمد حسین محمد خانی آشنا شد. با آمدن رسول به منطقه شرهانی،بعد از مدت ها یک شهید پیدا شد....چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید.... به قول از مادر بزرگوار شهید خلیلی 🕊
ڪاش تقدیر شهـادت بہ سرانجام شود... و ڪسےهست کہ میلش شده گمنام شود عشق یعنے حرم بےبے و من مےدانم! باید این سربرود تا دلم آرام شود... ♥️ 🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
دامن به دست هر که دهی دستگیر توست نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
او مصادف با ولادت امام حسن عسگری.ع به دنیا آمد به همین علت نامش را محمد حسن گذاشتند اما در خانه رسول صدایش می کردند.زمانی که  ماموریت بود، اسم مستعار «ابوخلیل» را انتخاب کرده بود.رسول به ولایت و حضرت آقا و دفاع از حریم ولایت خیلی علاقه داشت.شهید رسول خلیلی بصیرت دینی داشت و مطیع حرف پدر و مادرش بود. از ایشان مشورت می گرفت و راهکار می‌خواست حتی در انتخاب دوست و رفیق. در تشییع جنازه‌اش سیل جمعیت، همه از قشر جوان و دوست و همکار و همکلاسی‌های خودش بودند. به رعایت حلال و حرام اهمیت زیادی می‌داد. روزی که فردای آن عازم سوریه بود، خمس مالش را حساب کرد. در رابطه با امر به معروف و نهی از منکر فعال بود. یکی از دوستانش می‌گفت بعد رسول کسی نیست که به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن. به تخریب علاقه داشت و تخریب چی به روز و ماهری بود و بر حسب وظیفه راهی دفاع از حرم آل الله شد و یکی از مدافعان حرم بانوی مقاومت عقیله بنی هاشم بود شهید رسول خلیلی روز دوشنبه 27 آبان 1392 مصادف با 14 محرم الحرام 1435 و 18/11/2013 در ساعت 14:۰۰ بعد از ظهر در حال پاکسازی یکی از محورهای دشمن بال در بال ملائک گشود و به شهادت رسید. ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
@Rasoulkhalili -02 فصل دوم زنگ انشا.mp3
39.3M
🎙 کتاب صوتی رفیق مثل رسول زندگینامه 🖊نویسنده :شهلا پناهی 🎙گوینده :حسین قاسمی 🔻نشر شهید کاظمی 🔻 کاری از :اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان فامنین 📻فصل دوم :زنگ انشاء (قسمت اول ) ⏱مدت زمان 16:23 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸لبـخندت آتش بہ جانم می زند ... آرے، مےخندے بہ آمال و آرزوهاے دنیایـے ام ! و مے گویـے : دنیا محل مانـدن نیست ... باید بگذریـم☝️ ... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
در آرزوی‌ دیدنِ‌ لبخندِ تو‌ در خواب:) پروانه ها‌ در پیله ها‌ یک‌ عمر‌ خوابیده‌اند! نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم . حضور شهید رسول خلیلی چند روز قبل از آخرین اعزامش در شهریور ماه سال ۹۲ در مراسم عروسی شهید روح الله قربانی... . شهدا دست گیرند... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌙جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی 💥غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
🌷من؛ شهید رسول خلیلی دعوت‌تون میکنم به حضور در جشن بزرگ انتخابات نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
به سرت گر همه آفاق به هم جمع شوند نتوان برد هوای تو برون از سَر ما ... - حافظ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱○°کلیپ تعویض بنر مزار شهید رسول خلیلی و آماده سازی مزار و نصب پرچمهای یا اباعبدالله الحسین جهت ماه محرم نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱○°کلیپ تعویض بنر مزار شهید رسول خلیلی و آماده سازی مزار و نصب پرچمهای یا اباعبدالله الحسین جهت ماه محرم نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🏴 داشتم در مورد شهید رضا کارگر مصاحبه می‌گرفتم. فرمانده گفت: «بعد رضا از ممدحسن بنویس!» نگاهش کردم و با تعجب پرسیدم‌: «ممدحسن کیه؟!» فرمانده دستی روی محاسنش کشید و گفت: «ممدحسن عشق بود. بی ریا، با حال، بی غل و غش و ناب. می‌دونی اصلا ذاتش خوب بود. رفیق بود و رسم رفاقت بلد بود. با بچه بچگی می‌کرد. با جوون شور می‌گرفت و به پیرها احترام‌ کردن بلد بود. چشم‌هاش اینقدر پاک بود و حیا داشت که عشق می‌کردی بهش نگاه کنی. چند شب مونده بود به محرم بهم زنگ‌ زد. گفت: «حاجی من می‌خوام بیام‌ تهران. دلم لک زده برای روضه‌های محمد حسین. برا سینه‌زنی بچه‌های ریحانه النبی... بهش گفتم: جایی که تو هستی خود کربلاست! محرم به نیمه نرسیده بود، پیکرش برگشت. من حالا اول محرم که می‌شه دلم می‌خواهد پیش ممدحسن باشم.» فرمانده با پشت دست اشک‌هاش رو پاک کرد. گوشه یه برگه شماره تلفن نوشت. به دستم داد و گفت: «این شماره بابای ممد حسن. بهش زنگ بزن، راضیش کن کتاب شو بنویسی.» چند ماه بعد من انتخاب شدم که کتاب زندگی ( محمدحسن) رو بنویسم. "حالا منم اول محرم که میشه دلم تنگ می‌شه برای ممد حسن از بس ناب، خالص و بی‌ریاست. . 🖊 به نقل از نویسنده کتاب رفیق مثل رسول خانم پناهی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دوری و دوستی سرم نمیشه وُ هیچ کجا واسم حرم نمیشه وُ از تو دورم بــــــاورم نمیشه وُ دارم میمیــــــرم
‍ ‍ برنامه ریزی برای شهادت !❤️ 🔻لیسانس مدیریت داشت، دانش آموخته دانشگاه امام حسین بود و بر زبان عربی تسلط داشت. 🔻بسیار اهل مطالعه بود. 6 سال در واحد فعالیت کرد و دو کارگاه تخریب زد یکی در تهران و دیگری در سوریه.. 😊 🔻بچه ها تو منطقه بهش میگفتن ! چون ایشون در نبود امکانات آهن یا آلومینیوم رو از منطقه جمع می کرد و با همین ابزار آلات ترکیباتی درست می کرد و های کنار جاده ای میساخت.✅ 🔻بعد از اربعین شهادت رسول وقتی در کارگاه تخریبش را باز کردند تابلویی دیدند که روی آن کرده بود و نقشه هایی کشیده بود.. در کنار آن هم یک شعر نوشته بود: کز سنگ ناله خیزد، روز وداع یاران ..💔 🌹 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
هر موقع‌ به‌ بهشت‌زهرا‌ می‌رفت؛ آبے برمی‌داشت‌ و قبور شهدارو می‌شست. می‌گفت:با قرار گذاشتم‌ که‌ من غبار رو از روی‌ قبرهای‌ آنها‌ بشورم‌ و‌ آنھـٰا هم‌ غبار گناه‌رو‌ از‌ روی‌ دلِ‌ مـن‌ بشورند... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
💔 رفاقت با شهدا هر‌موقع‌به‌بهشت‌زهرا‌میرفت آبی‌بر‌میداشت‌‌ وقبور‌شهدا‌رومی‌شست‌ میگفت‌:با‌شهدا‌قرار‌گذاشتم‌‌که‌ من‌‌غبار‌رواز‌رویِ‌قبر‌های‌آنها‌بشورم‌ وآنهاهم‌غبار‌ِگناه‌‌رواز‌رویِ‌دل‌‌من‌‌بشورند! دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می‌دهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان محمدحسن فدایی عمه جان