eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
352 دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
11.5هزار ویدیو
143 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
خاطرات و زندگی نامه شهید #شهید_محمد_ابراهیم_همت #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣ ✍ به روایت همسر شهید ☀️صدای ابراهیم را می شنیدم می ترسیدم. خودش هم بعدها گفت :همین حس را داشته وقتی مرا میدیده، یا صدام را می شنیده. حس من فقط این نبود. ☀️من ازش بدم می آمد. نه به خاطر این که به من گفت : مگر یاسین توی گوشم می خوانده. این هم خب البته هست. ولی چیز دیگری هم هست. که بعد از آن همه دعوا واسطه بفرستد برای خواستگاری. ☀️باید خودش حدس میزد که بهش می گویم، نه. باید می فهمید که خواستگاری از من توهین است. که یعنی من هم حق دارم مثل خیلی های دیگر برای شهید شدن آمده باشم آن جا، آمده باشم پاوه. ☀️ازش بدم آمد که همه اش سر راهم قرار می گرفت، همه اش می آمد خواستگاری ام، همه اش مجبور می شدم آرام و عصبی و گاهی با صدای بلند بگویم : " نه " ☀️یا نه، اگر بهش گفتم آره، باز سر عقد ازش بدم بیاید، که چرا باید همه چیز را برای خودش بخواهد. حتی مرا، حتی شهید شدن خودش را. ☀️باورتان می شود آن لحظه که بی سر دیدمش بیشتر از همیشه ازش بدم آمد؟ خودش نبود ببیند یا بشنود چطور می گویمش بی معرفت، یا هر چیز دیگر، تا معرفت به خرج بدهد، بیاید مرا هم با خودش ببرد. قرارمان این را می گفت. که اگر هم رفتیم با هم برویم. ☀️تا آن روز که آتش به جانم زد، گفت : " دلم خیلی برات تنگ می شود، ژیلا، اگر بروم، اگر تنها بروم." می گفت :" می رود، مطمئن است، زودتر از من "، تا صبوری را کنار بگذارم، بگویم : " تو شهید نمی شوی، ابراهیم.... تو پدر منی، مادر منی، همه کس منی. خدا چطور دلش می آید تو را از من جدا کند؟ ابراهیم مرا؟ابراهیم مهدی را؟ابراهیم مصطفی را؟نه، نگو. خدای من خیلی رحمان است، خیلی رحیم است. نمی گذارد تو...." ادامه دارد...✒️ 🍃جهت .تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: "أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ" گفت حآجی ؛ مآ بدجور کآرمون گیر خدآست ؛ پس اگه خدآ هواتُ داره هوا وَرِت نداره ...
●•| |•● ما ڪ رفتیم! مادر پیرے دارم و یڪ زن و سھ بچہ‌قد و نیم قد! از دار دنیا چیزے ندارم جز یڪ پیام : « قیامت یقہ‌تان را مےگیرم اگر ولےفقیہ را تنها بگذارید.» بخشے از ♥️ °نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
جهان رو با تو میگردم ♥️🌿✨ ♥️ (پسر) ♥️ (پدر) 🇦🇫 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ... ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻡ، ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ... ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ گفت؛ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ دختر و پدر ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥد.... ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
جهان رو با تو میگردم ♥️🌿✨ #شهید_مهدی_جعفری ♥️ (پسر) #شهید_رسول_جعفری ♥️ (پدر) #فاطمیون 🇦🇫 نشر معار
رسول و پسرش مهدی از مقیم شهر قم بودند اوائل ناآرامی‌های ، پدر و پسر عازم جبهه شدند فروردین سال ۹۴ پدر را با داغ خودش تنها گذاشت و در کربلای فاطمیون() آسمانی شد بعد از رسول طولانی در جبهه می‌ماند و کمتر مرخصی می‌رفت، وقتی می‌پرسیدیم چرا بیشتر منزل نمی‌مانی، می‌گفت؛ از مادر مهدی خجالت می‌کشم... سال ۹۶ شده سه تیپ از با قدرت مناطق شمال‌شرق سوریه را فتح و پاکسازی می‌کنند تیپ امام‌حسین(ع) در مستقر شده خبر آمد در یکی از محورها درگیری شدید است و نیاز به نیرو دارند سلیمان(فرمانده تیپ) دستور داده بود رسول‌جعفری(پدر شهید) را به هیچ عنوان خط نبرند خودروها آماده حرکت شدند، رسول جعفری ناپدید شده! حاج‌سلیمان مضطرب به‌دنبالش می‌گردد ولی کسی او را ندیده... فرمانده نیروهایش را می‌شناسد، دو سه نفر از راننده‌ها سرشان پایین است و به چشمانش نگاه نمی‌کنند سلیمان می‌گوید؛ کربلایی رسول کجاست؟ مثل اینکه بین دو راهی مانده باشند، به پشت تویوتا اشاره کردند، پر از لوازم بود، سلیمان بالای ماشین رفت و از زیر وسایل پیرمرد را در آورد... کسی نمی‌توانست اشک‌های رسول را روی ریش سفیدش ببیند، همه سرها را انداختیم پایین... رسول را هیچ‌کس آنطور ندیده بود، حرف‌هایی زد که سلیمان تاب نیاورد و(با چشمان اشک‌بار) گفت برو، فقط مراقب خودت باش... چند شب درگیری ادامه داشت توان بچه‌ها تحلیل رفته بود کربلایی رسول مثل پدر از بچه‌ها توی خط خبر می‌گرفت وقتی دید بچه‌های دیدبانی خیلی خسته شدند گفت امشب من بجای شما مراقبم نزدیکی‌های صبح یکباره صدای گلوله بلند شد با عجله سمت خط رفتیم جسد چند داعشی روی خاکریز بود صدای آرامی از سینه شکافته خارج می‌شد که با مهدی صحبت می‌کرد به استقبال آمده بود... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تصویر تنها دانشمندی بود که نتانیاهو در یک برنامه از او نام برده بود و رسانه‌های اسرائیلی اعلام کرده بودند که نقشه ترور وی در یک بار سال‌های گذشته شکست خورده 🔹این دانشمند راهبردی کشور ظهر امروز در منطقه آبسرد دماوند ترور و به شهادت رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه از غمی که تازه شود ... با غمی دگر ...❣ ...♡