۱۷ آذر سالروز شهادت "حُر انقلاباسلامی"
#شهید_شاهرخ_ضرغام
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
شاهرخ را ببین ؛
هیچ تعلقی به دنیا ندارد
حتی به قدر لباسی
هیچ چیز هم از او باقی نماند
حتی به قدر پیکری ....
#شهید_شاهرخ_ضرغام
#حر_انقلاب_اسلامی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
وسطِ عملیات
زیرِ آتش
فرقی براش نداشت
اذان که میشد
میگفت: من میرم موقعیتِ الله:)
#شهیدحسینخرازی ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
مےگفت: من یڪ چیزے فھمیده ام خدا شھادت را همیشه به آدم هایے داده ڪه در ڪار سختڪوش بوده اند...
#پاے_درس_شھدا 🍃
#محمودرضا_بیضایی ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🦋🌈🍄☔️
🌈🦋
🍄
☔️
🌟مژده🌟
🦋 🌈 عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید.
💖 #رمان_روژان 🦋
باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈
🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣
روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت #امام_زمانش دلبسته استاد راهش می شود.🌟
💖عشقی پاک که شاید او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_هشتاد_ششم
بگذریم از اینکه چه شبایی رو گذروندم اونجا .وقتی سردار به کمکمون اومد و بعد چند روز عملیات سخت پیروز شدیم و تصمیم به برگشت گرفته شد،
رفتیم حرم حضرت زینب س همونجا از خانم خواستم که دعا کنه واسه من و عشق نوپام.
روژان خانم؟
با خجالت سرم را به سمتش چرخاندم
_بله
_میبخشید منو
ببخشمش !مگر میشد انقدرپر محبت بخشش بخواهد و من نگویم که از او دلگیر نیستم
_چیو ببخشم؟من که از شما ناراحت نیستم
لبخندی زد و سربه زیر گفت
_ببخشیدم بابت اشکهایی که واسم ریختید واسه وقتهایی که نگرانم بودیدو اذیت شدید واسه همون حرفهایی که به زهرا میگفتید و من میشنیدم .
میخوام باور کنید که بغضی که تو صداتون بود به تنهایی منو از پا درآورد. تا عمردارم خودم رو نمیبخشم.حداقل شما منو ببخشید
خجالت زده لب گزیدم
_میشه لطفا حرفامو فراموش کنید
_میشه دیگه بخاطر منتی که به سر من گذاشتید نیایین اینجا و از آقا نخوایین که قلبتون رو از مهر خالی کنه؟
گونه هایم گل انداخت در دلم غوغایی به پاشد .دل بی حیایم پیش او رسوا شده بودم .
با شتاب ایستادم .کیان با تعجب نگاهم کرد.
چشمم در دام چشمش افتاد و در سیاهی شب چشمانش گم شد. خودم را از دام چشمانش نجات دادم و چشم گرفتم از عزیزترینم
_من باید برم
کیفم را چنگ زدم و از او دور شدم.میترسیدم بیشتر بمانم و بیشتر خودم را رسوا کنم.بیشتر گله کنم که در نبودش مردم و زنده شدم ،که بگویم از وقتی رفت لبخند با لبم غریبه شد.
روی ابرها سیر می کردم. باورم نمیشد که کیان برگشته و برایم عاشقانه سروده است.
به اولین قنادی که رسیدم یک جعبه شیرینی خریدم و به سمت خانه خانم جان به راه افتادم.
دلم می خواست این خوشحالی را با او تقسیم کنم .
ماشینم را جلو در پارک کردم و به داخل حیاط رفتم.
_خانجون مهمون نمیخوای؟
خانم جان خندان از در آشپزخانه که به بیرون باز می شد ، خارج شد
_سلام عزیزم .خیلی خوش اومدی
_ببخشید انقدر ذوق زده بودم یادم رفت سلام کنم.
_از چشمات که مثل چلچلراغ می درخشه ،معلومه !نمیخوای بگی چی انقدر خوش حالت کرده؟
_خالی خالی که نمیشه. اگه چاییتون حاضر باشه ،بهتون میگم!
_تا تو بری لباسات رو عوض کنی منم دوتا چایی ریختم و اومدم کنارت نشستم
_مگه من مردم شما زحمت بکشید .شما بفرمایید بشینید من میارم
_دور از جونت.تو برو دنبال کار خودت ،چایی با من
گونه اش را بوسیدم و شادمان به اتاقم رفتم تا لباسهایم را عوض کنم .یک شومیز سفید با گلهای سوسنی با شلوار کتان سفیدم برداشتم و پوشیدم.
جلو آینه ایستادم هنوز هم از تصور حرفهای کیان گونه هایم گل می انداخت و دمای بدنم بالا می رفت.
کش موهایم را باز کردم .موهایم کمی از کمرم پایین تر بود .به خاطر علاقه بابا و روهام به موهایم هیچ وقت اجازه کوتاه کردنش را نداشتم.موهایم را شانه کشیدم.
از انجایی که مطمئن بودم از خانه های اطراف به داخل حیاط دید ندارد ،همانطور بدون روسری به حیاط رفتم و روی تخت نشستم. سایه درختان حیاط را پوشانده بود.
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝نویسنده: #زهرا_فاطمی☔️
🖇 #قسمت_هشتاد_پنجم
صحن امام زاده برعکس روزهای دیگری که آمده بودم،خلوت بود .
دلم گرفته بود و غم سرازیر شده بود به دلم.
روی اولین نیمکتی که دیدم نشستم.
نمیدانستم باخودم چندچند هستم.
روزها به انتظار آمدن کیان نشسته بودم و حال که آمده بود از او فرارکرده بودم و شاید هم فرارم از خودم بود تا مبادا کاری کنم که شایسته هیچکداممان نیست.
دلم هوای گریه داشت و فقط منتظر یک تلنگر بودم تا با اشکهایم سیلاب به راه بیندازم .
چشمانم را بستم ،تصویر دست مصدوم کیان پشت پلکهایم نقش بست ،اشکهایم جاری شد .
با تصور از دست دادنش قلبم بیشتر به درد آمد.
به گنبد زل زدم ،با خودم نجوا کردم
_آقا! کیانم برگشته ،یادته یه روز همین جا نذر کردم اگر کیانم را به من صحیح و سالم برگردانی ،چادر بپوشم، سرعهدم هستم بهم فرصت بده.آقا امروز که دیدمش بیشتر از قبل دلتنگش شدم ولی وقتی گفت یک روزمیشه که اومده نمیدونم چرا عصبانی شدم و ازش فرارکردم.
آقا میدونم حق این کار رو نداشتم چون اون هیچ صنمی با من نداره ولی آقا شما که میدونید تو این دوسه ماه چقدر نگرانش بودم.
شما که شاهد بودید چقدر زجر کشیدم .
به نظرتون حق نداشتم دلگیر بشم ؟کاش اونم منو دوست داشت آقا
با اتمام حرفم بلندتر از قبل زیر گریه زدم.
کمی که آروم شدم گوشیم را روشن کردم تا با روهام تماس بگیرم و بگویم به خانه خانم جان میروم .
با روشن شدن گوشی سیل پیامک ها و تماس ها به سمتم روانه شد.
۶۴ تا تماس از دست رفته داشتم ،که ده تای آن از شماره کیان بود و بقیه از شماره زهرا !
بیست تا هم پیامک داشتم ،اخری را باز کردم
زهرا نوشته بود (چرا از دستش ناراحتم ؟)
واقعا نمیفهمه چرا ناراحتم ،یعنی انقدر درکش سخت است؟
گوشی در دستم لرزید شماره زهرا بود .
با عصبانیت تماس را برقرار کردم و قبل از اینکه او حرف بزند با گریه غریدم:
_زهرا تو واقعا نمی فهمی چرا ناراحتم ؟تو که شاهد بودی چقدر در نبود داداشت زجر کشیدم
تو که شاهد بودی وقتی گفتی کیان محاصره شده کم مونده بود سکته کنم، کارم به دارو کشید.
مگه نمیدونستی شبا از ترس اینکه کابوس ببینم که بلایی سرکیان اومده ،تا صبح زجر کشیدم
هربار هم که خوابیدم با کابوس و گریه بیدار شدم .
زهرا باتوام چرا جواب نمیدی بی معرفت مگه شاهد نبودی؟
با صدای بلند گریه کردم صدای نفس های تندی از پشت خط به گوشم رسید
احساس کردم او هم مثل من اشک می ریزد .از سکوتش عصبانی شدم و فریاد زدم
_بی معرفت چرا هیچی نمیگی ؟میدونی وقتی فهمیدم کیان دیروز برگشته و تو منو قابل ندونستی که بگی داداشت برگشته چه حالی شدم؟
زهرا تو همین امام زاده که مثل تو، شاهد بی قراری های من بود قسم میخورم که عشق داداشت رو از دلم خالی کنم .اصلا از خودش میخوام .قسمش میدم به حضرت زهرا س که مهر و عشق رو از دلم....
_جان کیان قسم ندید
با شنیدن صدای کیان ،نفس کشیدن یادم رفت دستم روی گوشی لرزید ،بلافاصله تماس را قطع کردم.
گوشی را به قلبم چسباندم ،زار زدم .
_من لیاقت اشکاتون رو ندارم!
با شنیدن صدایش دقیقا از پشت سرم با عجله ایستادم و به عقب برگشتم .
هول شدم لب بازکردم
_سلام
_علیک سلام بانو
کیان به نیمکت اشاره کرد
_بشینیم؟
سرم را پایین انداختم و خجالت زده لب زدم
_بفرمایید
با فاصله کنار هم نشستیم .
بخاطر حرفهایی که به او زده بودم خجالت میکشیدم
سرم را به زیر انداختم و با انگشت های دستم مشغول بازی شدم
_وقتی قصد داشتم راهی بشم به عشق مبتلا شده بودم.
دو دل شده بودم و درگیر دوتا حس بودم .یکی از این حس ها قوی تر بود ،منو کشید سمت خودش و من راهی شدم .
روزهای اول سختم بود .اون حس جدید جوونه زده تو دلم، هی رشد میکرد و مثل یک پیچک دور قلبم تنیده میشد.گاهی عذاب وجدان پیدا میکردم که تو معرکه جنگ درگیر دنیام شدم ،گاهی هم دلم بی قرار میشد برای برگشت.
تو بد برزخی گیر کرده بودم .وقتی خبر رسید محاصره شدیم ته دلم خالی شد حس کردم این عشق نوپا داره ازبین میره.اونجا تصمیم گرفتم اون عشق رو بزارم تو سبد و تو دریای نیل بیاندازم و بسپارمش به خدا ،مثل مادر حضرت موسی
با خودم گفتم مگه اون از اعتماد به خدا پشیمون شد که من پشیمون بشم.
از همون شب دیگه خودمو درگیر عشق زمینی نکردم چون مطمئن بودم اگه من شهید بشم خدا حواسش به امانتیم هست....
&ادامه دارد...
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️🍄🌈🦋
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
نام پدرش علی بود و مادرش زهرا
نام خودش ڪریم صمدزاده طریقت...
با بانگ #اذان بدنیا آمد
و هنگام #وضو ڪنار تانڪر آب در
ڪربلای ۵ بہ شهادت رسید...
بیت اله جعفری در شعری گفت: با بانگ اذان آمد و با بانگ اذان رفت...
تولد فرزندش را ندید در این دنیا اما از آنجا ناظر ماست و من چہ بی محابا گناه می ڪنم؟
گفته بود: ڪہ اگر لیاقت پیدا ڪردم و شهید شدم مرا پای مزار آقا مهدی(باڪری) خاڪ ڪنید....
#شهید_کریم_صمدزاده ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ما عاقلانه فکر میکنیم
عاشقانه عمل می کنیم...
#شهید_سید_حسین_علمالهدی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
حاجی
به اون بهوالله هایی که
میگفتی قسم دلمون تنگ
شده برات:)
#نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
. • ° 🌙🌿 . • °
~ بسماللـہالرحمـنالرحیــم ~
" إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ "
هرشببہنیابٺازیڪشـهیدعزیـز '🌱
• #شهید_محمود_رضا_بیضایی
• #دعای_فرج
. نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#سلام بر مردی
که با لباس های خاکی اش دل از کف عشاق می برد
و با مرام خاکی اش بر قلبهای مان حکومت می کند.
#صبح_بخیر
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
پیچیده عطر موی تو در کوچههای شهر
زیبا بگو چگونه دل از باد میبری ؟!
#محمد_قاسملوی
#شهید_محمدرضا_دهقانامیری♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
شاهرخ را ببین ؛
هیچ تعلقی به دنیا ندارد
حتی به قدر لباسی
هیچ چیز هم از او باقی نماند
حتی به قدر پیکری ....
#شهید_شاهرخ_ضرغام ♥️
#حر_انقلاب_اسلامی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
جا نمیشود
این خنده ها
در قاب هیچ پنجرهای ؛
خنده هایتان ....
تمام دوربینها را عاشق کرده است!
#نوجوانان
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل،
آفرین دل،
مرحبا دل
#لاهوتی
#شهید_احمد_مهنه ♥️
#عکاس_حشدالشعبی 🇮🇶
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
دروصیتنامهاشنوشتھ بود :
«از برادرانم مےخواهمکھ
غیرحرفآقاحرفڪسِدیگریراگوشندهند.
جهاندر حالتحولاست،
دنیادیگرطبیعی نیست...!»
#شهید_محمدهادی_ذوالفقارۍ ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قاوم قاوم
كن في الميدان شديد
#شهید_عماد_فایز_مغنیه ♥️
#حزب_الله 🇱🇧