eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید دفاع مقدس، حاج محمد مهدی کازرونی🍃⚘🍃 در تاریخ ۱۳۳۹/۱/۵ در روستای سعدی کرمان ، در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. دوران تحصیلات ابتدایی را در همان روستا سپری کرد و با شروع انقلاب ، فعالیت‌هایش را علیه رژیم پهلوی آغاز کرد. در راهپیمایی‌ های علیه رژیم ، همیشه کفن‌ پوش در صحنه حاضر می‌ شد‌. 🍃⚘🍃 متاهل بود و۳ فرزند به یادگار دارد ۳پسر آقا بشیر آقا نذیر که دو قلو هستند و آقا ظهیر وقتی دو قلو هایش متولد شدند هر کسی اسمی را پیشنهاد می داد اما می گفت : « هر چه قرآن بگوید. » قرآن را که باز کرد آیه ی « بشیراً و نذیراً » آمد ، اسم بشیر و نذیرو انتخاب کرد. 🍃⚘🍃 یک سال بعد هم ظهیر به دنیا آمد. معتقد به فرزند زیاد بود. از همان زمان هم با شعار دو فرزند کافیه مخالف بود و می‌گفت: « نسل شیعه باید زیاد باشد. » 🍃⚘🍃 تو نامه هایی که از می فرستاد برای همسرش می نوشت : « صبور باشید ، حتماً با به بچه‌ها شیر بدهید و مال دار نخورید و زیاد بخوانید. » نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
مهدي در روز دوازدهم محرم ، در والفجر ۴ مريوان ، سال ١٣۶٢ به رسيد. 😭 مسئوليتشون طرح عمليات لشكر ثارالله بود. به همراه دوستانش براي شناسايي به منطقه ی مريوان مي‌ روند. 🍃⚘🍃 قبل از ورودش به منطقه ، به يكي از دوستانش مي‌گويد : حيفه كه آدم با يك گلوله بشه و دشمن يك گلوله خرجش كنه . بايد يك خمپاره خرج كنند. در حين شناسايي منطقه ، اي به اصابت مي‌كند. 😭 🍃⚘🍃 با اينكه از كمر نصف شده بود با دوستانش حرف مي‌ زد. يكي از دوستانش به سمت حاجي رفته و از او مي‌خواهد تا اشهدش را بگويد. حاجي مي‌گويد : اشهدم را گفته‌ ام. 😭 🍃⚘🍃 مي‌گويد : تو بچه‌ها را ببر من خودم مي‌آيم. احساس نمي‌ كرد كه نصف شده باشه. 😭 دوستانش وقتي مي‌ بينند حاجي به خوبي صحبت مي‌ كند و آه و ناله‌ اي نمي‌كند ، پتو مي‌آورند تا را از آنجا ببرند. 🍃⚘🍃 زماني كه بلندش مي‌كنند دل و روده‌ اش بيرون مي‌ريزد. 😭 براي همين مي‌گذارند در آمبولانس ، در آمبولانس هم ذكر مي‌گفت و مي‌گفت كه : من تا كي بايد منتظر بمانم ؟! بعد خنده‌ اي مي‌كند و تمام مي‌ شود. 😭 🍃⚘🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
( حاج قاسم بر سر مزار مهدی کازرونی) 🍃⚘🍃 خيلي چيزها را بعد از شهادتش فهميديم. هيچ‌ گاه از مسئوليت‌ هايش حرف نمي‌ زد و خيلي بود. وقتي حاج قاسم سليماني به ديدارمان آمدند تازه متوجه هاي او شدیم. 🍃⚘🍃 از ابتداي جنگ تا همراه بود. از شجاعت‌ ها و رشادت‌ ها و فعاليت‌ هاي مهدي برايمان گفت. گويي در كردستان براي سر ايشان ی كلاني تعيين كرده بودند. 🍃⚘🍃 سرانجام حاج مهدی کازرونی هم در تاریخ ۱۳۶۲/۷/۳۰ در والفجر مقدماتی بر اثر اصابت خمپاره به آرزویش که همانا شهادت در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃 مزار گلزار شهر کرمان نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
~🕊 گفتند فرمانده‌ی‌لشکر قرار است بیاید صبحگاه بازدید، ده دقیقه دیر کرد، نیم ساعت داشت به خاطر آن ده دقیقه عذرخواهی می‌کرد... ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
شهیدحاج قاسم سلیمانی: احساس میکردم هروقت شهیدحاج یونس زنگی‌آبادی درخط مقدم است،یک لشکردرآنجا حضوردارد ۲۵دی‌،سالروزشهادت سردارشهید حاج‌ یونس‌ زنگی آبادی جوان خوش سیمای ایستاده درسمت چپ حاج نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
وقتی می‌خواست بره سوریه گفت: « اگه من شهید شدم من تو بهشتی که زیر درختانش‌ نهرها جاریست نمیرم سراغ حوریه بهشتی نمیرم فقط میرم روضه الحسین انا المجنون الحسین »🌹 ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌بعد از نماز ظهر بود حدود ساعت ۲ بعد از ظهر کوچه ها خیلی خلوت بود من و کمیل روبروی کوچه زیر سایه یک درخت مشغول صحبت کردن بودیم ناگهان دیدم که کمیل رنگش پرید و سرش را پایین انداخت😓😓 چند لحظه ای بود که سرش پایین بود سرش را بالا اورد و گفت مهدی همین جا بمان من گفتم چی شده گفت: گفتم همین جا بمان ، جلو نیا☝️ به پشت سرخودم نگاه کردم و دیدم که خانم وآقایی درحال نزدیک شدن به‌ماهستند مردی‌ورزشکار و درشت‌اندام بود💪 با خودم گفتم فکر کنم کمیل هوس کتک خوردن کرده همچنانکه کمیل جلو می‌رفت من خودم را برای کتک خوردن آماده کردم گفتم کمیل تو ورزشکاری من چی بگم من که کتکه رو خوردم😢🤕 به سمت آنها رفت ومن هم پشت‌ سر او حرکت کردم به آنها رسید سلام کرده همین طوری که سرش پایین بود گفت ببخشید میشه خواهشی از شما بکنم⁉️ اجازه بدهید چند لحظه ای به همسر شما نگاه کنم و از اون لذت ببرم....... آن مرد به شدت عصبانی شدو گفت: حرف دهنت را به فهم.😡😡😡 کمیل دوباره درخواست خودش را تکرار کرد... اجازه بدهید چند لحظه به همسر شما نگاه کنم از اون لذت ببرم. مرد به شدت عصبانی شده و سیلی محکمی به صورت کمیل زد😤😤😤 ، کمیل دوباره در خواست خودش را تکرار کرد و این دفعه سیلی محکم تری به صورت کمیل زد👊 همسرش گفت نه به سر پایینت نه به این حرفات خجالت بکش😠 چرا همچین درخواستی میکنی؟ کمیل گفت نمیدونستم اگر ازشما اجازه بگیرم شما ناراحت میشوید و الا مثل دیگران که بدون اجازه از همسر شما لذت می بردند من هم لذّت می‌بردم... جوان به شدت عصبانی شد محکمی با دست چپ به صورت کمیل زد 😔😞 آن لحظه کمیل دستشو جای سیلی گذاشت و نشست روی زمین شروع به گریه کردن کرد 😭😭 فکر کنم یادش افتاد به "مادر" شایدم باخودش میگفت مادر من مردم جوانم ورزشکارم ولی شما ... 😭😭😭😭💔 من به جوان گفتم حالا سیلی میزنی بزن ولی چرا با دست چپ زدی😭 یادش اوردی که در کوچه ها مادرش را زدند😭 در حالی که مادر ۱۸ ساله بود و او فقط یک نوجوان بود💔💔 این جوان حیرت زده به کمیل نگاه می کرد نمیدانست چه کند همسرش گفت: این که می گویند (سلام الله علیها) هست؟ و من گفتم بله... یادش اوردی حضرت زهرا ( سلام الله علیها )را زدند😔 وقتی این را شنید روی زانوهایش افتاد و از کمیل عذر خواهی کرد کمیل او را در آغوش گرفت وهر دو شروع به گریه کردند😭😭 کمیل به او گفت تورو خدا دیگر کاری نکن آن خاطرات دوباره زنده شود از همسرت بخواه که همیشه با "چادر" باشد وان جوان گفت قول می‌دهم که هیچ وقت دیگر چنین چیزی تکرار نشود☝️ چند سالی گذشت کمیل شهید شد💔🕊 والان تشیع جنازه کمیل هست همچنانکه دم در خانه شهید ایستاده بودم دیدم که همان جوان می آید ولی نشناختمش پیش من آمد و گفت : کمیل چه شده است ؟ تصادف کرده ؟ گفتم ، شهید شده است🕊 گفت ، کجا ؟ گفتم ، سوریه گفت ، مگر میگذارند کسی برود ؟ گفتم ، بله پاسدارها میروند گفت ، مگر او پاسدار بود ⁉️ گفتم ، بله اوحدود ۴ سال است که پاسدار است گفت ، سوریه بوده ؟ گفتم بله و ناگهان ناخواسته گفتم: سوریه حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) دختر همان کسی که در کوچه‌ها سیلی خورده 😔💔 گریه اش گرفت وبا کنده های زانو افتاد روی زمین😭 خیره خیره بعکس شهید نگاه می کرد و گفت: کمیل من به قول خودم عمل کردم توروخدا کمکم کن مثل تو شهیدشم😔 📝 اری شهدا همیشه در همه جا تاثیر گذارند.... شهید مدافع حرم کمیل قربانی🌹 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚خاطره ای از بعـد از اینڪہ عـراق موشڪ بـاران را شـروع ڪرد، دستیابے بہ فناورے موشڪ سازے در دستـور ڪار جمهورے اسلامے قرار گرفت. آن زمـان حاج محسـن رفیق دوسـت، وزیر سپاه بود و با ارتباطے ڪہ قبـل از انقـلاب با ڪشورهایے مثل سوریـه و لیبے داشت، توانسـت با رایزنے ، از آن ها موشڪ اسڪاد بے بگیـرد ڪہ حـاج حـسن آقا نيـز انتخـاب و تعییـن شـد تـا براے آمـوزش ساخـت موشڪ و راه اندازے یگـان موشڪے سپـاه جمهورے اسلامے ایران به این ڪشورها بـرود. بنابرایـن ایشـان ڪم ڪم از توپخـانہ جدا شد و به لیبے و جاهاے دیگر رفت و پس از مدتے هـم یگان موشڪے سپاه را فعال ڪرد. درحقیقـت پیـش از اینڪہ این شهـید عـزیز از ڪشور بیـرون بـرود، ڪسانے مثل شهیـد شفیـع زاده و سردار حاجے زاده ڪنار حاج حسن آقـا بـودند و اداره توپخــانہ را برعهـده گرفـتند. ...•💙⃟👑•... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
|💌| شهــید عبدالحســیݩ برونسۍ آدم ها دو دســـــته اند: غیـــــرتۍ و قیـــــمتۍ غیرتی ها با خـــــدا معامله ڪردند قیمتی ها با بــــــنده خــــــــــدا!! نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق..! یک گونی کوچک زرد رنگ و رو رفته که روی آن کاغذی چسبانده‌اند: شهید بسیج‌ سپاه محمدابراهیم ماهی مشهد - ٦۰/۳/۵ همین! تمام چیزی است که از پیکر شهید به‌ جا مانده که به خانواده برگرداندند ... پ‌ن : محمد خدمه تانک بوده که پس از اصابت خمپاره به تانک، او هم همراه با تانک می‌سوزد و به شهادت می‌رسد. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ فاطمه در هور، فاطمه در کربلای پنج، فاطمه در اروند، فاطمه در کوه‌های سرد و سخت کوهستان، مادری کرد 🔺حاج قاسم سلیمانی: من قدرت و محبت مادری حضرت زهرا (س) را در هور دیدم، در قلب کانال دیدم، در وسط میدان مین دیدم 🔺وقتی شما مادرها نبودید و بچه‌هایتان در خون دست و پا می‌زدند، او را دیدم ....😭 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
حضرت فاطمه زهرا عليها السلام : هر كس عبادت خالصانه خود را به درگاه خدا فرا برد ، خداوند عزّوجل بهترين كارى را كه به صلاح اوست برايش فرو فرستد. ميزان الحكمه، جلد ۴، 🌱
‌ ‌‌• تسبیحات حضرت زهرا و عاقبت بخیری روزى امام صادق (ع) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعليم تسبيح حضرت فاطمه به كودكان سخن فرمود: «اى ابوهارون، ما تسبيح فاطمه (س) را به فرزندان خود سفارش می كنيم همچنانكه آن‌ها را به نماز توصيه می كنيم. تو نيز بر آن مداومت كن. زيرا هر بنده‏ اى كه بر آن مواظبت و مداومت كند، سرانجام نيكو خواهد داشت.» تسبيحات حضرت زهرا (س)، ص‏۱۱ 🌱 ‌
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ ای نام تو از نام خدا يا حضرت زهرا (س) ذكر تو شفای دردها يا حضرت_زهرا (س) از بهر خدا به ما كن نظری یا حضرت زهرا (س) حاجات همه روا نما يا حضرت زهرا (س) ایام فاطمیه تسلیت باد. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺حضرت زهرا_سلام الله عليها 💎کسی که عبادت های خالصانه خودش را به سوی خدا بفرستد خداوند بهترین مصلحت خودش را به سوی او می فرستد. 🗒 بحار الأنوار ج ۷۰ ص ۲۴۹ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این یاس پرپر روضه هایش فرق دارد شعر و غزل گفتن برایش فرق دارد روی کبود و قامتی خم، دست لرزان! با دیگران لحن صدایش فرق دارد در آسمان چشم من باران گرفته امشب چرا حال و هوایش فرق دارد؟ ما هرچه حاجت داشتیم از او گرفتیم تاثیرِ آمینِ دعایش فرق دارد در قلب هر شیعه ضریحی دارد از نور پس مرقد و صحن و سرایش فرق دارد 📝شاعر: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
مناجات حضرت زهرا(س) کالای حب فاطمه را مشتری خداست رزق گدای فاطمه از دیگران جداست آری بهشت زیر قدم های مادر است وقتی که پای فاطمه بر خاک کربلاست زوّار خویش را همه خرج حسین کرد تا کربلا شلوغ شود او حرم نخواست مادر چگونه صاحب صحن و حرم شود وقتی که روبروی حرم قبر مجتباست عالم نشانی اش , خود او بی نشانی است این اشتراک ویژه ی صدیقه با خداست ما بیخیال غربت زهرا نمی شویم "ما را به آب دیده شب و روز ماجراست" دنیا خراب کرده مرا , همچنان ولی حالم به عشق حضرت صدیقه روبه راست شاعر:حمید رضا محسنات ◾️💓◾️💓🔹💓◾️💓◾️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣3⃣ ✍قبل از پیروزی انقلاب ☀️حاجی، از همان ابتدا سعی می‌کند دانش آموزان را با راه و روش و افکار امام خمینی(ره) آشنا کند و همین می‌شود که از ساواک کارت قرمز می‌گیرد. حضور سیاسی و انقلابی ابراهیم روز به روز پر رنگ‌تر می‌شود تا جایی که برای اولین بار در ایران، مجسمه شاه توسط او در شهرضا پایین کشیده می‌شود و همین جسارت‌ها و رشادت‌ها، حکم اعدامش را هم روی میز ساواک می‌گذارد. ☀️مادر از فعالیت‌های دوران انقلاب محمد ابراهیم و جسارت و نترس بودن بی حد و حسابش تعریف می‌کند و می‌گوید: «نزدیک انقلاب که شد، درس و مدرسه را گذاشت کنار؛ گفت فقط امام! جانش بود و حضرت امام...! می‌رفت زیرزمین، موزاییک ها را برمی‌داشت و اعلامیه‌های امام را آنجا پنهان می‌کرد. رویش هم خاک می‌ریخت که پیدا نباشد. البته پدرش خیلی موافق این کارهایش نبود و می‌گفت اگر ساواک اینها را پیدا کند، بیچاره‌ات می‌کند! ابراهیم هم فقط در جواب شان می‌گفت: شما نگران من نباشید.» ☀️ مستقیم از امام(ره) دستور می‌گرفت! «به صورت عجیب و غیرطبیعی امام را دوست داشت. همه زندگی‌اش را با امام تنظیم کرده بود. یک پایش اصفهان بود و پای دیگرش تهران پیش امام. برای هر موضوعی به طور مستقیم با ایشان رابطه داشت مثلا دوران جنگ هرعملیاتی داشتند، قبلش مستقیم می‌رفت پیش امام و از ایشان امر و دستور می‌گرفت.» ☀️خواهر ابراهیم هم که شش سال از او بزرگ‌تر و خودش حالا یک مادر شهید است از خاطرات برادر می‌گوید؛ از شجاعت و نترس بودن حاجی، از محبت بی حد و حسابش به امام، از تاسیس سپاه پاسداران در شهرضا و از رهبری تظاهرات‌ها، آنقدر که ساواک را کلافه کرده بود و هیچ طوری هم دستش به او نمی‌رسید. «خیلی زرنگ و باهوش و نترس بود. یادم می‌آید شهرضا حکومت نظامی شده بود. در خانه را زدند. دیدم داداشم پشت در است. آمد تو و رفت پشت بام و چند حلقه تایر را آتش زد و از آن بالا انداخت جلوی پای ساواکی‌هایی که دنبالش بودند. تا ساواک آمد بفهمد این تایرها از کجا آمده است، از درب پشتی خانه فرار کرد.» ☀️مادر می‌گوید: «بله ... این انقلاب ارزان به دست نیامده است!» و به راستی قیمت این همه خون ریخته شده را چه کسی می‌تواند حتی سرانگشتی حساب کند؛ وقتی نفس کشیدن‌مان هم صدقه سر این شهداست ...! ادامه دارد 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃