eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
351 دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام عرض ادب و احترام خدا قوت همگی دوستانم تبریک عرض میکنم ساخت مقدس امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف محضر مقام معظم رهبری همه ملت شریف ایران وهمه دوستان ناظرین شواری نگهبان ان شاءالله این پیروزی به برکت میلاد امام رضا علیه السلام گواری وجود همه ملت شریف ایران وهمه دوستان باشه
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفقاا بریم استوری تشکیلاتی؟!😍
کاریکاتوریست مصری خانم رانیا العسل تصویر رای دادن امام خامنه‌ای رو توی پیجش منتشر کرده و نوشته: «به بن زاید و بن سلمان. اینی که می‌بینید برگه تعرفه رای انتخاباته و اون هم خودکارِ که باهاش روی برگه اسم مینویسند.» یعنی چنان آل سعود رو با خاک یکسان کرد که با کاردک هم نمیشه جمعشون کرد😁😁
خادم امام هشتم در روز هشتم دهه کرامت در روز بیست و هشتم خرداد ۱۴۰۰ رئیس جمهور هشتم ایران شد ولادت امام هشتم پیشاپیش مبارکباد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞بهترین ها را با زخمیان عشق دنبال کنید 💞 به دنبال تو می‌گردم میان کوچه‌ها گاهی عجب طوفان بی‌رحمی‌ست، عطری آشنا گاهی 🌹 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 ♡یالطیف♡ 📒رمان عاشقانه هیجانی ❣ 🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ 🌷 🍂 سرم رو روی شونه های سارا می زارم ،سارا مضطرب ساعت رو می پایید ولی من خیلی هم ناراحت نبودم حداقل مامان کامیار بی خیال می شد ولی بابا حتما می کشتم.شونه اش رو تکون داد. -پناه؟ -هوم ؟ -پناه؟ بی حوصله چشام رو باز کردم و بادیدن مرد روبه روم کمی خودم رو جمع کردم .سیخ نشستم دستی به روسری م کشیدم . -من فاطمی تبارم؟ -باید بشناسم؟ -برادر اون کسی که رسوندین به بیمارستان -خب؟ -شما همیشه همینطوری حرف می زنین؟ -شما شده برا نجات یه نفر حتی به نکیر و منکرم جواب پس بدین؟ ساکت شد وبهم زمین خیره شد و آروم زمزمه وار گفت:متاسفم -آقای محترم من کلی کار دارم میشه سریع تر کار ما رو راه بندازین سری تکان داد و رفت به سمت ایستگاه پرستاری .گوش هامو تیز کردم و روی صندلی روبه روی ایستگاه رسیدم . -برادر من کجاست؟ -توی اتاق عمله -شما با اجازه کی ایشون رو عمل کردین؟ -اگه عمل نمی شد می مرد بی توجه به حرف هاشون سیم کارت مرد رو توی جیب پالتوم گذاشتم . -به کی زنگ می زنی؟ -پاشا -برا چی ؟ -اینا فکر می کنن ما بی کس و کاریم بزار پاشا بیاد بفمن ما هم کس و کار داریم -بی خیال بابا اون بدبخت رو زا به راه نکن -راس میگی مگه بچه ام که آویزون پاشا باشم -عاشق ثبات تصمیماتتم مرد با عجله به سمت راهرو رفت .همراهش راه افتادم ،محمد حسین رو از اتاق عمل بیرون آورده بودن .بی تفاوت سر جام نشستم . -هوم بابام می کشدم سارا -امروز قرار بود مامان کامیار بیاد سری تکان می دهم -مجبور بودیم به این یارو کمک کنیم ؟ سری با تاسف تکون میدم و شونه ای بالا میندازم ،نمی دونستم جوابش رو چی بدم . -بابام می کشتم -الهی من قربونت بشم ...انقدر که تو این مدت حرص خوردی -تو رو هم گرفتار کردم -نه بابا این چه حرفیه با صدای کلفت کسی و سایه ی سنگینش روی سرمون ،سرمون رو بالا آوردیم . -شما خانم میلانی هستین؟ -بله -شما خانم .. -قربانی -شما شاهدین تصادف هستین؟ -بله -تصادف آقای فاطمی تبار؟ -بله -خب همه چیز رو بگین به دیوار پشتم تکیه دادم ،و با غرور تمام خیره شدم به چهره ی پلیس انگار که شهرزاد باشم و داستان هزار و یکشب رو برای شهریار میگم . -خب دیگه چیزی ندارین که بگین؟ -من احساس می کنم تصادف عمدیه هم سارا و هم پلیس به سمت من برگشتن ،گلوم رو صاف کردم :خب اون مرد با سرعت عادی می اومد ولی وقتی به آقای فاطمی تبار رسید سرعتش رو زیاد کرد . -مطمئنین؟ -بله -شما پلاکش رو بر نداشتین؟ -تو اون زاویه ای که من بودم پلاک ماشین پیدا نبود -ماشین چی بود ؟ -هیوندای مشکی شاسی بلند -ممنون -ما می تونیم بریم ؟ -باید آقای فاطمی بهوش بیان -یعنی چی ؟ بابا ما کار و بار داریم اومدیم ایشون تا دوماه بهوش نیومد -دکتر گفته تا یکساعت دیگه بهوش میاد -اگه دختر خودت تا این وقت شب بیرون باشه چی کارش می کنی؟ انگار که بهش بر بخوره ،نگاهی بهم کرد از فرق سر تا نوک پا ولی هیچ چیز نگفت انگار یهو غرور گر گرفته ش فرو کش کنه شونه ای بالا انداخت ،در حالی که سعی داشت به پلیس بودنش تا کید کنه گفت:باید روند عادیش رو طی کنه -من قرار مهمی دارم -اینم به کارای مهمتون اضافه کنید راش رو گرفت و رفت ،این بار خون های تو رگمم تبخیر شد جوش آوردم :من بگم غلط کردم این آقا رو رسوندم بیمارستان راضی می شین ؟ هیچ چیز نگفت ،مردمک چشمم رو توی کاسه چشمم چرخوندم ،اهل منت نبودم ولی حوصله الاف شدنم نداشتم اونم به خاطر یه سوء زن مسخره ! سارا شر و شیطون بود ولی نه مثل من صبرش بیشتر بود حوصله می کرد تا کارش تموم شه ولی من نه ...کلافه با روسریم ور رفتم . -یکم صبر کن عوضش کار خیر کردیم از خشم دندون هام بهم قفل شده بود -من نخوام کار خیر کنم باید کی رو ببینم؟ 🌺🍂ادامه دارد..... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 ♡یالطیف♡ 📒رمان عاشقانه هیجانی ❣ 🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ 🌷 🍂 در رو باز کردم ،همه جا تاریک بود نفسم رو بدون صدا بیرون دادم به سمت پله ها رفتم و آروم آروم از پله ها بالا رفتم ،مثل کورا دستم همش به در و دیوار بود .در اتاقم رو باز کردم ،چراغ رو روشن کردم و پالتوم رو در آوردم که در با تمام شدتی که داشت باز شد ،بی اراده خودم رو جمع کردم ،نگام خیره شد به نگاه خشمگین بابا ،همین رو کم داشتم . -تا این وقت شب کدوم قبرستونی بودی ؟ زبونم قفل شده بود ،انگار با بهترین چسب دنیا دهنم بسته بشه .کمربندش رو بالا برد دلم می خواست جیغ بزنم ولی نمی تونستم . -گفتم کدوم قبرستونی بودی؟ مامان پشت سرش بود و سری به تاسف تکون می داد با خودم گفتم ای کاش شیفت بود و امروز بادیدن این حرکتش بیشتر ازش بدم نمی اومد -ب...بی ....مارستان -اون وقت تو اون خراب شده چه غلطی می کردی؟ -یکی رو ...رسوندم ..بیمارستان -آمبولانسی؟ -ترافیک بود...اگه ...نمی بردم .. -مثل سگ دروغ میگی جلو اومد و کمربند رو آماده کرد هیچ وقت نمی زدم ولی امشب انگار ...مامان جلوش وایستاد -بهروز ولش کن اینطوری که نمیشه -همین تو لوسشون کردی ما؟لوس شدیم ؟ اونم به خاطر مهر زیاد مادری؟ -بهروز ولش کن با خشم جلو اومد و مامان رو پرت کرد .دیگه هیچ امیدی نداشتم ،بلند گفتم :پاشا -خفه شو -غلط کردم -الان کتک غلطی که کردی هم می خوری کمربندش رو بالا برد و روی بدنم فرود آورد ،جیغ زدم و پاشا رو دیدم که سراسیمه اومد به التماس افتادم ولی بابا می زد و پاشا و مامان و نگاه نمی تونستن کاری کنن،به نفس نفس افتاد ،سرفه ای کردم بی جون خودم رو ول کردم ،بابا ارثی که ازش خورده بودم رو با کتک ها طلب کرده بود آروم شد و رفت .اشک ریختم ولی بی جان ...پاشا جلو اومد اون داغ داغ بود و من سرد سرد سرم رو از روی زمین برداشت و بین بغلش گرفت ،بی وقفه سرفه می کردم و اشک می ریختم -خوبی؟ مامان هم اشک می ریخت ،نگاهم ...باورم نمی شد. تنها کسی که به حال زار من اشک نمی ریخت بابا بود . -مامان یه کاری کن ...خیلی درد داری ؟ چشام رو بستم ولی سنگینی نفسی که از سینه م بیرون اومد رو خیلی خوب فهمیدم .... چشام رو باز کردم و تک تک اعضای بدنم شروع کردن به ناله کردن ،دلم درد می کرد احتمالا اثر لگد دیشب بابا باشه ،غریب گیر آورده بودم ،پاشا کنارم خابیده بود ،روی پیشونیش قطره های عرق بود حدس زدم تب داره! اینم موهبت دیگه بابام ! سرفه ی پر خلطی کرد و کمی جابه جا شد ،از تخت بلند شدم ولی پام یاری نکرد و افتادم .دست مردونه ای رو روی بازوم احساس کردم . -چرا بلند شدی بگیر استراحت کن نگاهی به خودم کرد توی آیینه ..روی پیشونیم باد کرده بود و پایین چشمم زخم بزرگی بود ،با اینکه دستم رو سپر صورتم کردم ولی بازم در امون نمونده بود ،دست هام پر از زخم بود . -خوب میشه -به گمونم نه 🌺🍂ادامه دارد.... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 بیانیه سیدابراهیم رئیسی پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری 🚨دولتی پرکار، انقلابی و ضدفساد را تشکیل خواهم داد ➕اللهم صل علی علی بن موسی الرضا بعدد ما احاط به علمک. حمد وثنای الهی که قلوب ملت را برای مشارکتی پرشور و تاریخی هدایت کرد و رضایت امام، شهیدان و همه عاشقان و دلباختگان انقلاب اسلامی را پدید آورد. دیروز بار دیگر، دنیا شاهد حماسه ای عظیم از ملت به پا خاسته ای بود که با ایمان و معرفت و همدلی، صفحه ای نو از تاریخ معاصر را به روی خود گشود. اینجانب مراتب شکر و خاکساری خود را به درگاه با عظمت الهی ابراز می دارم و به ارواح پاک و مطهر شهدای پر فضیلت انقلاب اسلامی، خصوصا حاج قاسم عزیز که یاد و نامش در این روزها، فضای کشور عزیزمان را عطرافشان کرده بود، درود و سلام می فرستم. ➕مردم عزیز ایران، انتخابات دیروز مظهر خداباوری، مردم باوری و خودباوری ملی و جشن بزرگ سیاسی شما در گام دوم و آغاز قرن نو بود که در ایام میلاد امام رئوف علیه السلام متجلی شد. امروز روز مهربانی و بردباری و روز اتحاد، رفاقت و همدلی است. منتخب این انتخابات بر اساس قاعده مردم سالاری دینی، منتخب همه ملت و خادم همه جمهور است. چه آنانی که بنده را برگزیدند و چه عزیزانی که به نامزدهای محترم دیگر رای دادند و چه آنانی که به هردلیلی در پای صندوق های رای حاضرنشدند. ➕اینجانب؛ خلق این رویداد مبارک را به محضر امام عصر«عج»، رهبر عزیز و فرزانه انقلاب اسلامی که با تدابیر داهیانه خود، دل های مردم را برای حضور در این صحنه هدایت کردند، تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و دست یکایک مردم را به خاطر خلق این حماسه بزرگ به گرمی می‌فشارم و پیروز این جلوه گری و درخشش جهانی را ملت بزرگ ایران میدانم که همچنان آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی، از عدالت طلبی و استقلال خواهی تا آزادی جویی و عزت مندی را در تارک خواسته های به حق خود با رای شان فریاد می زنند. از مراجع عظام تقلید، جامعه مدرسین حوزه علمیه، جامعه روحانیت، علمای شیعه و سنی، اساتید دانشگاه، نخبگان علمی، فرهنگی و سیاسی، رئیس و نمایندگان پر تلاش مردم در مجلس، تشکل های مردمی و جهادی، شخصیت ها، احزاب و گروههای سیاسی، جوانان غیور و دانشجویان و طلاب، کارگران و کشاورزان، اصناف و بازاریان، فرهنگیان و هنرمندان، ورزشکاران، زنان و دختران، اقوام و قومیت های مختلف ایرانی، برادران اهل سنت، اقلیت های دینی، هموطنان خارج از کشور، رای اولی های عزیز و همه ایرانیان غیور در شهرها و روستاها، صمیمانه تشکرمی کنم. ➕ملت ایران؛ دیروز شما به عهد خود با صداقت وفا کردید و امروز نوبت این بنده خدا و خادم شماست که به عهدی که با شما بسته ام وفادار بمانم و لحظه ای در خدمت به شما، کوتاهی نکنم. بدون تردید در این مسیر نیازمند همراهی، دلسوزی و دعای خیر همیشگی شما هستم. ➕مردم عزیز ایران؛ آنچنان که در این انتخابات مستقل وارد شدم، به پشتوانه آراء بالا و اعتماد کم‌نظیر شما، ان شاء الله دولتی پرکار، انقلابی و ضدفساد را تشکیل می دهم، و به سوی بسط عدالت، به‌عنوان مأموریت محوری انقلاب اسلامی حرکت خواهیم کرد و تمام ظرفیت های دولت را برای ایجاد نهضت بزرگ خدمت به ایرانیان عزیز به کار خواهیم بست. ➕لازم می‌دانم از همه نامزدهای محترم، چه آنانی که به هر دلیلی تا انتهای رقابت باقی نماندند و چه کاندیداهایی که تا روز آخر با حضورشان گرمی بخش انتخابات بودند قدردانی نمایم و ان شاء الله از دیدگاه های ارزشمندشان برای تدبیر امور استفاده خواهم کرد. ➕در پایان از زحمات ارزشمند همه دست‌اندرکاران نظارتی، اجرایی، نیروهای انتظامی، رسانه ملی و فعالان شبکه‌های اجتماعی و اصحاب رسانه و خبرنگاران، که علیرغم شیطنت های دشمنان مردم، به مشارکت پرشور در انتخابات کمک کردند تقدیر می نمایم و از تلاش های شبانه روزی ستادهای مردمی و حامیان عزیز که داوطلبانه وارد میدان شدند و به این خادم کوچک مردم کمک کردند تشکر می کنم. خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار اللهم انا نرغب الیک فی دولت کریمه تعز بها الاسلام و اهله دولت مردمی؛ ایران قوی 🇮🇷
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 💚اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💚 💠دعــای ســـلامتی امــام زمــــان(عج)💠 💠"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"💠 اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج