💠شانزدهم آبان ماه سالروز شهادت
🌷شهید مدافع حرم هادی زاهد
🌷شهید مدافع حرم علی تمام زاده
🌷شهید مدافع حرم میثم مدواری
🌷شهید مدافع حرم سید اسماعیل سیرت نیا
🌷شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی
🌷شهید مدافع امنیت محمد مهدی رضوان گرامی باد.
این شهیدان عزیز را بیشتر بشناسیم....(تصاویر مشاهده شود)
🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
🌴💎🍁💎🌴
#کانال_زخمیان_عاشق
#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
روزی که دلم شهید مذهب بشود
خون رگ غیرتم لبالب بشود
آموختم از مدافعان حرمت
باید که سرم فدای زینب بشود
🌴💢🌴
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
شهادت:۱۶ آبان ماه ۱۳۹۴
🌴💎🍁💎🌴
#کانال_زخمیان_عاشق
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
زندگینامه شهید حمدالله احمدوند
شهید احمدوند تیر ماه سال ۱۳۵۱ در خانوادهای مستضعف دیده به جهان گشود. چون تنها پسر خانواده بود برای شکرگزاری از این ودیعه الهی نام او را حمدالله نامیدند
شهید احمدوند در همان دوران کودکی برای کمک به معیشت خانواده به کمک پدر شتافت مشغول کار شد و پس از چندی برای ادامه دعای وظیفه و انجام وظیفه خدمت مقدس سربازی. پدر و مادر پیرش را تنها گذاشت و به خدمت اعزام شد
حمدالله فرزندی پاک و منزه و نیکوکار. مخلص و با وفا بود و به دوستانش همچون برادر خدمت میکرد از هیچ کار خیری روبر نمی گرداند و برای خانواده اش عزیز بود دوستانش همگی او را دوست داشتند
سرانجام در آذرماه سال ۱۳۷۲ حین ماموریت به درجه رفیع شهادت نائل آمد
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
برای خواندن نماز شب کاری به من نداشت، اصرار نمیکرد با هم بخوانیم، خیلی مقید نبود که بخواهم بگویم هرشب بلند میشد برای تهجد، نه، هر وقت امکان و فضا مهیا بود، از دست نمیداد،
گاهی فقط به همان شفع و وتر اکتفا میکرد، گاهی فقط به یک سجده، کم پیش می آمد مفصل و با اعمال بخواند، میگفت: آقای بهجت می فرمودند: اگه بیدار شدی و دیدی هنوز اذان نگفتن و فقط یه سجدهٔ شکر به جا بیاری که سحر رو بیدار شدی، همونم خوبه.
🌷شهید محمدحسین محمدخانی🌷
راوی: همسر شهید
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#رمان_زیبای_
عشقی به پاکی گل نرگس
خدايا ؛
دنیا شلوغه ؛
ما را از هر چه حُب دنیا رد صلاحيت كن ؛
از بندگی نه ...
إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ ••
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼
📚 #عشقی_به_پاکی_گل_نرگس 🌼🍃
🌼
📝 نویسنده: #فاطمه_اکبری
🔻 #قسمت_پنجاه_سوم
چشمام وبستم وسرم وبه پشتیه صندلی تکیه دادم. سرم داشت می ترکید،تف تواین شانس، مثلاقراربودراجب فرداشب حرف بزنیم که اینجوری شد،اه.
باصدای کوبیده شدن در ماشین باترس چشمام و بازکردم وبه شایان که داشت بادستش گیجگاهش ومی مالیدنگاه کردم.
بامِن مِن گفتم:
+ببخشیدشایان همش تق...
شایان دستش وآورد بالاوباکلافگی گفت:
شایان:هیس!بهتره راجبش حرف نزنیم،پلیس کارش و خوب بلده انجام بده.
+آخه...
بازم نذاشت حرفی بزنم:
شایان:وای هالین بس کن دیگه،مهم اینه که بلایی سرت نیومده.
لبم وجویدم وبه شایان نگاه کردم،لبش خون میومد.
دستم ودرازکردم ودستمال کاغذی برداشتم وبه سمت شایان گرفتم،سوالی نگاهم کرد،به لبش اشاره ای کردم وزیرلب گفتم:
+خون میاد.
دستمال وازدستم گرفت وگذاشت روی لبش.
ماشین وروشن کردوراه افتاد،باصدای آرومی گفتم:
+کجامیریم؟
نیم نگاهی بهم انداخت وگفت:
شایان:بریم یک جایی شام بخوریم.
اتفاقاخیلی گشنم بود،ازکمردردم که ضعف کرده بودم خیلی نیازبه غذاداشتم.
به ساعت نگاه کردم،نه ونیم شب بود،خیلی دیر می شد اگه می رفتیم غذامی خوردیم سریع رو کردم به شایان وگفتم:
+شایان خیلی دیره،بیخیال شام من وبرسون خونه لطفا.
شایان بابیخیالی گفت:
شایان:نگران نباش سریع شام میخوریم زودم میرسونمت خونه،درضمن هنوزراجب خواستگاری حرف نزدیم.
راست می گفت،هیچ اعتراضی نکردم وصاف تو جام نشستم.
شایان:ای کاش می رفتیم دنبال دنیا، سه نفرکه باشیم به نتیجه ی بهتری می رسیم. باطعنه گفتم:
+خیلی پیگیردنیایی.
شایان چیزی نگفت؛بعداز چندثانیه سکوت گفتم:
+باهاش قهرم.
باتعجب برگشت سمتم وگفت:
شایان:چرا؟
پوف کلافه ای کشیدم و شروع کردم به تعریف کردن جریان، شایان بادقت گوش می داد، وقتی حرفام تموم شدبعدازچندثانیه سکوت گفت:
شایان:خب مهمونی بوده که حواسش نبوده چی میگه.
نگاهش کردم،مسخره همچین دقیق گوش می داد گفتم الان یک دلیل قانع کننده میاره یااز من طرفداری می کنه.
+بروبابا،جای من نیستی درک نمی کنی.
شانه ای بالاانداخت وگفت:
شایان:چی بگم والا،هرطور خودت میدونی.
چشم غره ای بهش رفتم وصورتم وبه سمت پنجره برگردوندم وبه مردم نگاه کردم،باخودم فکر کردم که خدابایدخیلی نویسنده ی خوبی باشه که برای اینهمه آدم یک جورقصه نوشته.
زیرلب گفتم:
+خدایالطفاپایان قصه ی من قشنگ باشه.
&ادامه نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼
📚 #عشقی_به_پاکی_گل_نرگس 🌼🍃
🌼
📝 نویسنده: #فاطمه_اکبری
🔻 #قسمت_پنجاه_دوم
بادیدن شخصی پشت سرم ازترس زَهرم ترکید. اخمی کردم وخواستم برم بیرون که یهوپسره دستش وآوردجلووگذاشت روی آیینه ومانع شد.بااخم گفتم:
+میخوام ردشم.
لبخندکریحی زدوگفت:
_بودی حالا.
باعصبانیت گفتم:
+مزاحم نشوآقا،برو اونور.
باتمسخرگفت:
_اوه مای گاد،چه لفظ قلم حرف میزنی.
چشمام وباحرص بستم،نفس عمیقی کشیدم وچشمام وبازکردم وباصدای آرومی که ناشی ازحرص زیاد بود گفتم:
+گمشواونور.
بابی شرمی تمام هُلم دادعقب آمپرم زدبالا ، باصدای نسبتا بلندی گفتم:
+به چه حقی به من دست میزنی ؟
بلندخندید باجیغ گفتم:
+گمشواونورکثافت،کمکککک کمکککک.
دستش ومحکم زد توی دهانم وگفت:
_خفه شودختره ی نفهم.
بااینکه چندشم می شد ولی دستش ومحکم گاز گرفتم، دستش وپس کشید وآخی گفت،وبا عصبانیت گفت:
_نشونت میدم.
چشمام ازترس گردشد،با ترس گفتم:
+می خوای چه غلطی کنی؟دست ازسرم بردار.
پوزخندی زدم وبه سمت دراصلیه سرویس رفت. بلندترین جیغ ممکن وکشیدم،انقدربلندکه گلوم دردگرفت.
+کمککککک،شایاااااان،کمککک
گریم گرفته بودولی هیچ راه فراری هم نداشتم، خیر سرم دفاع شخصی بلدم ولی یک طوری ترسیده بودم که انگارپاهام چسبیده بودبه زمین وهیچ حرکتی نمی تونستم بزنم.
دستش وروی دسته ی درگذاشت وبهم نگاه کرد و پوزخندی زدودروقفل کرد.
بلندزدم زیرگریه.
وای هالین توچت شده!!!!
لامصب دست وپام ازترس سست شده بودونمی تونستم هیچ غلطی بکنم.
روبه روم ایستاده بود و نگاه تمسخر امیزی بهم میکرد تنهاکاری که تونستم بکنم این بودکه محکم زدم تو صورتش،انقدرمحکم زدم که صورتش به سمت چپ متمایل شد.
هنگ کرد،ازکُپ کردنش سواستفاده کردم وتمام زورم وتوپام ریختم وسریع به سمت دررفتم، محکم بامشت کوبیدم به دروجیغ کشیدم.
+شایااااان کمککککک،شایاااان کمک...
باکشیده شدنم به سمت عقب جیغم توگلوم خفه شد،گلوم وگرفت وفشاردادوگفت:
_به کی سیلی میزنی؟هان؟نشونت میدم.
با لگد محکمی،پرتم کرد روی زمین .یهوصدای بلندی اومد.یکی محکم داشت می کوبید به در، پسره ترسیده بودوبه دیوارچسبیده بود،ازفرصت استفاده کردم وازجام بلندشدم وبلندجیغ کشیدم:
+کمکککک من اینجاممم!
صدای شایان بزرگترین دلگرمی بودکه می تونست الان آرومم کنه.
شایان:هالین،هالین این دروبازکن.
ازدردنمی تونستم تکون بخورم کمرم خیلی ناجوردردگرفته بود.
به پسره نگاه کردم،احمق ازترس دوروبرخودش می چرخیدودنبال راه فرارمی گشت .
صدای کوبیده شدن درروی اعصابم بود،ولی درکم کم داشت بازمی شد،به پسره دوباره نگاه کردم، سعی داشت ازپنجره ای که روی دیواربودوبه بیرون فرارکنه.
من نمیزارم فرارکنه،آره نمیزارم اون باید بره زندان وحالش وبگیرن.
کمردردوبه جون خریدو بازورازجام بلندشدم ولنگ لنگون به سمت دررفتم ودروبازکردم،سریع به سمت عقب رفتم که وقتی شایان دروبازکرد نخوره توصورتم.
شایان وچندتاازکارکنان رستوران اومدن داخل، از دردنمی تونستم بایستم آروم گوشه دیوارنشستم وکزکردم وبه صحنه ی ترسناک روبه روم نگاه کردم.
شایان افتاده بودبه جون پسره ومی زدش، یکی ازکارکنان به دوستش گفت که سریع زنگ بزنه به پلیس...
لعنت به من،همش تقصیرمن بودنبایدمیومدم اینجا، نبایددستم ومی شستم عیب نداشت اگه مریض می شدم فوقش می مردم راحت می شدم دیگه الانم این اتفاقانمیوفتاد.
سرم وروی زانوم گذاشتم واروم هق هق زدم.
*
بعدازدادن توضیحات لازمبه پلیس سریع سوارماشین شدم.
&ادامه دارد....
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#طرح | «اشک» اسم رمز است
رسم جالب شهید محمدخانی برای زیارت ضریح منور امام رضا(علیه السلام)
چون دشتهای تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است
🌴💎🍁💢🌹💢🍁💎🌴
ایشون معروف به عمار حلب بود😭
میگن حاج قاسم هر روز برای ایشون صدقه کنار میذاشتن😭
🌴💎🍁💎🌴
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_خدایا
خدايا
در اين وقت ما را از كسانى قرار ده كه از تو درخواست كردند، و تو به آنان عطا فرمودی و تو را شكر نمودند پس بر آنان افزودى و به سويت بازگشتند و آنان را پذيرفتى، و به سوى تو از همه گناهانشان بيزارى جستند پس همه گناهانشان را آمرزيدی اى داراى جلال و بزرگوارى.
🌴💢🌴خدايا
ما را پاك كن، و به جانب راست و درستى توجّه ده، و زارى ما را بپذير، ای بهترين كسیكه درخواست شد، و رحم كننده ترين كسیكه از او رحمت خواسته شد،
🌴💢🌴 اى آن كه بر هم نهادن پلكها، و دقت نظر چشمها بر او پوشيده نيست، و آنچه در نهان مستقرّ شده، و آنچه را پنهاني هاى قلوب در برگرفته از او مخفى نيست، آرى همه اينها را دانشت شماره كرده، و بردباریات فرا گرفته، تو منزّهى و برترى، از آنچه ستمگران درباره ات میگويند، پس برترى آسمان هاى هفتگانه و زمين ها و هركه در آنهاست تو را تسبيح میگويند، و هيچ موجودى نيست مگر اينكه با سپاست تسبيح میگويد،
🌴💎🌴
بخشی از دعای امام حسین
علیه السلام در روز عرفه
🌴💎🌹💎🌴
من از حکايت عشق تو بس کنم؟
هيهات!
مگر اجل که ببندد زبان گفتارم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#صبحم_بنام_شما
#کانال_زخمیان_عاشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*☝️نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها نماز برآوردن حاجات ...!*
*💠قالَ الصادِقُ (ع) :*
*🔹فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقَدْرِ .*
*💠امام صادق (ع) :*
*💥 هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است .*
*📙بحار الانوار، ج 43 ، ص 65 .*
#کانال_زخمیان_عاشق
🍁زخمیان عشق🍁
*☝️نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها نماز برآوردن حاجات ...!* *💠قالَ الصادِقُ (ع) :* *🔹فَم
ابتدا دو رکعت نماز بخوان (دو رکعت نماز مستحبی)
پس از پایان نماز، سی مرتبه تکبیر بگو و تسبیحات حضرت زهرا را بجا آور (تسبیحات حضرت زهرا: سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدلله، سی و سه مرتبه سبحان الله)
سپس به سجده برو و صد بار بگو: یا مَوْلاتى یا فاطِمَةُ اَغیثینی (اى سرپرستم اى فاطمه به فریادم برس)
سپس، طرف راست صورتت را بر زمین بگذار و همان ذکر را (یا مَوْلاتى یا فاطِمَةُ اَغیثینی) صد بار بگو.
سپس طرف چپ صورتت را بر زمین بگذار و صد بار دیگر، همان ذکر را (یا مَوْلاتى یا فاطِمَةُ اَغیثینی) بگو.
پس از آن، دوباره به سجده برو و صد و ده مرتبه، همان ذکر را (یا مَوْلاتى یا فاطِمَةُ اَغیثینی) بگو
و حاجت خود را بطور کامل بیان کن، ان شاءالله که برآورده شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ کوتاه
هیچوقت آب ازسر نمیگذره
حاج آقا دارستانی
🌴💎🍁💎🌴
#کانال_زخمیان_عاشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رهبرانه
عجب یاقوت ومرجانی 😊🌹
#کانال_زخمیان_عاشق
🌴💎🌹💎🌴
بسم ربــــّ الشهـــ🌹ـــدا و الصدیقین
🌸خودمانی با شهدا
دلم شهادت مےخواهد اما...
من چه کرده ام که مزدش شـــــهادت باشد؟
تمام کارهایم خالص است مثل شهید سعید چشم براه که حضرت زهرا(س) بخاطر خلوصش او را به فرزندی قبول کرد؟!!!
نمازهایم را مانند شهــــــدا عاشقانه مےخوانم؟
نماز شبم ترک نمےشود؟؟؟
اخلاق خوبی دارم؟؟؟!!!!
نه....
شهــــــادت، از آنِ خود ساخته هاست نه من که امروز صبح تصمیم مےگیرم خوب باشم و تا ظهر یادم رفته است...
شهــــــادت،خوبانِ امتــــ پیامبر(ص)را گلچین مےکند نه گناهکاری چون من را....
آخر من کجا و شهادت در راه خدا کجا؟؟؟
ولی چه کنم؟
فکــــر شهــــــادت لحظه ای مرا ترکــــ نمےکند
یاد شهــــــدا هر لحظه با من است!!!
حتی زمانی که بین دو راهیِ دل و دین،با هوای نفس و شیطان دست و پنجه نرمـ مےکنم
و گــــاھ شکستـــ مےخورمـ ...
خدایا!
مگـــر نفرمودی از رحمتتـــــ ناامید نشویم؟؟؟
مگـــر نفرمودی همه گناهان را مےبخشی جز یاس از رحمتتــــ را؟؟؟
من هر چند اگـــر شهید شوم، آبروی شهید و شهادت را مےبرم ولی تــــو مےتوانی مرا پاک کنی
و
پاکـــــ بپذیری
خدایا!!!
حرفتـــ دو تا شدنی نیست
به امید رحمتتــــ آمده ام
خدایا !!!
مـــرا به حرمتــ خون شهیدان
شهــــیدم کن
🌸🌾🌸🌾🕊🌾🌸🌾🌸
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
روزی از موضوعی ناراحت بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت: داداش دو رکعت نماز بخون تا آروم بشی
گفتم: آخه...
گفت: بخون.
منم خواندم و بهتر شدم
این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود.
به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و آرام شدم
راوی:برادرشهید
🌹شهید ابوالفضل راه چمنی
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ﺧـــــﺪﺍﯾــﺎ..
صفحه ی ﺁﺧﺮ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎمهﺍﻡ ﺭﺍ اینگونه میﺧﻮﺍﻫﻢ:
به توفیق شهادت نائل شد
ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ که ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﻫﺴﺖ؟
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة
شهید مدافع
مصطفی عارفی
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh