eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.6هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
مادر شهید ذوالفقاری علمای نجف در مراسم چهلم او می‌گفتند: شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی نمازش را می‌خواند به وادی السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود، قرآن و زیارت عاشورا می‌خواند تا آن را برای آخرتش ذخیره کند. مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است. هادی یک کتاب معراج السعاده خریده بود و در نجف می‌گفت هر شبی یک صفحه از آن را می‌خوانم و به آن عمل می‌کنم و شب بعد سراغ صفحه بعد می‌روم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای خواهرانش خرید و همین توصیه را به آن‌ها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی اعمال و کردارتان خواهد داشت و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از برادر خود نگاه داشته و آن را می‌خوانند شهید محمدهادی ذوالفقاری نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
اولین باری که آقامحمدتقی رو دیدم توی محوطه با صفای لشکر تقریبا ساعت ۶ صبح روز یکی از جمعه های اسفند ماه سال ۹۴ بود. چهره ی دلربا و با صفای ایشون هیچ وقت از چشمانم کنار نمی ره، در برخورد اولی که دیدمش، پیش خودم گفتم : حتما باید از سادات حضرت زهرا باشه که انقدر چهره زیبا و دلنشینی داره اون شال سبز رنگی که اکثر مواقع دور گردنش بود چهره ش رو شهدایی می کرد یکی از رزمندگان منو بهش معرفی کرد ؛ سلامی بهش کردم و اومد جلو و دست هاش رو به گرمی فشردم و احوالپرسی مختصری کردیم ، برگشت گفت: که شما از سادات هستید برای ما دعا کنین بریم همسفره سیدجلال بشیم، بعد از هم جدا شدیم شهید محمدتقی سالخورده نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#شهیدمحسن‌فخری‌زاده🌱'
• امروز مقارن است با اولین سالگرد شهادت بزرگمردی بنام . تمام قد به احترام مردی می ایستیم و ادای ارادت و ادب میکنیم که بستری از دانش و تجربه و علم را در ایران بنا نهاد که نه قابل بتن‌ریزی است،نه قابل ربایش و نه قابل نابودی و از بین رفتن ! امروز صدها دکترفخری‌زاده در پروسه‌های هسته‌ای و نظامی و پزشکی ایران حضور دارند و به مام میهن خدمت میکنند. شهیدمحسن‌‌فخری‌زاده ستاره‌ای درخشان در آسمان علم ایران مـاست و در پیشانی ایران زمین تا ابد خواهد درخشید. ✨''
🔺نحوه دانشمندان ای ایرانی که تاکنون شده‌اند هدیه کنیم صلواتی نثارارواح مطهرشان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸شهدا مواظب انقلاب هستند.... 🌷همراه چند نفر از عزیزان بسیجی برای دیدار از خانواده شهدای دانش آموز به محل خانه آنها رفتیم. پدر شهید «محمد پی گم کرده» چند سالی است که از دنیا رفته است. مادر شهید با مهربانی و صمیمیت به پیشوازمان آمد. او ما را به خاطرات شهید میهمانی کرد و گفت: پسرم شهید شده بود و مراسم خاکسپاری او تازه تمام شده بود که یک روز.... 🌷كه يك روز زن همسایه آمد پیش من و گفت: محمد دیشب به خوابم آمد و گفت: به مادرم بگویید آن امانتی مردم را که پیش من است، باز گرداند. هر چه فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید؛ زیرا پسرم نوجوان و مجرد بود؛ مال و منالی هم نداشت که به کسی بدهکار باشد. روز دوم باز همان زن آمد و همان حکایت را تعریف کرد! به او گفتم: فرزندم محمد که از کسی پول یا چیزی نگرفته است که من پس بدهم. روز سوم باز هم همین اتفاق تکرار شد. 🌷....این بار رفتم جلوی تاقچه، مقابل عکس او ایستادم و گفتم: مادر چه امانتی پیش من داری که من نمی دانم؟ یک مرتبه چشمم به چند گلوله (کلاشینکف) که محمد از جبهه به عنوان یادگاری آورده بود؛ افتاد. گفتم: مادر نکند اینها را می گویی. گلوله ها را برداشتم و تحویل برادران سپاه دادم. شب بعد به خوابم آمد و گفت: «مادر دستت درد نکند راحت شدم؛ حق الناس بسیار مهم است حتی اگر یک گلوله باشد!» 🌷از این بیان شیوای مادر شهید به ذوق آمدم و گفتم: مادر باز تعریف کنید؛ او دو خاطره دیگر تعریف کرد: چند وقتی به خوابم نیامد طوری که ناراحت شدم و سر قبرش رفتم و گفتم: محمد من حتماً لیاقت مادر شهید بودن را ندارم، چرا به خوابم نمی آیی؟ شب خواب دیدم پسرم محمد آمد و دست مرا گرفت و بالا برد، به ساختمانی بسیار مجلل و زیبا و با شکوه رسیدیم، گفت: مادر اینجا را برای تو آماده کرده اند. گفتم: چرا؟ گفت: چون مادر شهید هستی. 🌷....در اغتشاشات انتخابات ریاست جمهوری و فتنه پس از آن، کمی نگران شدم. با خود می گفتم نکند اتفاقی بیفتد که خون شهدا هدر رود. شب پسرم محمد به خوابم آمد دستم را گرفت و به محل با شکوهی برد. مرا از محلی عبور داد که دو طرف آن مردان تنومند و آماده و با احترام نظامی خبردار ایستاده بودند. انگار ما از آنها سان می دیدیم.... 🌷گفتم: محمد اینها چه کسانی هستند؟ محمد خندید و گفت: «شهدا، اینجا ایستاده اند تا به شما اطمینان دهند که مواظب انقلاب هستند و نمی گذارند اتفاقی بیفتد.» آری شهدا زنده اند و مواظب این نظام و انقلاب هستند؛ همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند: «مظهر قدرت ایران شهدا هستند.» راوی: رسول قناتی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکده فنی مرند 🔷💓🔷💓✨💓🔷💓🔷 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
آقا سجاد نمازهایش را با توجه و دقت بسیار می خواند. هرچه زمان بیشتر می گذشت نمازهایش عاشقانه تر می شد...هیچ عجله ای برای تمام کردن نمازش نداشت حتی در ذیق وقت... اهل نافله ی شب بود...یک مدتی بود که می دیدم در نمازهای شبش گریه می کند و حالات خوشی دارد کم کم این حال خوش به نمازهای یومیه هم رسید... در نمازهای واجب و یومیه اش هم اشک می ریخت. ...بوی رفتنش می آمد اما نمی خواستم رفتنش را باور کنم درست مثل کسی که خودش را بخواب زده باشد... راوی: همسر شهید شهید سجاد طاهرنیا شهید مدافع حرم نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید حسین جوینده؛ ولادت: ۱۳۶۴/۱۱/۶ شهادت: ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ از خداوند می خواهم که تمام انرژی‌ام را در اعضا و جوارحم جاری سازد.. تا بتوانم مردانه و با تمام وجود در مقابل دشمنان اسلام بایستم و آنها را به خاک ذلت بنشانم! که دیگر فکر شکستن حرمتِ مسلمانان، شیعه و حرم اهل بیت (ع) را نکنند. خدایا! توفیقم ده که سینه سپر کنم، چشمانم را بدوزم به صف آخر دشمنان و همه آنان را از دم تیغ بگذرانم. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بوسه محمد رضا گرایی قهرمان المپیک و جهان بر چادر مادر شهید مدافع حرم نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
گوشه‌ای از جنایات کومله و دمکرات در کردستان در ۲۹ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۵۹ مسلحین حزب دمکرات به منزل شکرالله نمکی (خانواده‌ای هوادار انقلاب) در سنندج حمله کردند. در این حمله، پدر خانواده را زخمی کردند و ۳ فرزندش، رحمت الله ۲۷ ساله، شهریار ۲۲ ساله و شهرام ۱۷ ساله را دستگیر کردند و پس از شکنجه به شهادت رساندند. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🔰 رئیسی: سند تحول کشور در ۳۷ مسئله اصلی به زودی اعلام خواهد شد 📜 💬 رئیس جمهور در جلسه هیئت دولت: 🔹 آقای رئیسی با اشاره به قابل تحمل نبودن پرداخت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎های نامتعارف در دولت و شرکت‌‌‌‌‎های دولتی، از سازمان اداری و استخدامی کشور خواست قبل از نهایی شدن بودجه ۱۴۰۱، نظام پرداخت عادلانه حقوق و دستمزد را تدوین کند. 🔹 سند تحول دولت در ۳۷ مسئله اصلی کشور تدوین شده که به زودی اعلام خواهد شد. 🔹 بسیج در مسکن سازی، اقتصاد مقاومتی و فضای مجازی اقدامات خوبی انجام داده است و می‌‌‌‌‎تواند برای همه بخش‌‌‌‌‎ها گره‌‌‌‌‎گشا باشد. 🔹 پس از موضوع کرونا، مسئله اصلی دولت معیشت مردم است؛ وزرا نیز اقدامات انجام شده خود در این زمینه را برای مردم تبیین کنند. 🔹 مصوباتی که درباره مشکلات آب در استان‌‌‌‌‎های اصفهان و چهارمحال و بختیاری انجام شده باید پیگیری و نتیجه به مردم گفته شود. مسئله تامین آب شرب و کشاورزی مردم، مهم است. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 پای درس شهید ! ❗️ آموزه‌های انقلاب چندتا خط اصلی داره: اولیش و دفاع از مطلوم هرجا هست! دفاع از مظلوم کردی یار منی! 🔹 شهادت حاج قاسم نشان داد این دیو پلید چی است! حالا رفتی هم کردی تهش چی‌میخواد بشه؟! دیگه بدتر از این می‌شه؟!! دارو که تحریمه، دلار که نداریم، نفت هم که نمی‌تونیم بفروشیم! ⚠️ برجام امضا کنیم که چه بشود؟ fatf امضا کنیم که چه بشود؟ cft امضا کنیم که چه بشود! آمریکا گرگ است!... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
عشقی به پاکی گل نرگس ‏خدايا ؛ دنیا شلوغه ؛ ما را از هر چه حُب دنیا رد صلاحيت كن ؛ از بندگی نه ... إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ •• نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 پشت میزنشستم وباکلافگی اطراف ونگاه کردم، ذهنم بدجورمشغول این بودکه ناهارچی درست کنم،از‌شانس مهین جون تواتاق‌کارش بودوگفته بودنرم اتاقش کارداره،امیرعلی‌هم که بعدازاینکه دماغ نازنینم ونابودکرده بود رفته بوداتاقش وبیرونم نمیومد،مهتابم که قهر کرده‌ بودتواتاقش بودبنابراین‌کسی نبودکه من ازش‌بپرسم چه کوفتی برای ناهار درست کنم. باصدای زنگ گوشیم از‌فکرغذابیرون اومدم.‌ گوشیم وبرداشتم وبه صفحه نگاه کردم،یک پیام داشتم،بازش کردم. بادیدن پیام چشمام چهارتا‌ شد،جاااان؟مبلغ پنج میلیون‌ازکارت...به کارتم واریزشده بود،یعنی چی؟کی مهربون‌شده انقدرپول به من داده؟ این کارت بانکیم جدیدبودو پولی که توکارت قبلیم بودو شایان انتقال داده بودبه این‌کارت، درواقع رمزاین کارتم وفقط شایان داشت.‌‌سریع شماره ی شایان وگرفتم: شایان:سلام خانم زشت. خندیدم وگفتم: +سلام،زشت خودتی. شایان:بازعیوب خودت و به بقیه نسبت دادی؟ باکلافگی گفتم: +ول کن شایان،کارمهم تر‌دارم. شایان:یاخدا،نکنه می خوای‌ازاون خونه هم فرارکنی؟ بعدازاین حرف بلندزدزیر خنده،ایشی گفتم وجواب دادم: +وای خدامردم از‌خنده شایان:خب بابا،کارت وبگو. +میگم شایان یه پیامی... اجازه ندادحرف بزنم، سریع گفت: +پول ومیگی؟ + کی یادمیگیری وسط حرف نپری؟آره پول ومیگم. شایان:والاجونم برات بگه‌ که پول ومن ریختم به حسابت. باتعجب گفتم: +ازکی تاحالاانقدرمهربون شدی؟ خندیدوگفت: شایان:گفتم من پول وبه حساب ریختم نه اینکه من پول ودادم. باحرص گفتم: +اه شایان قشنگ حرف بزن‌بفهمم چی میگی دیگه.‌بعدازمکثی گفت: شایان:پول وخانم جون بهم‌دادگفت بریزم به حسابت.‌بغضم گرفت،باناراحتی گفتم: +الهی بمیرم،دلم خیلی‌براش تنگ شده شایان.‌باناراحتی گفت: شایان:خانم جونم هی ‌میره میادهمینومیگه. کمی فکرکردم وگفتم: +نمیشه یه قراربزاری من خانم جون وببینم؟ شایان:چرامیشه. باخوشحالی گفتم: +واقعا؟خب کی؟هرچه زودتربهتر،اصلاهمین فردا چطوره؟ شایان:هالین فعلا نمیشه.‌ بادم خوابید،باناراحتی گفتم: +چرانمیشه؟ شایان:بابات بدقاطیه هالین اصلانمیزاره هیچکس از خونتون بیرون بره باورت نمیشه باغبونتونم نمیزاره بره اصلادیوونه شده هرکی ازخونه بره بیرون فکر‌می کنه باتوهمدسته. باتعجب گفتم: +عجب!چطوربه توگیر ندادن؟ خندیدوگفت: شایان:گیردادن اتفاقابا‌ بابات دعواگرفتم گیر‌داده بودبایدگوشیتوچک‌کنم بایدخودت وچک کنم‌اصلاچرت وپرت می گفت‌دنیاهم طفلک دیگه خونتون نمیره میترسه گیربدن بهش. پوف کلافه ای کشیدم و گفتم: +عجب بدبختی شده ها، ننه بابای سامی چیکار کردن؟ شایان:خانم جون که دیروز بهم زنگ زده بودگفت مادرش بلندشده رفته شرکت پیش بابات گفته چکات وبه همین زودی میزارم اجرابعدبرای اینکه حرص بابات ودربیاره گفته که فعلامشغول زن گرفتن برای پسرمم بعدش به حسابت میرسم. +بره بمیره پشمک،آخه یکی نیست بگه کی به اون پسر نفهم تو زن میده؟پسره ی احمق معلوم نیس دختره یا پسربعدزنم میخواد. شایان خندیدوگفت: شایان:حالاتوحرص نخور،‌مراقب خودت باش من بایدبرم .درضمن یک هفته ای صبرکن اگه شدیک قرار میزارم خانم جون وببینی. لبخندی زدم وگفتم: +باشه ممنونم شایان،بای. شایان:بای. نفس آسوده ای کشیدم و گوشی روگذاشتم روی میزوزل زدم به گلدون. &ادامه دارد.... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 بافکری که به سرم زد ازجام بلندشدم وبه سمت پله هارفتم،تصمیم گرفتم برم ازامیرعلی بپرسم که ناهارچی درست کنم بااین کاریه تیربه دوتا نشون میزدم یکی اینکه می فهمیدم غذاچی درست کنم یکیم اینکه اون میفهمه من ازاین دخترای لوس نیستم که قهرکنم فکر نکنه باهاش لج افتادم بخاطردماغم. ازپله هابالارفتم وروبه روی اتاقش ایستادم، خواستم در بزنم که دیدم دراتاقش نیمه بازه، خیلی دلم میخواست فوضولی کنم ببینم داره چیکار می کنه ولی می ترسیدم قاطی کنه. فوقش اگه گیردادکه چرادر اتاقش وبازکردم ودارم فوضولی می کنم بهش میگم درزدم تونشنیدی. بااین فکربشکنی توهوازدم و آروم دراتاقش وبازکردم وبا چشم دنبالش گشتم. باتعجب بهش نگاه کردم، پشت به من نشسته بودو اصلامتوجه نشدکه من دراتاقش وبازکردم. آب دهنم وقورت دادم و آروم آروم به سمتش رفتم. نزدیکش شدم ،صدای پچ پچش میومد،بسم الله چی شده؟ نتونستم فوضولیم وکنترل کنم ویه کوچولوخم شدم تابتونم صداش وبشنوم، ازاسترس دستام می لرزید می ترسیدم یهویی برگرده از طرفی هم‌نمیتونستم فضولیمو کنترل کنم وبه حرفاش گوش دادم: امیر:خدایا توخودتوشاهدی اصلا نمیخواستم من اصلا نمیخواستم بیام خونه.. من دیگه نمیمونم اگه قراره خراب کنم، خدایاخودت میدونی ازعمد نبود،خدایامن وببخش، خدایا خودت میدونی ... بعدم گریه کرد و ادامه داد امیر:باقصدومنظوری نخوردم بهش. گریه کرد ویهوسجده کردکه باعث شدازترس دومتربپرم هوا،انقدرترسیده بودم که سرجام خشک شده بودم. سرش وازسجده بلندکرد ومشغول جمع کردن سجاده ش شد،به خودم اومدم وسریع عقب گردکردم،همینکه خواست سرش وبچرخونه ببینه کی تواتاقشه ازاتاق رفتم بیرون. ازترس واسترس می لرزیدم سریع ازراهرو دویدم وپله ها روپایین رفتم. به سمت آشپزخونه رفتم، قلبم تندمیزد،آب وباز کردم وصورتم وشستم ویک لیوان آب خوردم بلکه آروم بشم. پوف کلافه ای کشیدم و پشت میزنشستم. خیلی ذهنم مشغول شده بود،یعنی چه گندی زده بودکه اینجوری داشت معذرت خواهی می کرد؟ چی ازعمدنبود؟به چی ازعمدنخورده بود؟ شاید باماشین زده به کسی وفرارکرده،شایدسرش طبق معمول تویقش بوده و محکم خورده به یه پیرزنی پیرمردی ووسایلش وریخته شایدم... اومممم شایدم... باچیزی که توذهنم اومد چشمام گردشد،نکنه واسه دماغ من داره اینطوری خودش وجرمیده؟یعنی واقعاواسه دماغ منه؟آخه یه دماغ که انقدرگریه وزاری نداره. باحالت گیجی زل زدم به میز،هی کلمه دماغ توذهنم تکرارمی شد، هی دماغ دماغ دماغ! امیر:ببخشید؟ باترس ازجام پریدم وگفتم: +دماغ. هی خاک برسرم،دماغ چیه؟ دستم وگذاشتم روی دهانم وبااسترس نگاهش کردم و گفتم: +ب..ببخشیدداشتم به... به چیزفکرمی کردم به دماغ برای همین الان گفتم دماغ. حس کردم خندش گرفته، حق داشت والامنم اگه جای اون بودم ویه نفری این چرت وپرتارومی گفت خندم می گرفت. همچنان که سرش پایین بودگفت: شما صدایی نشنیدید؟ باهنگ گفتم: +هان؟ نفس عمیقی کشیدوگفت: امیر:والاتواتاق که بودم حس کردم یکی اومدطبقه بالا. خاک برسرم فکرکنم فهمیده ومی خوادیک دستی بزنه تامن خودم ولوبدم،ولی کور خونده من نمیزارم بفهمه، باغرورپوزخندی زدم وگفتم: +حتماگربه بوده. چی گفتم؟وای خدایامن الان چی گفتم؟گربه؟ اخه گربه؟خدایامن وگاوکن چراانقدرگندمیزنم‌. به امیرکه چشماش گرد شده بودنگاه کردم،کم مونده بوداشکم دربیاد خیلی ناجورسوتی دادم. خواست چیزی بگه که صدای مهتاب مانع شد: مهتاب:هالین؟ نفس آسوده ای کشیدم، وای خدایا،شانس آوردم مهتاب اومدوگرنه بازسوال می پرسید،روبه مهتاب گفتم: +جانم؟ مهتاب واردآشپزخونه شدو گفت: مهتاب:میشه باهات حرف بزنم؟ من که ازخدام بودسریع گفتم: +آره آره حتما. مهتاب باناراحتی پشت میزنشست. روکردم به امیرعلی وباپررویی تمام گفتم: +به خداتوکل کنید. خندم گرفت،آخه این چی بود من گفتم؟ باتعجب نیم نگاهی بهم انداخت وزیرلب گفت: +بااجازه. همینکه ازآشپزخونه رفت بیرون بلندزدم زیرخنده. &ادامه دارد.... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
{بسم الله الرحمن الرحیم...
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
آخر این تیره شبِ هجر به پایان آمد .... پیکر مطهر از شهدای دارالشهدای تهران بعداز گذشت ۵ سال از زمان شهادت شناسایی و به میهن برمی‌گردد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فوری/فیلم بازجویی متهمان آشوب اصفهان منتشر شد 🔹انتشار برای اولین بار نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تذکر نماینده تهران به حسن خمینی/ حرمی که چند ده میلیارد برایش خرج شده امروز حتی کارکرد یک نمازخانه را ندارد! 🗣خضریان، سخنگوی مجمع نمایندگان استان تهران: ▫️چند روز صحنه تاسف باری دیدم. درحالی که مردم در سرما در چادر به سر می بردند حرم امام(ره) هنگام نماز صبح تعطیل بود. ▫️تولیت آستان حرم امام خمینی(ره) در زمانی که کشور نیاز به فعالیت فرهنگی دارد باید پاسخگو باشد که چرا وضعیت حرم به این شکل تاسف بار است؟
🥇قهرمانان دفاع مقدس از هر چه ‌هست ‌و نیست‌ گذشتم ولی‌ هنوز در عمق چشمهای ‌تو گیرم، فقط‌‌ همین .. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
امروز سالگرد شهادت دانشمند هسته‌ای "مجید شهریاری" است. از زبان همسرش: 💐مراسم ازدواج من و مجید در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد، پس از مراسم با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم. 🌼مجید از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. 💎 به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد. 🌺حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و می‌گفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم. 🌺مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد 🌹مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh