eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
351 دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
به ایشون گفتم، اینا کی‌ان که می‌آری هیئت و بهشون مسئولیت می‌دی؟ گفت: وقتی تحویلشون بگیری و بهشون بها بدی ، جذب همین راه میشن ... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
تصویری زیبا از رزمندگان در حال نماز در برف و سرما ♥️
شرط شهید شدن ....
دائم‌میگفت‌میخۅاهم‌با‌ اسرائیل‌مبارزه‌ڪنم.💣 ازمداحی‌حاج‌محمود‌خوشش‌ می‌آمدومداحی«اللهم‌الرزقنا شهادت»برایش‌جذاب‌بود.😇 ذره‌ای‌ازحرف‌های‌جهاددنیایـی نبودولایق‌شهادت‌بود.😍 گفت:چقدرلاغرشده‌ای‌تو مگرورزش‌نمیڪنی؟!☹️ مگرآقانفرمودند:🙃 «تحصیل،تهذیب،ورزش» ومن‌فهمیدم‌ڪه‌سخنان‌رهبری به‌چه‌میزان‌برای‌امثال جهادمغنیه‌بااهمیت‌است!❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بالی نمی خواهم این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند ... نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
دل گیر نباش دلت که گیر باشد رها نمی شوی یادت باشد خداوند بندگانش را با آنچه که بدان دل بسته اند می آزماید نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
توصیه ام به شما این است که هرکدام، یک شهید را برای خودتان انتخاب کنید. حتما هم نباید معروف باشد. در گمنام ها، انسان های فوق العاده ای وجود دارد، آنها را هم در نظر بگیرید. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
‌‌‌ حقیقتی‌ست... ‌
☘خاطره شهید 💠راوی: سردار صفاری روز هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۱ قرار بود که جمعی از فرماندهان با امام خمینی (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور فکه به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت عملیات والفجر مقدماتی در منطقه بماند. قبول این درخواست از سوی محسن رضایی موجب شد تا من و شهید بقایی هم بنا به دستور محسن رضایی از فرودگاه چهارم وحدتی دزفول بازگردیم و توفیق دیدار با امام از ما سلب شودبدین ترتیب صبح روز بعد به سمت منطقه مورد نظر رفتیم. در طول مسیر یادم می‌آید که شهید بقایی در حال حفظ سوره والفجر بود، اما آیات پایانی یعنی آیات «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی  إِلَی  رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِیجَنَّتِی» را نمی‌توانست به خاطر بسپارد و وقتی موضوع را به شهید باقری گفتم؛ او مکثی کرد و گفت که این آیه در شأن امام حسین (ع) است. بدین ترتیب به منطقه مورد نظر رسیدیم، به دیدگاهی که در بالای تپه‌ای قرار داشت و برای ارتش بود، رفتیم؛ در آنجا شش نفر بودیم که شهید باقری کالک و نقشه‌ها را روی زمین پهن کرد و درباره هر کدام از مواضع دشمن سوالاتی می‌کرد و روی نقشه علامت می‌زد. در این هنگام عراقی‌ها خمپاره‌های کور می‌زدند اما یکی از خمپاره‌ها به زیر تپه‌ای که ما مستقر بودیم اصابت کرد به همین خاطر شهید باقری متوجه شد که دیده‌بان عراقی موقعیت ما را فهمیده لذا «کالک» عملیات و وسایل را جمع کردیم تا محل شناسایی را تغییر دهیم؛ از طرفی به برادرش « محمد» که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح است گفت از سنگر ارتشی‌ها که در کنار ما بود درباره یکی از سنگرهای عراق سوال کند. با بیرون رفتن وی ما هم آمدیم تا از سنگر خارج شویم که در همین لحظه گلوله خمپاره به جلوی سنگری که بودیم اصابت کرد و انفجارش باعث شد که همه جا سیاه و خاک‌آلود شود و هنگامی که به خودم آمدم متوجه شدم، پرده گوش من آسیب دیده و جسم سنگینی هم روی سینه من است. در آن لحظه اولین صدایی که شنیدم صدای « یاصاحب‌الزمان (عج)» مجید بقایی بود. وی بر اثر ترکش خمپاره‌ای که به پایش اصابت کرده بود مجروح شده و به روی من افتاده بود؛ البته همه ما در آنجا ترکش خورده بودیم، اما مجروحیت من کمتر بود. در آنجا دیدم حسن باقری در حالت نشسته دست بر سینه دارد و به امام حسین (ع) سلام می‌دهد. برادر شهید باقری را دیدم و وقتی به آن‌ها ماجرا را گفتم، بیهوش شدم؛ هنگامی که به هوش آمدم از محمد باقری سراغ بقیه را گرفتم که گفت: «برای سرعت عمل در انتقال مجروح‌ها آن‌ها را داخل جیپ فرماندهی گذاشتیم که حین انتقال به عقب مجید بقایی در داخل جیپ و « حسن» هم در اتاق عمل به شهادت رسید 🌹شهید حسن باقری 🌸✨🌸✨💚✨🌸✨🌸 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
در يكی از عمليات‌ها، چشمان محمد به شدت آسيب ديد و او به بيمارستان انتقال يافت. پس از معاينات دقيق و معالجات متعدد، پزشكان اظهار كردند كه چشمان او بينایی‌اش را از دست داده و كاری از كسی ساخته نيست. اين سخن غمی سنگين بر دل محمد نشاند. نه از آن جهت كه ديگر چيزی نمی‌بيند، بلكه دوری از جبهه و بسيجيان غصه دارش كرده بود.  چند روز بعد از تشخيص پزشكان، دوباره به بيمارستان بازگشت و با اصرار آنان را راضی نمود تا چشمانش را عمل كنند. می‌گفت: «شما با رمز يا فاطمة الزهرا (س) جراحی را شروع كنيد. بقيه‌اش با ...» پس از عمل هنگاميکه پانسمان چشمانش را باز می‌کردند او در ميان بسيجی‌ها(دوستان) از مهربانی کسی سخن می‌گفت که.... سردار شهید محمد اسلامی‌نسب نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا