eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
11هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
-1576198397_-206716546.mp3
13.36M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس. ۱۴۰۱/۶/۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیکر یکی از شهدای غواص استان همدان شناسایی شد. "شهید مصطفی جربان" شهید جربان جمعی گردان ۱۵۵ تیپ انصارالحسین(ع) از همدان عازم جبهه شد، در دی‌ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۴ به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک این شهید در منطقه برجای ماند. با تلاش گروه‌های تفحص شهدا پیکر مطهر شهید جربان تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. خبر شناسایی و بازگشت پیکر مطهر شهید مصطفی جربان باحضور امام جمعه رزن، مديرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران، فرمانده تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع) وجمعی از مسئولان به خانواده معظم وی اطلاع داده شده و زمان مراسم تشییع و خاکسپاری وی نیز متعاقبا اطلاع داده خواهد شد.
بازگشت پیکر شهید «غضبان آلبو عبادی» پس از ۳۴ سال بسیجی شهید «غضبان آلبو عبادی» متولد ۱۳۱۹، ساکن مرودشت، از لشگر ۱۹ عازم جبهه شد، در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۶۷ در تک دشمن در شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک این شهید در منطقه برجای ماند. با تلاش گروه‌های تفحص شهدا پیکر مطهر شهید منصوری تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. 🌹اینجا معراج شهداست👇 @tafahoseshohada
بازگشت پیکر سرباز شهید «محرم پرستاری منصوری» پس از ۳۸ سال شهید «محرم منصوری پرستاری» متولد ۱۳۴۳ از تیپ ۵۵ ارتش عازم جبهه شد، در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در مجنون به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک این شهید در منطقه برجای ماند. با تلاش گروه‌های تفحص شهدا پیکر مطهر شهید منصوری تفحص و از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم استقبال ۳ تن از شهدای دفاع مقدس در شیراز 🌷 شهید محمدرضا رسولی 🌷 شهید غضبان آلبوعبادی 🌷 شهید محمدتقی کریمی 🗓 چهارشنبه ۳۰ شهریورماه، ساعت ۱۷ 📌 ، فرودگاه شهید دستغیب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*نظر صاف و ساده امام خمینی راجع به بی حجابی ،ای قربون اون ساده گویی ولهجه شیرنش . شادی روحشان صلوات*🕋
📚 📝 (تبسم) ♥️ وقتی صدای بوق ممتد در خانه پیچید,تازه فهمیدم چه بلایی به سرم آمده ,در همه این مدت در لجن زار زندگی میکردم و خبر نداشتم . نمازم را در خانه ای میخواندم که همه وسایلش با پول حرام خریده شده بود. دنیا روی سرم آوار شد,دیگر نمیتوانستم در این خانه بمانم. به سمت اتاقم رفتم ,لباسهایم را پوشیدم و به خانه خاله رفتم ,از عصبانیت در حال انفجار بودم. روبه روی خانه خاله ایستادم ,نفس عمیقی کشیدم تا اشکم نریزد . زنگ را زدم ,نگهبان درحیاط را بازکرد بدون توجه به او با عصبانیت به داخل ساختمان رفتم ,خاله و عزیزجون مشغول تماشای تلویزیون بودن . خاله با دیدنم به سمتم آمد و گفت: _سلام ثمین جان ,خوبی خاله.چه عجب اومدی اینجا _سلام خاله به سمت عزیزجون رفتم و گونه اش را بوسیدم و گفتم: _سلام عزیزجونم خوبی فدات شم .خان بابا کجاست؟ خاله به سمتم آمد و گفت:خان بابا تو اتاقشه.,معلوم هست این چندروز چیکار میکردید که جواب تماسامو نمیدادید _با همه احترامی که واستون قائلم ولی شک دارم واقعا نگرانم شده باشید .شاید نگران پسرتون شده باشید ولی یادتون از ثمین بدبخت نیومد -چرا اینطور فکر میکنی عزیزم. _من عزیزشما نیستم,بهتره بگم عزیزهیچ کس نیستم.هیچکس -چرا انقدر تلخ شدی خاله؟رامین کاری کرده؟ _آره تلخ شدم ,میگید نگرانم بودید ولی یک بار محض رضای خدابه خودتون زحمت ندادید تا بیاید و ببینید چرا جواب نمیدم.بیاید ببینید این ثمین بدبخت مرده یا زنده است؟ بغضم شکست و دو زانو روی زمین افتادم .با صدای بلند شروع کردم به گریه کردن و صدا زدن خدا. از صدای گریه های من خان بابا از اتاقش بیرون آمد .به سمتش رفتم و گفتم: _سلام خان بابا .الان که میبینید من انقدر خوشبختم چه حسی دارید؟هااان؟ -چی شده ؟این سر و صدا واسه چیه؟خونه رو گذاشتی رو سرت؟ _میخوایید بدونید چی شده؟پس بهتره با چشمای خودتون ببینید. آستین های لباسم و چادرم را دادم بالا,دستانم که هنوز کبودیش معلوم بود را جلو صورت خان بابا گرفتم و گفتم: _ببین خان بابا.این وضع دستامه .میبینید گل پسرتون چه بلایی به سرم آورده,جای سالم تو کل بدنم نگذاشته .روز بعد تولدش با کمربند افتاد به جونم و تا تونست منو زد.شما اون لحظه که مثل یک حیوون افتاده بود به جونم کجا بودید. . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 #💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh.
📚 📝 (تبسم) ♥️ به سمت خاله رفتم و گفتم: _یک هفته تو خونه افتاده بودم ,شما که ادعا میکنید نگرانم بودید کجابودید؟اومدید ببینید ثمین مرده یانه؟هان؟یک هفته زجر کشیدم ولی هیچ کدومتون به دادم نرسیدید خاله در حالی که اشک میریخت گفت: _وقتی جوابمو ندادی به رامین زنگ زدم ,گفت رفتید مسافرت,گفت حالتون خوبه. مثل دیوانه ها به دورخودم میچرخیدم و میگفتم: _اره راست گفته من تموم هفته رو با قرص مسکن تو خواب و بیداری بودم و بهم کلی خوش گذشت. به سمت خان بابا رفتم و اطرافش چرخیدم و گفتم: _میبینی خان بابا با لقمه ای که تو واسم گرفتی و به اجبار به خوردم دادی چقدر خوشبختم,همسرم تموم این هفته رو با یک زن دیگه گذرونده و خوش بوده حتی اونم یک لحظه نیومد ببینه آدمی رو که در حد مرگ زده ,زنده است یا مرده و بوی تعفنش همه جا رو برداشته.البته گله ای ندارم چون خودش گفت اگه منو بکشه هم کسی نمیفهمه چون نه پدر دارم و نه مادر,حق با رامینه من فقط یک بچه یتیمم که هربلایی سرم بیاره هم کسی ککش نمیگزه. به سمت خاله رفتم و گفتم: _خاله فقط بگو چرا منو بدبخت کردید؟غریبه که نبودم ,خواهرزاده ات بودم چرا بدبختم کردید؟خاله شما که میدونستی من چادریم,معتقدم,نمازمیخونم ایمانم برام همیشه تو اولویته ,چرا منو واسه پسرت که شبانه روز خودشو با مشروب خفه میکنه و هزارجور رابطه کثیف داره ,لقمه گرفتید,چرا بدبختم کردید.چطوری روتون میشد به چشمای خواهرتون نگاه کنید وقتی زندگی دخترش رو فدای پسر خودتون کردید؟چرا جوابمو نمیدید؟شما که هدفتون این بود که پسرتون رو سربه راه کنید میرفتید از غریبه واسش زن میگرفتی چرا خواهرزاده اتون رو فدا کردید. _شرمندتم خاله ,رامین تهدیدمون کرد که اگه تو رو واسش خواستگاری نکنیم ,خودشو میکشه.قسم خورد کارای بدشو بزاره کنار .گفت تو زندگیش فقط تو رو کم داره .خان بابا شاهده که رامین فقط تو رو میخواست .عاشقت بود ثمین در حالی که اشک میریختم به سمت خان بابا رفتم و گفتم: _خان بابا رامین راست گفته .منو تو زندگیش کم داشته البته نه!منو نه!اون ثروت لعنتی که شما میخواستید به من بدید رو کم داشت .میفهمید شما منو بدبخت کردید .باعث شدید خانوادمو ازدست بدم.من قبل اومدن رامین یه دختر خوشبخت بودم چون نامزدی داشتم که مثل اب زلال و پاک بود.کسی که بیش از تصور شما منو دوست داشت کسی که دیوانه واردوستش داشتم.وقتی دید بهش میگم راه نجات خانواده ام ازدواج من با پسرخالمه.دلش شکست ولی گفت خوشبخت بشم .شما باعث شدید مردی رو که عاشقش بودم ازدست بدم .اگه میذاشتید منم مثل مادرم خودم انتخاب کنم الان خوشبختترین زن دنیا بودم. شما با خودخواهیاتون قاتل مادرم هستید.رامین بخاطر ارث و میراث شما با من ازدواج کرد .وقتی شب تولدش فهمید ارثش رو دارید بهش میدید و قراره ارث منو هم بدید ازاین رو به اون رو شد ذات واقعی خودشو همون شب نشون داد.ولی شما ندیدید .یکبار نرفتید بهش بگید پسرم چرا هربار بایک دختر میرقصی. نمیبخشمتون خان بابا ,شما باعث بدبختی من شدید.رامین راضی کنید طلاقم بده ,التماستون میکنم . شما رو به روح مامانم قسم میدم ارثیه منو بدید به رامین و فقط بخوایید که طلاقم بده. خاله به سمتم امد و گفت: _معلوم هست چی میگی؟رامین عاشقته,الان عصبانی بوده یک غلطی کرده چند روزی که بگذره پشیمون میشه و به غلط کردن میفته اون بدون تو میمیره. -بسه خاله .هنوز هم بفکر پسرتی.رامین پسر تو ,تو چشمای خودم زل زد و گفت من یه دختر دهاتیم که فقط بخاطر ارثی که خان بابا قراربوده به نامم کنه باهام ازدواج کرده.امروز یکی زنگ زده به خونه من و میگه گورمو گم کنم از زندگی اون و رامین و بچه اشون.میفهمی خاله بچه اشون.بعد شما میگی عاشقمه!!!منو نخندون خاله,پسرت منو تا حد مرگ زده بعد شباش رو پیش یک دختر دیگه گذرونده اون وقت شمامیگید عاشقمه.اون زن ,نوه شما رو تو خودش پرورش میده بعد میگید رامین دوسم داره.از کی تا حالا این کارا نشونه عشقه.ببین خاله درسته بی کس و کارم ولی نمیزارم بیشتر از این زجرم بدید .شده ناپدید بشم خودمو گم و گور میکنم ولی دیگه با رامین زندگی نمیکنم. کیفمو از روی زمین برداشتم .چادرم را روی سرم مرتب کردم ,به سمت خان بابا رفتم و زل زدم تو صورتش و گفتم: _خان بابا چرا نگام نمیکنی؟سرتو با افتخار بگیر بالا چون تونستی انتقام بابام رو از من بگیری.حالا میتونی خوش حال باشی.خان بابا تو چشمام نگاه کن ,دیگه هیچ حسی بهت ندارم جز تنفر .متنفرم ازتون.حلالتون نمیکنم اگه رامین تا اخرهفته منو بدون دعوا و کتک کاری طلاق نده. . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 . 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
ترین_ بهانه به‌"طیــن"سر بزن! حالِ‌توخوب‌میشود‌، به‌اندازه‌درآغوشِ‌خدا‌بودن 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
📚 #محکمترین_بهانه 📝 #نویسنده_زفاطمی(تبسم) ♥️ #پارت_نود_چهارم وقتی صدای بوق ممتد در خانه پیچید,ت
📚 📝 (تبسم) ♥️ رامین از اتاق خارج شد . باشنیدن صدای در خانه متوجه خروجش از خانه شدم. به سختی با کمک دیوار بلند شدم و جلوی آینه ایستادم . یک لحظه از دیدن خودم وحشت کردم,همه بدنم کبود شده بود . یک جای سالم تو بدنم نبود ,لبم پاره شده بود و خون می آمد. در حالی که گریه میکردم به سختی به سمت سرویس بهداشتی رفتم و صورتم را شستم. به پذیرایی برگشتم و روی مبل دراز کشیدم بی هیچ حسی,مثل یک مرده متحرک شده بودم. حرفهای رامین در گوشم پیج میخورد و مثل یک سیلی میخواباند به گوش احساسات نو پایم و هربار باعث میشد قلبم بیشتر ترک بردارد از این نامردی که در حقش شده بود. در امانم را بریده بود به آشپزخانه رفتم و از قفسه داروها قرص مسکنی برداشتم وخوردم. دوباره روی مبل دراز کشیدم.کم کم چشمانم سنگین شد و به خواب رفتم. صبح در حالی که بدنم درد میکرد از خواب بیدارشدم. به سختی به سمت سرویس بهداشتی رفتم و آبی به دست و صورتم زدم . به آشپزخانه رفتم و زیر کتری را روشن کردم .میلی به خوردن صبحانه نداشتم روی صندلی نشستم تا آب کتری به جوش بیاید. سرم به شدت دردمیکرد ,روی میز گذاشتم تا کمی آرام شود.ناگهان به یاد آوردم که از دیشب و صبح نمازم قصا شده.با ناراحتی از خدا خواستم مرا بخاطر کوتاهی که عمدی نبوده ببخشد. در حال درگیری با وجدانم بود که تلفن خانه به صدا درآمد ,توجهی نکردم. تلفن روی پیعامگیر رفت.صدای خاله سکوت خانه را شکست. _ثمین جان خونه ای عزیزم؟چرا هیچ کدومتون گوشیاتون رو جواب نمیدید ؟نگرانتونم.هرموقع پیغاممو شنیدید حتما بهم زنگ بزنید. در حالی که سرم روی میز بود باخودم گفتم: _چه عجب بعد یک روز که بیخبر از خونه اشون اومدم یادشون اومدخواهرزاده ای هم داره!کجاست ببینه گل پسرش چه به روزم آورده.خداااااا منو میبینی؟منم ثمین ,بنده ات,کسی که فقط جرمش گناه نکردن بود.کسی که نخواست جلو نامحرم به اسم روشنفکری طنازی کنه.ببین خداجون,جزام شده این,یه بدن کبود,خدایا من دیگه نمیکشم .میخوام برم پیش خانواده ام.بدون اونا خیلی بی کسم.مامان کجایی ببینی خواهرزاده ات چه بلایی به سرم آورده.خدایا انقدر دوست دارم که دلم راضی نمیشه خودکشی کنم و مورد غضبت قراربگیرم خودت جونمو بگیر خدااااا. گریه ام شدت گرفته بود.غم نبود خانواده ام داغ دلم را تازه کرده بود.نداشتن پشت و پناه باعث شده فرو بریزم. سخت شده تحمل زندگی وقتی محرمترین فرد زندگیت,بشه نامحرم و نامردترین مرد روزهای بی کسی آآدم چقدر ساده لوحانه باورکردم که محبت هایش به من مادرمرده از روی عشق است و نه چیز دیگر .حال که فکرمیکنم میبینم او همیشه مشکوک بوده ولی من توجه نکرده ام.روزهایی که زیرگوشم میخواند تا به وکالتنامه بدهم تا ارثیه ام را در ایران بفروشد و اینجا سرمایه گذاری کندو من باورمیکردم که او چون عاشق است دوست ندارد من به ایران برگردم و تنهایش بگذارم.شاید دلیل این اعتمادهای بی جایم این بود که دوست داشتم بعد از بی کسی ام ,کسی راداشته باشم که عاشقانه دوستم داشته باشد.حال که خوب فکرمیکنم میبینم به عنوان یک دختر مذهبی زیادی احساساتی برای زندگی هم تصمیم گیری کرده ام. دیگر حوصله خوردن چایی را هم نداشتم .زیر گتری را خاموش کردم و دوباره به اتاقم پناه بردم. روی تخت دراز کشیدم درحالی که اشک میریختم به خواب رفتم. . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 .
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
{بسم الله الرحمن الرحیم...
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
چیزی ك امام حسین‌علیه‌السلام‌ را شڪست داد،نبودن تحلیل سیاسۍ در مردم بود. یك شایعہ دشمن می‌انداخت‌؛ همہ آن را قبول مۍڪردند. - مقام‌معظم‌رهبرۍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ راه همان است و مرد بسیار . . !
يا شهيد يا مظلوم...
واکنش نماینده پارلمان عراق به بالا بردن تصویر شهید سلیمانی در سازمان ملل 🔹احمد الموسوی در صفحه توئیتر خود نوشت: رئیس جمهوری ایران تصویر شهید سلیمانی را در سازمان ملل متحد بالابرد. 🔹آیا مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق نیز همین کار را خواهد کرد و تصویر شهید عراقی ابومهدی المهندس را بالا خواهد برد؟ یا اینکه تسلیم پذیری نظری دیگر دارد؟
بأسمك نصنع النصر المبين. قسم به نامت . . !
ياربَّ الحُسَيْن ، بحقِّ الحُسَيْن ، لا تحرمنا من الحُسَيْن ...
آن سفر کرده که صد قافله دل همراهِ اوست، هر کجا هست خدایا سلامت دارَش :) + اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا