eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
349 دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
9.9هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن الگو در قرآن از کلام علامه مصباح یزدی ره 🌴💎🌹💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بارها و بارها این خاطرات را بخوانیم 🌹 خاطره ای از ۱۸ سال اسارت سیدالاسراء، شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ و او گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته ام را‌ مرور می کردم. سالها در سلول های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود. 🌹حسین می گفت: از هیجده سال اسارتم ده سالی که تو انفرادی بودم سالها با یک "مارمولک" هم صحبت میشدم! 🌹بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت ۱۲ سال ( نه ۱۲روز یا ۱۲ ماه)در حسرت دیدن یک برگ سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم... ✍️خاطرات دردناک. رزمنده آزاده ناصر کاوه. 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
Ali Gandabi.mp3
1.46M
😔 حکایت علی گندآبی یک ـــــــــــــــــــــــ ⛩ 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
Ali Gandabi 2.mp3
4.11M
😔 حکایت علی گندآبی دو ـــــــــــــــــــــــ ⛩ 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمین‌برای داشتنتان‌حقیربود آسمان‌به‌شمابیشترمےآمدتازمین... :) 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«سردار ابراهیم همت» 🔰هر کاری میکنی برای خدا باشه...... پیشنهاد دانلود 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❂روزی آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در شورای‌عالی دفاع بودند برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند. حسین و حاج صادق در این دیدار، در محضرشان بودند. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند:در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچه‌ها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت. بعد از چند دقیقه،من نگاه کردم دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه‌ها دور او جمع شده‌اند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و... صحبت می‌کرد که من تعجب کردم..! حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مصاحبه‌ای که در سال 59 انجام گرفت و در آخرین برنامه «روایت فتح» که توسط شهید «مرتضی آوینی» تهیه و پخش شد، فرمودند: «وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود 🎙شهید سید حسین علم الهدی 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید احمد کاظمی: "ما نمی‌تونیم عقب بیایم!" "ما نمی‌تونیم کوتاه بیایم!" به مناسبت سالروز شهادت 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
هـرگز فـراموش نڪنید تا را نسازیـــــم و تغــــییر ندهیـــــم جامــعه ساخته نمیشــود..! 🌷شهید ابراهیم هادی🌱🕊 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
یادمان باشد بودن امروز من و ٺو بہ خاطر رفٺن دیروز شهداست..! روزتون منـــور به نـــور شهـــدا🌷✨ 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌷. 💞 ✍همیشه یک زیبا داشت. وارد خانه که می‌شد، قبل از حرف زدن لبخند می‌زد.عصبانی نمی‌شد. اعتقادش این بود که این زندگی است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم. ◑یک روز مشغول آشپزی بودم، علی هم کنار دیوار تکیه داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقیقه بعد آب و غذایی برای او ببرم، نگاه کردم دیدم کنار دیوار خوابش برده..! ولی با همین وضعیت خیلی از مواقع کمک کار من در منزل بود، مثلاً اجازه نمی‌داد که هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم. می‌گفت: یک شب من، یک شب شما... ◑یک شب شام آماده کرده بودم که متوجه شدیم همسایه ما شام درست نکرده چون تصور می‌کرده که همسرشان به منزل نمی‌آید فوراً علی غذای ما را برای آنها برد. گفتم: خودمان؟! گفت: ما نان و ماست می‌خوریم..! 🌷شهید علیرضا عاصمی🌱🕊 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقدس 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
حالاهم بلند شو چادرت رو بپوش. همه منتظرن. در صدايي مي كند و بابا آهسته سرش را داخل مي آورد و مي گويد: -ليلا جان!بابا! شرمنده مي شوم از اين كه پدر دنبال من آمده است. اين خلاف رسم است و يعني كه...و علي مي گويد: -چايي را كه من به جات تعريف كردم. اگه نمي آي، چادر هم به جات سر كنم و برم بگم: ليلا شكل من است. پدر خنده اي مي كند و مي گويد: -علي! دخترمو اذيت نكن. بيا برو بيرون. و هر دو مي روند. صورتم را با آب ليوان مي شويم. سلول هايم زنده مي شوند حوله را محكم روي صورتم مي كشم تا سلول هايم را به تقلا وادار كنم ورنگ پريده ام برگردد. مي دانم الان مثل ماست شده ام. چادرم را مرتب مي كنم و با بسم الله، دستگيره در را پايين مي كشم. خودم را كه مقابل آنها مي بينم، يك لحظه پشيمان مي شوم. وقتي به خودم مي آيم كه مقابلم بلند شده اند و من دارم با خانمي روبوسي مي كنم. مادرش خوش برخورد است و حتما آن دو نفر هم خواهر هايش هستند. راحتم مي گذارند كه با چشمان و انگشتانم دور تا دوربشقاب خط بكشم و ميوه و گل هايش را ببينم و لمس كنم. بابا مرا صدا مي زند. دلم نمي خواهد بلند شوم. چون مي دانم كه مي خواهد چه بگويد، اما به سختي مي روم كنارش. علي هم مي آيد. -مي خواهيد يه چند دقيقه اي با همديگه صحبت كنيد. دوباره سرخ مي شوم و حرفي نمي زنم. -شما برو توي اتاقت بگم اين بنده خدا هم بياد. تندي مي گويم: -نه، اتاق من نه. -اتاق ما هم مرتبه. بريد اتاق ما. اتاق سه پسرها، عمرا اگه مرتب باشد. مگر اين كه... -مامان، عصر مثل دسته گلش كرده. باباخيالتون راحت. - باشه هر طور ميل ليلاست. همراهش مي روم. در اتاق را برايم بازمي كند و با هم وارد مي شويم. همزمان يا الله پدر هم بلند مي شود. سلامي را كه مي كند آن قدر آرام جواب مي دهم كه خودم هم نمي شنوم؛ اما صداي در اتاق كه بسته مي شود، مرا بر مي گرداند. با ترس، سرم را بالا مي آورم. سرش را پايين انداخته و فرش را نگاه مي كند. سرم را پايين مي اندازم. هر دو ايستاده ايم....دستش را آرام در جيبش مي كند. مي نشينم و او هم مي نشيند... سكون، ترجمان تمام لخظات حيرت است كه انسان در مقابل آن لحظات نه تدبيري دارد و نه راهي. وا ماندگي روح است و جسمي كه تنها علامت حضور فرد است. من الان اول راهي قرار گرفته ام كه مي شود طولو عرض مابقي عمرم.نقش جديد پيدا مي كنم و سبك و سياقم را بر يك زندگي ديگر سوار مي كنم. شايد هم درمقابل سبك ديگري با ادبيات ديگر سر تسليم فرو بياورم. حالا كدام راه به سلامت است؟ سكوت بينمان را علي با آمدنش مي شكند...فرشته هازن بودند يا مرد؟ درذهنم دنبالش مي گردم. جنسيت نداشتند اما فعلا كه علي، فرشته نجات من است چای و ميوه آورده است و درحالي كه تعارف مي كند مي گويد:ببخشيد. من مأمورم و معذور. زمان كند مي گذرد. تمام بدنم خيس عرق شده است. بخار چايي چه قدر زيبا بالا مي آورد. تا به حال اين قدر دلم نمي خواسته چايي يا ميوه بخورم. آرام مي گويد: - راستش من فكر نمي كردم كه امشب صحبتي داشته باشيم. اين برنامه ريزي بزرگ تر هاست و من بي تقصير. حالا اگر شما حرفي داشته باشيد خوشحال مي شوم بشنوم و سؤالي هم باشه در خدمتم. ميوه ها را نگاه مي كنم.حالم بدتر مي شود.تمام معده ام به فغان آمده. فشار خونِ پايين و حرارت توليد شده،دو متضادي است كه نظيرش فقط در وجود من رخ داده است. بي تاب شده ام. سكوتم را ك مي بيند مي گويد: -خب من رو پدر خوب مي شناسن. يعني ايشون استاد من هستند و قطعا حرف هايي درباره من براتون گفتند؛ اما اگه اجازه بدين، امشب مرخص بشم. به سمت در مي رود. به پاهايم فرمان مي دهم كه بلند شوند. مي ايستم و به ديوار تكيه مي دهم. آرام به در مي زند؛ با يكي دو بار يا الله گفتن، بيرون مي رود. به آشپزخانه پناه مي برم ، چند بار صورتم را مي شويم. بهتر مي شوم. سر كه بلند مي كنم، علي را مي بينم. با نگراني مي گويد: -خوبي؟ سرم را تكان مي دهم. دوباره مي روم كنار مهمان ها مي نشينم. مادرش ميوه مي گذارد مقابلم و مي گويد: -درست نيس يه مادر از بچه اش تعريف كنه اما ليلا جان! مصطفاي من خيلي پسر خود ساخته ايه. شايد بعضي ها رو، تنبيه هاي نيا توي طولاني مدت بسازه، اما سيد مصطفي خودش به خودش مسلطه و ايني كه مي بيني با اراده خودش شكل گرفته فقط میخواستم بگم خیالت از هر جهتی راحت باشه مادر. سکوتم را تنها با لبخند و صورت سرخ شده میشکنم و به زحمت سری تکان میدهم. ٭٭٭٭٭--💌 . 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
♦️ یاد کنیم از فرمانده پیروز عملیات های الی بیت المقدس، والفجر ۸ و کربلای ۵ و .... 🌷 اسطوره  ادب و اخلاق، ایثار و شهادت، یار دیرین حاج قاسم، سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی ✅ در نوزدهم دی ماه 1384   در منطقه عملیاتی  غرب کشور،  در سانحه سقوط هواپیمای حامل فرماندهان نیروی زمینی سپاه، تعدادی از بهترین فرزندان این مُلک، که جملگی پای نهادن در وادی جهاد  و همراهی با شهدا و جانبازان دفاع  مقدس را برپیشانی  داشتند، به شهادت رسیدند 🤲 هدیه به ارواح طیبه شهدای عرفه، سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی و شهدای همراهش فاتحه با صلوات 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
•﷽• 🎙 شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹 تربیت مدافع فرهنگی، ایثارگر و فداکار در دولت‌ها و ساختارهای دولتی محقق نمی‌شود بلکه در مسجد محقق می‌شود ما پیروزیمان را در جنگ هشت ساله مدیون مسجد هستیم. البته منظور پیکره مسجد نیست، بلکه منظور امام جماعت است که امروز مقام معظم رهبری در رأس امامان جماعات مساجد حضور دارند. ✍️ پ.ن: حاج قاسم عزیز از روی تجربه شصت ساله خود و حضورش در تمامی میدان ها و ارتباطش با دولت ها و ساختارهای موجود ، نکته ای را گوشزد می کند... 🔸تربیت مدافع فرهنگی، ایثارگر و فداکار‌ در دولت‌ها و ساختارهای دولتی محقق نمی‌شود بلکه در مسجد محقق می‌شود حجت بر همه‌ ما و مسئولین مرتبط تمام است. کمر همت ببندیم ... 🕌 مسجد کادرسازترین نهاد برای انقلاب اسلامی است. 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. 🌹می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. 🌹ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله. گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟ گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار. گفت: “مقدم نزن این ها اینقدر نمی ارزند.” 🌹خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد. 🌹 ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت. می دانید چرا؟ چون مولایش امیر المومنین(ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد. "شهید احمد کاظمی" ✍ راوی: شهيد سردار تهراني مقدم 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا