اگر توانستید جنازہام را بہ دست بیاورید
آن را روی مینهای دشمن بیندازید تا اقلاً جنازہ من کمکی به حاکمیت اسلام کردہ باشد .
🌹شهید محسن وزوایی🌹
#کلام_شهید
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#حرفحساب
✨ #حضرتمحمدصلیاللهعلیهوآله:
حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا، وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا و تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الأكْبَرِ.
پيش از آنكه به #حسابتان برسند، به حساب خويش برسيد، و پيش از آنكه شما را #بسنجند و بكَشند، خود را وزن كنيد، و براى آن عرضه بزرگتر (در قيامت) آماده شويد :)
#وسائلالشيعهج11ص380💚
«محاسبه» يكى از سودمندترين ولازمترين برنامه هاى خودسازى و تهذيب نفس است🌱
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
مردان حقيقت
كه به #حق پيوستند🕊
از دام تعلقات دنيـ🌍ـا رستنـد..
#چشمی به
تماشای جهــ👀ــان بگشودند
ديدند، كه ديدنب نـــدارد🚫
#بستنــد..
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
مردان حقيقت كه به #حق پيوستند🕊 از دام تعلقات دنيـ🌍ـا رستنـد.. #چشمی به تماشای جهــ👀ــان بگشودند د
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰شهید پاسدار مهدی ثامنی راد متولد 23 بهمن ماه 1361📆 دارای مدرک تحصیلی کارشناسی #مربی جنگ افزار از دانشگاه امام حسین (ع) بود که پس از پایان دوره تحصیل📚 خود در #سپاه پاسداران مشغول به کار شد
🔰در سال 1388 ازدواج💍 کرد و پس از شش سال زندگی مشترک💞 در تاریخ 12 دی ماه 1394 عازم #سوریه شد و در نهایت پس از یک ماه و ده روز مبارزه با گروه تکفیری #داعش در تاریخ 22 بهمن ماه 1394 در جنوب غربی #حلب سوریه بر اثر اصابت گلوله💥 تک تیرانداز داعشی به #شهادت رسید. همچنین از او یک فرزند دختر به نام #فاطمه_سلما به یادگار مانده است.
🔰یکی از خصوصیت های بارز اخلاقی #شهید مهدی ثامنی راد🌷 این بود که بسیار خوش اخلاق و مردم دار بود👌 ایشون همیشہ بہ مستمندان مخصوصا #یتیم ها خیلے کمک میکردن و خودشون برای بچہ یتیم ها کمک مالے💰 جمع میکردن و انها را در #تابستان میبردن اردوهای زیارتے از جملہ #مشهد و قم بہ همہ کمک میکردن.
🔰همیشه #لبخند بر چهره داشتن وقتے دختر گلشون بدنیا اومدن😍 ولیمہ دخترشون را بین فقرا و یتیم ها پخش ڪردن، آقا مهدی تو منطقہ #سوریہ هم توجہ ویژه ای بہ یتیمان داشت✅
#فرازی_از_وصیت_نامه_شهید📜
💢چند خواهش دارم
⚀یکی اینکه #نماز اول وقت، گشایش از مشکلات است
⚁دوم #صبر و تحمل
⚂سوم به یاد #امام_زمان(عج) باشیم.
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
دیدار امام جمعه بخش زیدون با امام جمعه شهرستان آغاجاری در دفتر امام جمعه آغاجاری
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌹ماجرای جالب گفتوگوی شهید #محمدخانی با تکفیریها
یکی از بیسیمهای تکفیریها افتاد دست ما. سریع بیسیم را برداشتم. میخواستم بد و بیراه بگم.
🌹عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن.
گفتم پس چی بگم به اینا؟!
🌹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلولههایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...»
سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
🌹گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان..
💗بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
کتاب «عمار حلب»، زندگینامهی
🌹 #شهید_محمدحسین_محمدخانی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
رمان دختر شینا نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠ #قسمت۱
#فصل_اول
پدرم مریض بود. می گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که به دنیا آمدم، حالش خوبِ خوب شد.
همه ی فامیل و دوست و آشنا تولد من را باعث سلامتی و بهبودی پدر می دانستند.
عمویم به وجد آمده بود و
می گفت: «چه بچه ی خوش قدمی! اصلاً اسمش را بگذارید، قدم خیر.»
آخرین بچه پدر و مادرم بودم. قبل از من، دو دختر و چهار پسر به دنیا آمده بودند،
که همه یا خیلی بزرگ تر از من بودند و یا ازدواج کرده، سر خانه و زندگی خودشان رفته بودند.
به همین خاطر، من شدم عزیزکرده پدر و مادرم؛ مخصوصاً پدرم.
ما در یکی از روستاهای رزن زندگی می کردیم. زندگی کردن در روستای خوش آب و هوا و زیبای "قایش" برایم لذت بخش بود.
دور تا دور خانه های روستایی را زمین های کشاورزی بزرگی احاطه کرده بود؛ زمین های گندم و جو، و تاکستان های انگور.
از صبح تا عصر با دخترهای قدّ و نیم قدِ همسایه توی کوچه های باریک و خاکی روستا می دویدیم.
بی هیچ غصه ای می خندیدیم و بازی می کردیم. عصرها، دمِ غروب با عروسک هایی که خودمان با پارچه و کاموا درست کرده بودیم، می رفتیم روی پشت بام خانه ما.
تمام عروسک ها و اسباب بازی هایم را توی دامنم می ریختم، از پله های بلند نردبان بالا می رفتیم و تا شب می نشستیم روی پشت بام و خاله بازی می کردیم.
ادامه دارد...✒️
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#نفربر_غنیمتی
یازدهم تیرماه ۱۳۶۵ بود ...
گردان حضرت علی اکبر (ع) در حال پیشروی برای پاکسازی منطقه مهران بود.
گروهان نصر به فرماندهی شهید علیرضا آملی در روی جاده مهران-دهلران قرار گرفته و راست جاده کنار پل بتنی در حال احداث مستقر و با دشمن درگیر بود.
در همین حال، دشمن که در حال فرار بود، در نزدیکی خط خودش یک نفربر را جا گذاشت. شهید آملی از بچهها سراغ کسی را گرفت که وارد به راندن نفربر باشد. #شهید_محمد_کریمپناه داوطلب شد ...
همه میدانستند که روحیه ایثارگریاش باعث شده بود داوطلب شود، وگرنه هیچکس به خاطر نمیآورد محمد نفربر رانده باشد!
بهرحال محمد به همراه یکی دو نفر دیگر، حین تیراندازی بین خط خودی و دشمن، به سمت نفربر که در چندصد متریشان بود رفته آنرا حرکت داده و به سمت خط خودی آوردند.
فرمانده گروهان (شهید آملی) و معاون ایشان (شهید قربانی) و جمعی از بچهها با صلوات به استقبال آنها رفتند.
این اولین غنیمت گردان در عملیات مهران بود. به لطف خدا در پیروزی عملیات کربلای یک (آزادسازی مهران) و فرار عراقیها، آنقدر غنائم بدست آمد که تا پایان جنگ ذخیره ما شد.
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh