eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پيامبر اڪرم صلّی اللّه علیه و آله 🔹شرُّ اَلنَّاسِ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ، وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ مَنْ بَاعَ آخِرَتَهُ بِدُنْيَا غَيْرِهِ 🔸بدترينِ مردم، ڪسى است ڪه آخرتش را به دنيايش بفروشد و بدتر از او، ڪسى است ڪه آخرت خود را براے دنياى ديگرانْ بفروشد 📗 مكارم الأخلاق، ج 2 ص 319 ▫️◾️🔳
اگر برای تو نقشه کشیده باشن خدا برای تو کافیست! . . .
فإذا اختنَقتُمْ، بالحُسينِ تنفّسوا اگر دل‌تان سخت به تَنگ آمد، با ذکرِ حسین(ع) نَفَس بکشید . . .
🔴 اعلام خبر شناسایی پیکر مطهر شهید به خانواده توسط جمعی از مسئولین استانی همدان ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
⭕️ من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که... معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف علی و گفت: «ببین علی جان! موضوع انشاء این بود که «در آینده می خواهید چه کاره بشین.» باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی. مثلاً، پدر خودت چه کاره است؟ ... آقا اجازه ... ... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
نماهنگ-سلام-آخر.mp3
3.1M
🔊 | تنظیم 📝 سلام آخر 👤 حاج‌محمود 🏴 ایام شهادت . .
🖼 ؛ 🕯ز جوهر علوم صادق آل رسول هر آنکه بهره‌ای بُرد، عالِم شد به پای درس حضرتش هر که نشست چشم انتظار و مرید قائم شد 🏴 ایام شهادت . . .
غم دیده ترین.mp3
9.15M
🔊 | تنظیم 📝 غم دیده‌ترین 👤 کربلایی‌پیام ▪️ویژه شهادت ع
4_5764918182313725482.mp3
12.64M
◾️📝 رویاشم قشنگه ببینم گنبد داری... 🎤کربلایی‌مجتبی رمضانی ▪️ویژه شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیه‌ی طهارتی... شیخ الاسلام امتی... 🏴شهادت شیخ الائمه ، حضرت علیه السلام بر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان و دوست داران آن حضرت تسلیت باد! ع
✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📚 📝 نویسنده ♥️ چند روز بعدی در مراسم تدفین و مسجد یاد بود رضا گذشت. سر کوچه، حجلۀ بزرگی گذاشته بودند وعکس رضا که ساده و معصومانه می خندید در **** قرار داشت. مادر رضا، پلاک گردن پسرش را از علی نگرفته بود. اعتقاد داشت رضا از همراهی ما بیشتر راضی است. کمی که حالم بهتر شد همراه علی به مدرسه رفتیم تا شرایط امتحان متفرقه را بپرسیم. مدرسه یکپارچه سیاه پوش شده بود. تقریبا ً از هر کلاس یکی دو نفر شهید شده بودند و عکسشان در سالن اجتماعات و بر در و دیوار، ذهن را می خراشید. با توجه به موقعیت من و اینکه هم من و هم علی می خواستیم دوباره به جبهه برگردیم، کارهایمان زود درست شد و از ما به همراه چند رزمنده دیگر امتحان گرفتند. چند روزی هم به استراحت و دید و بازدید گذشت، خواهرانم با کنجکاوی کنارم می نشستند و هر کلمه را از دهانم می قاپیدند. مرضیه که بزرگتر بود عاقلانه سوالاتی در مورد نحوه جنگیدن و وضعیت جبهه می پرسید، اما زهرا کودکانه دلش می خواست برایش پوکه فشنگ یادگاری بیاورم. دوباره با علی اعلام آمادگی کردیم و قرار شد به محض اعزام یک عده از بچه ها ما را هم در جریان بگذارند. باز مادرم غمگین و غصه دار التماس می کرد که نروم. با لحنی سوزناک می گفت: - حسین، تو مجروح شدی. تو وظیفه ات رو انجام دادی. با این پا چطور می خوای بری بجنگی؟ سعی می کردم قانعش کنم: مادر من، عمر دست خداست. ممکنه جبهه نرم و همین فردا موقع رد شدن ازخیابون برم زیر ماشین. ما که از فردا خبر نداریم. بی صدا اشک می ریخت و دلم را ریش می کرد. پدرم اما مغرور و سر بلند از اینکه پسرش در مقابل دشمن قد علم کرده، مرا تشویق می کرد و با آرزو می گفت: - شاید من هم بیایم. بعد وقتی به چهرۀ گلگون مادرم نگاه می کرد، خندان ادامه می داد: - البته من مسئولیت زندگی رو دوشمه. دو تا دختر و یک زن رو نمی شه به امان خدا ول کرد. تو فامیل هم همه مثل خودم دست به دهن هستن و نمی شه ازشون انتظار کمک داشت... و من صبورانه همراهی اش می کردم: شما هم در حال جنگ هستین. هر کی برای خانواده اش تلاش بکنه در حال جنگ است. چه فرقی می کنه؟ دوباره با روحیه ای قوی و دلی امیدوار راهی شدیم. بعد از گذشت اولین هفته باز در محیط جبهه حل شدیم. امیر هم که از مرخصی برگشته بود با شادی و خوشحالی به استقبالمان آمد. گاه گاهی یاد رضا، اشک به چشمانمان می آورد. در مدت غیبت ما، عده ای دیگر از هم تیپانمان شهید شده بودند، عده ای مجروح و زمینگیر به شهر و دیارشان برگشته بودند. و عده ای جدید و تازه وارد به جایشان در تیپ مستقر شدند. خیلی زود باز با هم اخت شدیم و با اعتقاد به هدف، جلو رفتیم. از وقتی رضا شهید شده بود من و علی بیشتر هوای هم را داشتیم و حتی وقت خواب هم در کنار هم می خوابیدیم. ترس از دست دادن دوست و رفیق و تنها ماندن، لحظه ای رهایمان نمی کرد. علی، پلاک رضا را هم به گردن آویخته بود و اعتقاد داشت اینطوری رضا همراه ما می ماند. یکسال دیگر هم در میان جنگ و خون گذشت. امتحانات سال سوم را هم با موفقیت دادیم. هر بار که به مرخصی می آمدیم، تحملمان کمتر می شد. دلمان می خواست زودتر به خط برگردیم. لحظه ها برایمان غنیمت بود و زندگی عادی برایمان سطحی و خسته کننده شده بود. در همان سال ها متوجه شدم که علی، به خواهرم مرضیه، دل بسته و مرضیه هم با دیدن علی، سرخ و سفید می شود. البته مرضیه هنوز سنی نداشت ولی خوب وضع زندگی ما طوری بود که دخترها در سن و سال پایین هم آمادگی ازدواج داشتند. مرضیه خواهرم تازه چهارده سالش تمام شده بود و در اوج زیبایی و شکفتگی بود. البته در حضور علی، هیچوقت پایش را داخل اتاق نمی گذاشت و در وقت خداحافظی هم چادرش را تا روی چشمانش پایین می کشید. اما من هم برادرش بودم و از تغییر حالاتش می توانستم ماجرا را دریابم، علی هم که از برادر به من نزدیکتر بود و خیلی زود به حال درونش پی بردم. آخرین باری که به جبهه اعزام شدم اواخر سال 65 بود. دیگر رفت و آمدمان طوری عادی شده بود که حتی مادر دل نازک من هم با طاقت بیشتری، راهی ام می کرد. باز من بودم و جبهه، من بودم و علی و شبهای پر از دعا و راز و نیاز، من بودم و حمله و تیر اندازی. من و علی هر دو آرپی جی زن شده بودیم و از این ارتقای مقام خوشحال و راضی بودیم و به همه فخر می فروختیم. دیگر اکثر اوقات در خط مقدم همراه با فرمانده عملیات، به آب و آتش می زدیم. اما آن سال آبستن خیلی حوادث بود. پایان فصل 19 ادامه دارد.... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
از بین کُلِ خلق تو را دوسـت دارمَت حُبی لَکَ الْهَوٰا بِاَبی اَنْتَ یٰا حُسین...
فَرّوا اِلَی الحُسين...
قال الصادق عشاق حسین خون گریه کنید بر داغ حسین.mp3
11M
🔊 | 📝 قال الصادق عشاق حسین خون گریه کنید بر داغ حسین 👤 حاج‌محمود ▪️ویژه شهادت . . .
بميرم كه امشب آقام صادق حتي يه زائر نداره.mp3
25.88M
🔊 | 📝 بمیرم که امشب آقام صادق حتی یه زائر نداره 👤 کربلایی‌جواد ▪️ویژه شهادت . . .
🖼 ؛ 🖤 نزدیک است آن روزی که شیعیان، همراه امام زمان، فوج فوج می‌روند به زیارت بارگاه امام صادق و دیگر بقیع اینقدر سوت و کور نیست. ▪️ ویژه شهادت . . .