May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری اختصاصی
تفحص شهدا
💐شهادت ذخیره است
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش ایرانیها به جنگ😂
💬 فرمانده مرزبانی فراجا گفت: امروز ۷۵۰ هزار نفر از اتباع غیرمجاز از ایران طرد شدند.
📣 من ز خود هیچ ندارم که بدان فخر کنم
هر چه دارم همه از نوکری خانه توست
جز در خانه تو هیچ کجا خیری نیست
هرچه خیر است آقاجان به در خانه توست.
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#طریق_الاقصی
#اربعین
enc_1705174996852509477187.mp3
5.69M
🕊🕌زندگیم کربلا ....
🎶🎙محمد حسین حدادیان
•┈••✾•💚•✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا :. بحق فاطمه زهرا مارا فاطمی زنده بدار
فاطمی بمیران
بحق محمد وال محمد فاطمی محشور کن🌹 الهی امین
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
نامشاندردنیاشهید است
ودرآخرتشفیع
بھامیدشفاعتشان ..🌸
بوی عطر شهادت
♦️چه گمنام پرمیکشند یاران آسمانی
گمنامی ارزوست
شهادت «مجید دیوانی» در پی حمله هوایی سه روز قبل رژیم صهیونیستی به دمشق
در پی حمله هوایی سه روز قبل رژیم صهیونیستی به دمشق، مجید دیوانی از مسشتاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در سوریه مجروح شده و امروز در اثر جراحات وارده به شهادت رسید.
شهید#مجید_دیوانی🕊🌹
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
اگر میخواهید تاثیرگذار باشید
اگر میخواهید
به عمر
و خدمت
و جایگاهتون
ظلم نکرده باشید
ما راهی به جز اینکه
یک شهید زنده در این
عصر باشیم نداریم..:)
شهید#احمد_کاظمی🕊🌹
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️ خبر رسمی سلامتی سردار قاآنی
🔸سردار قاآنی فرمانده نیروی سپاه قدس به مراسم سالگرد عملیات «طوفان الاقصی» نامه ای ارسال کرد.
#رمان
#زیبای
#مهر_مهتاب
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #مهر_و_مهتاب
📝 نویسنده #تکین_حمزه_لو
♥️ #قسمت_صد_شصتم
فصل چهل و هشتم
در سالن فرودگاه جمعيت موج مى زد. مثل كودكان دست مادرم را گرفته بودم و از اين باجه به آن باجه مى رفتم. دلم نمى خواست حتى لحظه اى از وقت باقى مانده را تلف كنم. سرانجام زمان جدايى فرا رسيد. پدر و مادرم، جلوى درى كه مسافرين پرواز آمستردام غيبشان مى زد، ايستادند. پدرم سر بلند كرد و به ما نگاه كرد. افراد فاميل دورمان حلقه زده بودند. تقريبا تمام كسانى كه در مهمانى حاضر بودند، در فرودگاه جمع شده بودند. پدرم با صدايى گرفته گفت:
- اگر بار گران بوديم...
مادر به گريه افتاد و من و سهیل را هم به گريه انداخت. چه لحظات سخت و دشوارى بود. مادر و پدرم تک تک اعضاى فاميل را بوسيدند و خداحافظى كردند، اما با من و سهيل و گلرخ نمى توانستند خداحافظى كنند. تا به هم نگاه مى كرديم بى اختيار به گريه مى افتاديم. سرانجام پدرم با بغض گفت: بسه ديگه، آبغوره ارزون شد.
بعد مرا در آغوش گرفت و زير گوشم زمزمه كرد: مواظب خودت باش. اجاره خونه به حساب سهيل ريخته مى شه، هر وقت پول احتياج داشتى به سهيل بگو. به حسين هم سلام برسون. ما تا رسيديم باهاتون تماس مى گيريم.
بعد مادرم جلو آمد، صدايش از شدت گريه بريده بريده به گوش مى رسيد:
- مهتاب جون، مامانى، منو حلال كن، در حق تو خيلى ظلم كردم. از حسين هم حلاليت بخواه.
صورتش را بوسيدم: اين حرفو نزن مامان، من هم خيلى اذيتت كردم.
وقتى مادر و پدرم پشت درهاى شيشه اى، دور مى شدند به اين فكر مى كردم كه كارهاى دنيا چقدر عجيب است. قرار بود سه هفته ديگر هم به فرودگاه بيايم، اينبار براى استقبال از حسين، چقدر آمدن به اين مكان عجيب و غريب بود. براى آخرين بار دستم را برايشان تكان دادم. مادرم چشمانش را پاک مى كرد، معلوم بود هنوز گريه مى كند. به افراد فاميل كه با رفتن پدر و مادرم كم كم متفرق مى شدند و به خانه هايشان باز مى گشتند، نگاه كردم. با من خداحافظى مى كردند و من بى آنكه بفهمم چه مى گويم، حرفى مى زدم و دستى تكان مى دادم. سرانجام سهيل بازويم را گرفت و كشید: بيا ديگه، چرا خشكت زده؟
بى حرف، دنبالشان رفتم. در ميان راه، از پنجره به بيرون زل زده بودم. با خودم فكر مى كردم كه زندگى چه رسم غريبى دارد. آخرين هفته اى كه مادرم مى گذراند پر از حادثه بود. من امتحانهايم را مى دادم و شادى ميان مجالس آشناى خواستگارى و بله بران در كش و قوس بود. ليلا هم روز به روز افسرده تر و سنگين تر مى شد. انگار با بزرگ شدن جنين در رحمش، بى حوصلگى اش افزايش مى يافت و عاقبت حسين خبر از بازگشتشان داد. هفتۀ سوم مهر ماه، درست سه هفته بعد از رفتن پدر و مادرم، بر مى گشت. چند بار درباره على هم پرسيده بودم اما باز جواب همان بود: بعدا برات مى گم!
حالا بى صبرانه منتظر بودم. دلم مى خواست دارويى وجود داشت كه مرا تا زمانى كه مى خواهم در خواب نگه مى داشت. صداى سهيل مرا از افكارم بيرون آورد:
- مهتاب فردا ثبت نام دارى؟
با خستگى جواب دادم: آره، صبح زود بايد برم دانشگاه.
- چند ترم ديگه مونده؟
- اين ترم و ترم بعدى.
سهيل خنديد: پس ديگه راحت مى شى.
چيزى نگفتم. سهيل از آينه نگاهم كرد: راستى مهتاب، يک مقدار از پول ماشين باقى مونده بود كه ريختم به حساب حسين، بابا هم يک مقدار پول برات داده...
با تعجب گفتم: براى چى؟
- براى شهريه دانشگات، خوب بابا بايد پول دانشگاه تو رو بده، مخصوصا تو اين شرايط كه حسين چند ماهه بيكار بوده...
تا خواستم دهان باز كنم، سهيل غريد: حرف نزن! لجبازى فايده نداره، بابا رفته و اين پول بى زبون دست منه، اگه نگيرى هپل هپو مى شه، حالا خود دانى!
صبح، وقتى وارد محوطه دانشگاه شدم، خنده ام گرفت. قيامت بود، طبق معمول! با خودم مى خنديدم و فكر مى كردم چقدر زمان بايد بگذرد تا كارهاى دانشگاه ما درست انجام شود. چند وقتى بود كه از اواسط ترم دانشجوها را وادار مى كردند برگه پيش ثبت نام پر كنند. براى اينكه بتوانند پيش بينى كنند به چند كلاس براى يک درس احتياج است اما باز هم موفق نمى شدند و با اينكه تعدادى از دانشجوها نمى توانستند نمره قبولى در بعضى از دروس بگيرند و خود به خود پيش ثبت نامشان بى معنى مى شد، باز موقع انتخاب واحد بيشتر كدها پر بود و بايد با التماس به مدير گروه و تعريف كردن داستان زندگى خودت و هفت پشت جد و آبادت، قانعشان مى كردى كه چند نفرى به ظرفيت بيفزايند. ليلا گوشه اى نشسته بود و شادى داشت كارهايش را انجام مى داد. بسم الله گويان به ميان جمعيت دختران فرياد كش، رفتم و خودم هم شروع به فرياد زدن، كردم. وقتى پس از سه چهار ساعت كارم تمام شد، شادى كه كنار ليلا نشسته بود، داد زد: چقدر خسارت ديدى؟
نگاهى به سرتا پايم كردم و گفتم: فقط يک دكمه، تو چى؟
شادى خنديد: يک جيب كنده شده و سه دكمه گم شده!
ادامه دارد....
#حضرتعبدالعظیمحسنے
مزار حضرت عبدالعظیم است
ڪه زوّارش”ڪَمَن زارَ اَلْحُسَین”است
🔴یک منبع امنیتی لبنانی در گفتگو با روزنامه لبنانی الشرق الاوسط گفت: اطلاعات قانع کننده ای مبنی بر ترور هاشم صفی الدین در حمله شب پنجشنبه و جمعه در ضاحیه بیروت وجود دارد.
▪️این منبع خاطرنشان کرد که حزب الله اعلام خبر شهادت هاشم صفی الدین را تا پیدا کردن پیکر وی به تعویق می اندازد.
▪این منبع افزود که داده های موجود باعث شد حزب الله متقاعد شود که جانشین مورد نظر نصرالله ترور شده است. انتظار میرود به محض رسیدن تیمهای امدادی به پیکر صفی الدین، اطلاعیهای رسمی مبنی بر شهادت وی اعلام شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
واکنش بلاگر کانادایی به عملیات وعده صادق۲ علیه رژیم صهیونیستی
🔹هرگز باورم نمیشد این جملات روزی از دهانم خارج شود، اما من به ایران افتخار میکنم!🇮🇷❤️
#وعده_صادق۲
.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای لعنت به بیداری 🫀.
#آرامش