🍁زخمیان عشق🍁
🔹هرچه از #اخلاقش بگويم كم است. بسيار مهربان💖 بود. در مدت كوتاه زندگي با هم #بحثي نداشتيم❌ 🔸هميشه م
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰روحالله #تكتيرانداز بود و دوستش علي فرماندهاش. گويا در حلب درگيري💥 شديد ميشود و قرار بود برگردند. به روحالله گفته بود برگرد من هستم. اما روحالله قبول نكرده❌ و گفته بود شما #فرماندهاي و بزرگتر من ميمانم.
🔰وقتي برگشتند انفجاري💥 رخ ميدهد و #علي ديگر روحالله را نميبيند. بعد از عقبنشيني آن منطقه دست داعش👹 ميافتد. تمام بيمارستانهاي #سوريه را گشتند اما روحالله را پيدا نكردند😔
🔰بعد از دوماه📆 كه منطقه را پس گرفتند #داعشيها خبر داده بودند دو نفر👥 را دفن كرديم. علي ميدانست #روحالله كجاست. آن ساختمان را پيدا كرده بود و قبر را ديده بود. قسمتي از بدن دفن شده⚰ روحالله را پيدا كرد.
🔰 #سرش را در جاي ديگري دفن كرده بودند😭 و #دستهايش جاي ديگري. ذكر «يا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَيْنِ اِكْشِفْ لى كَرْبى بِحَقِ اَخْيكَ الْحُسَيْنِ» را تا لحظه شهادت🕊 زمزمه ميكرد تا اينكه به #آرزويش رسيد. آرزويش اين بود كه مثل #حضرتابوالفضل(ع) شهيد شود. مثل او كه نميشود، خدا قبول كند.
🔰در اولين اعزام🚌 و پنج روز بعد از رسيدن به سوريه روز #تاسوعا 1/8/94 به شهادت🌷 رسيد اما پيكرش دوماه بعد در 5 ديماه94 تشييع و در #كشسراي به خاك سپرده شد.
#شهید_روح_الله_طالبی
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
دیدار امام جمعه بخش زیدون و جمعی از پرسنل نیروی انتظامی شهرستان بهبهان با خانواده شهید سرداری به مناسبت هفته نیروی انتظامی در شهر سردشت زیدون
ارسالی
امام جمعه محترم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
مرا پشت سر و پهلوی شهید رسول خلیلی که "زیر پای زائرهای رسول" باشم دفن کنید...
پ.ن:
اوج ڪرامت را ببین ڪہ شهید میخواهد خاڪ پاے رفیق شهیدش باشد.
راستے ما ڪہ حتی خاڪ پاے رفیق شدن را هم، بلد نشدیم!
#شهید_نوید_صفری
#شهید_بی_سر
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_esh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_عطایی
✫⇠قسمت : 9⃣1⃣
#نورچشمم
✍ خاطرات شهید از سوریه
🌻نیروها را عقب کشیدیم و متمرکز کردیم. یکی از نیروهای دشمن که بالا آمد رزمنده ها توانستند او را به درک واصل کنند.
🌻دیدم هیچ کدام از نیروها روحیه ندارند و باید کاری کنیم، به حالت سینه خیز رفتم جلو، تیربار کسی که زده بودیم را برداشتم و گرفتم بالا، گفتم بچه ها شما زدید، من هم غنیمت گرفتم. این کار باعث شد همگی روحیه خوبی بگیرند.
🌻به یکی از نیروها به نام ابونرجس گفتم خشاب هایتان را تعویض کنید و آتش سنگین سر خاکریز بریزید، چون اگر نفوذ کنند کار سخت می شود. گفتند می خواهی چه کار کنی؟ گفتم این ها کارشان فقط با نارنجک تمام می شود .
🌻چند نفری نارنجک برداشتند و آتش سنگینی از پشت سنگر ریختند تا دشمن فرصت نکند بالا بیایند. ده پانزده متر جلو رفتیم و نارنجک ها را پشت خاکریز ریختیم . آنجا تقریبا تلفات دشمن زیاد شد و ناامید شدند و عقب کشیدند. ولی چون آتش پشتیبانی قوی داشتند، در حمایت آتش پشتیبانی زخمی و کشته هایشان را عقب کشیدند و دستشان از تل قرین کوتاه شد.
🌻در همان گیر و دار خمپاره ها، شنیدیم سردار ابوحامد شهید شدند و شهید فاتح هم به ایشان پیوستند. الحمدلله به برکت شهدا توانستیم موقعیت را حفظ کنیم.
ادامه دارد...
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh