eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
دل بہ دریا زدنت ، گرچہ تمـاشــا دارد  تو نباشی چہ تماشا لب دریا دارد ؟  #شهید_میثم_نجفی ❤️ #سالروز
عاشق این بود که برود سوریه. می‌گفت: «من برای شهادت نمی‌روم، باید برویم آنجا کار انجام دهیم.» احساس می‌کرد آنجا به خدا نزدیکتر است. حتی یک بار در تماسی که از آنجا با من داشت، گفت:«به قدری خاک اینجا گیراست که اگر متاهل نبودم، اصلا بر نمی ‌گشتم.»  می‌گفت: «دوست دارم معلومات بچه من بالا باشد. ما مسلمان‌ها وقتی به دنیا می‌آییم، امام حسین را راحت و همینجوری قبول داریم. ولی در دوره جدید بچه‌ها مفاهیم را اینطور قبول نمی‌کنند و باید با دلیل برایشان توضیح دهیم. دوست دارم با علت و دلیل به فرزندم بگویم خدا و امام حسین چگونه‌ اند. کتاب خوانش می‌کنم و از این طریق به او یاد می‌دهم که خدا را بشناسد.» میثم قبل از شهادتش یک روز از سوریه زنگ زد. به او گفتم: «خسته شدم. زودتر بیا خانه» گفت: «زهره جان! سپردمتان به حضرت زینب و از خانم خواسته‌ام به شما سر بزند.» وقتی حلما می‌خواست به دنیا بیاید فقط از حضرت زینب کمک خواستم؛ یعنی احساس می‌کردم همراهم هستند.» یکی از اقوام ما در خواب دیده بود که آقا میثم به او گفته بود: «دخترم هدیه حضرت زهرا است.» ❤️ ✍ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
‌ تمامِ مدتی که نگاهت می‌کردم، خنده هایت بهانه ام بودند، بهانه ای برای بیشتر دوست داشتنت... ‌ #علی_س
شب عروسیمون باران شدید می بارید من مطمئن بودم ڪه خداوند با بارش باران رحمتش به من یادآوری می ڪرد ڪه همسرت گل سرسبد نعمت هایی است ڪہ من از روی رحمت به تو عطا ڪرده ام ؛ چرا ڪه صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست… در راه آرایشگاه به تالار ، زندگیمان را با شنیدن ڪلام وحی آغاز ڪردیم . یادم میاد چون نزدیڪ اذان مغرب بود ، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می ڪرد ڪه فیلمبردار به او تذکر داد . ولی آقا مرتضی گفت : نماز اول وقت مهم تره تا فیلمبرداری ! و وقتی وارد تالار شدیم آقامرتضی به مهمانان گفت : برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید . ❤️ تاریخ شهادت : ۱۶ آذر ۱۳۹۴ محل شهادت: جاده بین شهر خلصه و الحمیره خان طومان نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
° گاهی بی آنکه حضور داشته باشی و بی آنکه اصلا خبر داشته باشی آنچنان بی حد و مرز سرگرم دوست داشتنت
❤️ دقیقا یک ماه قبل از اینکه به سوریه اعزام بشن یه خواب دیدن که صبحش برام را تعریف کردن، خواب بهشت رادیده بود گفت یه جایی بودم که مثل بهشت بود خیلی سر سبز و زیبا پر از گل وپرنده های زیبا و ادم هایی با چهره های نورانی که یه نفرشون بهم گفت بیا تا جایگاهت رات بهت نشون بدم و همراهش رفتم وقتی به اونجا رسیدم خیلی جای بلند و زیبایی بود که طبق طبق گلهای قرمز چیده بودند وهمون موقع ازخواب پریدم. و گفت میخوام خودم بهت بگم وراضی باشی که میخوام برم وبعد از زبان کسی دیگر نشنوی و ازدستم ناراحت شوی ومن هم که اصلا طاقت دوریش را نداشتم واصلا نمیخواستم ازم جدا بشه و هر چی با خودم فکر میکردم و کلنجار میرفتم و فقط گریه میکردم که نمیخوام ازدستت بدم ولی ایشون همش من رو دلداری میدادو میگفت هیچی نمیشه من هر جا هم که برم برمیگردم وهمیشه پیشتونم و اگه راضی نباشی نمیرم ولی دیگه خودت جواب اقاامام زمان رابده جواب حضرت زهرا را بده گفتم نه اون دنیام و آخرتم را به خاطر این دنیا نمیفروشم و جوابی ندارم که بدم وبه ایشون گفتم میسپارمدبه خدا و انشاالله که با پیروزی برگردید وهمینطورم شد خدا حسنم را خیلی دوست داشت و بردش پیش خودش و همون بهشت زیبا وبرینی که خودش وعده داده بود وجایگاهش را بهشون نشون داد ۹۴ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
. خوشتر ز تماشای خیابان بهشت است هر جلوه ای از قامت رعنای تو ما را... #صائب_تبریزی ✍ #شهید_ایمان_ی
پس از شهادتش متوجه شدم که او سرپرستی چندین کودک نیازمند را به عهده گرفته است. به گزارش پایگاه خبری شهدای ناجا؛ شهید ایمان یوسفی مدتی از شهادتش نمی گذرد که وقایعی از زندگیش برای خانواده و همسر او روشن می شود در گفتگوی اختصاصی خبرنگار شهدای ناجا با همسر وی می گوید: مدتی پس از شهادت ایمان نگذشته بود که در بین وسایل بجا مانده از او تکه کاغذی یافتم که ابتدا توجهی به آن نکردم ولی با دیدن تعدادی اسم توجهم را جلب کرد پس از مطالعه دقیق آن متوجه شدم آن کاغذ متعلق به بهزیستی و آن اسامی مشخصات کودکان نیازمندی بود که ایمان سرپرستی آنها را نیز به عهده گرفته بود و تا آن وقت به کسی در این مورد مطلبی نگفته بود. شهید ایمان یوسفی بیستم تیرماه 97 در شهر خوسف از توابع استان خراسان جنوبی بر اثر درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ❤️ ✍ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh