eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
11.1هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
پدر بزرگوار این شهید فرمانده پایگاه بسیج امام محمد باقر(ع)بودن و همین امر کمکی شد برای میثم عزیزتا با بسیج آشنا شود ودر بسیج نوجوانان ثبت نام کرد و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد.بعد از گرفتن دیپلم در سال ۸۰_٧٩ وارد سپاه شد به طور رسمی شروع به کار کرد در همین دوران به طور مستمر برای تفحص شهدا به مناطق جنوب میرفت و پیکر شهدای عزیزتا تفحص میکردن. در همین دوران بود که تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 87 همسر اختیار کرد و ثمره این زندگی هشت ساله دو دختر دردانه به نامهای فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است. میثم عزیز با شروع شدن جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شدن و ازسال 89 به دفاع ازدین و اسلام پرداخت بعد از رشادت های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین آخرین باری که اعزام شدن به مدت چهل روز مقاومت در برابر کفار داعشی در صبح روز ۹۱/۸/۱۶ پس از هشت ساعت درگیری سخت و طاقت فرسا به فیض شهادت نائل آمدن و شهد شیرین شهادت را نوشیدن.. ❤️ ✍ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ایشون دوتا خواهر بزرگتر از خودش داشت و بهشون درحدی احترام میگذاشت که هرگز حتی به اسم صداشون نکرد "آبجی جون" و "خواهرجون" صداشون میکرد. وقتی هم متوجه بارداریشون شد گفت هرکی بچه اش دختر باشه هدیه ویژه داره و برای "ریحان" یک انگشتری طلا خرید. بچه ام که بود،با دخترای فامیل که هم سن و سالش بودن هیچوقت دعوا نمیکرد یا درگیر نمیشد. یکمم که بزرگ شده بود گاهی تذکرای رفتاری خیلی محدود به دختر بچه ها میداد و خیلی با آرامش و متانت باهاشون برخورد میکرد. ✍ پ ن : تصویر متعلق به شهید و خواهرزاده ایشان است که در نهمین ماه تولد؛ تنها دایی خود را تقدیم راه سرخ حسینی کرد. ❤️ ----------------------------------------- نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
نیستی و من میان این همه عادت به دنبال اتفاق " توام " #راستین_راد✍ #شهید_سیدمهدی_جودی_ثانی ❤️
یوسف برای یعقوب از همان کودکی فرق داشت و در میان آن همه برادر تنها به یوسف عشق می ورزید و مرید او شده بود، سید مهدی نیز برای من همانند یوسفی بود که علاوه بر تفاوتش با دیگر فرزندان مرا مرید خود کرده بود و آینه تمام نمای خداوند برای تمام اعضای خانواده شده بود؛ همچانکه مقام معظم رهبری نیز آینه تمام نمای خدا بر امت اسلام هستند و این به سبب مهر و محبتی است که ایشان در دل ها ایجاد کرده اند. حاج آقای جودی ثانی از دین داری فرزندش می گوید: در واجباتش هیچ گاه تاخیر نمی کرد و خود را ملزم به اجرای مستحبات کرده بود، فراموش نمی کنم آخرین باری که به مشهد آمد ماه رمضان بود، وقتی که روزه خواری مردم را می دید به من می گفت: (( خداوند آنقدر مهربان است که در ماه روزه به مردم فرصت داده است که اگر مشکلی داشته و نتوانستند روزه بگیرند در انذار نباید روزه بخورند و حرمت خداوند را بشکنند)) از این مسئله خیلی ناراحت بود و روحیه او را در این مدت خراب کرده بود.  از نحوه شهادت فرزندش که می پرسد، آب دهانش را به سختی فرو می برد تا بغضش نترکد،می خندد و می گوید: روز سه شنبه که از خواب بلند شدم صدای طوفان نظرم را جلب کرد، به داخل بالکن خانه رفتم و دیدم باران شروع شد حالم دگرگون شد و بی اختیار روی زمین نشستم؛ مهدی هر شب با ما تماس می گرفت اما آن شب هر چقدر منتظر تماسش شدیم خبری نشد. فردای آن روز هم مادرش با ناله شدیدی از خواب برخاست و دائم نام مهدی را صدا می زد، عصر همان روز خبر شهادتش را دریافت کردیم. سیدعلی جودی ثانی به نقل از همرزم سید مهدی می گوید: در عملیات آخر سیدمهدی با توپخانه موضع 107 دشمن را منفجر می کند و به نحوی خسارت بر آن ها وارد می کند که منجر به عقب نشینی و آزادسازی آن منطقه می شود اما به دلیل کینه ای که از سیدمهدی و دوستش پیدا کرده بودند از پشت مواضع آن ها را با کاتیوشا از فاصله نزدیک می زنند؛ پیکر مهدی هم انگار که یک سنگ به شیشه خورده باشد متلاشی می شود. ❤️ ✍ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
شهید مدافع حرم 🌹 ملقب به حسین قمی متولد: لنگرود ولادت: ۳۰ شهریور ۶۴ شهادت:۱۶ مرداد ۹۶ محل شهادت: تدمر سوریه نحوه شهادت: اصابت گلوله به پهلو😭 الگو برداری از شهداء📣 خاطره ی آموزنده از شهید ❤️ حاج هم خبر نداشت. وقتی بهش گفتیم به فکر فرو رفت.😔 تو منطقه معمولاً سوار موتور می شد و ازش تو ماموریت ها استفاده می کرد. آقا مرتضی با پول شخصی خودش یک موتور خریده بود و میگفت نمیخوام اگر اتفاقی برام بیفته موتورِ بیت مال آسیب ببینه☝️. 💔 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
پس از کشتن چه‌ حاصل گریه‌ کردن بر سرِ خاکم؟ که بی حاصل بُوَد ابری که بی هنگام می‌بارد! #صائب‌تبریز
فرزندم در دفاع از میهن چه در ماموریت‌های داخل و چه در ماموریت‌های خارج از کشور کارنامه درخشانی دارد. او در سومین اعزام خود به سوریه، ۲۰ آذر ۱۳۹۶ به شهادت رسید. _از نحوه شهادت‌شان اطلاع دارید؟ بله، به تنهایی با ۴۰ تن روبه‌رو می‌شود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آن‌ها، فشنگ‌هایش تمام می‌شود. به سوی او حمله می‌کنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بی‌بدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح می‌کند و در نهایت به شهادت می‌رسد. هم‌رزمان وی در مراسم اربعین او نقل می‌کردند، «اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمی‌کرد، جاده بوکمال به دست داعش می‌افتاد و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آن‌ها درمی‌آمد و خدا می‌داند برای بازپس‌گیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم می‌کردیم.» ❤️ ✍ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به دیدارم می آئی ، خانه تکانی کرده ام ای وجودت بود من جادوئی دل ویران من #ج_صالح_پور ✍ #محمدحسین_مح
طبق گفته‌های خودش آنجاست که با شخصی به اسم ابوحامد آشنا می‌شود. مصطفی آنجا می‌گوید می‌خواهم با بچه‌های فاطمیون به سوریه بروم. آنجا ابوحامد به او کُد می‌دهد که حیف شد اگر افغانی بودی می‌توانستی. از همان جا این فکر در ذهن مصطفی جرقه می‌زند که خب می‌روم افغانی می‌شوم و برمی گردم. خیلی سریع و کمتر از دو ماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت. به مشهد می‌رود تغییر چهره می‌دهد و، چون استعداد خوبی در یادگیری لهجه داشت خیلی سریع و کمتر از دوماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت. اتفاقا لهجه‌ای که یاد می‌گیرد لهجه بچه‌های شیعه افغانستان نیست و همین برایش دردسر می‌شود. آنجا بچه‌های افغانستانی فکر می‌کنند شاید نفوذی باشد و از او روی برمی گردانند. اما از اقبال مصطفی ابوحامد می‌آید، او را بغل می‌کند و می‌گوید او از خودمان است. پس از این ماجرا به خاطر جنگاوری ها، رشادت‌ها و قوه جاذبه‌ای که داشت؛ البته نه اینکه، چون رفته حالا این‌ها را بگویم آنجا همه را جذب می‌کند و یگان ویژه‌ای را به عنوان باقی الصالحات ایجاد می‌کند. به او می‌گویند تو می‌توانی ۱۵۰ نفر نیرو برداری. می‌گوید من ۵۰ نفر برمی دارم، اما ۵۰ نفر ناب را. خودش آن‌ها را آموزش و بحث گردان عمار را پیشنهاد می‌دهد. نام عمار را برای گردان پیشنهاد می‌دهد به او می‌گویند چرا عمار مصطفی در جواب می‌گوید:، چون این گردان ادامه دهنده راه گردان لشکر ۲۷ رسول الله است.   ❤️ 🌹🍃