♥️🍃ای شهید!!!
هوای دلم،
باران نگاهت را می خواهد...🌧
می شود بر من بباری؟…
هوای دلم که پر شود از باران نگاهت...💔
منم چون "تو"
لایق شهادت می شوم...🕊
شهدا گاهی نگاهی...🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
ای که اخمت به دلم ریخت غم عالم را خنده ات می بَرَد از سینه دو عالم غم را #بهمن_صباغ_زاده ✍ #شهید_ا
این مادر شهید با اشاره به وصیت پسرش گفت :
فقط می گفت برای ظهور امام زمان (عج) دعا کنید. در وصیتنامهاش پنج بار به حجاب سفارش کرده و گفته بود امر به معروف و نهی از منکر کنید.
وی تصریح کرد: مدام می گفت مادر من را دعا کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای شهادت کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد. وقت رفتن، گفت مادر اگر بروم بدرقه ام می کنی؟ گفتم تو بدرقه شده هستی خدا لیاقت داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر بلند است که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. نگاهش نکردم، گفتم نکند شیطان وسوسه ام کند که داری چه کار میکنی؟ چرا اجازه میدهی پسرت برود. ولی اجازه ندادم این افکار در سرم باشد، گفتم پسرم برو خدا به همراهت.
#شهید_اصغر_الیاسی ❤️
#راوی_مادرشهید ✍
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
و در حوالیِ هوایِ تو نفس کشیدن معنایِ کاملِ زندگی ست. . #فرزانه_طالبی_پور ✍ #شهید_فرهاد_طالبی ❤️
اخلاق و خصوصیات فرهاد در طایفه و روستا زبانزد خاص و عام بود، شوخ طبعی و اهل ریا نبودن از خصوصیات بارز ایشان بود، و از آنجایی که او در کنکور در رشته هسته ای رتبه قابل توجهی را کسب نموده بود، اما عشق و علاقه وافر او به مکــتـب سیـــدالشـهداء و درس طلبگی، باجدّیت وارد حوزه علــمیـه شــد.
سه سال در حوزه علمیه خــفــر بعنوان طرح سفیران هدایت به درس و بحث مشغول بود و سپس وارد(حوزه علمـیه قــوام شیراز)شــد و پایه ششم حوزوی خود را به اتــمام رسـاند. طی این سالها همزمان با دوران تحصیل، قـریب بـه یکـسال بــعـنـوان(امام جـماعت مسجــد بـازار وکـیـل) شیراز و چندین مسجد و مدرسه بود.
و در یازدهم تیرماه ۹۷ رهسپار دفاع از حرم حضرت زینب(س) در کشـور ســوریـه گردید و در بیستم شهریور ماه۹۷ (مصادف با اول محرم الحرام سال ۱۴۴۰قمری) در سـن۲۵سالگی بر اثر ترکش مین در یکی از مناطق عملیاتی سوریه به درجه رفیع شهادت نائل و به خیل همرزمان مدافع حرم پیوست.
#شهید_فرهاد_طالبی ❤️
-----------------------------------
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
یه وقتایی که سرگرم کانالهای تلگرام هستی
یه لحظه
به یاد کسانی باش که یه روزایی
تو کانالهای جبهه
برای امروز تو جنگیدن و 🌷شهید
شدند .
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
به دیدارم می آئی ، خانه تکانی کرده ام
ای وجودت بود من جادوئی دل ویران من
#ج_صالح_پور ✍
#محمدحسین_محمدخانی ❤️
(حاج عمار)
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
(سیدابراهیم)
#سالروز_ولادت 🍃🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به دیدارم می آئی ، خانه تکانی کرده ام ای وجودت بود من جادوئی دل ویران من #ج_صالح_پور ✍ #محمدحسین_مح
طبق گفتههای خودش آنجاست که با شخصی به اسم ابوحامد آشنا میشود. مصطفی آنجا میگوید میخواهم با بچههای فاطمیون به سوریه بروم. آنجا ابوحامد به او کُد میدهد که حیف شد اگر افغانی بودی میتوانستی. از همان جا این فکر در ذهن مصطفی جرقه میزند که خب میروم افغانی میشوم و برمی گردم. خیلی سریع و کمتر از دو ماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت. به مشهد میرود تغییر چهره میدهد و، چون استعداد خوبی در یادگیری لهجه داشت خیلی سریع و کمتر از دوماه لهجه افغانستانی را یاد گرفت.
اتفاقا لهجهای که یاد میگیرد لهجه بچههای شیعه افغانستان نیست و همین برایش دردسر میشود. آنجا بچههای افغانستانی فکر میکنند شاید نفوذی باشد و از او روی برمی گردانند. اما از اقبال مصطفی ابوحامد میآید، او را بغل میکند و میگوید او از خودمان است.
پس از این ماجرا به خاطر جنگاوری ها، رشادتها و قوه جاذبهای که داشت؛ البته نه اینکه، چون رفته حالا اینها را بگویم آنجا همه را جذب میکند و یگان ویژهای را به عنوان باقی الصالحات ایجاد میکند. به او میگویند تو میتوانی ۱۵۰ نفر نیرو برداری. میگوید من ۵۰ نفر برمی دارم، اما ۵۰ نفر ناب را. خودش آنها را آموزش و بحث گردان عمار را پیشنهاد میدهد. نام عمار را برای گردان پیشنهاد میدهد به او میگویند چرا عمار مصطفی در جواب میگوید:، چون این گردان ادامه دهنده راه گردان لشکر ۲۷ رسول الله است.
#شهید_مصطفی_صدرزاده ❤️
#سالروز_ولادت 🌹🍃
#راوی_پدرشهید ✍
درپی حمله بامداد امروز تروریستهای داعش به مواضع نیروهای تیپ ۲۸ حشد الشعبی در منطقه قولای در غرب ناحیه خانقین واقع در استان دیالی عراق، یک تن از فرماندهان حشد به نام حسین رزاق المیاحی شهید و یک تن دیگر زخمی شد؛ همچنین درپی این حمله داعشیان که با استفاده از تک تیراندازان صورت گرفت، یک دوربین مانیتورینگ حرارتی نیز منهدم شد؛ پیکر این شهید امروز در استان بصره تشییع شد.
#شهید_حسین_رزاق_المیاحی ❤️
#فرمانده_حشدالشعبی 🇮🇶
#هنیالک_الشهید 💔
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
اگر آیندگان پرسیدند
که چرا به جبهه رفتم و شهید شدم؛
بگویید: من از آموزگاری چون حسین(ع)
در سرزمینی چون کربلا و در زمانی چونعاشورا
درس عشق و شهادت و آزاد مردی گرفتهام
و معلم به من گفت :
« إِنِّیْ لا أَرَیَ الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً
وَالحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ إِلّا بَرَما »
مرگ برای من چیزی جز شهادت و افتخار
و زندگی با ظالمین جز خواری و ذلت نیست.
.
طلبه مجاهد و عارف
متولد روستای قناتغستان کرمان
شهادت: ۱۷ سالگی
۲۲ بهمن ۱۳۶۴
فاو؛ عملیات والفجر ۸
#شهید_حسین_قاضیزاده ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#خاطره
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ای دختر عزیزم، جگر گوشه بابا ، خیال نکن من بیخیال تو بودم ، بدان که بابا تو را بینهایت دوست داشت اما چه کنم که بر من تکلیف بود و احساس مسئولیت داشتم بابا لحظه ای از یاد تو غافل نخواهد شد و در همه مراحل زندگی در یاد تو خواهم بود ولی اگر دوست داری بابا هم از تو راضی و خوشحال شود حفظ حجاب و شعائر دینی کن و اگر روزی حافظ قرآن شدی به یاد من هم باش و برای شادی روح من قرآن تلاوت کن و همچون شب ها که برای من آیه الکرسی می خواندی بیا سر قبر بابا بخوان .
#شهید_اسماعیل_خانزاده🌷
#سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
آه از این فاصله ها فاصله ها می دانند
دلتنگ و تو باران من اینجا چه کنم
شاعر
یاس خادم الشهدا رمضانی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃
#هوالعشق
#معجزه_زندگی_من
#قسمت_پانزدهم
تازگیا کارم شده مقایسه کردن دوستام با زینب نمیدونم چرا جدیدا انقد برام مهم شده
دلم میخواد بیشتر شخصیت زینبو بشناسم یه حسی منو میکشه سمتش این سوال همش تو ذهنمه چطور انقدقابل اعتمادِ پیش همه چطوری میشه انقدر آرامش داشته باشه.
چرا مثل مانیست چطوری میتونه لباسای خوشگلشو زیر چادر پنهان کنه یا لاک نزنه؛ آرایش نکنه
قبلا همش فکر میکردم برای خودشیرینی اینکارارو میکنه تا ازش تعریف کنن اما وقتی خونواده هام نیستن خیلی حواسش به حجابش هست..انگار تازه دارم میشناسمش راستش من این طرز زندگی کردن رو نمیتونم قبول کنم بنظرم زندگی براشون خیلی یکنواختو بسته س!!ولی اگه اینطوره چرا حالش خوبه چرا همیشه راضیه ...
دوستای من کلی تفریح دارن کلی تنوع دارن تو زندگیاشون اما اکثرن ناآرومن شاکی از زندگی از خونواده از همچی...
هوووووف چقدر فکر کردم سرم درد گرفت
اوه ساعتوچه زمان زود گذشت برم بیرون ببینم چه خبره
حلما_به به جمعتون جمعه
حسین_گلمون کمه علیک سلام ابجی خانوم
_سلام علیکم برادر
_سلام باباجونم خسته نباشی
بابا_سلام گل دختر سلامت باشی توام خسته نباشی خوب بود امروز؟
_بلییییی عالیییی
حسین_مشکلی نبود؟ اذیت که نشدی؟
_نهههه خیلی هم دوست داشتم کلی خوشحال شدم که میتونم کمکشون کنم
حسین_خب خوبه خداروشکر همش نگران بودم حوصلت نکشه
حلما هدیه رو دیدی؟چه نازه این دختر
_آرره اوووم مگه تو میشناسیشون؟
حسین_بعله پس چی چندباری با علی بردیمشون بیرون
_عهههه پس چرانگفتی
حسین_چون شما همش تو اتاقت بودی کی میای بیرون که باهات بشه حرف زد
_اییش من که همش بیرونم وردلتون
_مگه نه مامان؟؟
مامان_نه والا
_بابا؟
بابا_راست میگن خب دخترم همش تو اتاقی
_الان چند نفر به یه نفررر
حسین_سه نفر به یه نفر
حلما_اههههه اصلا من میرم تو اتاقم
حسین_خب حالا قهر نکن خانوم کوچولو
_من که قهر نکردم
حسین_پس چرا قیافت آویزون شد
بعد میگه لوس نیستم
بابا_سربه سردخترم نزار عه بیا بشین پیش خودم
حلما_چشم
حلما_حسین تو درباره زندگی حسن و هدیه چی میدونی؟ باباش کجاست؟
حسین_تااین حد میدونم که پدرش وقتی خیلی کوچیک بودن فوت کرده مامانش هم از اونموقه هم بیرون کار میکنه هم مشغول بزرگ کردن بچه هاست یکمم قلبش ناراحته وضع مالیشونم که دیدی
حلما_الهیی بمیرم چقدر زندگیشون سخته
شما چطوری باهاشون آشنا شدین؟
حسین_من که از طریق علی باهاشون آشنا شدم علی بیشتر وقتا دنبال اینجور بچه هاست تا کمکشون کنه حسنم یکی از اون بچه هاست
حلما_چه مهربون
فکر نمیکردم علی همچین شخصیتی داشته باشه چقدر من زود این خونواده رو قضاوت کردم ندیده و نشناخته
.
.
ادامه دارد...
🍃🌸🍃🌸🍃
✍نویسنده: #رز_سرخ
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh