eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
↑-🌹-↑ 👇  فرزند رجب ۳۰ شهریور سال۱۳۵۰ در شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود.وی دارای دو فرزند به نامهای علی و ارمیا است. ایشان نیروی بازنشسته تیپ یکم نینوا سپاه استان گلستان بود و از تکاوران یگان صابرین، تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان پاراگلایدر و چتربازی بودند. این شهید بزرگوار پس از سالهای متمادی خدمت صادقانه در سپاه چند سال پیش بازنشسته شدند.او همیشه دل نگران جا ماندن ازقافله ی شهادت بود .این شهید عزیز از ۱۳ سالگی درجبهه های حق علیه باطل شرکت داشتند.سالها هم درمناطق غرب کشور مشغول دفاع از حریم کشور بودن.اسماعیل در اوایل جوانی با دختر یکی از اقوام به صورت سنتی ازدواج میکند .در چندسال اخیرگویا گمشده ای داشت گمشده اش شهادت بود بخاطر دوری ازفرهنگ شهیدوشهادت غمگین بود.به همین خاطرمراسم یادواره شهدارا ازدست نمیداد.او به مدت یک ماه به صورت داوطلب در سوریه به مبارزه با تکفیری های داعشی ملعون مشغول بود که در ۱۱ آبان ماه ۹۴ مصادف با *عاشورای حسینی* بدست مزدوران سعودی وداعش در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.سردار ملک در خصوص نحوه شهادت شهید زاهدپور گفت: شهید زاهدپور و همرزمانش در شهر حلب سوریه با تکفیریهای داعش درگیر شدند و تعدادی زخمی و شهید می شوند.این تعداد از رزمندگان سمت دشمن می مانند که رزمندگان اسلام و مدافع حرم شب بعد عملیات برای آزادسازی زخمی ها و شهدا انجام می شود که پیکر مطهر شهید اسماعیل زاهدپور و تعداد دیگری از زخمی ها و شهدا از داعش بازپس گرفته می شود. 🌹💠💠💠🌹 👇 خاطرات و گزارشاتیکی ازدوستان اومیگوید:حاج اسماعیل عاشق شهید و شهادت بود و هرجا یادواره شهدا برگزار میشدباذوق وشوق درآن مراسم شرکت میکرد و معتقد بود هرچه که درآن مراسم میل میشود تبرک است وشفا…یکی از رفقامیگوید او دراین ماههای اخربسیار بی تاب بود و دائما به سپاه رفت وآمد داشت وپیگیراعزام به سوریه بود.به اوگفتم:اگربه سوریه بروی وشهید شوی بچه ها،ارمیا چه میشود؟تو که از وابستگی ارمیا به خودت با خبری!حاج اسماعیل درجواب گفت:آرزوی ماانسانها تمامی نداردنگران فرزندانم هستم اما انها را به خدا و حضرت زینب(سلام الله علیها)میسپارم.علی زاهدپورفرزندبزرگ شهیدتعریف میکندازخوابی که شب قبل ازعملیات کربلا دیده بود میگفت:خواب دیدم پدرم وچندنفرازهمرزمانش درمحاصره قرارگرفتند ونیروهای بی دین ووحشی داعش به آنها حمله میکنندوپدرم شهیدمیشود.فردای آن روزحاج اسماعیل باخانواده تماس میگیردتابچه هااز راه دور به  بی بی زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظی کرد.علی خوابش راتعریف میکندوازپدرمیخواهدکه به این عملیات نرود اسماعیل میخنددومیگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه وجام خیلی خوبه. علی هم پدر رابه حضرت زینب (سلام الله علیها)میسپارد.*روزشهادت حضرت معصومه (س)خدام،پرچم حرم رابه منزل شهیداوردندوخانواده شهیدزاهدپورمیزبان خادمان حضرت معصومه شدند.یکی ازخدام بنام آقای قلی ازهمرزمان شهیدزاهدپوربود.او درآن مراسم روحانی ازویژگیهای بارزشهیدیادکردازخنده و شوخ طبعیهایش ،ازنمازشب هاورازونیازش، ازمهارت وتخصصش!از اینکه فرمانده گردان صحن شدو ازهمه غم انگیزتر صدای درخواست کمک شهیدزاهدپور در بیسیم  بود که هنوز در گوش همرزمش طنین انداز است.علی زاهد پور فرزند ارشد شهید:پدرم طی آخرین تماس تلفنی از سوریه از من خواست برای شهید شدنش دعا کنم. لحظه لحظه ی زندگی ام با پدر خاطره ای فراموش نشدنی است، اما یک موضوع بیشتر در ذهنم مرور می شود و آن اینکه، پدرم طی آخرین تماس تلفنی خود از من خواست برای شهید شدنش دعا کنم و آرزو داشت که فرزندان وی نیز ادامه دهنده راهش باشند. پدرم شیفته دین خدا، عاشق اهل بیت (ع) و جهاد در راه خدا بود، او همیشه آرزوی شهادت در سر داشت و به آرزوی خود نیز رسید. به نظر من او در تمام طول زندگی‌اش یک پاسدار ساخته شده بود، ایمان کامل، فهم درست از اسلام و اصول انقلاب و حرکت در خط امام (ره) و ولایت از جمله شاخصه‌های اخلاقی و معرفتی او بود. فرزند ارشد شهید اسماعیل زاهدپور در خاتمه، مهمترین دغدغه‌ پدرش را پیروی و حمایت از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) عنوان کرد و گفت: وظیفه ما جوانان این است که همانطور که شهدای ما خواستند، پیرو خط رهبری بوده، محور را ولایت فقیه و رهبری قرار دهیم هر جایی که رهبرمان از ما خواست در صحنه باشیم باید حضور پیدا کنیم. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#شهید_حبیب_جنت_مکان نام پدر: حاج خلف محل تولد: حصیرآباد. اهواز تاریخ تولد: ۱۳۴۰ #زندگینامه شهید حاج حبیب جنت مکان ۱/۱/۱۳۴۰ درمنطقه چنیبه سفلی اهواز در خانواده ی مذهبی به دنیا آمد. پدرش حاج خلف جنت مکان کشاورزی زحمتکش و اهل خمس و زکات بود #نحوه_شهادت منطقه بیجی استان صلاح الدین عراق در حین انجام ماموریت در روز پنجشنبه ۲۷ فروردین سال ۹۴ با بمب و تله های انفجاری کنترل از راه دور گروهک داعش به شهادت رسید #سالروز_شهـادت
🌸🍃✨ 🍃 ✨ °•{ســــــــــردار #شهید_محمدرضا_افیونـــی🍃🌹}•° 🌸 #زندگینـــــامہ ◽️افیونی از نادر افرادی بود که به پاسداری، جهاد، شهادت، در خط امام بودن و سوختن برای محرومان جلوه و معنی داد. در حالی که جای جای محروم و فتنه دیده کردستان شاهد دلاوری‌های ایشان برای مردم و رزمندگان بود و سراسر این خطه، مملو از خاطرات فراوان از شکوه ایثارشان، با دلی گشوده به رحمت حق به استقبال سختی‌های تازه می‌رفت. او برای این انقلاب و اسلام یک نفر نبود بلکه به تنهایی سپاهی بود. ●جانشین عملیات سپاه کردستان ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
‍ ‍ وی در تیر ماه سال ۱۳۷۹ ازدواج نمود و صاحب یڪ فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید ڪه قبل از ۵ سالگے و در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود. در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیت های تحقیقاتے و مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتے در دانشگاه های تهران، شهید بهشتے و خواجه نصیرالدین طوسے، بود در ۳۴ سالگی معاونت انژری اتمے ایران را به عهده داشت. شهید رضایی نژاد با قبولے در تمام مراحل آزمون دڪترا سال ۱۳۹۰ در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسے پذیرفته شد، اما در تاریخ اول مرداد ۱۳۹۰ توسط سرویس جاسوسے اسرائیل (موساد) به رسید. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
°•|🍃🌸 °•{مدافـــــع حـــــرم #شهید_محمدصادق_قانصو🕊🌹}•° 🌸 #زندگینـــــامہ 🔸محمدصادق مصطفی قانصو به تاریخ اول فروردین ۱۳۷۶ شمسی در روستای «الدویر» در «لبنان» متولد شد. 🔸وی به تبعیت از پدرش، که در میادین نبرد با اشغالگران صهیونیست به مقام جانبازی رسیده بود، در نوجوانی به صفوف «مقاومت اسلامی لبنان» ملحق شد و مدتی پس از شروع نبرد در «سوریه» برای دفاع از مقدسات اسلامی در برابر تهاجم «مزدوران سعودی» و «پیروان اسلام آمریکایی»، به یگان‌های «مدافعِ حرم» پیوست. 🔸«محمد صادق» سرانجام به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۹۴ شمسی، در منطقه‌ی عملیاتی «زبدانی» بال در بال ملائک گشود. پیکر پاک این جوان، پس از انتقال به زادگاهش، با استقبال پرشکوه و تاریخی پدر جانبازش مواجه شد و برگ خونین اما پرافتخار دیگری به شاهنامه‌ی مبارزات فرزندان «حضرت حیدر (صلوات الله علیه)» و درس آموخته‌گان «مکتب روح‌‌الله» اضافه شد. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#معرفی_شهید 🌹🕊 ▫️نام ونام خانوادگی:طاهر کشاورز ایراندوست ▫️نام پدر:اسماعیل ▫️محل تولدقزوین - آلتین کش ▫️تاریخ تولد۱۳۴۱/۰۱/۰۴ ▫️تاریخ شهادت۱۳۶۱/۰۵/۱۳ ▫️محل شهادت :بوکان #زندگینامه چهارم فروردین ۱۳۴۱، در روستای آلتین‌کش از توابع شهر قزوین به دنیا آمد.تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ژاندارمری خدمت می‌کرد. سیزدهم مرداد ۱۳۶۱، در بوکان هنگام درگیری با گروه‌های ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است. #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت شادی ارواح مطهر شهدا #صلوات نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
°•|🍃🌸 🌸 #زندگینـــــامہ 🔸شهید صادق محمدی در سال ۱۳۶۴ در شهرستان آبدانان در خانواده مذهبی و نسبتاً ضعیف دیده به جهان گشود. دارای مدرک تحصیلی سوم متوسطه که به شغل تخریبچی کارگاه پاکسازی مین و با همکاری با شرکت‌های مین زدایی رو آورد تا اینکه سرانجام در حین انجام کار در منطقه چم هندی دهلران به دلیل برخورد با مین بشدت مجروح و در بیست و یکم مهرماه ۱۳۹۰ بر اثر جراحات ناشی از انفجار مین پس از انتقال به بیمارستان به دیدار حق شتافت. °•{تخریبچی، مین زدا #شهید_صــــادق_محمـــــدی🕊🌹}•° نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
شهید مختار صالحی در28\10\1340در روستای«هرطه کلا»هچیرود ازتوابع شهرستان چالوس نگاهش به عرصه خاک گشوده شد. او در اولین  ماه زمستان گرما بخش محفل خانواده شد ودرآغوش  باصفای خانواده اش شکوفا گردید.او دوره ابتدایی و دوسال راهنمایی را در محل خود و روستای همجوار تحصیل نمود وبه جهت مشکلات عدیده ای از حمله مسائل مالی ترک تحصیل کرد وبه کارگری جهت تأمین مخارج خانواده مشغول شد. ایشان بعد از رسیدن به سن قانونی ودرسال های 59-60به سربازی رفت.اگر چه باوجود مانع از خدمت در کف پای او ،داوطلبانه به  خدمت رفت و دوشا دوش سایر سربازان درجبهه نبرد درمیاندوآب ،آزادسازی بوکان ازدست گروهک های دموکرات وکومله،اسلام آباد غرب، گیلان غرب ،شهرمندلی عراق ، وابن عقیل به عنوان آرپی جی زن رشادت های جانانه ای کرد. اوبعداز پایان سربازی ، در سن21سالگی باخانواده ای متدین ازدواج کرد  ونتیجه این ازدواج دوفرزند پسر ویک دختر می باشد . ودر ادامه پاسداری  ازانقلاب اسلامی در اواخر تابستان سال1363با طی کردن یک دوره آموزشی قایقرانی وآموزشهای دیگر نظامی ازطریق منطقه سه سپاه در بندر انزلی می بییند. وبعدا به منطقه دریایی ماهشهر آبادان اعزام گردید. اودر مرحله دوم اعزام به جبهه های نبرد از طرف بسیج درسال 1365به منطقه شلمچه می رود ودرمورخ 19\11\1365درکربلای پنج مجروح می شود وبراثر جراحت وارده اورا به بیمارستان منتقل می کنند وحتی تاقبول قطعانه 598 بر روی تخت بیمارستان بستری بود وبه جهت شدت جراحات به اعضای او وعمل جراحی های مختلف بهبودی حاصل نگردید ودر تاریخ19\5\1367 به درجه رفیع شادت نایل آمد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#شهید_اکبر_بهرامی 🌺نام پدرغلامحسن 🌺محل تولدتاکستان - قلات 🌺تاریخ تولد۱۳۴۶/۰۶/۰۵ 🌺تاریخ شهادت۱۳۶۷/۰۴/۱۶ 🌺محل شهادت :آذربایجان غربی 🌺شهر محل شهادت سردشت پایگاه چنار #زندگینامه پنجم شهریور ۱۳۴۶، در روستای قلات از توابع شهر تاکستان به دنیا آمد. پدرش غلامحسن، کشاورز بود و تا اول متوسطه در رشته انسانی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. شانزدهم تیر ۱۳۶۷، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به #شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است. #سالروز_ولادت #روحمان_بایادش_شاد
شهید “بسم رب الشهداءوالصدیقین” فرزند علی اکبر در تاریخ ۱۳۳۶/۰۸/۱۸ در دامغان و در خانواده ای مذهبی و خدا شناس و زحمتکش متولد شد. مسئولیت :فرمانده گردان پیاده امام علی تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۶/۰۶ محل شهادت :پیرانشهر گلزار :گلزار شهدای دامغان نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
چند خط از #زندگینامه #شهید_نادر_مهدوی شهید نادر مهدوی در خرداد ماه سال 42 در شهرستان دشتی بوشهر به دنیا آمد، هرچند نام ابتدایی او حسین بسریا بود اما بعدها به نادر مهدوی تغییر یافت .شهید نادر مهدوی ازسال های اولیه تشکیل سپاه پاسداران وارد این نهاد مردمی شد و پس از خدمت در سپاه اهواز و جم به فرماندهی عملیات سپاه خارک منصوب شد. شهید نادر مهدوی پس از طرح اعزام «لبیک یا امام» گروهان دریاییِ ناوتیپ امـیرالمؤمنین(ع) را بنیانگذاری کرد و خود فرماندهی این گروهان دریایی را برعهده گرفت. شهید مهدوی پس از آن ناوگروه دریایی ذوالفقار وابسته به منطقه دوم دریایی سپاه پاسداران را راه اندازی کرد و تا زمان شهادت، فرماندهی این ناوگروه را برعهده داشت. #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
: سید رضا فاطمی 😍در سال 1340 در یک خانواده ی مذهبی در شهر رهنان به دنبا آمد. ❤️بعد از دوران ابتدایی در بازار مشغول به کار شد و بعد از آن مستقلاَ شروع به کار کرد. 👈 تا اینکه انقلاب خونبار اسلامی به اوج خود رسید. وی مانند دیگر مردم کارگاه خود را تعطیل کرد وبه صفوف انقلابیون پیوست. 🌺 بعد از پیروزی انقلاب تعالیم نظامی را در مساجد زیر نظر سپاه فرا گرفت، 🌹 سپس به سربازی عزیمت کرد و بعد از شرکت در عملیات شکست حصر آبادان و اتمام سربازی خود از طریق بسیج به جبهه رفت و در نهایت به آرزوی دیرینه ی خود رسید و به درجه ی رفیع شهـ🕊🌹ـــادت نایل آمد. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
کشاورز بودند و در روستای لیما استان گیلان زندگی می‌کردند، که خداوند در سال 1341 پروین را به آن‌ها هدیه داد و او به جمع محفل مهربان خانواده اسماعیلی گشت.😍 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند و علی‌رغم میل باطنی و استعداد ذاتی به دلیل عدم وجود امکانات مالی و تحصیلی در روستا موفق به ادامه تحصیل نشد. 🌺 پروين براي اين‌که در تأمين معاش خانواده کمکي کرده باشد، با کشاورزي، قلاب‌بافي، چادر شب بافي و خياطي پدر را ياري رساند. سال 1361 با آقاي قاسم اکبري از پاسداران کميته ازدواج کرد و خداوند دو فرزند دختر به او هديه داد. مدتي بعد وی به دلیل ماموریت خطیر همسرش به زاهدان هجرت نمود و در مورخه 10/7/66 هنگامیکه به اتفاق همسر و دو فرزندش به منزل خود در شهرستان خاش می رفتندهدف رگبار اشرار واقع شدند. او در حالی به دیدار خدای خود شتافت که 14 تیر به بدن مطهرش اصابت کرد و دو فرزندش سارا و سمانه چونان گل پرپر در کنار مادر آرام خفتند و هم اکنون جسد مطهر این سه شهیده عزیز در روستای اشکور لیما به خاک سپرده شده است. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
: شهید حمیــــــــ🌹ــــد حیدری بعد از پیروزی انقالب به دلیل اینکه هنوز ارتش اقدام به جذب نیرو نکرده بود ایشان به همراه تعدادی دیگر با سعی و تلاش فراوان و پافشاری زیاد و با وساطت شهید بهشتی جذب ارتش شدند که ایشان به خدمت نیروی دریایی ارتش درآمد🌹 و سرباز نیروی دریای ارتش جمهوری اسلامی ایران شد. 🌺 در ابتدا در بندر انزلی خدمت میکرد ولی با شروع جنگ تحمیلی در خرمشهر🌴، ایشان نیز از طرف نیروی دریایی ارتش ⛴در جنگ حاضر شد. 👈در همان زمان بود که توطئه کودتا نوژه در پادگان های چند شهر کلید خورده بود، شب عملیاتیِ کودتا، حمیــــ🌹ــــد مسئول نگهبانی از پادگان را برعهده داشت که با هوشیاری و شجاعت تمام💪 در مقابل فرمانده کودتاگر تا صبح ایستادگی کرد و اجازه ورود حتی یکنفر به اسلحه خانه پادگان را نداد که همین رشادت او باعث شد 👇 کودتا در آن پادگان خنثی شود. او که از این جریان بی اطلاع بود صبح با تحویل دادن کشیک و رفتن به سمت خوابگاه متوجه می شود شعارهایی بر دیوارها و درب و پنجره ها نوشته شد✏️ و دوستانش او را صدا میزنند که حمید تو همه ی مارا نجات داده ای✌️ دیشب ماجرای کودتا پیش آمده بود و مارا حبس کرده بودند که با شجاعت تو و ناکام ماندن آن ها در نقشه اصلی خود چند نفری از افراد پادگان به همراه آن فرمانده متواری شدند . 🌺در مقابل این رشادت و شجاعت به او مرخصی تشویقی و مدال شجاعت اعطا می شود. شادی روح شهید بزرگوار 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🔰 🔸در تاریخ 23 / 1/ 1354 در خانواده ای مؤمن و متعهد چشم به جهان گشود. عشـــــ❣ــــق و علاقه او به ایثارگران و شهداء كشور عزیزمان باعث شد به انجمن اسلامی مدرسه اش بپيوندد. 🌷🔹او پس از اخذ مدرك دیپلم حسابداری از هنرستان حمزه سیدالشهدا (ع) در دانشگاه پیام نور در رشته مدیریت پذیرفته شد. احساس مسئوليت هادی در زمينه تهاجم فرهنگي و حساسيت او نسبت به اين موضوع همواره باعث مي شد كه به هدايت نوجوانان و جوانان بپردازد.🌷 🔸 او همواره در آرزوي شهادت بود و سرانجام هم در روز دوم ماه رمضان درمیدان امام حسین (ع) تهران با ضربات چاقو به ناحیه گردن به شهادت رسید. ضارب او توسط عده اي از مردم دستگير و تحويل قوه قضائيه شد. دادگاه پس از محاكمه، حكم قصاص را صادر كرد و قاتل را براي اجراي حكم، به میدان امام حسین (ع) بردند ، حكم قرائت شد، اما پدر هادي، به شكرانه ماه كرامت و بردباري، قاتل پسرش را بخشيد.🌷🕊 شهادت دوم رمضان سال ۱۳۷۸ ·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
↑-🌹-↑ 👇  فرزند رجب ۳۰ شهریور سال۱۳۵۰ در شهرستان کردکوی دیده به جهان گشود.وی دارای دو فرزند به نامهای علی و ارمیا است. ایشان نیروی بازنشسته تیپ یکم نینوا سپاه استان گلستان بود و از تکاوران یگان صابرین، تیپ مردم پایه نینوا گلستان و از مربیان پاراگلایدر و چتربازی بودند. این شهید بزرگوار پس از سالهای متمادی خدمت صادقانه در سپاه چند سال پیش بازنشسته شدند.او همیشه دل نگران جا ماندن ازقافله ی شهادت بود .این شهید عزیز از ۱۳ سالگی درجبهه های حق علیه باطل شرکت داشتند.سالها هم درمناطق غرب کشور مشغول دفاع از حریم کشور بودن.اسماعیل در اوایل جوانی با دختر یکی از اقوام به صورت سنتی ازدواج میکند .در چندسال اخیرگویا گمشده ای داشت گمشده اش شهادت بود بخاطر دوری ازفرهنگ شهیدوشهادت غمگین بود.به همین خاطرمراسم یادواره شهدارا ازدست نمیداد.او به مدت یک ماه به صورت داوطلب در سوریه به مبارزه با تکفیری های داعشی ملعون مشغول بود که در ۱۱ آبان ماه ۹۴ مصادف با *عاشورای حسینی* بدست مزدوران سعودی وداعش در شهر حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.سردار ملک در خصوص نحوه شهادت شهید زاهدپور گفت: شهید زاهدپور و همرزمانش در شهر حلب سوریه با تکفیریهای داعش درگیر شدند و تعدادی زخمی و شهید می شوند.این تعداد از رزمندگان سمت دشمن می مانند که رزمندگان اسلام و مدافع حرم شب بعد عملیات برای آزادسازی زخمی ها و شهدا انجام می شود که پیکر مطهر شهید اسماعیل زاهدپور و تعداد دیگری از زخمی ها و شهدا از داعش بازپس گرفته می شود. 🌹💠💠💠🌹 👇 خاطرات و گزارشاتیکی ازدوستان اومیگوید:حاج اسماعیل عاشق شهید و شهادت بود و هرجا یادواره شهدا برگزار میشدباذوق وشوق درآن مراسم شرکت میکرد و معتقد بود هرچه که درآن مراسم میل میشود تبرک است وشفا…یکی از رفقامیگوید او دراین ماههای اخربسیار بی تاب بود و دائما به سپاه رفت وآمد داشت وپیگیراعزام به سوریه بود.به اوگفتم:اگربه سوریه بروی وشهید شوی بچه ها،ارمیا چه میشود؟تو که از وابستگی ارمیا به خودت با خبری!حاج اسماعیل درجواب گفت:آرزوی ماانسانها تمامی نداردنگران فرزندانم هستم اما انها را به خدا و حضرت زینب(سلام الله علیها)میسپارم.علی زاهدپورفرزندبزرگ شهیدتعریف میکندازخوابی که شب قبل ازعملیات کربلا دیده بود میگفت:خواب دیدم پدرم وچندنفرازهمرزمانش درمحاصره قرارگرفتند ونیروهای بی دین ووحشی داعش به آنها حمله میکنندوپدرم شهیدمیشود.فردای آن روزحاج اسماعیل باخانواده تماس میگیردتابچه هااز راه دور به  بی بی زینب (سلام الله علیها) سلام بدهند و او نیز با آنها خداحافظی کرد.علی خوابش راتعریف میکندوازپدرمیخواهدکه به این عملیات نرود اسماعیل میخنددومیگوید نگران نباش پسرم من هیچیم نمیشه وجام خیلی خوبه. علی هم پدر رابه حضرت زینب (سلام الله علیها)میسپارد.*روزشهادت حضرت معصومه (س)خدام،پرچم حرم رابه منزل شهیداوردندوخانواده شهیدزاهدپورمیزبان خادمان حضرت معصومه شدند.یکی ازخدام بنام آقای قلی ازهمرزمان شهیدزاهدپوربود.او درآن مراسم روحانی ازویژگیهای بارزشهیدیادکردازخنده و شوخ طبعیهایش ،ازنمازشب هاورازونیازش، ازمهارت وتخصصش!از اینکه فرمانده گردان صحن شدو ازهمه غم انگیزتر صدای درخواست کمک شهیدزاهدپور در بیسیم  بود که هنوز در گوش همرزمش طنین انداز است.علی زاهد پور فرزند ارشد شهید:پدرم طی آخرین تماس تلفنی از سوریه از من خواست برای شهید شدنش دعا کنم. لحظه لحظه ی زندگی ام با پدر خاطره ای فراموش نشدنی است، اما یک موضوع بیشتر در ذهنم مرور می شود و آن اینکه، پدرم طی آخرین تماس تلفنی خود از من خواست برای شهید شدنش دعا کنم و آرزو داشت که فرزندان وی نیز ادامه دهنده راهش باشند. پدرم شیفته دین خدا، عاشق اهل بیت (ع) و جهاد در راه خدا بود، او همیشه آرزوی شهادت در سر داشت و به آرزوی خود نیز رسید. به نظر من او در تمام طول زندگی‌اش یک پاسدار ساخته شده بود، ایمان کامل، فهم درست از اسلام و اصول انقلاب و حرکت در خط امام (ره) و ولایت از جمله شاخصه‌های اخلاقی و معرفتی او بود. فرزند ارشد شهید اسماعیل زاهدپور در خاتمه، مهمترین دغدغه‌ پدرش را پیروی و حمایت از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) عنوان کرد و گفت: وظیفه ما جوانان این است که همانطور که شهدای ما خواستند، پیرو خط رهبری بوده، محور را ولایت فقیه و رهبری قرار دهیم هر جایی که رهبرمان از ما خواست در صحنه باشیم باید حضور پیدا کنیم. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
سال 1364 بود، عطر یاس فضای خانه را پر کرده بود، خانواده موسوی در محله فردیس کرج در انتظار تولد کودکی از سلالة زهرای اطهر بودند، سیدعلی که چشم گشود، آشنایان غرق در شادی شدند. دوران کودکی برای سید علی سرشار از شادی‌های کودکانه بود. دانش‌آموز سال دوم راهنمایی بود که عشق امام چنان وجود مشتاقش را در بر گرفت، که با دستکاری شناسنامه برادر بزرگترش که قبل از تولد او جان سپرده بود، در 13 یا 14 سالگی برگه اعزام به جبهه را دریافت نمود. و به سوی جبهه شتافت. میعادگاهی که ذره ذره وجودش را به سوی خود فرا می‌خواند سید علی از سال 64-1363 لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد، و در گردان تخریب لشگر 27 محمد رسول‌الله (ص) مشغول شد، در همان گردان نیز هنگام پاک‌سازی میدان مین بر اثر انفجار انگشت شصت خود را از دست داد، و ترکشی نیز در پایش یادگار داشت. جنگ به پایان رسیده بود، اما آشوب درون سید علی را آرامشی نبود، باید کمبودها را جبران می‌کرد، سپس در دبیرستان ابوریحان بیرونی در طی دوسال تحصیل دیپلمش را در رشته ادبیات و علوم انسانی گرفت. مسجد بقیه‌الله و هیئت محبان‌الزهرا (س) از مراکز فعالیت او بودند. سیدعلی در سال 1370 ازدواج کرد، و در همان سال نیز با گروه تفحص آشنا شد و به این گروه پیوست و به اطراف ارتفاعات 146فکه در منطقه عملیاتی والفجر1 اعزام شد، و سرانجام نیز در نهمین روز از فروردین ماه سال 1371 در ایام ماه مبارک رمضان در سن 25 سالگی هنگام جستجوی پیکر شهدا بر اثر انفجار مین و اصابت ترکش به ریه به آرزوی دیرینه‌اش رسید و به آسمان پر گشود. پیکر پاک او را در بهشت‌زهرای تهران در قطعه 53 به خاک سپردند.
رضا چراغی در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد. فعالیت‌های چراغی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی که در دوره تحصیل،عنصری فعال و پرتلاش بود، در میان همسالان و همشاگردان از نظر اخلاق،ادب و علم، ممتاز بود. با شروع انقلاب اسلامی وارد عرصه‌های مبارزه شد و در حرکت‌ها و تظاهرات، همدوش و همراه مردم انقلابی فعالیت کرد. با اوج گیری انقلاب، حضورش در صحنه‌های مختلف، پرشور شد و در توزیع اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) نقش مؤثری ایفا کرد. چراغی در روزهای پیروزی انقلاب، خستگی‌ناپذیر و عاشقانه، شب و روز خود را وقف تحقق انقلاب کرد و در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم پهلوی، تلاش‌های زیادی داشت. رضا چراغی پس از پیروزی انقلاب اسلامی،در حراست از آرمان‌های انقلاب با جان و دل کوشید. هر جا که به او نیاز بود خود را به آنجا رسانده و خدمات شایسته‌ای از خود به جای می‌گذاشت. او پس از شروع «غائله کردستان» توسط ضدانقلاب ، همراه جمعی از دوستانش به مریوان رفتند و در مبارزه با گروهک‌های محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد. چراغی در مدت حضورش در کردستان، تجربیات ارزشمندی دربارة مسائل نظامی و نیز فرماندهی کسب کرد. او در عملیات «محمد رسول الله» (ص) مسیر بسیار مهم و پرخطر معروف به نام «پرخون» را از تصرف نیروهای ضدانقلاب خارج کر و بدین وسیله، شهامت ، توان رزمی و شایستگی خود را در فرماندهی نیروهایش به نمایش گذاشت. همچنین همراه دیگر فرماندهان در جبهه‌های سرپل ذهاب و گیلانغرب دست به عملیات چریکی زند. چراغی در مدت حضورش در کردستان ، مدتی مسئوولیت «جانشینی سپاه دزلی» و زمانی نیز به عنوان مسئول «محور مریوان» انجام وظیفه کرد. چراغی مدتی پس از شروع جنگ تحمیلی در کنار دیگر فرماندهان، در غرب، به مبارزه و فعالیت خود ادامه داد و پس از اعزام تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) به جنوب، همراه نیروهای تیپ راهی آنجا شد . او از اوسط سال ۱۳۶۰ تا اواخر تیر ماه ۱۳۶۱ فرماندهی «گردان حمزه» را به عهده گرفت و با این مسئولیت، در عملیات‌های «فتح المبین» و «بیت المقدس» شرکت کرد. در عملیات فتح‌المبین در جبهه «دشت عباس» در مقابل نیروهای زرهی دشمن حماسه آفرید. یکه و تنها با تانک‌های دشمن جنگید و نیروهایش را از محاصره خارج کرد. در عملیات «بیت‌المقدس» مسئولیت محور سر گردان را بر دوش گرفت و تا فتح خرمشهر نیروها را هدایت کرد، در این عملیات، از ناحیه پا مجروح شد. پس از بهبودی نسبی دوباره در عملیات «مسلم بن‌عقیل» به عنوان فرمانده تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با ۱۳ گردان وارد عمل شد و بار دیگر توان رزمی و فرماندهی خود را به نمایش گذارد. چراغی در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد. در عملیات «والفجر مقدماتی» تیپ ۲۷ به لشکر تبدیل شد و فرماندهی آن را به چراغی واگذار کردند. در این عملیات،«شمشیر لشکر» لقب گرفت و اقتدار و استقامت شایسته‌ای از خود نشان داد. یکی از همرزمانش گفته بود: حضور شهید چراغی در کنار شهید همت،به نیروها روحیه می‌دهد با فرماندهی رضا، توانستیم «تپه دو قلو» را پس بگیریم. سردار چراغی در عملیات «والفجر ۱» که در منطقه عمومی فکه انجام شد لشکر تحت امرش را فرماندهی کرد. یکی از همرزمانش گفته است: « لشکر ۲۷ وظیفه داشت که با نیروهای ارتش ادغام شود و ارتفاعات «جبل فوفی» و «پیچ انگیزه» را فتح کند و سپس به سمت عمق خاک دشمن برای تصرف تاسیسات نفتی پیش برود. صبح روز عملیات،رضا خود را زیر رگبار تیرها و موشک‌های دشمن که بی‌امان شلیک می‌کردند، به کانال «گردان کمیل» در سمت راست ارتفاع ۱۱۲ رساند. از روحهه او ، بچه‌های گردان‌های کمیل و انصار و مالک روحیه می‌گرفتند. سپس رضا خودش را به خط اول «گردان میثم» رساند و هر چه اصرار کردیم که به عقب برگردد، قبول نکرد و ماند و خدایی شد. رضا چراغی پس از ماه‌ها مجاهدت و مبارزه با دشمنان اسلام و انقلاب ، سرانجام در عملیات « والفجر ۱ » که در منطقة عمومی فکه انجام گرفت، پس از رشادت تمام و ایثار و حماسه، به شهادت رسید و روح بزرگوارش به ابدیت عشق پرواز کرد.
محمد علی جهان آرا در ۹ شهریور ۱۳۳۳ در خرمشهر متولد شد. جهان آرا در سال ۴۸ به رهبری امام خمینی (ره) همراه تعدادی از دوستانش گروه الله اکبر را ایجاد کردند و به مبارزه علیه دولت محمدرضا پهلوی پرداختند. در اواخر سال ۴۹ همراه برادرش به عضویت گروه مخفی سازمان حزب الله خرمشهر درآمد. به دنبال آن توسط اعضای گروه ساواک شناسایی و زندانی شدند. در جریان این دستگیری بود که جهان آرا به دلیل سن کمی که داشت تنها به یکسال زندان محکوم و سپس به زندان اهواز منتقل شد. وی پس از قبولی در کنکور، در سال ۵۴ به مدرسه عالی بازرگانی تبریز رفت. یک سال بعد جهان آرا عضو گروه منصورون شد و به مبارزات مسلحانه روی آورد. جهان آرا در ۱۷ شهریور ۵۷، به دلیل کشتار مردم تهران در میدان ژاله از رفتن به سوریه و اردوگاه‌های مقاومت فلسطین باز ماند به دنبال بازپس‌گیری آبادان از نیروهای ارتش عراق، در تاریخ ۷ مهر ۶۰ محمد علی جهان آرا و تعدادی از فرماندهان، جهت گزارش عملکرد نیروهای ایرانی به امام خمینی (ره) راهی تهران شدند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای حامل آنها در پرواز هرکولس سی -۱۳۰ نیروی هوایی ارتش، تمامی سرنشینان کشته شدند. عده‌ای معتقدند دلیل سقوط هواپیما نقص فنی بوده در حالی که عده‌ای دیگر این حادثه را حاصل شلیک موشک دشمن می‌دانند.
🔸قسمت اول 🔸 معرفی 🔸 🌴🔸🌴شغل حضرت نوح نجاری بود و قامتی بلند، اندامی تنومند و محاسنی انبوه و گندمگون داشته است درباره عمر نوح (ع) اقوال مختلفى وجود دارد که بر اساس بعضى از روایات عمر حضرت نوح بین 2500 تا 3000 سال بوده است 🌴🔸🌴حضرت نوح (ع) اولین پیامبر اولوالعزم است كه در سن 850 سالگی به پیامبری مبعوث شد حضرت نوح (ع) مدت 950 سال میان قوم درنگ كرد و آن‌ها را به پرستش خدا دعوت کرد. 🌴🔸🌴در طول این مدت طولانی، دعوت نوح (ع) نتیجه بخش نبود و تأثیر چندانی بر قومش نداشت، جز اندكی به او ایمان نیاوردند و بیشتر مردم او را متهم به دیوانگی كردند 🌴🔸🌴قرآن کریم به همسر و فرزند بی ایمان نوح اشاره می کند که بر اثر انحراف و همکاری با گناهکاران از مسیر ایمان خارج شدند کنعان پسر نوح در زمره دشمنان آن حضرت به سر می برد و به دین و آیین او ایمان نیاورده بود ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🔸قسمت دوم 🔸 🌴🔸🌴پس از آن كه نوح (ع) نهایت تلاش خود را در راه هدایت قومش به كار برد و همه راه‌های اصلاح آن‌ها، برای وی به بن بست رسید، به پیشگاه پروردگار خویش پناه برد و برای هلاكت قومش نفرین کرد 🌴🔸🌴خداوند دعای حضرت نوح (ع) را مستجاب كرد (در روایات آمده، میان استجابت دعای نوح و طوفان معروف 50 سال فاصله افتاد). آن گاه به نوح (ع) دستور داد تا كشتی نجات را بسازد. 🌴🔸🌴در بحارالانوار آمده است که خداوند به او وحی فرستاد، تا تخته‌هایی از درخت ساج را فراهم آورد، نوح (ع) كه علت این كار را نمی‌دانست، توسط جبرئیل بر تركیب و ساختن كشتی آگاه گشت، وی كشتی را در سرزمین كنونی مسجد اعظم كوفه ساخت. 🌴🔸🌴آنچه باعث شگفتی كفار شد، این بود كه دیدند وی كه قبلاً مردم را به خدا دعوت می‌كرد،‌ حال به طور ناگهانی دست به نجاری زد، هرگاه گروهی از قومش بر او می‌گذشتند او را مسخره می‌كردند. از عجایب کشتی نوح که شگفت زده خواهید شد این است که..............ادامه دارد😊 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🔸قسمت سوم 🔸 عجایب کشتی نوح🔸 🍃امام صادق (ع) فرمودند: 🌴🔸🌴«نوح كار كشتی خود را در مدت 100 سال به پایان برد. آن كشتی دارای طبقاتی بود (7 طبقه) و نیز دارای دو شكاف بود، كه یكی از آنها در روز همانند خورشید می‌درخشید و دیگری شبانگاهان همانند ماه پرتو افشانی می‌كرد و همراهان نوح (ع) بر اوقات نماز خود از این طریق با اطلاع می‌شدند. 🌴🔸🌴 طول كشتی 800 ذراع و عرض آن 500 ذراع و ارتفاع آن 80 ذراع بود. پس از پایان یافتن ساختمان كشتی، خداوند بر نوح (ع) وحی كرد: به زبان سریانی اعلام كن تا همه حیوانات جهان نزد تو آیند.» 🌴🔸🌴نوح (ع) اعلام جهانی كرد و همه حیوانات حاضر شدند. نوح (ع) از هر نوع از حیوانات یك جفت گرفت و در كشتی جای داد تا پس از غرق شدن سایر موجودات در روی زمین، تكثیر نسل كرده، نوع آنها منقرض نشود. 🌴🔸🌴همچنین خداوند به نوح (ع) دستور داد: كلیه اعضای خانواده و نزدیكان خویش جز همسر و یكی از پسرانش كه به خدا كفر ورزیده بودند بر كشتی سوار كند، همچنین به او فرمان داد: تا غیر از نزدیكان خود، مؤمنینی را كه تعدادشان اندك بود (8 یا 80 نفر) نیز با خود حمل كند. تا این که.... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🔸قسمت چهارم و آخر 🔸 🌴🔸🌴طوفان نوح که شروع شد و نوح(ع)هنگامی که سوار کشتی می شد دید که یکی از پسرانش سوار نشده، وقتی چشم نوح به او افتاد تعجب کرد چون بر خلاف همسرش تا اخرین لحظه از کفر پسرش خبر نداشت و پسرش را صدا زد که ای پسرم بیا با ما سوار شو و با کافران مباش. پسر دعوت پدر را اینطور ردکرد که من به زودی به یکی از کوهها پناه می برم تا مرا از خطر آب حفظ کند. 🌴🔸🌴نوح(ع)گفت: امروز هیچ چیزی نمی تواند احدی را از عذاب الهی حفظ کند مگر کسی را که خدا به او رحم کرده باشد، پسرنوح به این پاسخ پدر توجهی نکرد، و چیزی نگذشت که موج، بین پدر و پسر حائل شده و پسرجزء غرق شدگان گردید. 🌴🔸🌴هنگامی كه مجازات الهی در مورد قوم ستمگر نوح (ع) به پایان رسید خداوند به زمین فرمان داد تا آب خود را فرو برد و به آسمان نیز دستور داد تا از بارش باران باز ماند. كم كم نسل بشر از همان هشتاد نفر که نجات یافته بودند ادامه یافت✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh