#لالههای_آسمونی
وقتی وارد سپاه هم شد هیچ وقت پیدایش نبود داود همیشه گم بود هوا که گرم می شد گاهی اوقات بستنی و شیرینی می گرفتم و می رفتم به او سر برنم آنجا که می رسیدم می دیدم دائما این طرف و آن طرف می دود و سخت مشغول کار است و آرام و قرار ندارد و می گفت خوردنی ها را بده بچه ها بخورند مادر...!
او وقتی ازدواج هم کرد پا بند خانه نمی شد و همسر ایشان هم پا به پایش با وی همرزم بود.
خود را سرباز حقیر امام زمان (عج) می دانست و همیشه از او مدد می گرفت.خودش تعریف می کرد در عملیات پاوه وقتی ماشین روی مین رفته بود من و شهید افتخاری هر دو زخمی شده بودیم به امام زمان (عج) متوسل شدم در آن هنگام بود که دستی آمد و مارا در آن تاریکی راهنمایی کرد.
#شهید_داود_حق_وردیان🌷
#سالروز_شهادت
@zakhmiyan_eshgh