eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
💢بهش گفتم رفیق، #دانشگاه یک پرسنل جای خالی داره نیرو👥 هم احتیاج داره تو هم که نیروی ارزشی و #ولایی هستی✌️ ماشاءالله دور و برت پر از رجال سیاسیه، دستت بازه، بیا از بند #پارتی استفاده کن برو سرکار 💢تبسمی زد و گفت: رفیق! اگر #آزمون برگزار میکنند، همه میتونند شرکت کنند، مسئله ای نیست اسم من هم بده📝 ولی اگر مردم #عادی نمیتوانند بیایند🚷 شرکت کنند، از موقیعت_شغلی و #بسیجی ام سوءاستفاده نمیکنم❌ #شهید_علی_جمشیدی #شهید_مدافع_حرم نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
بازمزمه سـرود یارب رفتند چون تیرشهاب در دل شب رفتند تا زنــده شــود رسالت با نام شکوهمند رفتند یاد شهدا با صلوات @zakhmiyan_eshgh
آرام و قرار نداشت. هرجای شهر کارفرهنگی بود، ردی هم از حضور علی به چشم می خورد. به شهر خودش اکتفا نمی کرد. اهالی بعضی روستاهای سیستان و بلچوستان هم اسم علی جمشیدی را در اردوهای جهادی به خاطر سپرده و مهرش را به دل داشتند. اتاق خوابش را با سربند و پلاک و تصاویر شهدا و... تزیین کرده بود. روی دیوار هم جمله ای نوشت که خط و مشی سلوک جهادش را تبیین می کرد: 🌹پایان ماموریت بسیجی شهادت است. مردم این زمانه ما را سرکوب می کنند که کجا می روید و برای چه کسی می جنگید؟ اما آنان غافلند که ما خود نمیرویم، گویی مارا صدا می زنند... قلبمان، پایمان را به حرکت وامیدارد جز اینکه دخترعلی(علیه السلام) و سه ساله امام حسین (علیه السلام) بر روی اسم ما مهر شهادت زده اند. من جوابی جز این ندارم که خون ما رنگین تر از قاسم و علی اکبر حسین علیه السلام نیست. 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔰برادرم بسیار بچه فعالی بود و از دوران ابتدایی در بسیج و ستاد امر به معروف رفت و آمد می‌کرد. گاهی که مناسبتی پیش می‌آمد به ستاد می‌رفت و شبها همانجا می خوابید و صبح به مدرسه می رفت.درسش که تمام شد کنکور داد و در رشته معماری ساختمان ادامه تحصیل داد و لیسانسش را از دانشگاه چالوس گرفت. البته بین مقطع فوق دیپلم و کارشناسی دوران سربازی‌اش را هم طی کرد. 🔰سختی‌هایی که برای رفتن به سوریه تحمل کرد. علی یکسال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش می کرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه برادر دیگرم که پاسدار است به او گفت اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند. 🔰یکسری آموزش‌هایی مثل دفاعشخصی دید اما برادرم گفت: اینها آموزش محسوب نمی‌شوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند. 🔰برادرم گفت باید تیراندازی هم یاد بگیری. علی به قدری مشتاق رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید آن هم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو ۳ نفر برتر شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان مازندران هم جزو سه نفر اول شود. 🔰او وقتی می دید هر چه می گوید علی انجام می دهد و بیشتر اصرار می کند می خواست او با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. علی تمام آموزش‌ها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچه‌های تیپ فاطمیون اعزام شود. بالاخره برادر بزرگترم گفت:کارهایت را برای رفتن درست می کنم و این شد که عاقبت تیرماه رفت. 🔰بسیجی بود و با دوستانش یک موسسه شهدای گمنام هم تشکیل داده بودند که سه سال و نیم آنجا کار کرد. اردوهای جهادی را حتما می‌رفت. هر سال تابستان با گروهی به سیستان و بلوچستان می‌رفت. 🔰تمام تلاشش را می‌کرد کارهایی که می‌ خواست انجام شود. شاید یک زمانی واقعاً خودش هم پول نداشت ولی تمام سعی‌اش را می کرد. بعضی‌ها پول ندارند و می گویند پس ما دستمان خالیست،بنابراین هیچ کاری نمی کنند ولی او آدم پیگیری بود. علی برای کار فرهنگی از تمام مسئولین درخواست کمک می‌کرد و پیگیر بود که پول بگیرد و آن کار را انجام بدهد. ✍به روایت خواهر شهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۹/۸/۱۵ نور ، مازندران شهادت : ۱۳۹۵/۲/۱۷ خانطومان ، سوریه نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
📌 👆 🔸در وصف علی هیچی نمینویسم، جز یه جمله از شهید آوینی: "شهادت، داستان ماندگاری آنان است که دانستند دنیا جای ماندن نیست"☘ علی جان! عمرم از نبودنت رفته رفته رفت...😔 🔺تفکر، نردبانی برای پریدن...👌