🍁زخمیان عشق🍁
دل بہ نــگاه اولین گشت #شکار چشم تـــــو زخـــــم دگـــــر چہ مے زنی صید ِبہ خـــــون تپیده را.
#خاطرات_شـهدا
🌷یکی☝️ از دلایل اینکه هیچگاه به ایشان به دلیل #مأموریتهای زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که📌 «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او میکند 👌به همان زودی ولی با خفت و خواری» و پس از خواندن این مطلب #جرأت نمیکردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود.❌
🌷آنقدر عاشق #شهادت بود که هنگام نماز از ما میخواست دعا کنیم مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای #شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونهای که شهادتشان برای ما قطعی انگار میشد😔. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن #قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود. 😇
🌷پس از #شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیروهایش مثل یک پدر دلسوز و حتی در ریزترین👌 مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود. #ماشین سواریاش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمیکرد⚠️ و همیشه میگفت، ما به ملت و رهبرمون #بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان❤️ در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداشهایی که به ایشان میدادند بین نیروهایش تقسیم میکرد و از آوردن آن به منزل🏡 #خودداری میکرد
#شهید_دادالله_شیبانی🌷
📎سالروز شهادت
@zakhmiyan_eshgh
#رسـم_خـوبان
زماني كه حبيب الله #نوجوان بود يك شب ساعت⏰ دو و نيم به خانه برگشته بود. وقتي از اين مساله آگاه شدم، با ايشان #صحبت كردم و گفتم: شب🌒 دير به خانه نرو. مادر ناراحت ميشود. گفت: از مسيري كه مي آمدم، شخصي 👤را ديدم كه مريض و كنار جاده نشسته بود. چون دير وقت بود و مي دانست #ماشين نمي آيد از من درخواست كرد كه اگر ميتوانم او را به روستا🏘 برسانم. من هم با خودم گفتم: نيمه ي شب است. خدا را خوش نمي آيد، اين شخص را اينجا رها كنم و بروم. او را سوار #موتور كردم و به روستا رساندم و برگشتم. گفتم: اگر خداي نا كرده برايت اتفاقي مي افتاد😰، مي خواستي چه كار كني؟ گفت: خدا اگر بخواهد جان من را بگيرد💯 به اين مسائل توجهي نميكند. هر وقت #اجلم برسد از اين دنيا 🌏خواهم رفت.
✍ به روایت برادر شهید
📎تصویر دیگری از شهید در دسترس نیست
#شهید_حبیبالله_غلامپور🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh