eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
353 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
داریم خودمون را اسراف میکنیم با گناه ... جدی ولی توبه‌ها ...
یَا خَیْرَ الْمَسْئُولِینَ دعاهای ما را در حق هم مستجاب کن ؛ ما را بی تفاوت و بی‌ثمر درمسیر زندگی دین و انقلاب مپسند ؛ مرضای اسلام را الساعه از شفاخانه کرمت‌شفای عاجل‌عنایت‌کن ؛ در نسل و ذریه ما دشمن و بی‌تفاوت نسبت به اهلبیت قرارمده ؛ یادمان بده چگونه دعا کنیم که مورد‌‌ رضایت‌تو و به‌استجابت‌نزدیک‌باشد ؛
اَللَّهُمَّ الْمُمْ بِهِ شَعَثَنا ... خدایا با اِمامِ زَّمَانِ ؛ وضع نابسامان ما را سامان ده ؛ و‌َ عَجّل فی فَرَجنا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ ...
ان شاءالله التماس دعا دارم
الحمدلله الذی تحبب الی و هو غنی عنی... سپاس خدایی را که به من عشق می ورزد در حالیکه به من نیازی ندارد... //۲۱》فرازی از دعای شیرین "ابوحمزه ثمالی" من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا همچنان می گردم اما همچنان بی فایده است...
❤️ #امام_خامنہ_ای ما در این شبهای ماه #رمضان اگر میخواهیم #توسل بجوییم، #تضرع ڪنیم، #دعای مستجاب داشتہ باشیم، بایستـی #ارواح متعالـی #شهیدان را #شفیع قرار دهیم. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هــزار قصــه نــوشتیـم بــر صحیفـه ی #دل هنـوز #عشـق تـو عنـوانِ سرمقالـه ی ماست نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
بسم الله الرحمن الرحیم اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَقْلَلْتُهُ اَوِاسْتَصْغَرْتُهُ، اَوِ اسْتَعْظَمْتُهُ وَتَوَرَّطْتُ فيهِ خدایا! از تو تقاضای عفو و بخشش می کنم درباره هر گناهی که آن را کم یا کوچک شمرده، یا در عین حالی که بزرگ دانستم در گرداب آن فرو رفتم #ماه_رمضان #رمضان_الكريم #استغفار #خدایا_ما_دوباره_آمدیم نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دردِ عشق تو دوای دردِ ماست جُز به دردت دردِ ما درمان مکن.. #شهید_حجت_باقری🌷 #سالروز_ولادت
🍁زخمیان عشق🍁
دردِ عشق تو دوای دردِ ماست جُز به دردت دردِ ما درمان مکن.. #شهید_حجت_باقری🌷 #سالروز_ولادت
🔺🔺🔺 ❂○° °○❂ 🍂اگر توانستید به اوامر الهی جامه عمل بپوشید و نواهی را ترک کنید، می توانید در کارهای انقلاب اسلامی موفقیت حاصل کنید و در تمامی جوامع و ادیان و مذاهب سربلند باشید و از دستورات قرآن و اسلام استفاده نمایید و در عوض افرادی که بدگویی انقلاب را می کنند در تمامی اعمال خود آن ها را سرکوب کرده و از بین ببرید و به آن ها بفهمانید که هرکه با حق بخواهد مبارزه کند هلاک می‌شود🍂 🌷 📎سالروز ولادت @zakhmiyan_eshgh
سبـ🌱ــز ترین #خاطرات از آن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه💖 #دوستشان_داریم امروز برایت #زیباترین گلهای💐دنیا را خواهم آورد هرچند #تو مهربان تر از همه آن هایی😍 امروز #تولد_تو 🎊 تولـ🎈ـد همه #خوبی هاست #شهید_روح_الله_قربانی #سالروز_ولادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
سبـ🌱ــز ترین #خاطرات از آن کسانیست که در ذهنمان عاشقانه💖 #دوستشان_داریم امروز برایت #زیباترین گله
🌷 🔰یک روز که حسابی دلش هوای را کرده بود، دور از چشم خانواده اش به خانه خودشان🏘 رفت. کلید را که به در🚪 انداخت و وارد شد بیشتر احساس 💔 کرد. 🔰خیلی دلش برای روح الله تنگ شده بود😢 با قدم های آهسته و چشمی ، خودش را به اتاق او رساند. به کتابخانه📚 نگاه کرد. از بین آن همه کتاب و جزوه های ، نگاهش روی هشت کتاب سهراب سپهری، که روح الله برایش کادو🎁 خریده بود ثابت ماند‌. 🔰جلو رفت و آن را از بین کتاب های دیگر بیرون کشید📕 با دست خاک رویش را پاک کرد و آن را باز کرد📖 را ورق زد، دوتا گل رز🌹خشک شده از آن بیرون افتاد. عادت داشت، گل هایی را که روح الله برایش می خرید، پرپر می کرد و لای کتاب می کرد. 🔰در یکی از های روح الله، وقتی دلتنگش💔 شده بود، روی یکی از گلبرگ ها نوشت: آن چنان در دل و جان جای گرفت، که اگر برود از دل و از جان نرود❌ این گلبرگ را خودش نوشته بود. 🔰اما جریان را نمی دانست. وقتی آن را برگرداند، دستخط را شناخت که روی نوشت بود: ••●❣ عشقِ من ❣●•• 🌷 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌸🍃 ای موذن، بعد اتمام "اذانت" جان من اندکی هم با همان سوز و نوا، از "آن" بگو #اللهّمَ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج ❤️
ای پدر ای با دل من همنشین ای صمیمی ای بر انگشتر نگین ای پدر بوی شقایق می دهی عاشقی را یاد عاشق می دهی... پ.ن: اهدای انگشتر توسط رهبرانقلاب به یکی از شعرا. ۹۸/۲/۳۰ #حفظهُ‌الله ... #پدر_مهربان_امت نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
روی قبرم بنویسید، مسافر بوده است بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است بنویسید زمین کوچه ی سرگردانیست او در این معبر پرحادثه، عابر بوده است صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست در رثایم بنویسد، که شاعر بوده است بنویسید اگر شعری از او مانده بجای مردی از طایفه ی شعر معاصر بوده است مدح گویی و ثنا خوانی اگر دین داریست بنویسید در این مرحله کافر بوده است غزل هجرت من را همه جا بنویسید روی قبرم بنویسید، مهاجر بوده است  شاعر: #شهید_بسیجی_محمد_عبدی محل شهادت : سیستان و بلوچستان نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید علم داریوش رضایی نژاد از خون جوانان وطن با صدای شهید رضایی‌نژاد نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
شهید داریوش رضایی نژاد 🔴 خنثی‌سازی اخلالگر مغناطیسی در بین یکی از قطعاتی که برای یکی از سایت‌های هسته‌ای وارد کرده بودیم، یک اخلالگر خیلی کوچک، اما خیلی خطرناک مغناطیسی جاسازی شده بود. آقای رضایی نژاد را از این قضیه مطلع کردیم. کار داریوش به گونه‌ای بود که هیچ‌گاه مستقیما به سایت‌های #هسته‌ای رفت و آمدی نداشت. آن روز که برای خنثی‌سازی اخلالگر مغناطیسی مجبور شد به سایت برود، اولین و آخرین بارش بود. ایشان خیلی خونسرد قطعه را بررسی کردند. به من نگاه کردند و گفتند: دکتر میبینی دارن با ما چه کار میکنن؟ گفتم: داریوش بذار تیم متخصص خنثی‌سازی بیان، یه وقت آسیب میبینی. داریوش لبخندی زد و گفت: دکتر! ما دیگه رفتنی هستیم. هیچ وقت داریوش را اینقدر #معنوی ندیده بودم. اصلا شاید این بمب را برای این تعبیه کرده بودند که رضایی نژاد را شناسایی کنند. دو هفته بیشتر طول نکشید که داریوش را ترور کردند. به نقل از تعدادی از همکاران برگرفته از کتاب شهید علم، دفتر دوم #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🔴تواضع عالمانه داخل آزمایشگاه جمع شده بودیم. تقریباً همه از شاگرد اول‌های رشته بودند. استاد مقدمه را که گفت داریوش نتیجه آزمایش را حدس زد. استاد اخم کرد و با لحنی که بخواهد داریوش را مسخره کند گفت: «بچه! حالا تو جوونی، بذار بزرگتر بشی یاد می‌گیری که نباید عجله کنی!» داریوش هم بزرگوارانه خندید. فردا برای دیدن نتیجه، داریوش نیامد. گفت می‌ترسم استاد جلوی من تحقیر شود. نتیجه همان بود که داریوش پیش‌بینی کرده بود. استاد گفت: خوب شد رضایی نژاد نیامد، وگرنه خدا می‌داند من چقدر باید خجالت می‌کشیدم.» هم‌دوره کارشناسی ارشد شهید برگرفته از کتاب شهید علم، دفتر دوم نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸حسین جان روزها را روزه میگیرم ولی افطارها میزند آتش به دل، یاد لب تو بارها نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این لحظاتِ ملکوتی آرزو میکنم لحظه لحظه زندگيتون خدا كنارتون باشه دستتون تو دست خدا قدمتون در راه خدا و سفره تون پراز برکت 🌸طاعات وعبادات شما قبول حق🌸 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
786fbddf835875648fca24b4809822122c4dd0fd.mp3
7.22M
✨منـو رها نکن کـه جلد گنبدم آقا کبوترِ هوای مشهـدم منـو صدا بزن که من هواییــم خداروشکرمنم‌امام‌رضاییم #علیمی💚 #فوق‌ویژه👌 نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
✨لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است... هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخیزد... #چهارشنبه‌امام‌رضایی💚 نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 ✍خاطرات_کوتاه_از_شهید قسمت: 56 61) از خط که برگشتیم . مرخصی رد کردم و یک راست آمدم خانه . دل توی دلم نبود. قبل از عملیات که زنگ زده بودم ، دخترم مریض بود. حالش را پرسیدم ، خوب بود. زنم گفت « یک خانم عرب آمد دم در . گفت بچه را بردار برویم دکتر . دوا ها را هم خودش گرفت.» ★★★★★★★★★★ 62) بلبل لاکردار معلوم نبود چه طور رفته آنجا . به هزار بدبختی رادیاتور را باز کردیم که سالم بیاوریمش بیرون. دکتر این پا وآن پا می کرد تا بالاخره توانست دستش را ببرد لای پره ها و بکشدش بیرون . نگهش داشت تا حالش جا بیاید. می خواند. قشنگ می خواند. ★★★★★★★★★★ 63) گفتم « دکتر، شما هرچی دستور می دی، هرچی سفارش می کنی، جلوی شما می گن چشم ، بعد هم انگار نه انگار . هنوز تسویه ی مارو نداده ن . ستاد رفته زیر سؤال . می گن شما سلاح گم کردین ...» همان قدر که من عصبانی بودم ، او آرام بود. گفت « عزیز جان ، دل خور نباش . زمانه ی نابه سامانیه . مگه نمی گفتن چمران تل زعتر را لو داده ؟ حالا بذار بگن حسین مقدم هم سلاح گم کرده . دل خور نشو عزیز.» ★★★★★★★★★★ 64) هر هفته می آمد ، یا حداکثر ده روز یک بار. از اول خط سنگر به سنگر می رفت. بچه ها را بغل می کرد و می بوسید. دیگر عادت کرده بودیم. یک هفته که می گذشت ، دلمان حسابی تنگ می شد. ★★★★★★★★★★ 65) آب کارون را منحرف کرده بود توی منطقه . باتلاق شده بود چه باتلاقی . عراقی ها نمی توانستند بیایند جلو. هر بار همه که سد می زدند، یکی دوتا از بچه ها می رفتند و می فرستادندش هوا. ★★★★★★★★★★ 66) فکر می کردم بدنش مقاوم است که در آن هوای گرم اصلا آب نمی خورد. بعد از اذان ، وقتی دیدیم چه طوری آب می خورد، فهمیدیم چه قدر تشنه بوده . ★★★★★★★★★★ 67) برای نماز که می ایستاد ، شانه هایش را باز می کرد و سینه ش را می داد جلو. یک بار بهش گفتم « چرا سر نماز این طورمی کنی؟ » گفت « وقتی نماز می خوانی مقابل ارشد ترین ذات ایستاده ای. پس باید خبردار بایستی و سینه ت صاف باشد.»با خودم می خندیدم که دکتر فکر می کند خدا هم تیمسار است. ★★★★★★★★★★ 68) گیر کرده بودیم زیر آتش . یک آن بلند شدیم که فرار کنیم ، دکتر رفت و من جا ماندم . فرصت بعدی سرم را بلند کردم ، دیدم دارد به سمت من می آید و یک موشک به سمت او . خواستم داد بزنم ، صدا در گلویم ماند. فکر کردم موشک نصفش کرده . خاک که نشست ، دیدم کجا پرت شده . سالم بود . با هم فرار کردیم. ★★★★★★★★★★ 69) از فرماندهی دستور دادند « پل را بزنید .» همه ی بچه ها جمع شدند، چند گروه داوطلب. دکتر به هیچ کدام اجازه نداد بروند . می گفت « پل زیر دید مستقیم است.» صبحی خبر آوردند پل دیگر نیست. رفتیم آن جا . واقعا نبود. گزارش دادند دکتر و گروهش دیشب از کنار رود برمی گشتند می خندیدند .و برمی گشتند . ★★★★★★★★★ 70) اصل ایده بود اصلا . لوله را دو تا سوراخ می کرد و می گفت « میخ بذارید این جا ، می شه خمپاره » . می شد. ادامه دارد 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh