▪️وی در 31شهريور1333 در تهران چشم به جهان گشود. اگرچه از ناحیه دو چشم نابینا بود، اما هوش و حافظه زیاد و عجیبی داشت و به همین خاطر درس خواندن در یک مدرسه عادی برای او چندان دشوار نبود. در دوران تحصیل به زبان انگلیسی مسلط بود و تا سطح تافل در آموزشگاههای وقت پیشرفت کرد. در زمینههای هنری و ورزشی نیز فعالیت میکرد. در بازی شطرنج مهارت داشت و در سال 1353 بهعنوان برترین شطرنجباز در سطح مدارس منطقه تهران معرفی شد.
▫️پس از اتمام دوران دبیرستان در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد. پس از اخذ لیسانس به عنوان طلبه شروع به تحصیل در حوزه علمیه قم کرد. سپس به عنوان قاضی مشغول به کار شد. با اینکه از ناحیه دو چشم نابینا بود اما ایمان و تقوا و پرهیزگاری او، از وی انسانی روشنفکر و خداجو ساخته بود. وی در دوران انقلاب به مبارزه با رژیم توسط پخش اعلامیه و سخنرانی شرکت در راهپیمایی میپرداخت و بعد از انقلاب نیز به عنوان مبلغ به کردستان اعزام شد. در فعالیتهای علمی و فرهنگی شرکت میکرد.
🔸اسماعیل محبی که بعد از انقلاب از طریق انجمن تحقیقات اسلامی به همراه عدهای دیگر برای سخنرانی و تبلیغ به جبهه کردستان اعزام شده بود در 31تير1358 در جاده بوکان بر اثر بمبگذاری توسط گروهک تروریستی دمکرات بهشهادت رسید.
شهید #اسماعیل_محبی🕊🌹
📙منبع: کانال هابیلیان
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
⭕️خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در کوفه
💠وای بر شما! آیا می دانید چه جگری را از محمد صلی الله علیه و آله شکافتید؟ و چه پیمانی را گسستید؟ و چه پرده نشینان ارزشمندی از رسول خدا ص را آشکار کردید ؟ و چه حرمتی را از او هتک کردید؟ و چه خونی را از او بر زمین ریختید؟
🔹به راستی کار زشت و وحشتناکی انجام دادهاید که نزدیک است به خاطر این کار، آسمان ها از هم متلاشی گردد و زمین شکافته شود و کوه ها به شدت فرو ریزد! آیا اگر از آسمان خون ببارد تعجب می کنید؟
🔸عذاب آخرت برای شما خوارکنندهتر است و جنایتکاران هرگز یاری نمیشوند. مهلت خداوند شما را مغرور نسازد، زیرا خداوند به موقع ستمگران را مجازات می کند و انتقام خون مظلوم، هرگز از او فوت نمیشود. به یقین پروردگار در کمین ما و شماست.
✅بنا بر نقلی در روز 19 محرم اهل بیت امام حسین (ع) را از کوفه به سوی شام حرکت دادند. برخی زنهاى غیرهاشمی از انصار امام حسین (ع) که در کربلا اسیر شدند، با شفاعت اقوام و قبایلشان، از قید اسیرى خلاص شدند، اما بانوان هاشمی براى اسارت به شام برده شدند.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نوزدهم_محرم
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۵ مرداد سالروز شکست تاریخی و مفتضحانه منافقین در عملیات فروغ جاویدان و پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد گرامی باد.
🔸برشی از مستند «روایت فتح» و صحبتهای شهید آوینی در خصوص حال و هوای منافقین در این عملیات
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚶🏻♂زائران اربعین دل به دریا زدند
من البحر الی النهر
تصاویر زیبا از حرکت مردم رأسالبیشه فاو در جنوبیترین منطقه عراق بهسمت کربلا
فاصله 650 کیلومتر
مردم این منطقه پیادهروی اربعینشان را یک ماه مانده به اربعین شروع میکنند
♦️بهترین راهکار برای پیشگیری از مشكلات گوارشی در پیاده روی اربعین
🔹زائران توجه كنند، غذاهای پر حجم و چرب می تواند برای آن ها مشكلاتی را به وجود آورد.
#امام_حسین
#زائر_یار
#اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوري
يا مصحف نور | #ملاباسم_الكربلائي
#عراق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔👧🏻کودکان غزه که فقط بر اثر بمب و گرسنگی نمی میرند، بر اثر بیماری می میرند.
به دلیل آلودگی محیط زیستی، بیماری هایی که قبلا دیده نشده بود در کودکان ظاهر شده است
- در غزه فقط یک حقیقت وجود دارد و آن نسل کشی است.
#پوستر
درخواست جامعه جهانی
برای تحریم ورزشکاران رژیم صهیونیستی
#تحریم_ورزشکاران_اسرائیل
#المپیک۲۰۲۴پاریس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭 روز عاشورا چقد با این #گریه کردیم
🕊 #پیشنهادمشاهده
.
.
.
.
#رمان
#زیبای
#مهر_مهتاب
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
📚 #مهر_و_مهتاب
📝 نویسنده #تکین_حمزه_لو
♥️ #قسمت_صد_هجدهم
از آن روز تقریبا یک ماه گذشته بود و حسین هر بار که با من تلفنی صحبت می کرد، می گفت کسی برای تحقیق از او نیامده و پدرم با او تماس نگرفته است. در خانه هم طوری رفتار می کردند که انگار موضوع حسین خاتمه یافته است و تکلیفش معلوم شده است. آخرین امتحان را هم با سختی پشت سر گذاشتم، بعد از امتحان با بچه ها به سینما رفتیم تا خستگی یک ترم فشرده را از تن به در کنیم. تقریبا هوا تاریک شده بود که به خانه برگشتم. از همان بدو ورود، فهمیدم که اتفاقی افتاده، اخم های مادرم درهم بود و پدرم عصبی سیگار می کشید. سهیل و گلرخ هم خانۀ ما بودند. وقتی وارد اتاقم شدم، گلرخ فوری داخل شد و در را بست. صورتش از اضطراب و هیجان گل انداخته بود. با خنده پرسیدم:
- چیه؟ جن دیدی؟
عصبی جواب داد: اون پسره عصری اینجا بود.
روی تخت وا رفتم: کی؟
صدای گلرخ می لرزید: حسین...
قبل از اینکه حرفی بزنم، سهیل وارد اتاقم شد و در را بست. گلرخ ادامه داد:
- مامان خیلی عصبانی شده بود. تقریبا جیغ می زد...
سهیل کنارم روی تخت نشست و گفت: مهتاب راسته که تو این پسره رو می خوای؟...
گیج نگاهش کردم. دهنم خشک شده بود. به سختی پرسیدم: چی شد؟
سهیل غمگین گفت: هیچی، ما تازه آمده بودیم که زنگ زدند، وقتی رفتم دم در، حسین با یک دسته گل منتظر بود. فوری داخل شد، یک راست رفت سر اصل مطلب، خیلی محکم با پدر دست داد و گفت: آمده ام برای گرفتن جواب.
مامان هم به سردی جواب داد: ما جوابمون رو دفعه پیش دادیم. این قضیه رو تموم شده بدونید. بعد حسین خیلی خونسرد نشست و گفت: نظر مهتاب خانم چیه؟
دیگه مامان داشت فریاد می کشید: نظر ما، نظر دخترمونه، دیگه هم مزاحم زندگی دخترم نشید.
هر چی من و بابا سعی کردیم آرامش کنیم، نمی شد. راه می رفت و عصبی فریاد می زد. حسین آرام و ساکت نشست تا مامان آرام شد. بعد با ملایمت گفت: در هر حال من تا از زبون خود مهتاب جواب منفی نشنوم، قانع نمی شم. شما هم اگر دلیل منطقی دارید خوب به من هم بگید، اگر نه، خواهش می کنم حداقل به خاطر دخترتون کمی فکر کنید!
مامان عصبی فریاد کشید: بس کن، دختر ما اگر وعده وعیدی به شما داده فقط و فقط از روی بچگی و سادگی اش بوده، حتی اگه اون بخواد من اجازه نمی دم. من فقط همین یک دخترو دارم و اصلا حاضر نیستم اینطوری سیاه بختش کنم. شما هم لطف کن انقدر زیر گوشش زمزمه نکن، این دختر خواستگارای خوب و آینده دار، زیاد داره. با زندگی اش بازی نکن. شما که به قول خودت جبهه رفتی و به خدا و اون دنیا اعتقاد داری، نباید راضی بشی یک دختر پاک و معصوم چند سال به پای شما بسوزه و جوانی اش فنا بشه...
حسین با ملایمت جواب داد: همه این حرفها درسته، من هم کاملا با شما موافقم، من چند روزه مهمون هستم و باید برم، تا به حال هم چندین بار از مهتاب خواستم منو فراموش کنه و به زندگی عادی اش ادامه بده... اما دختر شما خودش بزرگ و عاقل است، اون خودش منو انتخاب کرده و اصرار داره، البته من هم به اندازه دنیا دوستش دارم، ولی بازم حاضرم اگه خودش بخواد، فراموشش کنم، فراموش که نه، از سر راهش کنار برم. ولی خانوم، شما نمی تونید منکر یک عشق بشید، می تونید؟
ادامه دارد....
┄┅┅✿💐🍃💕🌹🌸✿┅┅┄
✍💞سرباز ولایت 💞
خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh