eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
346 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سرمایــه ندارم ببـرم محضــر ارباب سرمایه سری هست فدای سر ارباب از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم مادر پدرم نذرِ پدر مادرِ اربـــاب ✨اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.✨ 🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ 🌴💎🕯💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫۱۶ آذر 👨‍🎓روز دانشجو، ✍بر تمامی اهل ادب 🌺و علم و فرهنگ و هنـر 🌷 بخصوص 👨‍🎓دانشجویان عزیـز مبارک 💐 👨‍🎓ترم زندگیتون بی مشروطی، ✍لحظاتتون همیشه پاس، 🌺معدل شادیتون ۲۰، 🌷سایه حذف از زندگیتون دور...‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌
مداحی_آنلاین_چشمات_که_بسته_میشه_محمود_کریمی.mp3
8.72M
☑️ چشمات که بسته میشه میلرزه تن زینب مادر ببین کنارت پرپر زدن زینب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه استوری ایام فاطمیه •┈••✾•💚•✾••┈•⁦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹😔✍وضعیت سوریه قبل از ظهور حضرت از زبان علامه کورانی رضوان الله تعالی علیه حتما ببینید. پی نوشت: ما در پی تطبیق هیچ مسئله ای بر ظهور نیستیم و به هیچ وجه برای ظهور وقت تعیین نکردیم. منتها دیدن این ویدئو خالی از لطف نمی‌باشد.
حضرت عشق .....♥️🕊
۱۶آذرماه چقدردلگیراست پروازچهارده لاله تازه شکفته بوستان علی علیه السلام 🌸دلم ❣ڪه در بند شما باشد... خوبے اش این است از بند دنیا آزاد مے شود 🍃و سرانجام در شدن چیزے جز شهادت نیست..💔 محرم سال ۱۳۹۴ درگیری سختی بین رزمندگان اسلام و نیروهای تکفیری وهابی در سوریه در گرفت. عملیاتی با هدف بازپس گیری مناطق اشغال شده اطراف حلب و ضربه به نیروهای تکفیری وهابی که همزمان با ایام محرم آغاز شد. مناطق جنوبی و شرقی حلب محل اصلی درگیری‌ها بود. در این عملیات نیروهای مقاومت شهدای زیادی را تقدیم اسلام کردند، از این بین در روز ۱۶ آذرماه ۱۴ تن از نیروهای ایرانی که از شهرهای مختلف برای دفاع از حرم آل‌الله به سوریه رفته بودنددرجریان این عملیات بشهادت رسیدند 🌷شانزدهم آذر ماه سالروز شهادت 🕊شهیدمدافع حرم روح الله صحرایی (۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم محرمعلی مرادخانی(۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم مصطفی شیخ الاسلامی(۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم مهدی قاضی خانی (۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم سجادمرادی (۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم حبیب روحی چوکامی (۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم احمدقاسمی کرانی(۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم سیدمجتبی ابوالقاسمی(۱۳۹۴) 🕊شهید مدافع حرم مرتضی زارع (۱۳۹۴ ) 🕊شهیدمدافع حرم 🕊شهیدمدافع حرم سیداصغر فاطمی تبار(۱۳۹۴) 🕊شهیدمدافع حرم مصطفی شیخ الاسلامی 🕊شهیدمدافع حرم سیدیحیی براتی احمد آبادی 🕊شهیدمدافع حرم عبدالرحیم فیروزآبادی(۱۳۹۴) 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌴🕯🥀🕯🌴
سـربـاز صـاحب زمـان(عج) بودن یعنی همه جـوره خـودت را خـرجـش ڪنی...👌 مثـل شهیـد حسین صحرائی همیشـه می گفت : باید صـددرصـد وجـودت را بـرای (عج) خـرج کنی که او یـارنیمـه تمـام نمی پسنـدد.🌹 همیشـه سخـت ترین کارها را برمیگزید. ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
توسل شهید مدافع حرم «مجید قربانخانی» به (س) خبر شهادتش را از بی‌‌بی دوعالم شنیده بود پدر و مادر شهید روایت می‌کنند که مجید قبل از اعزام خواب دیده بود که حضرت زهرا (س) را دیدم که فرموده‌‌اند: مجید! تو وقتی می‌آیی بعد از یک هفته پیش خودمی. یک روز برای تشییع شهید «محمد فرامزی» رفته بودیم گلزا شهدای «یافت آباد». آنجا بود که به عمه‌اش گفته بود: عمه جان! من هم عازم سوریه‌ام. دو هفته دیگر جای من هم همین جاست. وقتی به سوریه رفت، چون تک پسر بود او را به عملیات نمی‌بردند. به مرتضی کریمی گفتم: مجید و یکی از بچه‌ها را می‌گذاریم نگهبان دم ساختمان‌ها و خط نمی‌بریم. اما یک بار حرف آخر را زد. گفت: سید اگر من را بردی که هیچ، اگر نبردی شکایتت را به حضرت زهرا (س) می‌کنم. خودت می‌دانی و حضرت فاطمه (س). روزی هم که می‌خواست با خواهرش عطیه خداحافظی کند، گفت: توی عملیات از بین دویست نفر، فقط دوازده سیزده نفر شهید می‌شوند. همین‌طور هم شد. از یک گردان ۱۸۰ نفره چهارده نفر شهید شدند که یکی از آنها هم مجید بود. راوی: پدر و مادر شهید و سید فرشید شهیدمجید_قربانخانی🌷🌷🌷 ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
♦️‏از خوبی‌های روی کار اومدن آقای هم اینه که دیگه آقای علیمی آروم گرفتن و هیچی نمیگن تا یه وقت به رئیس‌جمهورشون برنخوره! 🔸️پنج ایرانی در حمله مستقیم اسرائیل به خاک ایران به شهادت رسیدن! خبری از تیکه انداختن آقای علیمی نیست! 🗣 مهدی حاجی پور 🎬 آنتی سلبریتی
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🍃🥀🍃🥀 🥀🍃🥀 🍃🥀 🥀 ⚜هوالعشق ⚜ 📕🥀 ✍ به قلم : 🍃 بعد از قول نامه ماشین هر سه به دعوت سجاد به نزدیک ترین بستنی سرا رفتند . گارسون آمد و سفارش ها را گرفت ، سجاد رو به امیرحسین گفت : شنیدم داداشت اومده ! + آره ، یک هفته ای هست . ـ بسلامتی ، بیارش مسجد با جمع ما آشنا بشه ، شنیدم رفیق هادی ماست ، آره ؟ + آره هم کلاسی بودن تا دبیرستان دیگه بعدش محمد تهران قبول شد رفت ولی آقا هادی شما اصفهان موندن ظاهرا البته در ارتباط بودن ، عروسی خواهرتون هم اومد ـ آره ، الان یادم اومد راست میگی ، قد بلنده چشم آبیه نه ؟ + آره ، البته محمدرضا هم همین مشخصات داره ولی عروسی آقا هادی نبود ـ چه خبر از محمدرضا ؟ + خوبن الحمدالله ، بچش دو ماه پیش بدنیا اومد ـ آره شنیدم زنگ زدم بهش تبریک گفتم ، بهش گفتم وقتی زن گرفتم میام خونتون الان مامان و بابام که مشهد هستن ، فاطمه هم که گیر آسید هادیه وقتی این حرف را زد نگاهی به مرصاد کرد که بشدت اخم هایش را در هم کشیده بود . ـ آقا مرصاد شما چه خبر ؟ + ما هم سلامتی ‌، دانشگاه خونه مسجد بسیج ، همین فعلا. ـ خوبه ، الهی شکر . امیر حسین : راستی مرصاد ؟ + بله ؟ ـ من یه چیزی کشف کردم . + چی ؟ ـ خرج داره این طوری نمیگم دادا . + نگو ـ آخه تو چرا اینقدر بی حالی مرصاد لبخند تلخی زد و چیزی نگفت حرف های سجاد به مذاقش خوش نیامده بود ، با اینکه حاج رسول پدر سجاد و فاطمه بهترین رفیق پدرش و شریک او در فرش فروشی کسی که وقتی همه به پدرش پشت کرده بودند پای رفاقتش ایستاد و به کمک رفیقش آمد و از اصفهان زادگاهش نقل مکان کرده بود ، مهدا را عروس خودش می دانست اما مرصاد دوست نداشت سجاد همه چیز را تمام شده بداند ، دوست داشت برای بدست آوردن خواهرش مردانگیش را نشان دهد ، نمی توانست اجازه دهد خواهر و بهترین دوستش را به راحتی به او بسپارد . با صدا زدن های سجاد به خودش آمد : مرصاد جان کجایی برادر ؟ ـ ببخشید حواسم نبود + تلفنمه ، فاطمه ست ظاهرا قرار داشتین . ـ بله.. بله ، فراموش کردم از اینکه چرا به فاطمه گفته بود برای خرید سجاد هم با آنها می آید پشیمان شد ، میخواست او را از هر چه به مهدا مربوط میشد دور نگه دارد ، نمیدانست این تعصب از کجا آمده اما ... موبایل سجاد را از او گرفت و به فاطمه گفت : سلام فاطمه خانوم ، خسته نباشید . شرمنده یادم رفته بود گفتین ساعت ۱۱ کلاستون تموم میشه . ـ نه بابا این چه حرفیه میدونم شما مردا بهم میگیرین حواستون پرت میشه مرصاد با خودش گفت حواس پرتی را درست می گویی تک دختر حاج رسول ولی حواسی که پیش خواهرمه نه این جمع مردانه ... ـ من داخل کتابخونه میشینم وقتی رسیدین ، زنگ بزنین میام پایین . + باشه چشم . ـ چشمتون بی بلا ، من مزاحم جمع دوستانتون نمیشم ، فعلا . خدانگهدار . ـ مراحمید ، خداحافظ . گوشی را به سجاد داد و گفت : آقا سجاد ، شما امیرحسین رو میرسونین بی زحمت ؟ امیرحسین : نه من مزاحمتون نمیشم با یه تاکسی چیزی میرم . مرصاد : خودت لوس نکن ، یکم آقا سجاد هم نگه دار خونتون من بیام دنبالشون سجاد : خب میخوای من بیام دنبال تو ؟ برو ماشین بذار خونه شاید مادرت لازم داشته باشه ـ نه فقط قراره برم دنبال دخترا ، مامانم لازم نداره . + باشه ، پس امیرحسین بیا بریم هم تو رو برسونم هم محمدحسین و بعد از چندسال ببینم ‌ ـ قدمتون سر چشم ‌، مرصاد پس من رفتم فعلا . + برو بسلامت . &ادامه دارد ... ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh