❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#خاطرات_شهدا
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد...
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهيد دراز کش مجروح شده بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...
پدری سر پسر را به دامن گرفته است...
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر...
کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردی؟
#شهیدسیدابراهیم_اسماعیل_زاده🌷
#شهیدسیدحسین_اسماعیل_زاده🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
بغداد کفن پوش شد....
ملت عراق صبح امروز در پاسخ به درخواست گروههای عراقی برای حضور در تظاهرات میلیونی ضد آمریکایی، به صورت گستردهای در منطقه "الجادریه" در مرکز بغداد تجمع کردند.
معترضان عراقی که کفن بر تن کرده و پرچم عراق را به دست گرفتهاند، با سر دادن شعارهای ملی، حضور آمریکا در عراق را محکوم کردند.
#ملت_مقاومت_علیه_آمریکا
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#مهدی_جان ؛
بيا كه حضرت صديقه چارده قرن است
ڪُند بـرای ظـهورت دعـا
"بنـفسی انـت" ....
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان #زینب_سلیمانی دخترِ
#شهید_قاسم_سلیمانی به لهجهی عراقی و بازتاب وسیعِ این سخنان در رسانههایِ این کشور!
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🔸 تصویر سردار حاج «قاسم سلیمانی» فرمانده شهید نیروی قدس و «ابومهدی المهندس» معاون شهید الحشدالشعبی عراق، در تظاهرات ضدآمریکایی بغداد
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#مشتی_گری
جانباز قطع نخاعی #ناصر_توبهایها در سن ۲۱ سالگی فرماندهی یکی از گردان های لشکر ۴۱ ثارالله کرمان را بر عهده داشت که در آن زمان #حاج_قاسم_سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر خدمت می کرد.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی وقتی نزدیک ایام عید می خواست به کرمان و به دیدار والدین خود برود به همسر این جانباز زنگ می زد و می گفت: "من دو روز به خانه شما می آیم."
لباسی تهیه می کرد و به خانه او می رفت. جانباز را استحمام می داد، تخت او را آماده می کرد و در این دو روز به همسر جانباز می گفت کار آشپزخانه هم به عهده من است؛ دو روز خدمت گذاری این #جانباز_قطع_نخاعی را داشت؛ بعد به سمت کرمان میرفت.
این جانباز در دی ماه سال ۱۳۹۲ به دیار حق شتافت.
#سردار_دلها ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
چگونه مهر نورزد
دلم به ساحتِ تــو !؟
تویی که مهر به هر مهربان میآموزی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#از_دفاعمقدس_تا_دفاع_از_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
جوری لبخند میزنی
آدم حالش خوب میشود.
لبخندت،شبیه پیامبرهاست!
من
تاریکم...
تویِ زنبیلِ کوچکت
آفتاب نداری؟؟
#معصومه_صابر ✍
#شهید_محمد_پورهنگ ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
جوری لبخند میزنی آدم حالش خوب میشود. لبخندت،شبیه پیامبرهاست! من تاریکم... تویِ زنبیلِ کوچکت آفتاب
راهکار عملی شهید پورهنگ برای حاجت روا شدن توسل به حضرت_زهرا (س)
هر وقت مشکلی بزرگ یا حاجتی داشت، متوسل می شد به حضرت زهرا(سلام الله علیها).
میگفت باید زرنگ باشی و بدانی چهچیزی را از چهکسی بخواهی،
از ائمه باید توقع داشت نه طلبکار بود. اگر توقع کمک و دستگیری داشته باشی، آن بزرگواران هم حتما به تو عنایت می کنند.
با توجه تمام دو رکعت نماز می خواند و هدیه می کرد به حضرت زهرا(سلام الله علیها)، می گفت چیزهای زیادی از این نماز دارم. ازدواج و کار و فرزند را اثر همین نماز می دانست.
شک ندارم شهادت را هم از همین نماز و نظر لطف حضرتزهرا(سلام الله علیها) گرفته بود.
#شهید_محمد_پورهنگ ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
خاطرات و زندگی نامه #شهید_مصطفی_ردانی_پور #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_es
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان اصفهان
#قسمت 8⃣2⃣
شهادت
🍃دیگر از آن شوخی و خنده ها خبری نبود. مصطفی با لحنی آرام رو به من کرد و گفت:« علی، از خدا خواستم گمنام باشم. از خدا خواستم که بدن من یه جایی بمونه که نه دست شماها بهش برسه نه دست عراقیا!!»
🍃قرار شد از روی تپه عقب نشینی کنیم. اما آتش دشمن مانع بود نمی شد عقب نشینی کرد. مصطفی نگاهی به دوستش کرد و گفت: اگر دو سه نفر بمونیم و آتیش کنیم بقیه می تونن برگردن. بعد گفت معلوم نیست که موفق شویم. بعد قرآن کوچکش را درآورد. نیت کرد. بلافاصله گفت: خیلی خوبه. آنها آتش را شروع کردند و بچه ها شروع کردند به عقب برگردند.
🍃یکدفعه گلوله آر پی جی به بدن دوست مصطفی خورد. مصطفی بدون اعتنا تیراندازی می کرد. نگاهی به عقب کردم. بچه ها همگی دور شده بودند. داد زدم: حاج آقا برگردید، بچه ها همه رفتند عقب. اما در زیر بارش گلوله و انفجار صدایم نرسید. احساس کردم آقا مصطفی به دیوار سنگر تکیه داده. خودم را به سنگر رساندم.
🍃دیدم مصطفی کنار دیوار سنگر آرمیده بود. گلوله تیربار عراقی درست به سر او اصابت کرد! خون از سر آقا مصطفی جاری بود. آنها با لبانی تشنه به دیدار یار شتافتند. دیگر کسی روی تپه نبود. گلوله زوزه کشان از بالای سرم می گذشتند. عراقی ها داشتند نزدیک می شدند. دوباره نگاهی به مصطفی و همسنگران شهیدش انداختم. ماندن من بی فایده بود. از جا بلند شدم و به سمت پایین دویدم.
🍃نمی دانم چه شد؟! هیچ کس از مصطفی حرفی نزد. شاید می ترسیدند او اسیر شده باشد. می گفتند برای او بد می شود! عراقی ها او را بشناسند اذیتش کنند. اما مصطفی کسی نبود تن به اسارت بدهد. خبر شهادت او را کسی اعلام نکرد! صداوسیما هیچ اطلاعیهای نداد. مراسمی برای او نگرفتند. برای مصطفی اگر کسی اشک ریخت، در خفا بود؛ در تنهایی و سکوت. گویی گمنامی میراثی است که به همه ی عاشقان حضرت صدیقه ی طاهره عنایت می شود!
📚کتاب مصطفی ، صفحه 164 و 176 و 179 و 185 و 186
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🔺مشروح خطبه های عبادی سیاسی نمازجمعه این هفته بخش زیدون (۹۸/۱۱/۴) :
◼امام جمعه زیدون در خطبه عبادی نمازجمعه این هفته پس از حمد و ثنای الهی و سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و امامان معصوم (ع) و بعد از توصیه به رعایت تقوای الهی بااشاره به وظیفه شناسی و تعهد پذیری و شاخص های مدیریت و شرایط پذیرش مسئولیت از منظر اسلام، در بخشی از سخنان خود در خطبه اول اظهار داشت:《از ابوذر (ع) روایت است که پیامبر اعظم (ص) فرمودند: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست می دارم برای تو نیز دوست می دارم؛ همانا تو را در مدیریت ناتوان می بینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهده دار مال یتیم مباش.》
🔹خطیب نمازجمعه زیدون در خطبه سیاسی نمازجمعه این هفته باتبیین و تحلیل چیستی، چرائی و چگونگی ابعاد و زوایای برخی از فرازهای خطبه های نمازجمعه تاریخی ولی امر مسلمین جهان در جمعه انقلابی مبنی بر "رزمندگان بدون مرز" و جنتلمن های تروریست بر سر میز مذاکره، در بخشی از سخنان خود در خطبه دوم بیان داشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمعه انقلابی ۲۷ دی ماه ۹۸ که یک یوم الله دیگر بود، در توصیف پر معنایی از رزمندگان سپاه قدس، تعبیر "رزمندگان بدون مرز" را که اصطلاحی نو و بدیع در ادبیات مقاومت اسلامی است، به کار بردند.
◼حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر بااشاره به چرائی کاربست تعبیر رزمندگان بدون مرز از سوی مقام معظم رهبری، تصریح کرد: واژه بدون مرز در دهه های اخیر زیاد به کار رفته است. پزشکان بدون مرز، امدادگران بدون مرز، گزارشگران بدون مرز از این قبیل هستند. واژه بدون مرز بدین معناست که یک کار انسانی و بشری بدون درنظر گرفتن مرزهای جغرافیایی و رنگ پوست و نژاد و زبان و مذهب و ملیت در حق همه انسان ها در همه جای جهان انجام می شود.
🔹امام جمعه زیدون باتبیین رسمی منطق سپاه قدس در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، ابراز داشت: رهبر حکیم و فرزانه انقلاب با نگاهی انسانی و برخاسته از متن دین، این تعبیر را درباره سپاه قدس و رزمندگان تحت امر آن به کار برده اند و فرمودند: 《رزمندگان بدون مرز، رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، حضور پیدا می کنند، کرامت مستضعفان را حفظ می کنند، خود را بلاگردان مقدسات و حریم های مقدس می کنند، نیروی قدس سایه جنگ و ترور را از کشور دور می کند.》
◼خطیب نمازجمعه زیدون در ادامه خاطر نشان کرد: بیانات رهبرمعظم انقلاب اسلامی و توصیف ایشان از رزمندگان سپاه قدس به "رزمندگان بدون مرز" حاوی چند پیام است که عبارتند از:
🔹پیام اول: شهید سلیمانی در طول ۲۳سال خدمت خود در سپاه قدس، با ریل گذاری و سیاستگذاری درست و اتخاذ رویکرد های صحیح با هدایت امام خامنه ای (مدظله العالی) ، مسیر بازگشت ناپذیری را پایه ریزی کرده و استحکام بخشید که پس از جنگ نیابتی هفت ساله در عراق و سوریه و منطقه غرب آسیا، ساختار اصلی رزمندگان فرا ملیتی مقاومت شکل گرفته و بالنده شده است.
◼پیام دوم: مقام معظم رهبری باهمین باور و اعتقاد ناب دینی به خون آورد شهید سلیمانی و مکتب او، بر این باورند که آینده جبهه مقاومت بسی روشن تر و درخشان تر از گذشته درخشان آن خواهد بود.
🔹حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر باتوصیف یک نتیجه راهبردی، تاکید کرد: بنابراین رهبرمعظم انقلاب اسلامی در خطبه ۲۷ دی ماه ۹۸ ، اولاً: فعالیت های سپاه قدس را از عرصه "اِعمال حمایت" به عرصه "اعلام حمایت" عمومی و آشکار سازی ارتقاء دادند. ثانیاً: حوزه فعالیت سپاه قدس را از سطح منطقه غرب آسیا به حوزه بین الملل و همه جای دنیا ارتقاء بخشیدند. ثالثاً: حمایت از محرومان جهان را از عرصه یک آرمان انسانی و اسلامی وارد حوزه برنامه اقدام و عمل کردند.
◼امام جمعه زیدون با یادآوری یکی از مهم ترین رویداد های منطقهای و بین المللی و بابیان این که جنتلمن های پشت میز مذاکره همان تروریست های فرودگاه بغداد هستند، در بخش دیگری از سخنان خود در خطبه دوم عنوان کرد: اروپایی ها به ویژه سه کشور اروپایی نه توان همراهی با ایران را دارند و نه می خواهند با ایران همراه شوند؛ البته جنبه نخواستن آنها در این مواجهه بیشتر از نتوانستن است.
🔹خطیب نمازجمعه زیدون اضافه کرد: رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در فرازی از خطبه های تاریخ ساز در "جمعه انقلابی" در رساترین تعبیر اروپا را این چنین معرفی می کنند: آن جنتلمن های پشت میز مذاکره، همان تروریست های فرودگاه بغداد هستند. این ها همان ها هستند. تفاوتی نمی کنند، لباس عوض می کنند.
◼حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر باتبیین و تحلیل جنایات سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در ایران افزود: از سابقه دویست ساله انگلیس در آزار و اذیت و استعمار مردم مظلوم ایران، فقط اشاره به "هولوکاست ایرانیان" در اواخر حکومت قاجار و مرگ ۹ تا ۱۱ میلیون نفر از جمعیت ۲۱ میلیونی ایران بر اثر قحطی ساختگی و جنایات انگلیس در مشروطه و سپس نهضت ملی شدن صنعت نفت ک
افی است. در دوران جنگ تحمیلی کمک های بیشمار بریتانیا در اسناد مختلف آمده است. فروش ۷۸نوع سلاح و تجهیزات نظامی و ترابری که به بیش از ۲۰میلیارد دلار می رسد از آن جمله است.
🔹امام جمعه زیدون در ادامه ابراز کرد: مساعدت های فرانسه در دوران دفاع مقدس به رژیم صدام آنچنان اهمیتی دارد که رسانه های آن روز اعتراف کردند، اگر فرانسه کمک های خود را به سه هفته به روی صدام ببندد، رژیم بعث سقوط خواهد کرد. یکی از مهم ترین این سلاح ها هواپیمای سوپر اتاندارد و موشک های اگزوسه بود همچنین اعزام هزار نفر تکنسین نظامی برای کمک به ارتش صدام و نیز اعزام خلبان های فرانسوی برای کمک به نیروی هوایی ارتش بعث از آن جمله است.
◼خطیب نمازجمعه زیدون یادآور شد: نام آلمان برای ما ایرانیان به خصوص رزمندگان اسلام و یکصد و پنجاه هزار جانباز شیمیایی و هزاران نفر از مردم مظلوم شهرهای سردشت و اشنویه و سرپل ذهاب یادآور درد و رنج دائمی تا زمان شهادت است.
🔹حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدان فر ادامه داد: امروز کمتر کسی است که نداند که ۸۶ شرکت از ۲۰۷ شرکت آلمانی در ساخت سلاح های شیمیایی به صدام کمک کرده اند. در تاریخ ثبت شده است که آلمان با ساخت کارخانه سلاح شیمیایی در ۱۲۰ کیلومتری شمال بغداد در مساحت ۲۵کیلو متر مربع به ساخت مواد شیمیایی مانند خردل و تابون و ساوین اقدام کرد و شریک اول رژیم بعثی در ۳۵۰۰ بار حمله شیمیایی به رزمندگان اسلام و ۳۵ بار حمله شیمیایی به شهر های ایران است.
◼امام جمعه زیدون بااشاره به سابقه تاریخی این سه کشور اروپایی در قرن های گذشته و در چهل سال گذشته، اظهار کرد: امروز همه ما باور داریم که اروپایی ها، همان جنتلمن های تروریستی هستند که فرقی با تروریست های فرودگاه بغداد ندارند و نباید به وعده های توخالی و اهریمنی این شیطان های شیک پوش اعتماد کنند و باید برسر میز مذاکره مراقب چاشنی ها و تله های انفجاری این جنتلمن های تروریست باشند.
🔹خطیب نمازجمعه زیدون با دعوت از مردم بخش زیدون جهت شرکت در مراسم تشییع یکصد و هفتاد شهید گمنام در روز سه شنبه در شهرستان خرمشهر و ضمن محکومیت تحریم فرمانده محترم سپاه استان خوزستان از سوی آمریکای جهان خوار ، خاطرنشان کرد: تحریم این فرمانده دلاور نشانه موثر بودن ایشان و عصبانیت آمریکاست.
◼امام جمعه زیدون زیدون در بخش پایانی خطبه دوم با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه دوم و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) بیان کرد: به مناسبت ایام فاطمیه دوم و شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) ، پنج روز عزای عمومی را رسما در بخش زیدون اعلام می نمایم.
🔻روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد برگزاری نمازجمعه بخش زیدون
#رمان_زیبای_سجاده_عشق_
آوار شده عشق تو بر روی دل من
این سخت ترین زلزلۂ زلزله ها بود
شاعر
#یاس خادم الشهدا رمضانی
#کانال_زخمیان_عشق
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان_زیبای_سجاده_عشق_ آوار شده عشق تو بر روی دل من این سخت ترین زلزلۂ زلزله ها بود شاعر #یاس خا
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_77
فاطمه که با لبخند سهیل آروم شده بود گفت: مگه هر کسی از کس دیگه ای خواستگاری میکنه لزوما عاشقشه؟
-حاال این یکی خواستگارت عاشقت بود؟
-نمیدونم، ازش نپرسیدم
بعد هم لبخند زد. سهیل ابرویی بالا انداخت و گفت: خیلی خوب. نمی خوای به ما شام بدی؟ مردیم به خدا.
-امشب که نوبت من نیست شام درست کنم، یادت رفته؟ پنج شنبه ست ها
-اوه! این پروژه حواس واسم نذاشته که، الان زنگ میزنم پیتزا بیارن
صدای جیغ آخ جون علی و ریحانه بلند شد که سهیل رو کرد به بچه ها و گفت: شما دو تا پنگوئن گوش واستاده
بودین؟
همه خندیدند ...
فاطمه از رفتار سهیل تعجب کرده بود، نمی دونست سهیل از کجا این موضوع رو فهمیده بود، اما خوشحال بود که
قبلابهش گفته بود محسن فامیل دورشون میشد. اگر نمیگفت ممکن بود سهیل بهش بی اعتماد بشه .... اما واقعا
خودش به سهیل اعتماد داشت که دلش می خواست سهیل بهش اعتماد داشته باشه؟!!! ...
باز هم افکار آزار دهنده، سرش رو محکم تکون داد و با زبونش شروع کرد به در آوردن صدایی شبیه جیغ
سهیل و بچه ها که تعجب کرده بودند، با ترس نگاهش میکردند که سهیل گفت: چرا وحشی میشی؟ پیتزا دوست
نداری ساندویچ میخرم، نگران نباش عزیزم
فاطمه که حسابی سرش گیج رفته بود شروع کرد به جیغ زدن و گفت: آخیــــــــــــــــــــــ ــــــــــشت.
بعدم رو کرد به بقیه و با صدای کلفتی گفت: منم قوی ترین زن دنیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــا
سهیل رو کرد به بچه ها و با خنده گفت فرار کنین، این حالش خوب نیست.
همه فرار کردند و فاطمه هم با دمپایی رو فرشیهاش شروع کرد به هدف گیریشون و همشون رو زد...
همه فکر کردند حرف فاطمه یک شوخی بوده و تنها خودش میدونست معنی واقعی حرفش چی بود ...
محسن وقتی تابلوی تکمیل شده فاطمه رو دید لبخند تحسین برانگیزی زد و گفت: واقعا خسته نباشید، کارتون حرف
نداره فاطمه که از حرفهای دیشب سهیل احساس خطر میکرد سعی کرد خیلی رسمی تر رفتار کنه، برای همین گفت:
ممنون، شما لطف دارید. می تونم برم؟
-بله، البته، دستمزد این تابلو به حسابتون واریز میشه.
-ممنون، با اجازه.
وقتی از اتاق اومد بیرون نفس رضایت مندی زد، در همین حال مش رجبو دید که از دور داره با یک پاکت توی
دستش میاد، بعد از اینکه سلام کرد، مش رجب پاکت رو بهش داد و گفت: این رو امروز پست برای شما آورد
فاطمه با تعجب گفت: برای من؟ اینجا؟!!
بعد هم بدون معطلی پاکت رو باز کرد، با دیدن چند سی دی با خودش گفت: آخه کی اینجا برای من بسته
فرستاده؟!!!
به شدت مشکوک شده بود، فورا به سمت کارگاهش رفت و بدون معطلی کامپیوتر رو روشن کرد، تا بالا بیاد سری به
بچه ها زد و کمی توی کارهاشون راهنماییشون کرد و دوباره برگشت سر وقت کامپیوتر و سی دی ها رو گذاشت،
اولش چیزی نمی فهمید، عکس یک سری مدارک بود، با دقت به مدارک نگاه کرد، یک اسم آشنا بود، ... صیغه نامه
سهیل و ... مدرک بعدی، صیغه نامه سهیل و ...، بعدی عکس ناهار خوردن سهیل و ... پارک رفتن سهیل و ... اما کم
کم صورتش سرخ شد، احساس کرد تمام بدنش گر گرفته، فیلم یک مراسم بود، یک مراسم ازدواج فقط با چند تا
مهمون، و یک زن و مرد خوشحال .... فیلم رو جلو زد ... سی دی رو در آورد ... سی دی بعدی رو گذاشت ... باز هم
... جلو زد ... سی دی رو در آورد و آخری رو گذاشت ... باز هم ... سی دی رو در آورد ... کامپیوتر رو خاموش کرد
... فورا سی دی ها رو توی کیفش انداخت و ... سرش رو بین دستانش قرار داد ...
+++
توی خونه ساکت رو به پنجره ایستاده بود ...
چه میشه کرد، مطمئنا سهیل شیدا رو صیغه کرده بود، اتفاقاتی که توی اون فیلم افتاده بود رو قبلا هم میتونست تصور
کنه، برای همین دلیلی نداشت با دیدن واقعیتی که ازش خبر داشت اینقدر بهم بریزه ... بسه ... دیگه بسه ... بلند داد
زد: دیگه بسه...
شاید همسایه ها هم صدای فاطمه رو شنیدند، اما اون کسی که باید میشنید ... نه.
وقتی سهیل اومد خونه و صورت خسته فاطمه رو دید، بوسه ای به پیشونیش زد و گفت: معلومه امروز حسابی خسته
شدی
#ادامه دارد...
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
·نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#کانال_زخمیان_عشق
🍁زخمیان عشق🍁
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر #قسمت_77 فاطمه که با لبخند سهیل آروم شده بود گفت: مگه هر کسی از کس دیگه ای خو
#رمان_مذهبی_سجاده_صبر
#قسمت_78
فاطمه فقط چند جمله گفت و تا آخر شب دیگه حرفی نزد، گفت: من اول به خاطر خدا، بعد به خاطر عشقم به تو،
خیلی دارم صبوری می کنم. امیدوارم اجر صبرم رو ببینم، اول از خدا، بعد از تو ...
اون شب هر چقدر سهیل پاپیچ فاطمه شد تا بفهمه موضوع چیه موفق نشد، فاطمه حرفی نزد، فقط بهش اطمینان داد
فردا که از خواب بیدار شه حالش خوب میشه
شب فاطمه به خیلی چیزها فکر کرد، به لحظه ای که سهیل در مورد محسن ازش پرسیده بود، یا به زمانی که شیدا رو
توی خونش دیده بود، و فیلم ها ... با خودش گفت: چیزی که مطمئنم اینه که من با سهیل فرق دارم، هیچ وقت
دوست نداشتم آدمی مثل اون باشم ... و نخواهم شد ... من فاطمه ام، تا آخر هم فاطمه می مونم ...اما ... امیدوارم خدا
بهم کمک کنه ...
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین ...
و صبح همون طور شد که قول داده بود، سرحال و پر انرژی...
توکل به خدا آرامش بخش ترین چیزی بود که فاطمه داشت و خدا خدا میکرد هیچ وقت از دستش نده ...
اما در مقابل شیطنتهای شیدا چقدر میشد صبر کرد؟! این تازه اولش بود ...
در خونه با صدای قیژ قیژ وحشتناکی باز شد و محسن با یک تابلو وارد شد، در رو دوباره تکون داد و دوباره همون
صدا بلند شد، محسن تابلو رو کنار دیوار قرار داد و گفت: این درم مثل من دیگه داره کم کم پیر میشه.
بعد هم به سمت آشپزخونه رفت، کمی روغن گریس آورد و مشغول روغن کاری در شد که خانمی پشت در ظاهر
شد. محسن که روی زمین نشسته بود با تعجب سرش رو بالا آورد و با دیدن صورت مادرش لبخندی زد، بلند شد و
گفت: به به، سلام مامان خانم، چه عجب، راه گم کردی؟
-سلام مادر، تو که نمیای به ما سر بزنی، خوبه ما الاقل راه گم میکنیم، نمیخوای بری کنار؟
-بله، بفرمایید تو .. بابا چطوره؟
-از احوال پرسی پسرش خوبه! ... این چیه؟
طلعت خانم دستی به تابلو کشید که محسن گفت: یک تابلو فرشه، آوردم بزنم به دیوار
-تابلویی که قرار بود واسه بچه دار شدن مهران واسش سفارش بدی چی شد؟
-دارن روش کار میکنن اما خودش هم میدونست که داره دروغ میگه، تابلوی منظره غروب رو برای مهران سفارش داده بود، اما وقتی
دیدتش، زیباییش و از اون مهم تر اینکه با دستهای فاطمه بافته شده بود مجذوبش کرد و مطمئن بود نمی خواد این
تابلو رو به هیچ کسی بده.
طلعت خانم که از سر و وضع خونه محسن راضی نبود گفت: تو چرا اینقدر شلخته ای بچه؟ اون ننه بزرگت بهت
تمیزی یاد نداد؟ پیرزن افریته
-مامان!!! این جور در مورد خانم جون حرف نزن خواهش میکنم، من بهشون خیلی مدیونم
-مدیونی؟!! اینکه به زور تو رو از خونوادت جدا کردند و تو اون لونه موش بزرگت کردن باعث شده مدیونشون
باشی؟
-مادر من، باز شروع نکن تو رو خدا، بشین برات چایی بیارم، هوا بیرون سرده.
-آره خیلی سرده. از اون سرد تر دل توئه که نمیگی از دار دنیا یه ننه بابای پیر داری که گه گاهی باید بهشون سر
بزنی
-شرمنده ام به خدا، خیلی سرم شلوغه.
-آره، اونقدر شلوغ که وقت نمیکنی یکی رو بیاری اینجا به خونه زندگیت برسه، تو نمی خوای زن بگیری؟ خودت که
عرضه نداری بذار من واست یکی رو پیدا کنم
-ای بابا! مادر من، شما از وقتی اومدی اینجا داری تیکه میندازی ها، تو رو خدا بس کنین دیگه، بفرمایید اینم چایی
-بگو مادرت لال شه دیگه
محسن که حسابی کلافه شده بود، چایی رو رو به روی مادرش قرار داد و به سمت تابلو رفت، روزنامه های روشو پاره
کرد و با لبخند نگاهی بهش انداخت، بعد هم شروع کرد به پیدا کردن جای مناسب برای نصبش، طلعت خانم یک
ریز حرف میزد و محسن تمام تلاشش رو میکرد محترمانه جواب بده، بالاخره تابلو فرش رو روی بزرگترین دیوار
خونه نصب کرد و بعد از چند لحظه نگاه کردنش به سمت مادرش رفت ...
***
نگاه کردن به بچه ها بهش آرامش میداد، صدای اذان رو که شنید دست از نوازش بچه ها کشید و به علی و ریحانه
که با چشمهای باز نگاهش میکردند گفت: خوب، وقت اینه که من برم با خدا جونم حرف بزنم.
عادت داشت هفته ای دو سه بار از چند دقیقه قبل از اذان صبح بچه ها رو نوازش میکرد و براشون دعا می خوند،
گاهی لالایی، گاهی آیه قرآن و گاهی هم همون طور در حال نوازش بهشون میگفت که چقدر دوستشون داره، دلش
میخواست بچه هاش از همین الان عادت کنند که وقتی خدا توی دل شب بنده هاش رو به سمت خودش میخونه
لبیک گویان بلند شن و سلام خدا رو علیک بگن. علی و ریحانه هم انگار عادت کرده بودند، موقع اذان صبح
#ادامه دارد...
📝نویسنده:مشکات
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🏴
تکه کاغذ بخشی از دعا که از شهدا (احتمالا ابومهدی) باقی مانده:
ای کسی که کم را قبول میکنی
و از بسیار درمیگذری
کم من را قبول کن
و (خطای) زیاد من را عفو فرما
يامن يقبل اليسير ويعفو عن الكثير
اقبل مني اليسير واعفو عني الكثير
انك انت الغفور الرحيم
شبتون شهدایی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💐 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
💐#شنبه۵بهمن_ماه_۹۸
💐 #امروز_صفحه۵٣٣
💐 #کانال_زخمیان_عشق
╔═ ⚘════⚘ ═╗
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌻 زیارت مختصر حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) در روز شنبه :
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّکَ وَ عَبَدْتَهُ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَجَزَاکَ اللهُ یَا رَسُولَ اللهِ أَفْضَلَ مَا جَزَى نَبِیّا عَنْ أُمَّتِهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
سلام و رحمت خدا و برکاتش بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای محمّد بن عبد اللّه، سلام بر توی ای اختیارشده خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای امین وحی خدا، شهادت می دهم که تو فرستاده خدایی و گواهی می دهم که تو محمّد بن عبد اللّه هستی و گواهی می دهم که تو امّت خویش را خیرخواهانه پند گفتی، و در راه پرودگارت جهاد کردی،و او را تا زمان مرگ پرستیدی، پس خدا پاداشت دهد ای فرستاده خدا، بهترین پاداشی که به پیامبری از سوی امّتش می دهد. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. برترین درودی که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، همانا تو ستوده و بزرگواری
التماس دعا✋🌸
#کانال_زخمیان_عشق
سلام علیکم و رحمه الله
صبح قشنگتون بخیر
تقویم نجومی اسلامی
تقدیم به شما خوبان
✴️ شنبه
👈5 بهمن 1398
👈29 جمادی الاولی 1441
👈25 ژانویه 2020
🕌 مناسبت های اسلامی و دینی.
🏴وفات محمد بن عثمان عمروی نائب دوم امام زمان عجل الله فرجه الشریف(305 هجری)
❇️روز بسیار خوب و مبارکی برای همه امور است ان شاءالله.
✅خصوصا به دیدار دوستان رفتن خوب است.
📛وصیت نامه نوشتن خوب نیست.
👶مناسب زایمان و نوزاد امروز صبور و بردبار سفر می رود و مال فراوان نصیبش می گردد و هرگاه مریض شود زود خوب شود.ان شاءالله.
🤕بیمار امروز شفا یابد ان شاءالله.
🚖 مسافرت خوب است.
🔭 🌗احکام و اختیارات نجومی.
✳️نقل و انتقالات.
✳️انتقال و بردن اثاث و جهیزیه عروس.
✳️معاملات و امور تجاری.
✳️و انجام امور کشاورزی نیک است.
👩❤️👨مباشرت.
💑 مباشرت و انعقاد نطفه(شب یکشنبه)
برای مباشرت خوب نیست و امکان سقط شدن دارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری خوب نیست و سبب گوشه گیری و انزواست.
💉💉 حجامت خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری، خوب و باعث نجات از بیماری است.
😴😴 تعبیر خواب امشب.
خوابی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 30 سوره مبارکه روم است.
قال رب انصرنی علی القوم المفسدین....
و از معنی ان چنین استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش اید که جماعتی می خواهند او را از ان کار منصرف کنند و او سخن انان را گوش نکند و همین کار درست است . ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر ان قیاس کنید .
💅 ناخن گرفتن
شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد.
👚👕دوخت و دوز.
شنبه برای بریدن و دوختن،#لباس_نو روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.
🙏🏻 وقت #استخاره در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
📿ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه
📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه #یاغنی که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد .
💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_رسول_اکرم_(ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
❄️زندگیتون مهدوی❄️
🔷🔸🔷🔸♦️🔸🔷🔸🔷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
عشق،
اے ترکش کنار نخاع...
صبحتون شهدایی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
شب سردیست و
من با دلِ سرد به خودم میگویم :
خبری نیست، بخواب
باز هم خوابِ محبت دیدی...!
#حمید_مصدق ✍
#شهید_روح_الله_قربانی ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
شب سردیست و من با دلِ سرد به خودم میگویم : خبری نیست، بخواب باز هم خوابِ محبت دیدی...! #حمید_مص
روحالله توی زندگیش خیلی مشکل داشت.
یک دوره ای هم خونه شدیم و با هم زندگی میکردیم.
یادم میاد روحالله بهم میگفت:
«وقتی من خوابم به هیچ عنوان بیدارم نکن. چون وقتی خوابم مشکلاتم یادم میره!»
برای من اما خیلی جالب بود که روحالله با این حجم از مشکلات راه کج نرفت.!!!
اون هم به خاطر تقوای که داشت و تربیت درست مادر و نان حلال پدرش بود.
نقل خاطره: یکی از دوستان
#شهید_روحالله_قربانی ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#خواب_امام_حسین(ع)
در بازگشت از سفر اربعین پارسال، در فرودگاه نجف یک خانم مسن لبنانی جلویم نشسته بود و با دو سه تا آقای لبنانی صحبت می کرد و عکس رو تو گوشیش بهشون نشون می داد.
جسارت به خرج دادم و پرسیدم این جوون کیه؟ چقدر زیباست؟
گفت پسرمه دو هفته ی پیش تو سوریه شهید شد. بغض کرده بود و از پسرش برام میگفت...
ولی والله من ذره ای انکسار تو وجود این زن ندیدم!!
ابراهیم وار اسماعیل خودش رو داده بود و سربلند بود و می گفت:( اولش خیلی بی تاب بودم، تا اینکه چند شب قبل از پنجره ی هتل با حضرت سیدالشهدا (عليه السلام) حرف می زدم و یه شب گفتم آقا شما مادرت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو روسفید کردی، منم پسرمو دادم میخوام رو سفید باشم، و شب حضرت رو در خواب دید که فرمود روسفیدی و قبول باشد...
و می گفت از آن شب دیگر آرام آرامم... و من مات و مبهوت از این همه عظمت فقط گفتم مادر چگونه ما باید از شما تشکر کنیم!؟
#راوی_مادرشهید✍
#شهید_جهاد_مغنیه ❤️
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh