🍁زخمیان عشق🍁
باجناقهایی که شهید مدافع حرم شدند😍😍 به یاد #شهید_قاسم_غریب(تصویر راست) #شهیدمهدی_ایمانی(تصویر چپ)
#خاطرات_شـهدا
🔰گاهی #باجناقها میتوانند از دو دوست به همدیگر نزدیکتر باشند👥، طوری که #طاقت دوری از هم را نداشته باشند. گاهی دو دوست میتوانند❣ نسبت #خونی با هم نداشته باشند
🔰 ولی داشتن #هدف مشترک و خون دادن در راه آرمان و اعتقادات، آنها را از خویشاوند به هم نزدیکتر کند.👌 درست شبیه سرگذشت شهیدان قاسم غریب و مهدی ایمانی؛ دو باجناقی که در فاصلهای کوتاه از هم، شهید #مدافع حرم شدند و نامشان در تاریخ کشور ماندگار شد.💯قدم گذشتن در این راه #عاشقانه را باجناق بزرگتر شروع کرد.😇
🔰شهید #غریب در میدان رزم با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی مجاهدانه جنگید ⚔تا اینکه یک چشم خود را از دست داد و همچنین چهار #ترکش نیز در بدن وی جاخوش کرد..پس از چند سال شهید غریب نتوانست نسبت به ظلم و جنایت تروریستهای 👹تکفیری ساکت و آرام بماند و سال 1394 خودش را به #سوریه رساند.
🔰این #دومین مرحلهای بود که او برای دفاع از حریم حضرت زینب(س) به سوریه 🕌میرفت و آخرین باری بود که وطن را میدید و در 24 رمضان سال 94 در ارتفاعات⛰ تلمور سوریه برای همیشه از میان ما #پر کشید.
🔰همسر #شهید درباره نحوه شهادت ایشان میگوید: «24 ماه رمضان 🌙ساعت 11 شب آقاقاسم با همرزمانشان در حال #استراحت بودند. ساعت 12 آنها در حالی که غافلگیر 😱شده بودند با صدای تیراندازی از مقر خارج شدند. آقا مهدی که #فرمانده محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچهها «یا زینب(س)»✊ میگوید و به جلو میرود تا بچهها هم #قوت قلب بگیرند.
🔰ساعت یک نیمه شب در بیسیم📞 آقا قاسم را صدا میکنند ولی ایشان #شهید شده بود و درگیری تا ساعت 3 نیمه شب 🌓ادامه پیدا میکند و بعد از چند ساعت پیکر شهیدغریب را پیدا میکنند و میبینند که هیچ #خونی بر زمین ریخته نشده است اما وقتی پیکر شهید را از روی زمین بلند میکنند، خون از قلبشان❤️ #سرازیر میشود.»
#شهید_قاسم_غریب🌷
📎سالروز شهادت
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
هر سری قابل آن نیست که بر دار شود مرد می خواهد که در این قافله سردار شود حق همین است که در قصه عشاق
🔺🔺🔺
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🍂از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امامزمان است.از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید...همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید
آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:
غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز🍂
#شهید_محسن_حججی 🌷
📎سالروز ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به #امام_رضا بگو من شفا نمیخوام...
🎙 صابر خراسانی...
#داستان
✅بسیار زیبا...گوش کنید
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌷 شهید مدافع حرم #عبدالله_باقری ( بادیگاردی از سپاه انصار المهدی )🌷
تو یکی از جلسات در سوریه گفت: "ما مدافع حرم نیستیم بلکه ما به خانم حضرت زینب سلام الله علیها #پناه_آوردیم و این ما هستیم که پناهنده و فدایی ایشان شده ایم".
بعد از عملیات ها با یادآوری صحبت حضرت آقا که "اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید" خستگی رو از تن و جان بچه ها بیرون می کرد.
شادی روحش #صلوات
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌷شهیدان رضا و حسن و علی #مظفر 🌷
مادرشون می گن سال 55 رفتیم کربلا. کنار ضریح امام حسین (ع) نشستم و یک دل سیر گریه کردم. اونجا به امام حسین(ع) گفتم، ما که از زنان بنی اسد کمتر نیستیم! کربلا نبودیم تا یاریت کنیم اما حالا جوانان رشیدی دارم که دلم میخواد برایت قربانی کنم.
وقتی خبر شهادت سه فرزندم را یکجا دادند، عهدم یادم اومد و سجده شکر به جا آوردم که قربانی هایم قبول شد.
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#عاشقانه 💖
❣نگاهی انداخت به سر تا پای اتاقم🚪 و گفت : چقدر آینه!! از بس خودتون رو میبینین این قدر #اعتماد به نفستون رفته بالا دیگه. نشست رو به رویم خندید😅 و گفت: دیدید آخر به دلتون💞 نشستم!
❣زبانم بند آمده بود. من که همیشه #حاضر_جواب بودم و پنج تا روی حرفش می گذاشتم و تحویلش میدادم، حالا انگار #لال شده بودم.
❣خودش جواب #خودش را داد: رفتم #مشهد، یه دهه متوسل شدم. گفتم: حالا که بله نمیگید، امام رضا از توی دلم بیرونتون کنه💕 پاکِ پاک که دیگه به یادتون نیفتم❌
❣گوشه #رواق نشسته بودم که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست🚫 خیر کنن و #بهتون_بدن. نظرم عوض شد. دو دهه ی دیگه دخیل بستم🎗 که برام #خیر بشید! حالا فهمیدم الکی نبود که نظرم عوض شد. انگار #دست_امام علیهالسلام بود و دل من💖
به روایت: همسر شهید
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
❤نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
『♡』
اگر کسی خوبی های تو را فراموش کرد
تو خوب بودن را فراموش نکن 🙃🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌸🕊
°•{روحانی، تخریبچی
#شهید_سیدیوسف_موســوی🍃🌹}•°
📨 #بر_بال_سخـــــن
◽️ كربلا تنها قطعهای از خاك نیست، كربلا باران خون حسین بن علی (علیه السلام) است كه در هر كجا مِهرش رسیده، دامن دامن لاله رویانده است. جبهه فریادی برای حسینی شدن است، آنجا وادی فضیلت است و یوسف آنجا تخریبچی بود، جانش را در معبری تنگ به خطر میانداخت و راه را برای مجاهدان خدا باز میكرد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
پهلوان ۱۵ساله جبههها ...
کسی که در هفت سالگی بازوبند پهلوانـی کشور را از آن خود کرد، رکوردار چرخ ورزش باستانی بود،۳۰۰ دور در سه دقیقه ...
فقط تا قبل از انقلاب هفت مدال طلا و سکه گرفته بود، و با آن سن کم مربـی شده بود و صد نفر زیر دستش آموزش می دیدند...
به خاطر اسلام و انقلاب به تمام افتخارات و شهرتش پشت پا زد و شد یک بسیجی ساده که درعملیات بدر با اصابت گلوله توشکا به شکمش به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
و پیکرش بعد از سیزده سال در کنار برادر شهیدش در ورزشگاه شهدای طوقانی کاشان به خاک سپرده شد.
🌷شهید پهلوان سعید طوقانی🌷
❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🔴مشروح خطبه های عبادی سیاسی نمازجمعه این هفته بخش زیدون (۹۸/۴/۲۱) :
🔹امام جمعه زیدون در خطبه عبادی نمازجمعه این هفته پساز حمدو ثنای الهی و سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و امامان معصوم (ع) و بعداز توصیه به رعایت تقوای الهی باتبیین و تشریح آثار و پیامدهای شک و وسواس و نیز راهکارهای درمان وسواس و شک ازمنظر احادیث اسلامی در بخشی از سخنان خود اظهارداشت: امام علی (ع) در حدیثی نورانی میفرماید: 《شک چهار شاخه دارد: جدال کردن، ترس، سرگردانی و تندادن به هلاکت دنیا و آخرت》
امیر المومنین (ع) در حدیث دیگری می فرماید: 《یاد ما اهل بیت، شفابخش هر ناخوشی و بیماری و وسوسه تردیدآور است.》
🔸خطیب نمازجمعه زیدون در خطبه سیاسی نمازجمعه این هفته باتبیین و تحلیل یکی از مهمترین مسائل و موضوعات بین المللی و با تاکید بر اینکه شعاع انقلاب اسلامی از ایران تا آفریقا است و نیز بااشاره به ناگفته هایی از شیخ زکزاکی و خطری که ایشان را تهدید میکند، دربخشی از سخنان خود بیان داشت: کشور نیجریه با ۲۰۰میلیون نفر، پرجمعیت ترین کشور آفریقاست و از ذخایر و ثروت های فراوان خدادادی ازجمله نفت برخوردار است.
🔹حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر تصریح کرد: شیخ ابراهیم زکزاکی که نماد روحانیت انقلابی و مبارز و خستگیناپذیر جهان اسلام در کشور نیجریه است، در سال ۱۳۵۸ در اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمد و از نزدیک شناخت خود از امام راحل عظیم الشان و انقلاب اسلامی را تکمیل کرد.
🔸امام جمعه زیدون گفت: شیخ زکزاکی در سخنان خود درباره اولین ملاقاتش با امام خمینی (ره) میگوید: از لحظه ای که چشم من به امام خمینی بزرگ افتاد مطمئن شدم که او بنده مخلص خداست و او توسط خدا پذیرفته شده است. همان زمان تصمیم گرفتم که امام، رهبرم باشد و هر مکتب فکری را که ایشان از آن پیروی میکند، دنبال کنم.
🔹خطیب نمازجمعه زیدون یادآور شد: شیخ زکزاکی تشکیلات عظیمی را در کشور نیجریه پایهریزی کرد که فعالیت های مختلفی را در عرصه دینی، مذهبی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و انقلابی انجام می دادند.
🔸حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر ادامه داد: درطول چهل سال گذشته وابستگان آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی و انگلیس در نیجریه فتنه ها و توطئه های مختلفی را علیه شیخ زکزاکی و پیروانش طراحی و اجرا کردند و در یکی از تاسفبار ترین این فتنه ها، ارتش نیجریه در سال ۱۳۹۳ باحمله به راهپیمایی رو قدس، سه پسر شیخ زکزاکی را به شهادت رساندند و در سال ۱۳۹۴ مقارن با ایام شهادت حضرت امام رضا (ع) ارتش نیجریه به خانه شیخ زکزاکی حمله میکند و آن را به آتش میکشد و سه پسر دیگر شیخ را جلوی ایشان و همسرشان به شکل فجیهی به شهادت میرساند.
🔹امام جمعه زیدون اضافه کرد: همسر شیخ زکزاکی از زندان در پیامی درباره این جنایات میگوید: من فقط بدن های حَمَّد و حُمید را دیدم که یکی روی دیگری افتاده و گردن حَمَّد به دو قسمت تقسیم شده بود! درمورد حیدر من دیگر هرگز او را ندیدم، حتی بدنش! ای خداوند من را مملو ازصبر و شکیبایی کن! همه این اتفاقات فقط ۱۷ماه پس از شهادت احمد و حمید و محمود عزیزم در روز قدس اتفاق افتاد. اما زمانی که من به عقب و مصیبت هایی که برای پیامبر عزیزم (ص) و خانواده مقدس او (علیهم السلام) وارد شده و همچنان وارد میشود نگاه میکنم، تسلی مییابم. من فقط دعا میکنم که خدا مارا درمیان بندگان برجسته اش بپذیرد.》
🔸خطیب نمازجمعه زیدون در ادامه افزود: امروز ازاین سنگر مقدس و تریبون رحمانی نمازجمعه مطالبه عمومی و مردمی و رسانهای ما از مجامع بین المللی و سازمان کنفرانس اسلامی و مسئولین کشورمان پیگیری جدیتر و فوری آزادی یا اعزام شیخ عزیز مقاومت اسلامی به بیمارستانی مجهز در خارج از کشور نیجریه است که لازم است در این خصوص یک قیام مردمی صورت پذیرد.
🔹حضرت حجت الاسلام والمسلمین یزدانفر باتبریک میلاد باسعادت حضرت ابوالحسن ثامن الحجج حضرت علی بن موسی الرضا المرتضی (ع) و بابیان اینکه انقلاب اسلامی ایران میراث امام رضا (ع) است، اظهارکرد: زندگی ائمه اطهار (ع) در حقیقت مثل زندگی یک انسان است. انسانی که ۲۵۰سال -از سال ۱۰هجری قمری سال رحلت پیامبر اعظم (ص) تا سال ۲۶۰هجرت، سال شهادت امام حسن عسکری (ع) و شروع غیبت امامزمان (عج)- عمر کرده است.
🔸امام جمعه زیدون بیان کرد: در فصل زندگی امام رضا (ع) بخش هجرت ایشان به خراسان از مهمترین مباحث تاریخ ائمه اطهار (ع) است. حرکت امام رضا (ع) هجرتی تمدن ساز و عامل توسعه جغرافیای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شیعه شده است و عملا ایران وسیع را با تمام امکانات و ظرفیت هایش به 《شیعه خانه اهل بیت (ع) 》 تبدیل نموده است.
🔹خطیب نمازجمعه زیدون خاطرنشان کرد: هجرت امام رضا (ع) به ایران آثار و پیامدها و نتایج موثری در راستای تشکیل حکومت جهانی اسلام داشت. این که ما در زیارت جامعه کبیره میخوانیم 《رایکم علم و حلم و حزم》 به این معناست که رای و نظر و مواضع حضرات معصومین (ع) همواره عالمانه، بدون شتابزدگی و انفعال و همچنین حازمانه یعنی دور اندیشانه و آیندهنگرانه است و هجرت رضوی یکی از مصادیق بارز این فراز از زیارت جامعه کبیره است.
🔸امام جمعه زیدون درپایان خطبه دوم اظهارداشت: از سوی دیگر، براساس برخی نقل ها، امام رضا (ع) بعد از هجرت خودشان امامزادگان را نیز دعوت کردند؛ یعنی هجرت امامزاده ها ادامه مهاجرت امام رضا (ع) است. جامعه شیعه و فرهنگ تشیع گرد امامزاده ها شکل میگیرد. بنابراین یکی از آثار هجرت امام رضا (ع) وجود امامزاده ها در ایران اسلامی است که اثر عمیقی بر فرهنگ جامعه ما برجای گذاشته است و این حقایق، فلسفه این کلام الهی و حکیمانه رهبرمعظم انقلاب است که فرمودند: 《انقلاب ما درحقیقت میراث علی بن موسی الرضا (ع) است.》
⚫روابط عمومی و اطلاع رسانی ستاد برگزاری نمازجمعه بخش زیدون
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃
#مادرانـــــہ
▫️کم حرف میزد، سه تا پسرش شهید شده بودن؛ پرسیدم مادرجان چند سالته؟
▪️ #گفت_هزار_سال...
▫️خندیدم
▪️گفت شوخی نمیکنم به اندازهی هزار سال بهم سخت گذشت
▫️صداش میلرزید😔
#صبوری_دل_مادران_شهدا_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
زندگی نامه خاطرات خاطرات #شهید_ایمان_خزاعی_نژاد نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmi
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهید_ایمان_خزاعی_نژاد
💐از زبان همسر شهید
✍ قسمت: 2
🌱فاصله تولد تا شهادت ایمان فقط 28 سال است. روز آزادسازی خرمشهر سوم خرداد سال 66 ایمان چشمانش را در این دنیا گشود تا خاطراتی زیبا بسازد و یکی از اولیای الهی شود و هنوز به مرز سن سی سالگی نرسیده در بیست و سومین روز آبان ماه سال 94 به وسیله موشک کورنت اسرائیلی در سوریه ، حلب ، تپه العیس آسمان نشین شد و پدر و مادر و همسرش عمری دلتنگ و بی قرار خود کرد.
🌱شهید ایمان خزایی در تاریخ 3 خرداد ماه سال 66 در جهرم دیده به جهان گشود. دوران راهنمایی و دبیرستان را در جهرم گذراند . و در دوران دانشگاه را در رشته کارشناسی جغرافیا با موفقیت پشت سر گذاشت. در سال 85 وارد سپاه شد.
🌱او در خانواده مذهبی در دامان مادری مهربان و دلسوز رشد کرد و در همان اوان کودکی به همراه خانواده در مراسم عزاداری آقا اباعبدالله الحسین (ع) شرکت میکرد و با روحیه مذهبی بزرگ شد. در نمازهای جمعه و جماعت به همراه خانواده حضوری فعال داشت و در دوران دبستان به همراه برادر بزرگتر خود در بسیج ثبت نام کرد و با حضوری فعال در پایگاه امام علی (ع) و سپس در پایگاه مسجد امام حسین (ع) تا پایان زندگی پربارش انجام وظیفه کرد.
🌱با یک ازدواج کاملا سنتی ایمان و الهه سر سفره عقد نشستند. به واسطه شوهر خواهر الهه که دوست ایمان بوده، ایمان و الهه یک زندگی کوتاه را برای چند صباحی شروع کردند...
ادامه دارد
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
غم عشقت زده آتش به دل و زندگیم عشق من گوهر نایاب کدام دریا یی #یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_ #رمان 💓عاش
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_سی_و_سوم
نیومد
تقریبا ساعت ۸ شب بود که رسیدیم. از داخل کوپه گنبد طلا معلوم بود
دستمو گذاشتم رو سینمو زیر لب زمزمه کردم
السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا«
بغضم گرفت.
موبه تنم سیخ شد و یه قطره اشک از گوشه ی چشمم روی گونه هام
چکید
علی دستش رو گذاشت رو سینشو با بغضی که داشت شروع کرد به
خوندن.وای که چه صدایی.دل آدمو به آتیش میکشوند.
"آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده "
خدایا صدای مرد من، حرم آقا مگه میشه بهتر از این دیگه چی میخوام از
این دنیا
بغض هممون ترکید و اشکامون جاری شد
قطار از حرکت وایساد
بابا رضا اومد داخل کوپه ما
- إ چیشده چرا گریه کردید؟؟
به احترامش بلند شدیم
هیچی بابا رضا پسرتون دلامونو هوایی کرد
که اینطور. فقط برای خانومش از این کارا میکنه ها...
خجالت کشیدم و سرمو انداختم ..
_ نزدیک دارالعجابه نشسته بودم
و منتظر حاج آقایی که قرار بود عقدمونو بخونه بودیم.
کلی عروس داماد مثل ما اونجا بود.
همشون دوست داشتن عقدشونو تو حرم اونم تو همچین روزی بخونن
نسیم خنکی درون محوطه میوزید و بوی خوشی رو تو فضا پخش کرده
بود.
همه جای حرم رو واسه تولد آقا چراغونی کرده بودند
علی دستمو محکم گرفته بود.
حاج آقا اومدن خطبه رو خوندن
این خطبه کجا،خطبه ای که تو محضر خوندیم کجا.
حالا دستم تو دست علی،تو حرم آقا باید بله رو میدادم.
این بله کجا و اون کجا
آقا مهمونمون بودن یعنی بر عکس ما مهمون آقا بودیم.
بعد از خطبه چون حاج آقا آشنا بودن رفتیم خارج از حرم و ثبتش کردیم
حالا دیگه هم رسما هم شرعا همسر علی شده بودم.
من وعلی دوتایی برگشتیم حرم و بقیه برای استراحت رفتن هتل.
همه جا شلوغ بود جای سوزن انداختن نبود
بخاطر همین نتونستیم بریم داخل برای زیارت
ته حیاط روبروی گنبد نشته بودیم
سرمو گذاشتم رو شونه ی علی
- علی
جان علی
- یه چیزی بخون
چشم.
"خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن همه نقاره ی یا ضامن آهو میزن...
یکی بین ازدحام میگه کربال میخوام یکی میبنده دخیل بچم مریضه بخدا
برام عزیزه بخدا
دلامون همه آباد رسیده شام میالد
بازم خیلی شلوغه پای پنجره فوالد"
باز دلمو برد با صداش .یه قطره اشک از چشمم رها شدو افتاد رو دستش
سرشو برگردوند سمتم و اشکامو پاک کرد.
- چرا داری گریه میکنی
آخه صدات خیلی غم داره. صدات خیلی خوبه علی مثل خودت بهم آرامش
میده!!!!!😭
حاالا که اینطوره همیشه برات میخونم
- اسماء چند وقته میخوام یه چیزی بهت بگم
- بنظرم االان بهترین فرصته
سرمو از شونش برداشتم وصاف روبروش نشستم
با تسبیحش بازی میکرد و سرشو انداخته بودپایین
- چطوری بگم..إم..إم
علی چطوری نداره بگو دیگه داری نگرانم میکنی ها
- چند وقت پیش اردالان راجب یه موضوعی باهام صحبت کرد و ازم
خواست به تو بگم که با پدر مادرت صحبت کنی.
چه موضوعی؟
- اردلان در حال حاضر تو سپاه برای اعزام به سوریه داره دوره میبینه و
چند ماه دیگه یعنی بعد از عروسی میخواد بره
باتعجب پرسیدم چی سوریه زهرا میدونه؟
- آره
قبول کرده؟
سرشو به نشونه ی تایید تکون داد
علی یعنی چی اول زندگیشون کجا میخواد بره
اگه خدایی نکرده یه اتفاقی...ادامه ی حرفمو خوردم!!!!!...
✍خانم علیآبادی
ادامه دارد...
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ #عاشقانه_دو_مدافع #قسمت_سی_و_سوم نیومد تقریبا ساعت ۸ شب بود که
بِسمـِاللهِالرَّحمنِالرَّحیمِ
#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمت_سی_و_چهارم
خوب حالا از من میخواد به مامان اینا بگم؟
- هم بگی هم راضیشون کنی چون بدون رضایت اونا نمیره
آهی کشیدم و گفتم باشه
- خوش بحالش
خوش بحال کی علی
- اردلان
چیزی نگفتم، میدونستم اگه ادامه بدم به رفتن خودش میرسیم
بارها دیده بودم با شنیدن مداحی درمورد مدافعان حرم اشک توچشماش
جمع میشه
همیشه تو مراسم تشییع شهدای مدافع شرکت میکرد و...
برای شام برگشتیم هتل
تو رستوران هتل نشستیم چند دقیقه بعد زهرا و اردلان هم اومدن
- به به عروس دوماد روتونو ببینیم بابا کجایید شما
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:علیک السلام آقا اردلان
- إ وا ببخشید سلام
علی با ایما اشاره به اردالان گفت که به من گفته
اومد کنارم نشست و گفت:خوب خواهر جان ببینم چیکار میکنی دیگه
زدم به بازوش وگفتم و چرا همه ی کارهای تورو من باید انجام بدم
خندید و گفت:چون بلدی
برگشتم سمت زهرا و گفتم:زهرا تو راضی اردلان بره
سرشو به نشونه ی تایید تکون داد
دستم گرفتم جلوی دهنمو گفتم:جل الخالق
باشه من به مامان اینا میگم ولی عمرا قبول نمیکنن
مامان اینا وارد سالن شدن
اردلان تکونم داد و گفت:هیس مامان اینا اومدن فعلا چیزی نگیا...
خیله خوب..
موقع برگشتن به تهران شده بود نمیتونستیم دل بکنیم از حرم خیلی
سخت بود اما چاره ای نبود...
بعد از یک هفته قضیه ی رفتن اردالان رو به مامان اینا گفتم
مامان از حرفم شوکه شده بود زهرا روصدا کرد
زهرا تو قبول کردی اردلان بره؟
زهرا سرشو انداخت پایین و گفت بله مامان جان
یعنی چی که بله وای خدایا این جا چه خبره حتما تنها کسی که مخالفه
منم در هر صورت من راضی نیستم به اردلان بگو اگه رضایت من براش
مهم نیست میتونه بره بعدشم شروع کرد به گریه کردن
دستشو گرفتم و گفتم: مامان جان چرا خودتو اذیت میکنی حالا فعلا که
نمیخواد بره اووووو کو تا دوماه دیگه.
_ چه فرقی میکنه بره ی بلایی سرش بیاد من چه خاکی بریزم تو سرم.الان
وضعیت این پسر فرق میکنه زن داره ،اول زندگیشه.
مادر من اولا که کی گفته قراره بالایی سرش بیاد دوما هم خودش راضی هم
زنش جای بدی هم که نمیخواد بره...
خالصه یه چیزی من میگفتم یه چیزی زهرا بابا هم همینطوری نشسته بود
و به یه گوشه خیره شده بود و حرف نمیزد
_ اما مامان راضی نمیشد که نمیشد
یه هفته هم بابت این موضوع با هیچکدوممون حرف نمیزد.
هر چقدر اردالان و بابا باهاش حرف میزدن کوتاه نمیومد آخر حرفاشونم به
بد شدن حال مامان ختم میشد.
_ اون روزا اردلان خیلی داغون بود همش تو خودش بود زیاد حرف نمیزد
هممون هم میدونستیم که بدون رضایت مامان نمیره.
دوهفته گذشت ما هر کاری میتونستیم برای راضی کردن مامان کردیم
حتی علی هم با مامان حرف زد.
_ یه روز بعد از نماز صبح مامان صدامون کرد که بریم پیشش.
نمازش رو تازه تموم کرده بود و همونطور که رو سجاده نشسته بود و
تسبیحش دستش بود
آهی کشید و با بغض به اردلان نگاه کرد و گفت:
برو مادر خدا پشت و پناهت....
و قطره ای اشک از چشماش روگونه هاش افتاد
هممون شوکه شدیم.
_ اردلان دست مامانو بوسید، بغلش کرد و زد زیر گریه
از گریه اونها ماهم گریمون گرفته بود .
همونطور که اشکامو پاک میکردم گفتم:خوب دیگه بسته فیلم هندیش
نکنید.
_ اون دوماه به سرعت گذشت و اردلان دو هفته بعد از عروسیش رفت
سوریه
هیج وقت اون روزی که داشت میرفت و یادم نمیره
مامان محکم اردلان رو بغل کرده بود گریه میکرد
من هم دست کمی از مامان نداشتم باورم نمیشد اردلان داره میره.
میترسیدم براش اتفاقی بیوفته.
اما زهرا خیلی قوی بود و با یه لبخند همسرشو راهی کرد به قول خودش
علاوه بر این که همسر اردلان بود همسفرش هم بود
خیلی محکم و قوی بود وقتی ازش پرسیدم چطوری تونستی راضی به
رفتن اردلان بشی؟ لبخندی زد و گفت همه چیزم فدای حضرت زینب...
✍خانم علیآبادی
ادامه دارد...
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh.
هدایت شده از 🍁زخمیان عشق🍁
♡ولا تحسبن الذین قتلوا في سبیل الله امواتا بل احیاعند ربهم یرزقون♡
🌹امروز زنده نگهداشتن #یاد وخاطره شهدا
کمتراز #شهادت نیست🌹
👇👇👇👇👇👇👇
مبلغ کانال خودتون باشید
خیلی ها پیام میدن تماس می گیرند مسیر زندگی شون با پست ها و زندگی نامه های شهدا
تغییر کرده شهدایی شدن
الهی شکر
باعث افتخار منه
مبلغ فرهنگ ایثار و شهادت باشیم همه
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh