eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.3هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
879 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (6) احتجاج حضرت زين‏ العابدين ع به يزيد لع سپس يزيد با اشاره به سر مبارک امام حسين (ع) گفت: اين مرد به خود مي‏باليد و مي‏گفت: پدر من از پدر يزيد بهتر و مادرم از مادر او بهتر است. و جد من از اجداد يزيد، و من خود از او بهتر هستم، و همين مسائل بود که وي را به کشتن داد! اما اينکه پدر او بهتر از پدر من است، کار به داوري کشيد و خدا به نفع پدر من داوري کرد! اما اينکه مادر او بهتر از مادر يزيد است به جانم سوگند که فاطمه (س) دختر رسول خدا بهتر از مادر من است. اما در مورد جد او، مسلم است هر کس به خدا و روز قيامت ايمان داشته باشد نمي‏تواند بگويد که جد من بهتر از محمد (ص) است. ولي در مورد خودش و من، شايد او اين آيه را نخوانده است: «قل اللهم مالک الملک. توتي الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بيدک الخير». [1] . سپس خطاب به حضرت زين‏العابدين (ع) گفت: اي پسر، پدر تو رابطه‏ي خويشاوندي را ناديده گرفت و حق مرا انکار کرد، و با حکومت و سلطنت من به مبارزه برخاست و خداوند با او چنان رفتار کرد که ديدي! امام (ع) ادعاي وي را با آيه‏اي از قرآن پاسخ داد: ما اصاب من مصيبة في الارض و لا في انفسکم الا في کتاب من قبل ان نبرأها ان ذالک علي الله يسير. [2] . هيچ مصيبتي به مال و يا جان شما نرسد، مگر پيش از آنکه آن را خلق کنيم. در کتاب خدا نوشته شده است و اين امر بر خدا آسان است. يزيد از فرزند خود خالد خواست تا پاسخ امام (ع) را بدهد، اما چون او درماند، خود گفت: و ما أصابکم من مصيبة فبما کسبت أيديکم و يعفو عن کثير. [3] . اگر مصيبتي بر شما رسد براي کارهايي است که انجام مي‏دهيد و خدا بسياري از گناهان را مي‏بخشد. حضرت زين‏العابدين (ع) فرمود: «اي زاده‏ي معاويه و صخر و هند، نبوت و رهبري هميشه در اختيار پدران و اجداد من بوده است؛ پيش از آنکه تو متولد شوي. به راستي که جدم علي بن ابي‏طالب (ع) در جنگ بدر،احد، و احزاب پرچمدار رسول خدا بود و پرچم کافران در دست پدر و جد تو بود.» آنگاه فرمود: ماذا تقولون اذ قال النبي لکم ماذا فعلتم و انتم خير الامم‏ بعترتي و باهلي بعد مفتقدي منهم اساري و منهم ضرجوا بدم‏ «چه مي‏گوييد آنگاه که پيامبر به شما بگويد شما که آخرين امتها بوديد پس از رفتن من با خاندانم چگونه رفتار کرديد. گروهي را به اسارت گرفتيد و دسته‏اي را به خون آغشته کرديد.» امام (ع) در ادامه افزود: «اي يزيد، واي بر تو! اگر مي‏دانستي چه کرده‏اي و درباره‏ي پدرم و خاندانش و عموهاي من چه جنايتهايي مرتکب شده‏اي؛ اگر مي‏دانستي در کوهستانها پناه مي‏گرفتي و خاکستر نشيني مي‏گزيدي و فرياد واويلا بلند مي‏کردي. آيا بايد سر حسين بن علي (ع) که امانت رسول خدا بود در مقابل دروازه‏ي شهر آويزان باشد؟! ما امانت رسول خدا در ميان شما هستيم و من تو را به خواري و پشيماني در روز رستاخيز بشارت مي‏دهم، روزي که مردم گرد آيند.» [4] . اشعار کفریه ی یزید لع و زدن چوب خیزران يزيد که حالت عادي نداشت و گويا مست [5] بود، و يا اينکه همه چيز را از دست رفته مي‏ديد در حالي که با چوبدستي خود بر لب و دندان امام حسين (ع) ضربه مي‏زد مي‏خواند: ليت اشياخي ببدر شهدوا جزع الخزرج من وقع الاسل‏ فاهلوا و استهلو فرحا ثم قالوا يا يزيد لا تشل‏ قتلنا القوم من ساداتهم و عدلناه ببدر فاعتدل‏ لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحي نزل‏ لعبت من خندق ان لم انتقم من بني احمد ما کان فعل [6] . اي کاش بزرگان قبيله‏ام که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و مي‏ديدند که قبيله‏ي خزرج چگونه در برابر نيزه‏ها به زاري افتاده‏اند. به تلافي جنگ بدر بزرگانشان را کشتيم و حساب ما تسويه شد. فرزندان هاشم با حکومت ما بازي کردند و الا نه خبري از آسمان آمد و نه وحي نازل شده است. من از دودمان خندق نيستم، اگر کينه‏اي را که از محمد (ص) به دل دارم بر فرزندانش عمل نکنم. [7] . [1] سوره‏ي آل عمران آيه‏ي 26، بحارالانوار، ج 45، ص 131. [2] سوره‏ي حديد، آيه‏ي 22. [3] سوره‏ي شوري، آيه‏ي 30. [4] بحارالانوار، ج 45، ص 135، مقاتل الطالبيين، ص 80، خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 62، تسلية المجالس، ج 2، ص 386، العوالم، ج 17، ص 436. [5] معالم المدرستين، ج 3، ص 162. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (7) جسارت پيرمرد شامي به زينب مجلس کنیز خواهی مرد شامی در اين زمان يکي از شاميان با اشاره به فاطمه، دختر امام حسين (ع) خطاب به يزيد گفت: اين کنيز را به من ببخش! فاطمه خود را به عمه‏اش زينب چسباند و گفت: عمه جان حال که يتيم شده‏ام کنيز هم بشوم؟ [1] . دل دريايي پيامبر عاشورا و شيرزن کربلا که مملو از درد و رنج بود طوفاني شد. رويش را به سوي مرد شامي برگرداند و فرمود: دروغ گفتي و پليدي! نه تو و نه يزيد قادر به بردن اين دختر نيستيد. يزيد گفت: به خدا سوگند که اگر بخواهم مي‏توانم چنين کنم. زينب فرمود: «به خدا سوگند، هرگز چنين قدرت و سلطه‏اي را خداوند به تو نداده است، مگر اينکه از اسلام خارج شوي به دين ديگري در آيي.» يزيد که بشدت برافروخته بود گفت: با من چنين سخن مي‏گويي؟! پدر و برادر تو از دين بيرون رفتند. دختر علي (ع) گفت: «تو، پدر و جدت دين خدا را دين پدرم و برادرم بود پذيرفتيد، اگر مسلمان باشي.» يزيد گفت: دروغ مي‏گويي اي دشمن خدا. زينب فرمود: «تو ظاهرا امير هستي و ظالمانه ناسزا مي‏گويي و چون قدرت ظاهري داري زورگويي مي‏کني. [2] . اقتدار زینب س و فرو ریختن کاخ پوشالی یزید لع هيمنه‏ي ظاهري بني‏اميه در حال شکستن بود و حکومتي که تا ديروز بر طبل اقتدار مي‏کوبيد، و هماوردي را در مقابل خود نمي‏ديد در حال فروپاشي بود، يزيد که بافته‏هاي خود را تنيده مي‏يافت و هر لحظه سنگيني فضاي مجلس بر دوشهاي او سنگيني مي‏کرد بزودي پي برد که حکومت چيست؟ و چگونه است؟ و از براي کيست؟! او در حالي که هنوز چوبدستي خود را در دست داشت و نگاه خود را به سيماي درخشنده‏ي حسين بن علي دوخته بود گفت: يفلقن هاما من رجال اعزة علينا و هم کانوا اعق و اظلما سرهاي مرداني را شکافتند که دوست‏دارشان بوديم! اما خودشان ناسپاسي و ستم کردند!! [1] شيخ مفيد، ج 2، ص 120. [2] وسيلة الدارين، ص 397، الرد علي المتعصب العنيد، ص 49، المنتظم، ج 5، ص 343، احتجاج، ج 2، ص 37، بحارالانوار، ج 45، ص 136، لواعج الاشجان، ص 231، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 118، ابومخنف در مقتل الحسين، ص 131، چنين گزارش کرده است: که چون بار دوم آن مرد شامي درخواست خود را تکرار کرد، يزيد با او تندي کرد و گفت: ساکت شو! خدا تو را مرگ دهد، ام‏کلثوم نيز با قدرت و تندي به مرد شامي گفت: خاموشي گزين اي بيچاره، خداوند دست و پا و زبان تو را قطع کند و به سوي آتش جهنم تو را بازگرداند، فرزندان پيامبر خدمتکار ديگران نمي‏شوند، چون دعاي ام‏کلثوم خاتمه يافت بارقه‏هاي اجابت از راه رسيد و آن مرد لال شد و دستهاي او به گردنش خشک شد، آنگاه ام‏کلثوم خداي را سپاس گفت: ستايش خداوند را که سهمي از عقوبت تو را در دنيا رسانيد، و اين مجازات کسي است که به فرزندان پيامبران متعرض شود. [3] بعثت بدون وحی - [ صفحه 291- 290] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع( 8 ) اعتراض بعضی از حضار به زدن چوب بر لب و دندان امام حسین ع ابوبرزه‏ي اسلمي که از ياران رسول خدا (ص) و از ميهمانان ويژه‏ي مجلس جشن يزيد بود برخاست و گفت: به خدا سوگند! چوب تو به جايي زده شود که خود بارها ديدم رسول خدا بر آن لب مي‏نهاد، [1] تو اي يزيد بدان که در روز رستاخيز پسر زياد شفاعت کننده و ياور تو خواهد بود و اين حسين (ع) را محمد (ص) رسول خدا شفيع و يار باشد. [2] . يزيد برآشفت و دستور داد او را از قصر حکومتي بيرون کنند و ابوبرزه خود در حالي که سخت خشمگين بود برخاست و خارج شد. سپس زيد بن ارقم که از اصحاب رسول خدا بود گفت: اي يزيد! به خداوندي که جز او خدايي نيست خود ديدم که رسول خدا فراوان بر حسن و حسين بوسه مي‏زد و مي‏فرمود: اين دو امانتهاي من در ميان مسلمانان هستند. آيا اين گونه امانتداري کردي؟! [3] . آنگاه نعمان بن بشير گفت: اي يزيد [از ضربه زدن به لبهاي امام] دست بردار، من خود ديدم رسول خدا آن را مي‏بوسيد. [4] سمرة بن جندب در حالي که برافروخته بود ايستاد و گفت: خداوند دستهايت را ببرد اي يزيد! چوب بر لب و دندان کسي زدي که من بسيار ديدم که رسول خدا بر آنها بوسه مي‏نهاد، يزيد به او پاسخ داد: اگر مصاحبت تو با رسول خدا نبود، گردن تو را مي‏زدم. سمره پاسخ داد: واي بر تو مرا به خاطر مصاحبت با رسول خدا حفظ مي‏کني، اما [حق] فرزندان صاحب رسالت را وامي‏گذاري؟ [5] . آرام آرام صداي شيون حاضران بلند شد. مردي ديگر از انصار که رسول خدا را درک کرده بود همانند ايشان سخن گفت و ناله‏ها افزون گرديد. آزادگان خاندان رسالت و مردان و زناني که غيرت ايماني آنها به جوش آمده بود ضيافت يزيد را به محنتي بزرگ تبديل کرده بودند، پنداشتي که مجلس براي سوگواري شهيدان است از ميان پرده‏نشينان حرم بني‏اميه نيز شيون برخاست، هند دختر عبدالله بن عامر بن کريز (همسر يزيد) حيرت‏زده و مبهوت از پس پرده بيرون دويد و در حالي که با سر و پاي برهنه و جامه‏ي دريده اين سو و آن سو مي‏دويد گفت: اي يزيد، به فرمان تو سر حسين پسر فاطمه (س) را بر نيزه کرده‏اند؟! عمل تو مستوجب لعن خدا و رسول خداست، و به خدا سوگند! که نه من همسر تو هستم و نه تو شوهر من خواهي بود. يزيد که چنين حادثه‏اي را انتظار نداشت، خود جامه‏اي بر سر او افکند و گفت: اي هند! بر فرزند رسول خدا (ص) و بزرگ قريش گريه و زاري کن که پسر زياد در امر [قتل] او عجله کرد و من به کشتن او راضي نبودم، هند گفت: چگونه رسول خدا (ص) را ديدار مي‏کني؟ [6] . [1] تاريخ طبري، ج 5، ص 465، العبرات، ج 2، ص 276، مروج الذهب، ج 3، ص 70. [2] ابن‏اثير، ج 3، ص 298، الفتوح، ج 5، ص 240. [3] المنتخب، ج 2، ص 494، معالي السبطين، ج 2، ص 158، ابن جوزي در کتاب الرد علي المتعصب العنيد، ص 46، نوشته است که زيد بن ارقم گفت، خداوندا من حسن و حسين و صالح مؤمنين [علي] را در ميان مسلمانان امانت مي‏گذارم. [4] العبرات، ج 2، ص 310. [5] خوارزمي، مقتل الحسين، ج 2، ص 58، العبرات، ج 2، ص 290. [6] مقتل ابومخنف، ص 126، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 95، با اندکي اختلاف تاريخ طبري، ج 5، ص 465، ابن اثير، کامل، ج 3، ص 298، بحارالانوار، ج 45، ص 143، العوالم، ج 17، ص 443، تسلية المجالس، ج 2، ص 399، المنتخب، ج 2، ص 485. [7] بعثت بدون وحی - [ صفحه 292] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
امام سجاد ع فرمود: من هرگاه به یاد قتلگاه فرزندان فاطمه س می افتم ،گریه راه گلویم را می گیرد. @zameneashk1
بکاء علي بن الحسين زين العابدين علي ابيه روي ابن شهرآشوب في المناقب عن الصادق جعفر بن محمد عليهما السلام أنه قال: بکي علي بن الحسين عشرين سنة و ما وضع بين يديه طعام إلا بکي، حتي قال له مولي له جعلت فداک يا ابن رسول الله إني أخاف أن تکون من الهالکين، قال عليه‏ السلام: إنما أشکو بثي و حزني إلي الله و أعلم من الله ما لا تعلمون إني لم أذکر مصرع بني فاطمة إلا خنقتني العبرة روایت کرد ابن شهر آشوب در مناقب از امام صادق ع ،که امام صادق ع فرمودند: امام سجاد ع بعد از شهادت امام حسین ع بیست سال بر پدرش گریست و غذا برایش نمی بردند مگر اینکه می گریست تا اینکه غلامش به او عرض کرد فدایت شوم من می ترسم از شدت گریه هلاک شوی فرمود من شکایتم را به خدا می برم و می دانم چیزی را از طرف خدا که شما نمی دانید. من یاد نمی کنم شهادت فرزندان فاطمة س را مگر اینکه حزن و غم گلویم را می فشارد و اشگم جاری می گردد. (و رواه) ابن قولويه في الکامل بسنده عن الصادق ع مثله إلا أنه زاد بعد عشرين سنة أو أربعين سنة. و مانندش را ابن قولویه در کامل به سند امام صادق ع نقل کرد با این تفاوت که بیست یا چهل سال بر پدرش گریست (قال) ابن شهرآشوب: و في رواية: أما آن لحزنک أن ينقضي فقال له ويحک إن يعقوب النبي عليه‏ السلام کان له اثنا عشر ابنا فغيب الله واحدا منهم فابيضت عيناه من کثرة بکائه و أحدودب ظهره من الغم و کان ابنه حيا في دار الدنيا، و أنا نظرت إلي أبي و أخي و عمي و سبعة عشر رجلا من أهل بيتي مقتولين حولي فکيف ينقضي حزني. و در روایتی از ابن شهر آشوب : غلام عرض کرد آیا حزنت پایانی ندارد ؟ امام سجاد فرمود: وای بر تو یعقوب پیامبر ع 12 پسر داشت و یکی از دیده اش پنهان شد پس چشمانش از شدت گریه سفید شد و پشتش خم شد در حالیکه پسرش زنده بود ، و من نگاه می کردم به پدرم و برادرم و عمویم و هفده نفر از اهل بیتم که اطرافم کشته شده بودند پس چگونه حزنم تمام شود. الامام الحسین الشهید ع 1. امام سجاد دائم البکاء امام حسین ع 2. کلید واژه روضه : چگونه اشگ نریزم در حالیکه ( گریز های زیبا.. مثلا در حالیکه با دست خودم پدر و .. را دفن کردم و ..) 3. گریز به روضه حضرت زهراء س و بیت الاحزان بر اثر کثرت اشگ و گریه 4. اعتراض به اشگ فاطمة س و امام سجاد ع یقین دارم و داریم که ائمه در مجالس حضور مستمر دارند برای فهم مقتل و برداشته شدن حجاب هنگام خواندن روضه برای مادرش بخوانیم و به قلت و یا کثرت جمعیت توجه نداشته باشیم. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه امام سجاد ع در مجلس یزید لع در افشاگری بنی امیه لع به یاد بود بسیجی عاشق،مدافع حرم سیدالشهداء شهید مرتضی کارگر شریف و همرزمانش شهیدان علی ارغیانی و علی اکبر شاهمرادی وتمامی شهدای حرم حضرت زینب که خونشان طلیعه ظهور امام عصر عج است. شهدای ذکر شده عاشق این خطبه بودند گويند: امام زين العابدين به يزيد لعين فرمود: «مرا اجازت ده تا خطبه بخوانم روز جمعه.» گفت: «شايد.» چون روز جمعه شد، زيد، ملعوني به دست آورد سخت فصيح و شوخ و گفت: «بايد که بر منبر روي و هرچه بر زبان آيد، از بدی علي و حسين بگويي و ثنا و شکر شيخين تقرير کني.» آن شخص بر منبر رفت و هر مطلبی که مقدور بود، گفت. امام گفت: «اجازت ده تا من نيز خطبه بخوانم.» لعين را ندامت و پشيماني حاصل شد. گفت: «نه!» مردم بسيار شفاعت کردند. قبول نکرد. پسر آن لعين، معاويه گفت: «اي پدر! او در صغر سن است. بگذار تا خطبه بخواند. معلوم است که خطبه‏ي او به چه رسد.» يزيد گفت: «شما در کار او و در کار اين خاندان به شک‏ايد. ايشان را علم و فصاحت ميراثي است. من مي‏ترسم که از زير اين خطبه فتنه حاصل شود که وبال ما باشد.» عاقبت اجازت داد. امام عليه‏السلام بر منبر رفت و گفت: «الحمد لله الذي لا بداية له، والدائم الذي لا نفاد له، والأول الذي لا أول لأوليته، والآخر الذي لا مؤخر لآخريته. والباقي بعد فناء الخلق، قدر الليالي والأيام، و قسم فيما بينهم الأقسام، فتبارک الله الملک العلام.» «شکر و سپاس مر خداي را که بدايتي نيست مر او را دائمي که تمامي نيست مر او را اولي که او را اولي نيست و آخري که آخر کننده‏اي نيست آخر او را و باقي که بعد از فنا همه چيز باشد. تقدير کرد شب‏ها و روزها را و قسمت کرد در مابين ايشان قسمت‏هاي فتبارک الله پادشاهي داننده را.» به اين ترتيب مي‏فرمود: پس به آخر گفت: «حق تعالي حلم و علم و شجاعت و سخاوت به ما داد و محبت بر دل مؤمنان نهاد و رسول صلي الله عليه و آله وسلم و وصي او و سيدالشهدا و جعفر طيار در بهشت و دو سبط اين امت و مهدي که دجال را بکشد از ماست.» «ايها الناس! من عرفني فقد عرفني، اي مردمان! هر که مرا شناسد، پس شناسد و من لم يعرفني فقد أعرف بحسبي و نسبي،و هر که مرا نشناسد،حسب و نسب خود ظاهر کنم تا بشناسد. أنا ابن مکة و مني منم پسر مکه و مني أنا ابن زمزم والصفا منم پسر زمزم و صفا أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الردا منم پسر آن کس که برداشت رکن را بر اطراف ردا. أنا ابن خير من ائتزر و ارتدي منم پسر بهترين آنان که ازار پوشيده و ردا بر دوش انداخته است. أنا ابن خير من طاف وسعي منم پسر بهترين از هرکس که طواف کرده و سعي کرده است. أنا ابن خير من حج و أتي منم پسر بهترين کسي که حج کرد و بيامد، أنا ابن من أسري به الي المسجد الأقصي منم پسر آن کس که خدا او را حرکت داد به سمت مسجد القصی أنا ابن من بلغ به الي سدرة المنتهي منم پسر آن‏کس که نزديک شد به خداپس سخت نزديک شد. أنا ابن من دني فتدلي فکان قاب قوسين أو أدني پس بوده نزديکي دو کمان‏دار يا نزديک‏تر. أنا ابن من أوحي اليه الجليل الي ما أوحي منم پسر آن‏کس که وحي کرد به او خداي بزرگ به آنچه وحي کرد. أنا ابن‏الحسين القتيل بکربلاء منم پسر حسين کشته شده به کربلا. أنا ابن‏علي المرتضي منم پسر علي مرتضي أنا ابن‏محمد المصطفي منم پسر محمد مصطفي أنا ابن‏فاطمة الزهراء منم پسر فاطمه‏ي زهرا أنا ابن‏خديجة الکبري منم پسر خديجه‏ي کبري أنا ابن‏سدرة المنتهي منم پسر سدرة المنتهي. أنا ابن‏شجرة طوبي منم پسر شجره‏ي طوبي. أنا ابن المرمل بالدماء منم پسر آغشته به خون‏ها أنا ابن من بکي عليه الجن في الظماء منم پسر آن‏کس که بگريست بر او جنيان در ظلمات. أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء منم پسر آن‏کس که نوحه کردند بر او مرغان هوا.» چون سخن به اين‏جا رسانيد، غريو از خلق برآمد و مردم در گريه افتادند. يزيد ملعون بر خود ترسيد و بانگ بر مؤذن زد که: «بانگ نماز بگو.» مؤذن برخاست و گفت: «الله اکبر.»امام فرمود: «نعم، الله أکبر و أعلي و أجل و أکرم مما أخاف و أحذر؛ يعني گفت: «آري! خدا بزرگ‏تر و برتر است و جليل‏تر و کريم‏تر از آنچه من مي‏ترسم و حذر مي‏کنم.» چون مؤذن گفت: «أشهد أن لا اله الا الله».امام گفت:
‍ «نعم، أشهد مع کل شاهد و أحتمل علي کل جاحد، أن لا اله غيره و لا رب سواه؛ آري؛ شهادت مي‏دهم با هر شاهدي و بازمي‏کنم بر هر منکري که نيست هيچ معبودي غير او و نه پروردگاري سواي او.» ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم دفن امام حسین ع و شهداء در روز سوم قالوا: و اجتمع أهل الغاضرية، فدفنوا أجساد القوم . الدينوري،الأخبار الطوال،/ 257 مساوي عنه:ابن‏العديم،بغية الطلب،2631 / 6، الحسين بن علي، /90 گويند: مردم دهکده‏ي غاضريه جمع شدند و اجساد را دفن کردند. دامغاني، ترجمه اخبار الطوال، / 306. @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم حدیث امام رضا ع درباره دفن امام حسین ع توسط امام سجاد ع و عنه، عن سهل بن زياد، عن منصور بن العباس، عن اسماعيل بن سهل، عن بعض أصحابه، قال: کنت عند الرضا عليه‏السلام، فدخل اليه علي بن أبي‏حمزة و ابن‏السراج و ابن أبي‏سعيد المکاوي، فقال له علي بن أبي‏حمزة: روينا عن آبائک ان الامام لا يلي أمره اذا مات الا امام مثله. فقال له الرضا عليه‏السلام: أخبرني عن الحسين بن علي اماما کان أو غير امام؟ قال: کان اماما. فمن ولي أمره؟ قال: علي بن الحسين. قال: و أين کان علي بن الحسين؟ قال: في يد عبيدالله بن زياد محبوسا بالکوفة. فقال: کيف ولي أمر أبيه و هو محبوس؟ فقالوا له: روينا أنه خرج و هم لا يعلمون حتي ولي أمر أبيه ثم انصرف الي موضعه. فقال الرضا عليه‏السلام: ان يکن هذا أمکن علي بن الحسين و هو معتقل،فقد يمکن صاحب هذا الأمر و هو غير معتقل أن يأتي بغداد فيتولي أمر أبيه و ينصرف، و ليس هو بمحبوس و لا بمأسور [...] المسعودي، اثبات الوصيه، / 208- 207 (ط قم) اسماعيل بن سهل از بعضي از ياران خود روايت کرده که گفت: من در حضور امام رضا عليه‏السلام بودم، علي بن ابوحمزه و ابن‏سراج و ابن ابوسعيد مکاري خدمت آن حضرت آمدند، علي بن أبوحمزه به امام رضا عليه‏السلام عرض کرد: «از پدران تو اين طور براي ما روايت شده که: هر وقت امام از دنيا رحلت کند غير از امامي که مثل او باشد نبايد کسي سرپرستي امور او را به عهده بگيرد.» آن حضرت در جواب او فرمود: «بگو بدانم، آيا امام حسين عليه‏السلام امام بود يا نه؟» گفت: «امام بود». فرمود: «پس چه کسي متصدي امر او شد؟» گفت: «علي بن الحسين عليهماالسلام». فرمود: «علي بن الحسين در آن موقع کجا بود؟» گفت: «در کوفه به دست عبيدالله بن زياد زنداني بود». فرمود: «پس چگونه متصدي امر پدر خود گرديد و به مکان خود برگشت؟ اگر اين ممکن باشد که علي بن الحسين با اين که آزاد نبود متصدي امر پدر خود گردد، امام بعد از من (که امام جواد باشد) با اين که آزد است مي‏توانداز مدينه به بغداد بيايد و متصدي امر پدر خود شود و برگردد، در صورتي که او محبوس و زنداني نيست [...]». @m_h_tabemanesh لینک کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk لینک گروه مباحثه مقتل متضمن البکاء: https://telegram.me/joinchat/CQ5QIjy-YrC8fUAtoTbZmA
بسم الله الرحمن الرحیم سخنان امام سجاد ع هنگام دفن شهداء ثم قال: کان علي بن الحسين بن علي صلي الله عليه و آله و سلم يضع قتلاه بعضهم الي بعض، ثم يقول: قتلانا قتلي النبيين». النعماني، الغيبة / 308 رقم 19: عنه: المجلسي، البحار، 117 / 52 سپس فرمود: «علي بن الحسين عليهماالسلام، کشته شدگان خود (اجساد کشتگان خانواده‏اش را که در روز عاشورا به شهادت رسيدند)، بعضي را روي بعضي ديگر مي‏گذاشت و مي‏فرمود: «کشتگان ما [همچون]، کشتگان پيامبران هستند». @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم دفن امام حسین ع و یارانش به روایت ارشاد و لما رحل ابن‏سعد خرج قوم من بني‏أسد کانوا نزولا بالغاضرية الي الحسين عليه‏السلام و أصحابه، فصلوا عليهم و دفنوا الحسين عليه‏السلام حيث قبره الآن و دفنوا ابنه علي ابن‏الحسين الأصغر عند رجله و حفروا للشهداء من أهل بيته، و أصحابه الذين صرعوا حوله مما يلي رجلي الحسين عليه‏السلام و جمعوهم، فدفنوهم جميعا معا، و دفنوا العباس ابن‏علي عليهما السلام في موضعه الذي قتل فيه علي طريق الغاضرية، حيث قبره الآن. هنگامیکه ابن سعد لع از کربلاء رفت قوم بنی اسد وارد کربلاء شدند و در غاضریه فرود آمدند پس بر شهداء نماز خواندند و امام حسین ع را در همین محل قبر فعلی دفن کردند و علی اکبر ع را در پایین پایش دفن کردند برای شهدای اهل البیت ع و یارانش که در پایین پای امام حسین ع جمع کرده بودند گودالی را کندند و همه را با هم دفن کردند و عباس ع را در محلی که مسیر راه غاضریه است دفن کردند همین محل قبر فعلی المفيد، الارشاد، 118 / 2 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 108 / 45؛ البحراني، العوالم 368 - 367 / 17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة 11 / 5؛ القمي، نفس المهموم / 388؛ مثله الطبري، اعلام الوري، / 251 @zameneashk1