eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶تشییع پیکر شهید نیلفروشان در مشهد، تهران و اصفهان | رهبر معظم انقلاب بر پیکر شهید نماز می‌خوانند 👤فرمانده سپاه اصفهان: 🔹علاوه بر اصفهان قرار است که در مشهد و تهران هم مراسم تشییع برگزار شود و باید فعلا منتظر باشیم که پیکر مطهر شهید به ایران منتقل شود و بعد از آن برنامه مراسمات اعلام خواهد شد. 🔹طبق برنامه‌ریزی انجام شده پیکر مطهر شهید نیلفروشان بعد از بازگشت به وطن، ابتدا به مشهد مقدس و تهران منتقل خواهد شد و مقام معظم رهبری نماز میت را اقامه خواهند کرد و بعد از آن پیکر شهید در اصفهان تشییع خواهد شد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مردم لبنان مطمئن باشند در این شرایط سخت کنار ملت و مقاومت لبنان هستیم 👤محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی در نشست خبری مشترک با همتای لبنانی: 🔹ایران آماده کمک به جنگ‌زدگان، آوارگان و مصدومان لبنانی از طریق کریدور هوایی است 🔹مطمئن باشید جمهوری اسلامی ایران در این شرایط سخت کنار ملت و دولت لبنان و مقاومت خواهد بود. 🔹از اینجا عازم ژنو هستم که در نشست رؤسای مجلس کشورها (IPU) شرکت کنم. حتماً پیام مظلومیت ملت لبنان و فلسطین را به همه رؤسای مجالس کشورهای دنیا منتقل خواهم کرد. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶 🔹یک منبع در وزارت خارجه عراق: وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در ادامه رایزنی‌های منطقه‌ای خود به این کشور سفر می‌کند./ایسنا 🔹ماهواره‌های ایرانی کوثر و هدهد که ساخت یک شرکت دانش‌بنیان بخش خصوصی است، برای پرتاب به مدار زمین به کشور روسیه ارسال شدند./تسنیم 🔹سران کشورهای فرانسه،‌ ایتالیا و اسپانیا در بیانیه‌ای حملهٔ ارتش اسرائیل به نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان را محکوم کردند./فارس 🔹رئیس اداره ملزومات دارویی سازمان غذا و دارو هشدار داد که استفاده از تزریق ژل‌های غیرمجاز می‌تواند عوارض جدی به همراه داشته باشد و بر لزوم مراجعه به پزشکان متخصص و استفاده از محصولات دارای تأییدیه سازمان غذا و دارو تأکید کرد./ایسنا 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جهان واحد شیخ سهروردی در تلویحات می‌نویسد: فیلسوفان، عالم را یک چیز فرض کرده و جسم آن را جسم کل نامیده اند. این جسم کل، نفس ناطقه دارد که مجموعه ی نفوس است و عقل واحد دارد که مجموعه عقول است. مجموع نفوس را نفس کل و مجموع عقول را عقل کل نامیده اند. اکثر حکیمان عالم را همان آسمان می‌نامند نه زمین و زمینیان. فیلسوف واقعی شیخ کشته شده، در تلویحات می‌نویسد: انسانی حکیم نشده مگر اینکه ملکه ی خلع بدن برای او حاصل شود. پس نباید آنها که شبه فیلسوف هستند و دنبال گناهان و مادیات می باشند، فیلسوف نامید. مبدأ فیاض مؤلف مفاحص می‌نویسد: عده ای از مبدأ فیاض متعالی به وحدت تعبیر کرده اند که این تعبیر از وجود شامل تر است. نیز برخی عارفان از آن به نقطه و ابن عربی به عشق تعبیر آورده اند. مردم نیز هر کدام اصطلاحی وضع کرده اند. این بیان همان شعر است که می‌گوید: عبارتهای ما مختلف و جمال تو یکی است و همه چیز به آن جمال اشاره دارد. عبارتنا شتیّ و حسنک واحد و کل الی ذلک الجمال یشیر گویند هزاران چاره ضایع گشت و یک دردم نشد ساکن کنون درد دگر از پهلوی هر چاره ای دارم گویند تا از ره و رسم عقل بیرون نشوی یک ذره از آنچه هستی افزون نشوی یک لمعه ز روی لیلیت بنمایم عاقل باشم اگر تو مجنون نشوی گویند جواب نامه کز جانان رسید این بود عنوانش که من بر هر سنگی چنین اراده ای دارم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔅 ۲۲ ✍ شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی: |زنِ دلسوز و با ایمان، که خانه و کاشانه و خانواده را به بهترین صورت اداره می‌کند؛ تا مردش بتواند در میدان‌های دیگر با فراغتِ‌بال تلاش کند؛ مجاهد به شمار می‌آید ●واژه‌یاب: ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۳۸ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند ما را سوار ماشین کردند و بعد از چند دقیقه پیاده مان کردند. وقتی وارد ساختمانی شدیم و گفتند چشم بندهایتان را بردارید، متوجه شدم این مکان همان مکانی است که روزهای اول اسارت مرا به اینجا آورده اند؛ اما بندها خالی از زندانی بود. نگهبان گفت: «خوب گوش کنید. اینجا همه اش در اختیار شماست. می توانید هر کدامتان به یک سلول بروید.» از حرف نگهبان جا خوردم «یعنی چه؟ چرا ما را به اینجا آورده اند؟» مشکوک شده بودم. در آن مکان از هیچ خبری مطلع نمی شدیم. از هر جنبنده‌ای دور بودیم و این برای روحیه مان بد بود. نگاهی به بندها کردم. سوت و کور بود. اکبر گفت: «پس این همه آدم که اینجا بودند کجا رفته اند؟» - نمی دانم. - فکر می‌کنی چرا ما را به اینجا آورده اند؟ - والا نمی دانم. ولی یقین دارم ما را همین طوری به اینجا نیاورده اند. حتما برنامه ای برای ما دارند. نگاهی به حیاط زندان کردم و دیدم دیوارهای بلندی مثل دیوار چین دارد که روی دلمان سنگینی می‌کرد. فضا خالی بود و به قول معروف پرنده پر نمی‌زد. هر حرفی می‌زدیم صدایمان می پیچید. محمد سیگاری آتش زد و گفت: رستم، تکلیف ما در این قبرستان چیست؟» - از علی آقا بپرس. - علی آقا چه کنیم؟ . - شکر خدا! فعلا همین است که هست. کاری هم از دست ما برنمی آید. . رستم وقتی دید کسی حال و حوصله حرف زدن ندارد و همه یک جورهایی ناراحت اند شروع کرد به دشتی خواندن. هنوز یادم است که قشنگ و زیبا می خواند از آن روزی که ما را آفریدی زما جز معصیت چیزی ندیدی خداوندا به حق هشت و چارت ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی» . او می خواند و ما با لذت گوش می دادیم. آنقدر حزین می خواند که دلم می خواست گریه کنم. محمد سیگار دود می کرد و هنگام شعرخوانی می گفت: «جانم. جانم.» آن شب چون اولین شب ما در آن مکان جدید بود و به تعبیری جای خوابمان هم عوض شده بود، تا نیمه شب بیدار بودم. فکر و ذکرم این بود که چرا ما را به آنجا برده بودند. صبح اول وقت تا صدای نگهبان را شنیدم که وارد بند شد، بلند شدم و به طرف او رفتم و با ناراحتی گفتم: «طبق کنوانسیون ژنو، شما باید وسایل راحتی ما را در اسارت فراهم کنید! چرا ما را به اینجا آورده اید؟» نگهبان با پوزخند گفت: «ژنو یعنی چه؟ کاری به این حرفها نداشته باش. اینجا کسی به این حرفها محل نمی گذارد. هر کاری داری بگو برایت انجام بدهم.» - اول اینکه باید روزی دو مرتبه، صبح و عصر، ما را برای هواخوری به حیاط زندان ببری. - باشد. ولی روزی یک مرتبه. قبول است؟ - نه. روزی دو مرتبه. آن قدر با او حرف زدم تا توانستم متقاعدش کنم روزی دو مرتبه به هواخوری برویم. ساعت ده، برای اولین بار به حیاط رفتیم تا از نور آفتاب استفاده کنیم. با بچه ها مشغول قدم زدن بودم که یک مرتبه صدای عده ای به گوشم رسید. ایستادم و به رستم گفتم: «تو هم شنیدی؟» . - چه چیزی را؟ - صدای عده ای از پشت دیوار بند می آید. گویا در زندان کناری عده ای زندانی در حال صحبت کردن اند. - نه بابا. فکر می‌کنی - فکر می‌کنم یعنی چه؟ خوب گوش کن. او هم کمی دقت کرد و گفت: «بله. صدای حرف زدن عده‌ای می آید. فکر کنم فارسی هم حرف می زنند.» به بهانه ای ایستادیم و گوشمان را تیز کردیم که چه می گویند. از لحن‌شان معلوم بود عمدا بلند حرف می زنند تا صدای آنها را بشنویم. گفتم: «رستم، به نظرت اینها کیستند؟» گفت: «به قول خودت پسرخاله هایم هستند. چه می‌دانم؟» اکبر که متوجه بگو و مگوی ما شده بود گفت: «علی آقا، ببخشید، تو هر اتفاقی می افتد آن را تحلیل می کنی. آخر برادر من، چه کار داریم سروصدای پشت دیوار از طرف کیست!» - اكبر داری اشتباه می‌کنی. آنها دارند با این غیر طبیعی حرف زدنشان به ما علامت می دهند و این نکته خیلی مهمی است. در حال حرف زدن بودم که یک مرتبه سنگی جلویمان روی زمین افتاد. فکر کردم نگهبان دارد با سنگ انداختن ما را متوجه خودش می‌کند. برگشتم دیدم نگهبان سرش به کار خودش است. نگاهی به سنگ کردم و دیدم کاغذی با نخی دور آن پیچیده شده است. با احتياط آن را از روی زمین برداشتم. نخ را باز کردم و تکه کاغذی که دور سنگ بود را باز کردم. نوشته شده بود: «ما اسيران لشکر بدر سپاه هستیم. تو علی نیستی؟» با خودم گفتم: «یعنی واقعیت دارد. اینها همان جماعت تواب عضو لشکر بدرند؟ همان هایی که در محجر بودند!» همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357