#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام کارمندی هستم دارای فرزندان دو قلوی پسر و دختر 17 ساله دار ای یک آپارتمان 85 متری در تهران (البته به اسم خانمم است ) یک ماشین به اسم خودم و دو عدد آپارتمان مسکن مهر هم پیش خرید کردم با هدف فروش آنها به منظور خرید یک آپارتمان بزرگتر و یا سرمایه ای برای تامین هزینه های مربوط به تشکیل زندگی برای فرزندان
. تا به حال نیز بنا به غفلت وجهی به عنوان خمس پرداخت ننموده ام .
تکلیف خمس من چیه
مقلد آیت الله وحید خراسانی
پاسخ👇
سلام علیکم
از این که این مسأله برای شما دغدغه شده، خداوند را شاکر باشید.
انسانی که دارای درآمد است باید برای خود سال خمسی قرار دهد تا در زندگی دچار دخل و تصرف در سهم امام و سادات فقیر نشود.
به دفتر مرجع تقلید خود مراجعه کرده یا در شهر خود به یکی از وکلای تام الاختیار ایشان مراجعه کنید، نسبت به گذشته به گونه ای مصالحه می کنند و سال خمسی برای شما قرار داده می شود.
#احکام_خمس
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام
یه سوال داشتم
یه کبوتری که بال های اون چینده و ما تو کوچه اون رو گرفتیم آیا مالک اون میشیم یا نه ؟
پاسخ👇
سلام علیکم
این گونه کبوترها ملک افراد هستند و نمی توان آنها را برای خود برداشت. حکم این کبوترها حکم اشیاء پیداشده را دارد.
#احکام_حیوانات
#احکام_اشیاءپیداشده
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام گوشت مرغابی حرام است یا حلال است؟
مقلد آیت الله سیستانی
پاسخ👇
سلام علیکم
حلال است.
#احکام_خوردنی_ها
#گوشت_مرغابی
#نهی_از_منکر_مسولین
#زیادخواهی
#نماینده
#مجلس
دكتر سیدعبدالباقی مدرسی (فرزند شهید #مدرس)
تصور میكنم دوره چهارم بود و شاید شش ماهی از عمر #مجلس میگذشت. یكی از روزها، نزدیك غروب، عدهای از #نمایندگان به مناسبتی كه حالا فراموش كردهام به خانۀ ما آمدند.
یكی از نمایندگان گفت: «حضرت آقا! من از طرف قاطبۀ نمایندگان استدعایی دارم كه امید دارم اجابت گردد.»
مدرس با همان سادگی و لهجۀ خاص خود پاسخ داد: «در ولایت ما ضربالمثلی هست؛ میگویند سلام لر بیتمنا نیست. بفرمایید چه مطلبی است؟»
آن نماینده اظهار داشت: «حضرت آقا مسبوقید كه #حقوق نماینده مبلغ صدتومان است و این برای ادارۀ زندگی كم است. ترتیبی دهید كه مجلس، این مبلغ را به دویست تومان برساند.»
مدرس در جواب گفت: «نظر شما درست یا غلط، در مورد آن بحثی ندارم، ولی روزی كه انتخاب شدید مشخص بوده كه حقوق شما صد تومان است و با رضایت، وكالت را انتخاب كردهاید یا انتخابتان كردهاند. اگر حالا ناراضی هستید، باید #استعفا بدهید و اعلام كنید كه ما با حقوق دویست تومان حاضریم قبول نمایندگی كنیم. اگر موكلین یا آنها كه شما را انتخاب كردهاند، راضی شدند و باز به مجلس آمدید، حق دارید دویست تومان بگیرید. غیر از این هم راهی ندارید.»
تنها در محراب (برگهایی از زندگی شهید مدرس)، صفحه ۳۴
#خاطرات_امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
https://eitaa.com/zandahlm1357
✔️ نمازخون شدن! به همین سادگی،
به همین خوشمزگی...😋
🏢 گوشه دانشکدهمون یه نمازخونهی نقلی وجود داره
من رو تا تو دانشکده ول میکردی، میرفتم اون تو. یا مینشستم یا میخوابیدم😴 یا تکلیف هام رو انجام میدادم📝 یا خدایی نکرده نمازی چیزی میخوندم... 💟
با دو سه تا از رفقا همیشه با هم بودیم. یکیشون که به معنای واقعی کلمه تارکالصلاه بود، و یکیشون از اینا که نمازشون ماکزیمم ۲ دقیقه طول میکشه.
🔹خلاصه، از اونجایی که من اکثراً کار و بارام رو میبردم تو نمازخونه انجام میدادم و اونجام جای دنج و خلوتی بود، این رفقا هم تا یه حدی عادت کرده بودن بیارن تو نمازخونه بنشینن و... (البته یادمه اولاش یه ذره اکراه داشتن) یه نماز جماعت ظهری هم برقرار بود که با حضور حداقلی خواص که نصفشون هم کارکنان بودن سرپا بود!
البته چه میشه کرد، دانشکده هنر بود دیگه!!🌈 (آدم رو رعد و برق بگیره، جوّ هنری نگیره). 😬
😊 امام جماعتش یه عادت خوبی که داشت، این بود که بعد نماز با همهی کسایی که اونجا بودن دست میداد و میگفت: قبول باشه. یه بار هم با این رفیق تارکالصلاتمون که اون کنار نشسته بود دست داده بود، رفیقمون هم حس جالبی بهش دست داده بود.
🔅 آره خلاصه، داستان امر به معروف ما از این جا شروع شد که یه دفعه قبل از نماز با این رفیق تارک الصلاتمون نشسته بودیم و حرف میزدیم، بحث پیش اومد؛
▫️بهش گفتم: تو بالاخره چی کارهای؟
◾️با خنده گفت: ببین! من کلاً تو فاز آزادیام، تو فیس بوکم نوشتم: آزاد یکتاپرست! (یه چیزی تو این مایه ها به انگلیسی...)
منم تو یه فازی که اصلاً به فکرم خطور نمیکرد الان بخوام تاثیری چیزی بذارم، همینطوری دورهمی برگشتم بهش گفتم: یکتا پرست؟! لااقل بپرست! ❗️❕
⚠️ یه دفعه جا خورد و با یه لحن خندهای گفت: نماز رو میگی؟
منم فقط با یه حرکت کله گفتم: آره.
دیگه هیچ چیز نگفتم. نماز جماعت شروع شد و ایستادم به نماز؛ مثل بقیه. بعد از چند دقیقه یه نفر اومد کنارم وایستاد و گفت: اللهاکبر.
✅ میشناختمش، همین رفیقم بود که چند دقیقه پیش داشتیم با هم صحبت میکردیم.
💠 به همین سادگی، به همین خوشمزگی... نماز خوند.
🔻خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
https://eitaa.com/zandahlm1357
📣 دوباره بیا بگو ‼️
پارسال ماه رمضون کلاس کنکور میرفتم.👨🏫📚✏️ کلاسها تو یه دانشگاه برگزار میشد.🏢
خیلی از بچهها مقید روزه گرفتن نبودن. ⚠️
❌ متاسفانه بعضی هاشون ناهارم میخوردن و قبح اینکار شکسته شده بود. بین دو تا کلاس مینشستن به ناهار خوردن 🍔 و بعضاً با آبمعدنی 💧 میومدن سر کلاس...
متاسفانه تقصیر آموزشگاه بود و رسیدگی نمیکرد! ♂ لذا جری شده بودن و اصلاً روزه خوری داشت تبدیل به کلاس و تریپ میشد تو جمع بچهها! 😡
☑️ من با یکی دو تا بچه مذهبی که تو کلاس بودن فکر کردیم چه کنیم؟ البته اونا هم خیلی دغدغه نداشتن و چیزی نمیگفتن. ♂
⁉️ یه بار تو کلاس به یه بنده خدایی گفتم: میخوای آب بخوری بخور 🍶 چرا آب معدنی میاری تو کلاس!؟ 🎒
اصلاً شوکه شد... 😯 کاملاً تعجب کرد!!! ولی هیچی نگفت. 😶
اما انقدر شایع شده بود که با سختی میشد به همه بگی! 📈
👨رفتم سراغ مسئول پیگیریهای کلاس؛ گفتم: آقا شما مسئولید! اینطوری روزهخوری میشهها!⚠️
گفت: ما گفتیم نخورن، یا برن تو یه کلاس در بسته بخورن...
📢 گفتم: دوباره بیا بگو!
آقا این بنده خدا اومد و دوباره گفت.
✅ کلی اوضاع بهتر شد...
💠 به نظرم با فشار آوردن به مسئولین هر محیط عمومی و تکرار مشکلات اجتماعی مثل بیحجابی و روزه خوری، بسیار نتیجه بهتر و کم هزینه تری میگیریم. ⬅️ البته در کنار تذکرات فردی که وظیفه شخصیمونه.
🔸اگر مسئولین بیان بگن قانون اینه و باید رعایت بشه، حرمت شکنی رویه نمیشه و قبح قانونشکنی و گناه نمیریزه...
🔺خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پرسش_پاسخ
#مشاور_خانواده
سوال
سلام وقت بخیر
ممنون از کانال خوبی ک دارید
زنی هستم ۲۵ ساله و همسرم ۲۹ سال دانشجو ارشد هستم و تک بچه هستم
حدود ۴ سال از آشنایی و ازدواج ما میگذرد (یک سال و سه ماه عقد و دوسال و نیم عروسی کردیم)
ازدواج بنده کاملا سنتی و به اصرار خانواده رخ داد من هم ک از خواستگاران خسته شده بودم تصمیم گرفتم تن ب این ازدواج بدهم تا هم خودم راحت شوم و هم خانواده از این وصلت خوشحال شوند چون خانواده همسرم را از همه لحاظ (مالی،اجتماعی،مذهبی،اخلاقی) مناسب میدیدند و من بدون هیچ علاقه و عشقی ازدواج کردم و تا سه ماه در همین وضع بودم و روزهای سختی سپری شد تا کم کم علاقه ای ایجاد شد
همسرم پس از ۹ ماه ناگهان رفتارهای ناب جایی از خود نشان داد ک ناشی از اختلال های روانی بود ک ب تشخیص پزشک ایشون شخصیت دو قطبی دارن
زندگی من ب دلیل بیماری ایشون ب طلاق رسید اما نتونستم قلب همسرم را بشکنم و بروم و جدانشدیم ایشون بسیار ب بنده علاقه مند هستند . پس از آن عود کردن بیماری تا الان دیگ بر نگشته بیماری شون
مشکل بعدی ک واسم ایجاد شد این بود ک خانواده ام ک بسیار مشتاق بودند ب مرور زمان با شناخت خانواده همسر پشیمان شدند از این وصلت .انرژی منفی و نگرانی های خانواده واقعن از لحاظ روانی موثر هستند
مشکل بعدی اینک همسرم پس از مدتی از کارخانه پدرشان ب دلیل اختلافات خارج شدند و در حال حاضر کار مناسبی ندارند
اینجور نیستن ک اهل تلاش نباشن ولی کار مشخصی ندارند و فک میکنم این ب دلیل عدم ثبات شخصیتشون هست
مادیات واسم مهم نیست ولی شغل همسرم مهم هست برای آینده و فرزندانم
اما این مسیله و مشکل طولانی شده و من حس میکنم نمیتونم تحمل کنم
خیلی وقتها ب جدایی فکر میکنم و نمیدونم چکار کنم خسته شدم از وضعیت زندگیم ...حدود ۹۰ درصد دعوا و اختلافات ما برسر وضعیت کاریه ایشونه 😞 درضمن از لحاظ اخلاقی فردی مذهبی و مهربان و پاک هستن و این خوبیها را دارند و همین امر منو دو دل میکنه واسه جدایی
ممنون میشم اگ کمک کنین ببخشید ک اینقدر صحبت کردم
زمانی ک در دوران عقد میخاستم جدا بشم مشاوره رفتم و گفتن ک زندگی با آدمای دو قطبی سخته و فایده نداره و طلاق بگیرم 😞😞
الان خدا رو شکر نرمالن
ولی اون یک بار ک اینجور شدن
چند شب نخابیدن و هرچی تو ذهنشون بود رو ب زبون میوردن و نسبت ب پدر و مادرشون عصبانی میشدن و داد میزدن ولی با من آروم بود و با من خشونت نداشتن
همین یکبار اینجوری شد ک اوج مشکلات کارخانه پدرشون بود ولی ما خیلی نگران شدیم و ترسیدیم
پیش روانپزشک رفتیم و تحت درمان قرار گرفتن حدود دوسال و نیم
در مورد بیماریشون همیشه نگرانم ک نکنه دوباره اینجوری بشه
پزشکشون گفتن باید همیشه داروی دپاکین را بخورند ولی ب خاطر هزینه نمیخورن
راهکار مشاوران عزیز چی هست؟
#پاسخ
سرکار خانم #منصوری مشاور خانواده
سلام ممنون
ببينيد در اختلال دو قطبى با تناوب سريع بيش از ٤ بار نوسان روحى در طول يك سال
ديده ميشود
بنده چند پيشنهاد دارم
اولا كه خب بله به گفته مشاوره اى كه داشتين زندگى با اين افراد بسيار سخت است اما نبايد بگيم طلاق و تمام!
البته اين نظر من هست
شما اولا هرجور كه شده طبق دستوراتى كه داشتن كپسول دپاكين ايشون رو ادامه بدين و قطع نكنيد
خب خداروشكر كه همه چيز نرمال هست اما توجه كنيد ايشون به دليل شرايطى كه دارن نبايد زياد تحت فشار قرار بگيرن
حالا يك كاريى فعلا شروع كنن
و مشغول باشن و يك صحبت هم با خانوادشون داشته باشن
تا بتونن تصميمات درستى بگيرن..
اينكه شمارو دوست دارن خيلى خوبه و شماهم ميتونيد به ايشون خيلى كمك كننده باشيد تا همه چيز را باب ميل خودتان تغيير دهيد
و نكته ئ ديگه زندگى مشترك اينطور نيست كه يك روز خانواده بگه برو يك روز بگه نه خوب نيست برگرد
كاملا اين صحبت هارا فراموش كنيد
ادامه دادن و ندادن زندگى با اين اقا به خود خودتان بستگى دارد ...
اگر ميتوانيد هنوز مشاوره حضورى داشته باشيد
موفق باشيد
https://eitaa.com/zandahlm1357