در فرهنگ ما وجود ندارد ما ريشه ي جنگ گلادياتورها نداريم و اين نقطه ي برجسته ي فرهنگ ما است. (ادامه دارد... )
#تربیت {قسمت2}
[مباحث کودک متعادل ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️❣️❣️
🌼🍃 کلیپ یک دقیقه ای بسیار مفید
🌼🍃سه توصیه رسول الله ( ص ) برای حفاظت از بیماری ها 🙂
❣️نشر = صدقه جاریه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
*💔نم خرده باورهایمان!💔*
خادم حرم امام رضا(ع) برامون می گفت:
از وزارت بهداشت اومدند گفتند:
این درب ها و...که مردم بوس می کنند بهداشتی نیست و ناقل بیماری و...هست!
خلاصه از اونها اصرار... از اعتقاد خادم ها انکار...
تا اینکه درب رفت برای آزمایش!
و جواب آزمایش اومد، دریغ از ذره ای بیماری!
در کمال تعجب شان دربی که هزاران نفر روزانه دست می کشند و می بوسند و... ناقل هیچ گونه بیماری نبود و پاک پاک بود!
راستی شده مجبور بشوید ساعتی در فضای بیمارستان قرار بگیرید و احساس بیماری و بد شدن حال تان را نکنید؟
(تازه این همه ضدعفونی و استریل می کنند)
شده ساعت ها در فضای حرم قرار بگیرید و احساس بیماری و بد شدن حال تان را بکنید؟
(تازه فضای استریل و ضدعفونی بیمارستانم نداره!)
*چی شده اعتقادهامون نم کشیده؟؟!*
طاعون کل شهر رو پر کرده بود...دسته دسته آدم می مردند،
مرجع بزرگوار گفتند: ده روز زیارت عاشورا بخوانید!
خواندند و همه شفا یافتن و سالم ماندند!
حالا فلان عالم گفته این دعا را بخوانیم همه می خندند!!!
*چی شده اعتقادهامون نم کشیده؟؟!*
کل دستورالعمل های ضدویروسی و ضدمیکروبی شان به جزء های دستورات اسلام هم نمیرسه!😏
امشب مجری تلویزیون می گفت: نهاد جهانی شست و شوی دست داریم!😂
به ما میگید دست بشورید...قبل و بعد از مصرف خوراکی...پس از دست زدن به جای آلوده...ملزم به خوردن مواد مقوی خودمان را بکنیم و...
عزیز من بگو
*اسلام را رعایت کنید،تا سلامت بمانید!*
قرن ها پیش تا کرونا بیاد معصوم به ما گفتند:
*قبل و بعد غذا دست بشورید...
قبل و بعد غذا کمی نمک طبیعی استفاده کنید...
روزی یک قاشق عسل بخورید...
حتی نظافت را جزیی از ایمان ما دانستند...
امر کردندغذا و گوشت حلال بخورید...*
و...
حالا از آن سوی دنیا برای ما تجویز بهداشت می کنید!😏
نه جانان...
شما باید خاک عالم را بر سر ما بپاشیدکه
*اسلام که رعایتش تضمین شده سلامتی و خیر دو دنیای ما هست*
رها کردیم و چسبیدیم به علم ناقص تجربی انسان ها!
*واای بر ما...*
بیاید کمی *اسلام بیاوریم!!!
نم خرده باورهایمان!!!*
*پ ن:*
اینا هنوز سر زدن و نزدن ماسک دعوا دارند!😏
*پ ن۲:*
یک ویروس کوچک دنیا رو زیر و رو کرده ولی همچنان *انسان مغرور و سرکش هست!*
*✨يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ✨ *
اى انسان، چه چيز تو را به پروردگار كريمت مغرور كرده است؟
(سوره الإنفطار_آیه۶)
*پ ن۳:*
با این ایمان های نم خرده یمان، منتظریم آقایمان بیایند؟؟؟💔
*پ ن۴:*
زیر پوست *بازی کرونا،*
از قیمت *دلار* بالارفته،
*گرونی* ها
و *سیاست برد بردِ به گل نشسته*
چه خبره؟؟؟😏🤔
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🔴 نسخه پيشگيری و درمان #كرونا
به دست خط و نسخه کتبی حکیم خیراندیش👆👆
١- #سوپ شلغم، هويج با سبزيجات تند پخته شده داخل عرق نعنا
٢- #جوشانده نعنا + شويد + زنيان + عسل
٣- دود اسفند هر ٨ ساعت
٤- حجامت گرم(#بادکش) كتف (٧-١٤ مرحله، يك يا دو روز در ميان)
٥- #گردنبند سيـر (٧ عدد) يا گردنبند هــل (١٤ عدد) براي افراد در مسير بيماران
٦- #استشمام گل مريم يا گل نرگس
٧- #پرهيز خیلی جدی از خوراك سردیها از جمله انواع فستفود، بويژه شبانگاه
٨- #سوپ گندم پخته شده با عرق يونجه و سبزيجات تند
٩- #پرهـيز از هـوای گرم
نکته: دمای اتاق بيش از ١٨-٢٢ درجه نباشد.
٢ /٩٨/١٢
حکیم حسـين خيراندیش
💠تعلیقه متفرقه:
👈عزیزان دقت بفرمایند نسخه استاد خیراندیش نفی موارد توصیه های پیشگیرانه نیست. بلکه توصیه های پیگشیری از ابتلاء مانند ماسک و روبوسی نکردن و... در اولویت است.
👈منظور از خوراک های سرد(پنیر ماست دوغ شیر بستنی گوجه خیار برنج سیب زمینی و...) میباشد.
دمای اتاق بسته به افراد مختلف است.باید دما طوری تنظیم شود که افراد نه احساس گرما کنند و نه سرما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
اگر ماسک گیرتان نیامد اصلا نگران نباشید! این ۱۵ ثانیه شما را از خرید ماسک بی نیاز می کند و می توانید روزی چند بار ماسک یکبار مصرف برای خود و عزیزان تان بسازید! آنقدر پخش کنید که مردم در صف داروخانه ها نایستند! هنوز هیچی نشده مافیای ماسک، قیمت نجومی ۱۰۰ هزار تومان را روی ماسکها گذاشته اند! زحمت انتشارش را بکشید!🙏
.......:
@zandahlm1357
📕👌#رسم_رفاقت
در راه مشهد شاه عباس
تصمیم گرفت دو بزرگ را
امتحان کند!!
به شیخ بهایی که اسبش
جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه
است اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت:
کوهی از علم و دانش برآن
اسب سوار است، حیوان کشش
اینهمه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند،
دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت:
اسب او از اینکه آدم بزرگی
چون شیخ بهائی بر پشتش
سوار است سر از پا نمی شناسد
و می خواهد از شوق بال در آورد.
این است "رسم رفاقت..."
در "غیاب" یکدیگر" حافظ آبروی" هم باشیم...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
✅برو کشکت را بساب
✍میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای میخرد شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.»
↶【به ما بپیوندید 】↷
💠: •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
.......:
🔹بچه را آن طور نميزنند...🔹
شبهايي كه مرحوم حاج شيخ رجبعلي خياط جلسه ميرفتند، مسئول بردن و اوردن ايشان اقاي صنوبري بودند.
يك روز آماده ميشود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و يك دفعه به صورتي كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقاي صنوبري كه همسرش را در اين وضعيت ميبيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهي برويم؛ رفتند آقاشيخ رجبعلي را سوار كردند ، اقاي صنوبري به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، براي ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست! بچه را آنطور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقاي صنوبري نقل كرد براي بچه اسباب بازي خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه
بسيار شديد بود برطرف شد.
.......:
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
#جمال_آقا_امیرالمومنین
#یا_ازدواج_با_دختر_زیبا
💯از علامه جعفری میپرسند:
چه شد که به این کمالات رسیدید؟!
🌹ایشان در جواب، خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این #امتحان_الهی نصیبشان شده است:
🍃ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س). اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آنگاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
آقایی بود به نام آقا شیخ حیدرعلی اصفهانی که معدن ذوق بود. مدیر مدرسهمان، مرحوم آقا سیداسماعیل اصفهانی هم آنجا بود. به آقا شیخ علی گفت: آقا شب نمیگذره، حرفی داری بگو، ایشان یک تکه کاغذ روزنامه در آورد. عکس یک دختر بود که زیرش نوشته بود «اجمل بنات عصرها» (زیباترین دختر روزگار)!
گفت: آقایان من درباره این عکس از شما سوالی میکنم. اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید (از همان اولین لحظه ملاقات عقد جاری شود و حتی یک لحظه هم خلاف شرع نباشد) و هزار سال هم زندگی کنید با کمال خوشرویی و بدون غصه، یا اینکه جمال علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
سوال خیلی حساب شده بود. یک طرف، دختر حلال بود و طرف دیگر، زیارت امام علی(ع) که عمل مستحبی بود. گفت: آقایان واقعیت را بگویید. جانماز آب نکشید، عجله نکنید.
اول کاغذ را مدیر مدرسه گرفت و نگاه کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود با لهجه اصفهانی، گفت: سیدمحمد! ما یک چیزی بگوییم نری به مادرت بگوییها؟ معلوم شد نظر آقا چیست؛ همه زدند زیر خنده!
کاغذ را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: آقا شیخ علی، اختیار داری، وقتی آقا (مدیر مدرسه) اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم!
آقا فرمودند دیگه! نفر سوم گفت: آقا شیخ حیدر این روایت از امام علی(ع) معروف است که فرمودهاند: «یا حارث حمدانی، من یمت یرنی» (ای حارث حمدانی، هر کی بمیرد مرا ملاقات میکند) پس ما انشاءالله در موقعش جمال علی(ع) را ملاقات میکنیم! بازهم همه زدند زیرخنده!
واقعاً سوال مشکلی بود. یکی از آقایان گفت: آقا شیخ حیدر گفتی زیارت آقا مستحبی است؟ گفتی آن هم شرعی صد درصد؟ آقا شیخ حیدر گفت: بلی! گفت: والله چه عرض کنم. (باز هم خنده حضار!)
🍃نفر پنجم من بودم. این کاغذ را دادند دست من. دیدم که نمیتوانم نگاه کنم، بدون اینکه نگاه کنم کاغذ را رد کردم به نفر بعدی و گفتم: من #یک_لحظه #دیدار_علی_علیهالسلام را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم! و از آنجا برخاستم و بیرون رفتم.
یک وقت دیدم یک حالت خیلی #عجیبی دست داد. تا آن وقت همچو حالتی ندیده بودم. شبیه به خواب و بیهوشی بلند شدم. وارد حجرهام شدم، حالت غیرعادی، دیگر نفهمیدم، یکبار به حالتی دست یافتم. یکدفعه دیدم یک اتاق بزرگی است یک آقایی نشسته در صدر مجلس، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشته در این مرد موجود است. یک جوانی پیش من در سمت راستم نشسته بود. پرسیدم: این آقا کیست؟
گفت: این آقا خود علی(ع) است!! من سیر او را نگاه کردم. آمدم بیرون، رفتم همان جلسه، کاغذ رسیده بود دست نفر نهم یا دهم. رنگم پریده بود. نمیدانم شاید مرحوم شمسآبادی بود خطاب به من گفت: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواستم ماجرا را بگویم، اصرار کردند و من بالاخره قضیه را گفتم و ماجرا را شرح دادم، خیلی منقلب شدند.
خدا رحمت کند آقا سیداسماعیل (مدیر) را که خطاب به آقا شیخ حیدر، گفت: آقا دیگر از این شوخیها نکن، ما را بد آزمایش کردی!!
این از خاطرات بزرگ زندگی من است.!
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🔴 ویدئوی کودکان ایرانی در دام کرونا
🔻 چند نکته:
گرچه اصالت فیلم که متاسفانه بدون هیچ دلیل و مدرکی تحت عنوان کودکان ایرانی مبتلا به کرونا در شبکه های سلطنت طلب بازنشر میشود، هنوز برایم مشخص نگردیده است اما توجه به چند نکته ضروری است:
1⃣ در برخی سایت ها این فیلم ۷ بهمن بارگذاری شده بود که هنوز خبری از کرونا نبود!!
2⃣ گزینه دوم که قابل تامل به نظر میرسد توجه به صحبت های عادی پرستار در ویدئو حکایت از صحبت کردن آنان بدون ماسک دارد که در بخش بستری بیماران کرونا قابل توجیه نیست
3⃣ تهیه کننده فیلم جهت القای این وحشت سعی کرده است به گونه ای فیلم بگیرد که کودکی که کنار تخت بستری میباشد در فیلم حذف شود که البته با دقت بیشتر قابل مشاهده است. تا کنون در ۳۷ کشوری که درگیر کرونا شده اند گزارش کرونا برای کودکان زیر ۱۰ سال گزارش نشده است
4⃣ اگر هدف فیلمبردار و توزیع کننده آن نشر وحشت و جعلیات نبوده است چرا در خصوص زمان و مکان که دو عنصر مهم از عناصر خبری است توضیح داده نمی شود.
#زود_باور_نکنیم /#زود_بازنشر_نکنیم
🖌 محمدصادق سلطانزاده بشرویه
1_417985.mp3
2.59M
🌺 ترانه بسیار زیبا و دلنشین
💠 تقدیم به همه پدران
🌺 پدر
.......:
.......:
@zandahlm1357
#قسمت_سی_و_یکم_رمان_نسل_
سوخته: هدیه خدا
عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خوش زیارت ... و خونه مادربزرگم ... که چند سالی می شد رفته بود مشهد...
دل توی دلم نبود ... جونم بود و جونش ... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می کردم ...
سرم رو می گذاشتم روی پاش ... چنان آرامشی وجودم رو می گرفت که حد نداشت ... عاشق صدای دونه های تسبیحش بودم ...
بقیه مسخره ام می کردن ...
- از اون هیکلت خجالت بکش ... 13، 14 سالت شده ... هنوز عین بچه ها می مونی ...
ولی حقیقتی بود که اونها نمی دیدن ... هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می گرفت ... من کمر همتم رو محکم تر می بستم ... اما روحم به جای سخت و زمخت شدن ... نرم تر می شد ...
دلم با کوچک تکان و تلنگری می شکست ... و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می گرفت ... اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی زد ... درد و آرامش و شادی ... در وجودم غوطه می خورد ... به حدی که گاهی بی اختیار شعر می گفتم ...
رشته مادرم ادبیات بود ... و همه ... این حس و حالم رو به پای اون می گذاشتن ... هر چند عشق شعر بودن مادرم ... و اینکه گاهی با شعر و ضرب المثل جواب ما رو می داد ... بی تاثیر نبود ... اما حس من ... و کلماتم ... رنگ دیگه ای داشت ...
درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ...
خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... چیزهایی در چشم من زیبا شده بود... که دیگران نمی دیدند ... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ ... یا خنده های تمسخرآمیز نصیبم می شد ...
اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود ...
از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ...
این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ...
وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ...
ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بقیه داستان را در این کانال دنبال کنید
👇👇👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
😔از ناشکرى هایم خجالت کشیدم
وقتی دیدم پسری پا نداشت
اما با دستهایش خدا را شکر میکرد
میگفت خدایا ممنونم که من را در مقامی آفریدی که هر کس میببیند، تو را شکر میکند.
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙌🏻 دعای با عظمت ماه رجب با صدای دلنشین استاد مرحوم سید قاسم موسوی قهار
.......:
@zandahlm1357
Morteza-Pashaei-Khodahafezi-128_281018225405.mp3
3.14M
💔💔 خداحافظ
🎧🎧 مرتضی پاشایی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺