eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.7هزار دنبال‌کننده
48.9هزار عکس
35.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
✨مرحوم میرزا محمد ابراهیم کرباسی اصفهانی از شاگردان سید بحرالعلوم بوده و گفته است: به مسجد سهله رفتم، دیدم سید بحرالعلوم ایستاده به نماز و تمام صحن پر از جمعیت است و به او اقتدا کردند، من نزدیک در اقتدا کردم و تا سلام گفتم: دیدم جمعیتی در کار نیست، به سید بحرالعلوم گفتم اینها بودند، فرمود: از کجا ملائکه نبودند.✨ روزنه هایی از عالم غیب ص285، 284 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨آیت الله شیخ عباس تهرانی از بزرگان اخلاق وفضیلت بود. ✨یکی از افراد مورد اعتماد به نام حاج محمد آقا نیک بین تهرانی در مورد او مکاشفه ای داشته است که شنیدنی است. شب رحلت آیت الله تهرانی اینجانب در تهران بودم که به مجرد شنیدن این خبر به سوی قم حرکت کردم و در تشییع و تجهیز او شرکت نمودم. از فقدان او بسیار اندوه زده و غرق در تاثیر و تاسف بودم و ضمن طلب آمرزش برای او، علو مقام او را از خدا میخواستم. شب پس از فوت او خواب دیدم در قم و در خیابان صفائیه هستم و در آنجا منزل بسیار باشکوهی نظرم را جلب کرد. پرسیدم :((اینجا منزل کیست؟)) گفتند: ((منزل حاج شیخ عباس تهرانی است)) شادمان شدم و در همان حال توجه یافتم که او از دنیا رفته است. درب منزل را زدم بانویی در را گشود و گفت:(( با کی کار دارید)) گفتم:(( آیت الله تهرانی)) رفت و برگشت دیدم نامه‌ای به دستم داد و در آن این چند بیت نوشته است. مهمان بساط حور و عین می باشم. هم خسته راه چون جنین می باشم. امشب زملاقات تو معذورم دار. اندوه مخور ز مومنین می باشم.✨ سلوک عارفانه ص109 https://eitaa.com/zandahlm1357
روزگار من (7) تو مدرسه یه همکلاسی داشتیم به اسم زینب. دختر محجبه و از خانواده مذهبی بود. اما سحر ازش خوشش نمی یومد و همش بهش تیکه مینداخت و مسخرش میکرد . بهش میگفت تو خفه نمیشی با چادر خودتو میپوشونی 😏😏 یا مقنعتو شل کن یکم بابا قلبم گرفت و خیلی چیزای دیگه... اما در مقابل زینب همیشه با لبخندو صبری که داشت به حرفاش بی اعتنایی میکرد ☺️☺️☺️☺️ بارهاااا سحر تو گوشم یه چیزایی میخوند و باعث میشد که من کم کم هم رنگ خودش بشم 😰😰 من در حد معمولی بودم اما موهامو بیرون نمیذاشتم . یه روز سحر از کنار مقنعه من یه دسته از موهامو بیرون کشید واز کیفش یه رژ صورتی💄💄 برداشت و به لبام زد و گفت : واااای فرزااانه چقدر خوشگل شدی 😈😈 حیف تو نیست حیف این موها و چشمای رنگیت نیست که نمیذاری قشنگیش مشخص بشه 😒😒 بیا، بیا این آینه رو بگیر یه نگاه به خودت بنداز تا به حرف من برسی 😈😈 وقتی تو آینه نگاه کردم یه غرور خاصی وجودمو گرفت. از اونجا بود که عوض شدم . ادامه دارد..... نویسنده 📝 انارگل🌹 📝 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
20 جدال⚔  مراء و جر و بحث نیز، برای انسان فشار قبر می‌آورد. حتی آنجاهایی هم که روابط دو طرفه است، مثل رفیقت که هم­سطح خودت است، پیغمبر می‌فرماید کسی که بگومگو و جر و بحث می‌کند، حتی اگر حق با او باشد، من شفاعتش نمی‌کنم. چرا در اسلام قاعده ی زیبای «اجتناب از مراء» را گذاشته اند؟ برای این که مراء به روح فشار می‌آورد و آدم را خیلی از خدا دور می‌کند. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمود ۱۴۵۲ خدای من!اینجا یه تکیه از بهشته،نه،اصلا خود بهشته!مگه بهشت چیزی غیر از با امام بودنه؟از درب اصلی حرم وارد شدیم خشایار اصلا تو حال خودش نبود .منقلب شده بود و من فقط صدای ناله هاشو می شنیدم. صدای الله اکبر اذون صبح که بلند شد ،درست روبه روی شش گوشه ی ملکوتی بودیم.برگشتم و نگاه ملتمسانه ای به صورت آقا سید انداختم .خودم هم نمی دونستم چی می خوام.فقط می دونم دلم می خواست پاهام یاریم می کردن و می تونستم به رسم ادب پای برهنه برسم خدما حضرت ارباب . حرم هم عجیب شلوغ بود. یا حسین فاطمه!چه عطری فضا رو پر کرده بود،عطر سیب؟!گریه امونم نمی داد. آقا سید گفت:بلند شو بی اختیار از روی ویلچربلند شدم وقدم برداشتم هیچ اثری از درد توپاهام نبود خشایار داد زد حالت خوبه ؟میتونی راه بری ؟اشکاهم رو پاک کردم و رو به ضریح گفتم هیچ وقت تو زندگیم اینقدر خوب نبودم صورتم رو به سمت آقا سید برگردوندم چند مرتبه صداش زدم.آقاسید!آقاسید!امانبود .حتی از ویلچرهم خبری نبود .به خشایار گفتم ببین میتونی آقا سید رو پیدا کنی؟انگار سید ما مثل یه قطره تو همین عطر سیب گم شده بود حالا من اینجام و میاف اربعین زیر قبه ابا عبدالله الحسین(ع)و تنها چیزی که مدام به یادم میاد حرف آقاسید که می گفت :مراقب باش اگر رفتی کربلا دیگه از کربلا دیگه از کربلا بر نگردی. با خورشید.قسمت آخر# https://eitaa.com/zandahlm1357