@shervamusiqiirani-6 - تصنیف : شباهنگ.mp3
1.25M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
ترا من چشم در راهم
شباهنگام
که می گیرند در شاخ " تلاجن" سایه ها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
ترا من چشم در راهم.
#نیما_یوشیج
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
✨✨✨🌹
✨✨🌹
✨🌹
#قران
✨اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ عَلَي اللَّهِ
✨ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
✨جز او خدایی نیست و
✨اهل ایمان باید تنها بر اللَّه اعتماد کنند
📚سوره مبارکه تغابن
✍آیه ۱۳
✨🌹
✨✨🌹
✨✨✨🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تلاوت مافوق شاهکار جاودانه و پرطرفدار استاد عبدالباسط در به تصویر کشیدن داستان حضرت مریم و عیسی❗️
🌟 آیاتی از سوره مریم
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
راوی : حجت الاسلام قرائتی
در سفری که برای زیارت به مشهد مشرف شده بودم ، بعد از تشرع و زیارت یکی از خواسته های من از حضرت رضا ع این بود که به امام رئوف و مهربان عرض کردم ، آقا من می خواهم عنایتی فرمایید زمینه ی تبلیغ و سخن گفتن مرا چنان گسترده فراهم نمایید که بتوانم برای همه ی دانش آموزان ، دانشگاهیان ، ادارات دولتی و ... سخنرانی کنم . این تقاضا زمانی مطرح می شد که از طرف رژیم پهلوی هر کسی را نمی گذاشتند در یک مجلس صد نفری صحبت کند ! این تقاضا در آن زمان چنان ناشدنی به نظرم رسید که یک مرتبه در حال دعا و التجا و گریه ، خنده ام گرفت . با خود گفتم : شیخ دست بردار !! مگر می شود ؟ این چه تقاضایی است که می کنی ؟ یک خواسته شدنی را مطرح کن اما تقاضایی بود که شده بود ، بعدها که انقلاب پیروز شد متوجه شدم که حضرت رضا ع خواسته ی به ظاهر ناشدنی مرا شدنی فرمود
امروز به برکت انقلاب این امر به عنایت حضرت میسر شده است
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_امام_رضا علیه السلام
🔸 دستام خالیه، دستام رو بگیر ...
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
💠☀️💠☀️💠☀️💠 ☀️اخلاق مهدوی☀️ ◀️قسمت دویست و سی و سوم 👤یونس بن عمار از راویان بسیار خوش سابقه است
💠☀️💠☀️💠☀️💠
☀️اخلاق مهدوی☀️
◀️قسمت دویست و سی و چهارم
✏️در ادامه بحث های مربوط به اخلاق مهدوی، حاج آقا مجتبی تهرانی می رسد به بحث نهی از استعجال در اجابت و ملالت در دعا و بیان وجه تأخیر در اجابت.
👌یعنی بعضی جاها ما نباید عجله کنیم در دعاهایمان یک چیزی را بخواهیم. از آن طرف هم نباید خسته بشویم از دعا کردن و از آن طرف اگر دعا تأخیر کرد به چه علت تأخیر کرد، اینها را توضیح خواهیم داد.
📑در موضوعات مختلف دعا ما روایت زیاد داریم، در دسته ای که از استعجال در اجابت نهی می کنند، یعنی هی عجله نکن دعایت مستجاب بشود👇
🔸روایت می گوید «لا يَزَالُ الْمُؤْمِنُ بِخَيْرٍ وَرَجَاءٍ رَحْمَةً مِنَ الله عَزَّوَجَلَّ مَا لَمْ يَسْتَعْجِلْ فَيَقْنَطَ وَيَتْرُكَ الدُّعَاءَ» امام صادق (ع) میفرمایند مؤمن به خیر و رحمت است یعنی در مسیر خیر و رحمت هست تا موقعی که در استجابت دعا عجله نکند و ناامید نشود.
❌اگر بخواهد عجله بکند خُب ناامیدی هم دارد. آدم یک چیزی را هی از خدا بخواهد، بگوید حتما تا امروز، حتما تا فردا، حتما.. بعد نشود، ناامید نمی شود به نظر شما؟؟ اینجا میگوید عجله نکن.
🗣«قُلْتُ لَهُ كَيْفَ يَسْتَعْجِلُ» راوی میگوید به حضرت عرض کردم چگونه عجله میکنند⁉️
حضرت فرمود؛ «قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ كَذَا وَكَذَا وَمَا أَرَى الإجَابَةَ» یعنی خدایا اینجوری و اینجوری بده، در این زمان بده، و نمیشود.
⏰یعنی عجله نکن، برای خدا وقت تعیین نکن. البته وقت تعیین کردن به خودی خود اشکال ندارد، خدایا من تا یک ماه دیگر این را نیاز دارم این را به من بده این اشکال ندارد، اما وقتی نداد دیگر سرخورده نشود، چون دلایلی دارد.
📑دسته دوم روایات وجه تأخیر در استجابت را می گوید دلیلش را.
👈مثلا قضیه حضرت موسی را مطرح کردند که در سوره مبارکه یونس آمده، آنجا حضرت موسی راجع به فرعون و آلش میگوید «رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ» [آیه88] از خدا خواست که فرعونیان را تنبیه💥 کند.
📖و در آیه بعد هم آمده «قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا..» خدای متعال گفت ما دعای شما را مستجاب می کنیم.
اما خبری نشد عذاب نیامد‼️
↩️چون همان زمانی که حضرت موسی رفت سراغ فرعون، همان زمان که عذاب نیامد روایت داریم چهل سال طول کشید.. در این زمانه قرآن می گوید 9 معجزه خدا به فرعون نشان داد، حضرت موسی توسط خدای متعال✨، در سالیان متعدد، پس معلوم می شود فرعون همـان اول کار عذاب نشد!
چرا خدا به موسی گفت ما دعوت تو و دعای تو و هارون را مستجاب کردیم چهل سال بعد مستجاب کرد، خُب دلایلی داشت. حضرت موسی عجله نکرد. پس عجله نکنیم در دعاها.⚠️
🔆به امام صادق (ص) عرض کردند «يُسْتَجَابُ لِلرَّجُلِ اَلدُّعَاءُ ثُمَّ يُؤَخَّرُ» میشود خدا دعا را از شخصی قبول بکند ولی به تأخیر بیندازد⁉️ مگر می شود خدا بگوید چشم من دعایت را مستجاب کردم، حالا که می خواهد دعا را بدهد به تأخیر بینداز؟
امام صادق می گوید «قَالَ نَعَمْ عِشْرِينَ سَنَةً» بله بیست سال هم حتی ممکن است فاصله باشد. بین استجابت دعا و اینکه خدا کی می خواهد🕝 بدهد. حالا اینکه چرا خدا تأخیر می اندازد یا الان مصلحت نیست یا قرار است زمان.. اینها را مفصل ما جلسات قبل بحثش را کردیم.
🔹ادامه دارد ....
💽برگرفته از سخنرانی"اخلاق
مهدوی" فایل شماره (65)
🎤استاد احسان عبادی
#اخلاق_مهدوی 234
💠☀️💠☀️💠☀️💠
________________
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فایل آموزش معارف مهدویت شماره (۲۵) موضوع: پاداش منتظران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از معرفت مهدوی | استاد عبادی
4_523942300229828781.mp3
5.18M
فایل آموزش معارف مهدویت
شماره (۲۶)
موضوع: شرایط ظهور
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۱۹ ▪️در آموزههای اهل بیت، یکی از گناهان زبان، مساویِ بیدینی است ... و کسی که به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_20.mp3
12.86M
#مهارتهای_کلامی ۲۰
« وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ.
هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِيمٍ.» سوره قلم / ۱۰ و ۱۱
✘ قرآن بیزار است از:
زیاد قسم خوردن، بیوزنی و بیهودگی کلام، عیبجویی و استخراج ضعف از دیگران، طعنه و تحقیر، خبر بردن از جایی به جای دیگر ....
و توصیه میکند؛
ازاطراف این انسانها حتماً پراکنده شوید...
🔥نکند خودمان اینگونه باشیم!
#استاد_شجاعی
.
❣از نصایح پدرانه دلزده نشو
بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاق هستم، بهم میگفت: چرا خاموشش نمیکنی و انرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد، چرا قبل از رفتن آب رو خوب نمی بندی و هدر میدی؟ همیشه ازم انتقاد میکرد و به منفی بافی متهمم میکرد ... بزرگ و کوچک در امان نبودند و مورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود.
🍃 تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و کاری پیدا کردم... امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم.اگر قبول شدم این خونه کسل کننده رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخهاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و زدم بیرون. داشتم با دستم گرده های خاک را رو کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشمهاش ضعیف بود و چین و چروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت:
🍃 مثبت اندیش باش و خودت رو باور داشته باش، از هیچ سوالی تنت نلرزه!!
نصیحتشو با اکراه قبول کردم و لبخندی زدم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگی ام هم از نصیحت کردن دست بردار نیست.مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه
🍃از خونه بسرعت خارج شدم، یه ماشین اجاره کردم و بطرف شرکت رفتم
🍃به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم هیچ دربان ونگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما.به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده.اگه کسی بهش بخوره میشکنه.بیاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!
🍃همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پر شده از آب سر ریز حوضچه ها.به ذهنم خطور کرد که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابام افتادم که آب رو هدر ندم.شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه
🍃در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم. همینطور که از پله ها بالا میرفتم، متوجه شدم .چراغک های آویزان در روشنایی روز روشن هستن. از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونا رو خاموش کردم!
به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن
🍃اسمم رو در لیست ثبت نام نوشتم و منتظر نوبت شدم.وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم و چهره و لباس و کلاسشون رو دیدم، احساس حقارت و خجالت کردم و مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شون تعریف میکردن.دیدم هر کسی که میره داخل، کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون.با خودم میگفتم اینا با این دک و پوزشون و با اون مدرکاشون، رد شدن. من قبول میشم ؟!!!عمرا😨
🍃فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن.
بیاد نصحیت پدرم افتادم: مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش ...
نشستم و منتظر نوبتم شدم. انگار که حرفای بابام، انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد و این برام غیر عادی بود.
🍃در این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل.وارد اتاق مصاحبه شدم و روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کرده و لبخند میزدن. یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟دچار دهشت واضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟
🍃بیاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش!پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت پشت سر گذاشتم، میام سرکارم
❣یکی از سه نفر گفت تو درآزمون استخدامی پذیرفته شدی تمام!
🍃باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطرگزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم مجموعه ایی از امتحانات عملی را برای داوطلبان مد نظر داشته باشیم که نتیجه آن معلوم کند که داوطلب با مثبت اندیشی درطولانی مدت از منافع شرکت دفاع خواهد کرد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقصها را اصلاح کنی و دوربینهای مداربسته موفقیت تو راثبت کردند
🍃 در این لحظه همه چی ازذهنم پاک شد کار، مصاحبه، شغل و...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم!پدرم آن انسان بزرگی که به ظاهر سنگدل، اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است
🍃 حتی اگر خودت هم الان یک پدرهستی-زیرا در ماوراء این پندها محبت نهفته است که حتما روزی از روزگاران آن را خواهی فهمید و چه بسا آنها دیگر نباشند
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃