eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت چهل و پنجم دستانش را شست و به آشپزخانه برگشت، نفس عمیقی کشید و گفت: «الهه! غذات چه بوی خوبی میده!» خودم می‌دانستم خوراک میگویی که تدارک دیده‌ام، آنچنان تعریفی نشده و عطر و بویی هم ندارد که خندیدم و گفتم: «نه! خیلی خوب نشده!» و او همانطور که روی صندلی می‌نشست، با قاطعیتی مردانه جواب دلشوره‌ام را داد: «بوش که عالیه! حتماً طعمش هم عالیه!» ولی خودم حدس می‌زدم که اصلاً خوراک خوبی از آب درنیامده و هنگامی که غذا را در دیس کشیدم، مطمئن شدم هیچ شباهتی به دستپخت مادر ندارد. حسابی دست و پایم را گم کرده بودم، ولی مجید با تمام وجود از خوردنش لذت می‌بُرد و مدام تعریف و تشکر می‌کرد. چند لقمه‌ای خورده بودیم که متوجه شدم ترشی را فراموش کرده‌ام. از سرِ میز بلند شدم و با گفتن «صبر کن ترشی بیارم!» به سمت یخچال رفتم، اما این جمله من به جای ترشی، خیالش را به دنیایی دیگر بُرد که دست از غذا خوردن کشید و با صدایی گرفته زمزمه کرد: «صبر کردن برای ترشی که آسونه!» سپس خندید و با شیطنتی شیرین ادامه داد: «من یه جاهایی صبر کردم که بیا و ببین!» شیشه ترشی را روی میز گذاشتم و با کنجکاوی پرسیدم: «مثلاً کجا؟» و او مثل اینکه خاطرات روزهای سختی به یادش آمده باشد، سری تکان داد و گفت: «یه ماه ونیم صبر کردم! به حرف یه ماه و نیم آسونه، ولی من داشتم دیوونه می‌شدم! فقط دعا می‌کردم تو این مدت اتفاقی نیفته!» با جملات پیچیده‌اش، کنجکاوی زنانه‌ام را حسابی برانگیخته بود که در برابر نگاه مشتاقم خندید و گفت: «اون شب که اومدم خونه تون آچار بگیرم و مامان برای شام دعوتم کرد، یادته؟» و چون تأیید مرا دید، با لحنی لبریز خاطره ادامه داد: «سرِ سفره وقتی شنیدم عصر برات خواستگار اومده، اصلاً نفهمیدم شام چی خوردم! فقط می‌خواستم زودتر برم! دلم می‌خواست همونجا سرِ سفره ازت خواستگاری کنم، برای همین تا سفره جمع شد، فوری از خونه تون زدم بیرون! می‌ترسیدم اگه بازم بمونم یه چیزی بگم و کارو خراب کنم!»از دریای اضطرابی که آن شب بخاطر من در دلش موج زده و من شبنمی از آن را همان شب از تلاطم نگاهش احساس کرده بودم، ذوقی کودکانه در دلم دوید و بی‌اختیار لبخند زدم. از لبخند من او هم خندید و گفت: «ولی خدا رو شکر ظاهراً اون خواستگار رو رَد کردی!» سپس با چشمانی که از شیطنت می‌درخشید، نگاهم کرد و زیرکانه پرسید: «حتماً بخاطر من قبولش نکردی، نه؟!!!» و خودش از حرفی که زده بود با صدای بلند خندید که من ابرو بالا انداختم و با لحنی پُر ناز پاسخ دادم: «نخیرم! من اصلاً بهت فکر نمی‌کردم!» چشمان مشکی و کشیده‌اش در احساس موج زد و با لحنی عاشقانه جواب حرف سیاستمدارانه‌ام را داد: «ولی من بهت فکر می‌کردم! خیلی هم فکر می‌کردم!» از آهنگ صدایش، دلم لرزید. خاطرات دیدارهای کوتاه و عمیق‌مان در راه پله و حیاط و مقابل درِ خانه، پیش چشمانم جان گرفت. لحظاتی که آن روزها از فهمش عاجز می‌ماندم و حالا خود او برایم می‌گفت در آن لحظات چه بر دلش می‌گذشته: «الهه! تو بدجوری فکرم رو مشغول کرده بودی! هر دفعه که می‌دیدمت یه حال خیلی خوبی پیدا می‌کردم» و شاید نمی‌توانست همه احساساتش را به زبان آورد که پشت پرده‌ای از لبخند، در سکوتی عاشقانه فرو رفت. دلم می‌خواست خودش از احساسش برایم بگوید نه اینکه من بخواهم، پس پیگیر قصه دلش نشدم و در عوض پرسیدم: «حالا چرا باید یه ماه و نیم صبر می‌کردی؟» سرش را پایین انداخت و با نغمه‌ای نجیبانه پاسخ داد: «آخه اون شب که برای تو خواستگار اومده بود، اواسط محرم بود و من نمی‌تونستم قبل از تموم شدن ماه صفر کاری بکنم.» تازه متوجه شدم علت صبر کردنش، حرمتی بوده که شیعیان برای عزای دو ماه محرم و صفر رعایت می‌کنند که لحظاتی مکث کردم و باز پرسیدم: «خُب مگه گناه داره تو ماه محرم و صفر خواستگاری بری؟» لبخندی بر چهره‌اش نقش بست و جواب داد: «نه! گناه که نداره... من خودم دوست نداشتم همچین کاری بکنم!» برای لحظاتی احساس کردم نگاهش از حضورم محو شد و به جایی دیگر رفت که صدایش در اعماق گلویش گم شد و زیر لب زمزمه کرد: «بخاطر امام حسین (علیه‌السلام) صبر کردم و با خودشم معامله کردم که تو رو برام نگه داره!» از شنیدن کلام آخرش، دلگیر شدم. خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای من هم عزیز و محترم بودند، اما اینچنین ارتباط عمیقی که فقط شایسته انسان‌های زنده و البته خداست، درمورد کسی که قرن‌ها پیش از این دنیا رفته، به نظرم بیش از اندازه مبالغه آمیز می‌آمد و شاید حس غریبگی با احساسش را در چشمانم دید، که خندید و ناشیانه بحث را عوض کرد: «الهه جان! دستپختت حرف نداره! عالیه!» ولی من نمی‌توانستم به این سادگی ناراحتی‌ام را پنهان کنم که در جوابش به لبخندی بی‌رنگ اکتفا کردم و در سکوتی سنگین مشغول غذا خوردن شدم. https://eitaa.com/zandahlm1357
گنجیتاآرامش9.mp3
6.15M
🌺 ( 9 ) 🎤 استاد 🌷 مستی نعمت 🌸 نعمت ها مایه عذاب کفار 🌻 اضطراب های کوچک هم کفاره گناهان است 🌺 تمرین برای جذب اسماء الهی 🌼 آرامش یعنی عدم دلبستگی به مظاهر دنیا پرستی 🥀 غم برازنده انسان نیست 🍃 شرف انسان در چیست ؟ 🌈 حدیث نبوی : کسی که دنیا گریه اش بیندازد در جهنم است 🔺 قیمت هر انسان به شادی اوست 💐 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔎 ▫️وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ✍️ وای بر هر طعنه زنِ عیب جوی! ⬅️ سوره همزه آیه ۱ 💠ترجمه استاد حسین انصاریان💠 🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت جدید الانتشار از استاد مرحوم شیخ علی حجاج السویسی سوره مبارکه بقره
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌ ▪ دلشکسته‌ای‌ بگو یا امام رضا {ع} ... 😔 ‌ ▫️ أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا ✋ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨
.......: 🔴🌍 امن‌ترین نقطهٔ زمین، در جریان وقوع حوادث و فتنه‌های آخرالزمانی کدام سرزمین است؟ 🔸شش روایت در باب امنیت و مصونیت شهر مقدس «قم» در کلام اهل بیت علیهم‌السلام: «سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَيْنَ بِلاَدُ اَلْجَبَلِ فَإِنَّا قَدْ رُوِّينَا أَنَّهُ إِذَا رُدَّ إِلَيْكُمُ اَلْأَمْرُ يُخْسَفُ بِبَعْضِهَا فَقَالَ إِنَّ فِيهَا مَوْضِعاً يُقَالُ لَهُ بَحْرٌ وَ يُسَمَّى بِقُمَّ وَ هُوَ مَعْدِنُ شِيعَتِنَا فَأَمَّا اَلرَّيُّ فَوَيْلٌ لَهُ مِنْ جَنَاحَيْهِ وَ إِنَّ اَلْأَمْنَ فِيهِ مِنْ جِهَةِ قُمَّ وَ أَهْلِهِ قِيلَ وَ مَا جَنَاحَاهُ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَحَدُهُمَا بَغْدَادُ وَ اَلْآخَرُ خُرَاسَانُ فَإِنَّهُ تَلْتَقِي فِيهِ سُيُوفُ اَلْخُرَاسَانِيِّينَ وَ سُيُوفُ اَلْبَغْدَادِيِّينَ فَيُعَجِّلُ اَللَّهُ عُقُوبَتَهُمْ وَ يُهْلِكُهُمْ فَيَأْوِي أَهْلُ اَلرَّيِّ إِلَى قُمَّ فَيُؤْوِيهِمْ أَهْلُهُ ثُمَّ يَنْتَقِلُونَ مِنْهُ إِلَى مَوْضِعٍ يُقَالُ لَهُ أَرْدِسْتَانُ.» 🌕 از امام صادق علیه‌السلام سوال شد: بلاد جبل کجا است؟ پس برای ما روایت شده که زمانی که امر به شما بازگردانده شود خسفی اتفاق می‌افتد. امام علیه‌السلام فرمودند: در آن جبل مکانی است که به آن بحر گفته می‌شود و به قم نامیده شده و آن معدن شیعیان ما است. امّا ری پس وای بر او از دو جناح آن، و امنیت در آن از جهت قم و اهل آن است. گفته شد: آن دو جناح چیست؟ امام علیه‌السلام فرمودند: یکی از آن دو بغداد است و دیگری خراسان، پس در آن سیوف خراسانی‌ها و بغدادی‌ها برخورد کنند، پس خداوند عقوبت آنان را تعجیل کند و آن‌ها را هلاک کند، پس اهل ری به قم پناهنده می‌شوند، و اهل قم آن‌ها را پناه دهند، سپس از آنجا به اردستان منتقل می‌شوند. 📗بحار الأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۲ 📗عوالم العلوم والمعارف، ج ۲۱، ص ۳۴۵ → https://eitaa.com/zandahlm1357
📖🌙📖🌙📖🌙📖 📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی 👈جزء [25]سوره زخرف، آیه61 💠«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها وَ اتَّبِعُونِ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ» 🔰و او (همان حضرت مسیح) سبب آگاهی و روز قیامت است. زیرا نزول عیسی گواه نزدیکی رستاخیز است. هرگز در آن تردید نکنید و از من پیروی کنید که این راه مستقیم است. ⚜رسول خدا (ص) در رابطه با این آیه فرمودند: چگونه خواهد بود حال شما ای مردم هنگامی که عیسی نزول میکند ولی امام و پیشوای او از میان شما باشد؟(یعنی از میان شما مردم مسلمان باشد. منظور امام زمان (عج)) 📚منبع: صحیح بخاری، ج2، ص256 📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم 25 📖🌙📖🌙📖🌙📖 ================
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردان تک نفره! بازسازی صحنه‌هایی از رشادت شهید عبدالرسول زرین در برابر تانک‌های عراقی تک تیراندازی که بیش از سه هزار بعثی رو به هلاکت رسوند. https://eitaa.com/zandahlm1357 •┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
در پاریس، برای خرید به بازار رفتم و دیدم که آن روز پرتقال از همیشه ارزان‌تر است. تصمیم گرفتم برای چند روز پرتقال ارزان تهیه کنم، هنگامی که فهرست را خدمت امام خمینی (ره) دادم، پرسیدند: این همه پرتقال را برای چه خریده‌اید؟ عرض کردم: ارزان بود. خواستم برای چند روزی داشته باشیم. فرمودند: می‌روید و اضافه را پس می‌دهید، ما این قدر پرتقال نیاز نداریم. شما با این کار دو گناه کردید، یکی اینکه چیزی را که نیاز نداشتیم خریدید، دیگر اینکه عده‌ای را از خریدن پرتقال ارزان محروم کردید. عرض کردم: اینجا کارها با کامپیوتر انجام می‌شود و پس گرفتن جنس خیلی دشوار است... فرمودند: پس پرتقال‌ها را پوست می‌گیرید و پرپر می‌کنید و شب موقعی که مردم برای نماز می‌آیند، تعارف می‌کنید تا همه بخورند. شاید به این نحو خدا از سر تقصیرات شما بگذرد! https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
غلام عمرولیث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴 🌹 هَلَکَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ. امام(عليه السلام) فرمود: آن کس که قدر خود را نشناسد هلاک مى شود.