eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و بیست و ششم چشمانم مات صفحه تلویزیون سقفی داروخانه مانده و گوشم به اخباری بود که از جولان بیش از پیش تروریست‌های تکفیری در عراق خبر می‌داد. انفجار خودروی بمب‌گذاری شده، عملیات‌های انتحاری و کشتار جمعی مسلمان بی‌گناه در عراق، اخبار جدیدی نبود و پس از اشغال این کشور توسط آمریکا، مصیبت هر روزه عراقی‌ها شده بود، ولی ظاهراً شیاطین آمریکایی و تکفیری قصد کرده بودند عراق را هم به خاک مصیبت سوریه بنشانند که این روزها تروریست‌های داعش جان تازه‌ای گرفته و هوای حکومت بر عراق به سرشان زده بود. با این همه، دل خودم لبریز درد بود و نمی توانستم به تماشای نگون‌بختی مسلمان دیگری بنشینم که تکیه‌ام را به صندلی پلاستیکی داروخانه داده و خسته از صف طولانی داروخانه که مدتی می‌شد مجید را معطل کرده بود، چشمانم را بستم و باز هم صدای گوینده اخبار مثل پُتک در سرم می‌کوبید. بلاخره آوار غم و غصه و هجوم اینهمه فشار عصبی کار خودش را کرده و ضعف جسمانی هم به کمکش آمده بود تا کارم به جایی برسد که امروز دکتر پس از معاینه هشدار داد که اگر مراقب نباشم، کودکم پیش از موعد مقرر به دنیا می‌آید و همه کمردردهای شدیدم نشانی از همین زایمان بی‌موقع بود که می‌توانست سلامتی دخترم را به خطر بیندازد. باید کاملاً استراحت می‌کردم و اجازه نمی‌دادم هیچ استرسی بر من غلبه کند و مگر می‌توانستم که انگار از روزی که مادرم به بستر سرطان افتاد، خانه آرامش من هم خراب شد. باز کمردردم شدت گرفته و شاید از بوی مواد آرایشی داروخانه حالت تهوع گرفته بودم که به سختی از جایم بلند شدم، با قدم‌های سنگین و بی رمقم از میان جمعیت گذشتم و از در شیشه‌ای داروخانه بیرون رفتم بلکه هوای اواسط اردیبهشت ماه، نفسم را بالا بیاورد. هر چند هوای این ماه بهاری هم حسابی داغ و پُر حرارت شده و انگار می‌خواست آماده آتش‌بازی تابستان بندر شود که اینچنین با تیغ آفتاب به جان شهر افتاده بود. حاشیه پیاده رو، تکیه به شیشه داروخانه ایستاده بودم که بلاخره مجید با پاکت داروهایم آمد و بی‌معطلی تاکسی گرفت تا زودتر مرا به خانه برساند. او هم ناراحت بود ولی به روی خودش نمی‌آورد که چقدر دلواپس حال من و دخترمان شده و سعی می‌کرد با شیرین زبانی همیشگی‌اش آرامم کند. از تاکسی که پیاده شدیم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم که در خلوت کوچه دلم ترکید و با لحنی لبریز بغض زمزمه کردم: «من خیلی حوریه رو اذیت کردم! خیلی عذابش دادم مجید! بچه‌ام خیلی صدمه خورد!» و تنها خدا می‌داند چقدر پشیمان بودم و دلم می‌لرزید که مبادا دخترم دچار مشکلی شود که اشکم جاری شد و در برابر سکوت غمگینش پرسیدم: «مجید! یعنی بچه‌ام چیزیش شده؟» همانطور که همپای قدم‌های کوتاهم می‌آمد، به سمتم صورت چرخاند و پاسخ دلشوره‌ام را به شیرینی داد: «الهه جان! چیزی نشده که انقدر غصه می‌خوری؟ دکتر فقط گفت باید بیشتر مراقب باشی، همین! از امروز دیگه به هیچی فکر نمی‌کنی، غصه هیچی رو نمی‌خوری، فقط استراحت می‌کنی تا حالت بهتر شه!» https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
جهاد با نفس 51.mp3
7.85M
🔰 سلسله جلسات 51 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 1⃣5⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani - afzalodine tabatabaee & majid vasefi.mp3
776.5K
تصنیف : ‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 طبیبان را ز بالینم برانید مرا از دست اینان وا رهانید به گوشم جای این آیات افسوس سرود زندگانی را بخوانید دل من چون پرستوی بهاری است ازین صحرا به آن صحرا فراری است شکیب او همه در پی شکیبی است قرار او همه در بی قراری است دل عاشق گریبان پاره خوشتر به کوی دلیران آواره خوشتر غم دل با همه بیچارگی ها از این غم ها که دارد چاره خوشتر دلم یک لحظه در یک جا نماندست مرا دنبال خود هر سو کشاندست به هر لبخند شیرین دل سپردست برای هر نگاهی نغمه خواندست هنوزم چشم دل دنبال فرداست هنوزم سینه لبریز تمناست هنوز این جان بر لب مانده ام را در این بی آرزویی آرزوهاست اگر هستی زند هر لحظه تیرم وگر از عرش برخیزد صفیرم دل از این عمر شیرین برنگیرم به این زودی نمی خواهم بمیرم 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی "صلح امام حسن علیه السلام" (پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ) اثر شیخ راضی ال یاسین ترجمه
Part39_صلح امام حسن.mp3
5.49M
*آخرین گفتار (جمع بندی) *مقایسه میان شرایط امام حسن و امام حسین علیه السلام *امام حسن و امام حسین(ع) دو نقشه در دو موقعیت *تفاوت شکل جهاد امام حسن و امام حسین(ع) *تفاوت حسنین (ع) در دوستان و دشمنان ۱- خیانت یاران امام حسن (ع) در مقایسه با اخلاص خاص یاران سیدالشهداء ۲- تفاوت زیاد معاویه دشمن روبرو امام حسن(ع) و یزید دشمن روبرو امام حسین(ع) *استفاده و بهره برداری سیدالشهداء از اشتباهات معاویه و یزید *صلح امام حسن(ع) مفتضح کننده معاویه و بنی امیه *امام حسن و امام حسین علیه السلام دو نقشه با یک هدف ..........پایان............
.......: سرتان مي‌شكند! سرتان مي‌شكند! در دوران مبارزات طولاني در آن سال‌هاي اختناق- كه شماها در دنياي مخصوص آخوندي و طلبگي ماها نبوديد- يكي از كارهايي كه معمول بود، اين بود كه روحانيون مبارز را به بي سوادي رمي كنند؛ در صورتي كه اين‌ها از خيلي از آن‌ها با سوادتر بودند! ما در مشهد مسجدي به نام مسجد كرامت داشتيم كه اجتماع عظيمي از جوانان و نوجوانان در آن جا گرد مي‌آمدند. من يك وقت در آن جا در خلال صحبت، به يكي از اين حرف‌هايي كه درباره ي ما گفته شده بود، اشاره مي‌كردم، اين شعر- كه ظاهراً متعلق به ميرزا حبيب است- به زبانم آمد: زين علم كه رسمي است پي بحث و جدل نيز افزون ز تو چندين ورق باطله داريم بعد گفتم اگر نوشته‌هاي علمي و نوشته‌هاي فقه و اصولي‌ام را به سر هر كدامتان بزنم، سرتان مي‌شكند؛ اين قدر زياد است! ديدار با جمعي از هنرمندان ۴/۹/۱۳۷۰ https://eitaa.com/zandahlm1357