eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.6هزار عکس
34.6هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜رسول خدا (ص) دستور داد تا مردم آماده حرکت شوند، اما مقصد خویش را آشکار نکرد. در ظاهر چند هدف برای این سفر قابل تصور بود. سفر به شام، طائف، هوازن و مکه!🗺 👈آن حضرت دستور داد تا راههای خروجی به مکه را نیز کنترل کرده، مانع رفتن افراد مشکوک شوند و علاوه، سریه ای به سوی "بطن اضم" فرستاد تا چنین تصور شود که مقصد آن حضرت جایی جز مکه است. مجموع سپاه مسلمانان شامل ده هزار نفر بود. زمانی مشرکان⚡️ در احزاب ده هزار نفر را به جنگ مدینه آوردند و پس از رفتن آنان رسول خدا (ص) فرمود: از این پس ما به سراغ آنان خواهیم رفت. در فتح مکه، سپاه مسلمانان به همان اندازه بود جز آن که، مکه توان هیچ گونه مقاومتی را نداشت. سپاه اسلام تا منطقه مرالظهران در چند ده کیلومتری مکه🚏 پیش رفت در حالی که هنوز بر کسی روشن نبود مقصد اصلی سپاه کجاست، هوازن، ثقیف یا قریش! 👥سپاهیان اسلام تا منطقه قدید در 120کیلومتری مکه هیچ گونه پرچمی در دست نداشتند و اساسا سپاه اسلام چهره یک ارتش را نداشت. از آنجا به بعد پرچمها برافراشته شد و پرچم🏳 مهاجرین در دستان علی بن ابیطالب (ع)✨ قرار گرفت. ابهام در مقصد سبب شد تا هوازن و ثقیف آماده دفاع از خویش شوند. آنان با یکدیگر در تماس بودند. 👌در واقع، سه گروه قریش، ثقیف و هوازن تنها گروههای مشرک قابل توجهی بودند که در حجاز وجود داشتند. ضعیف ترین آنها در آن شرایط قریش بود که جنگ بدر آنان را ساقط⚔ کرده و علی رغم پیروزی شان در احد، هرگز کمر راست نکردند. اکنون سران آنان و مشرکانی که سالها با آن حضرت دشمنی کرده بودند، توان و انگیزه ای برای جنگ نداشتند. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج1، ص620-625"، رسول جعفریان ۵۴
.......: 👆👆👆👆 ادامه مطالب اصلی کانال 🔯 یهودیان زرسالار با ثروت قارونی خود و با استفاده از نفوذی که در حکومت ها داشتند در قرون وسطی تصمیم به محو کردن مسلمانان و پاکسازی فرهنگ آنها از زمین و از بین بردن اسلام و فرهنگ اسلامی گرفته بودند . از تبعید و پاکسازی و قتل عام زیر شکنجه های دهشتناک گرفته تا حملات نظامی و غیره که قبلا مبسوط توضیح داده شد . در شبه جزیره ایبری که پایگاه مسلمین و تمدن باشکوه اسلامی بود شروع شد این روند . کتاب های دینی رو هم سوزاندند تا چیزی از اسلام باقی نماند . همچنین در دزدی های دریایی به کشتار و غارت مسلمین دست زدند طی سالیان متمادی . مغول ها هم شروع کردند به کشتار و قتل عام وحشیانه و ویران کردن شهرهای هند و ایران و ماوراء النهر و آسیای صغیر و عراق و ووو . قانون یاسای چنگیزی قانون کشتار و بی رحمی حیوانی بود . جنگ های صلیبی رو هم در غرب آسیا و فلسطین براه انداختند که از مهمترین سرزمین های اسلامی بود . همچنین کل شام رو. تنها یک بخش مانده بود که از تاخت و تاز و ویرانی و کتاب سوزی در امان مانده بود که اون هم در دوران معاصر محقق شد ؛ وهابیت در عربستان. وهابی ها چندین حمله به کربلا و نجف داشتند و بسیاری از شیعیان رو قتل عام کردند . کتاب سوزی هم کردند. حرم های شریف رو ویران کردند و هر آنچه ارزش مادی داشت با خود بردند از جمله ضریح طلا و گنبد طلایی ووو. همچنین وهابیون نادان تمام شهر مدینه قدیم رو ویران کردند و از شهر پیامبر ص و یارانش هیچ چیز باقی نگذاشتند. حتی خانه عایشه رو که مورد احترام اهل سنت هستش ویران کردند . خانه خود پیامبر ص و تمام خانه های دورتادور مسجد النبی رو. همچنین قبور صحابه و تابعین رو در قبرستان بقیع . از جمله قبور چهار امام بزرگوار شیعه رو. این موارد شامل وقایع بزرگ و برجسته جهان بوده و از خیلی دیگه از اونها صحبتی نشده و اطلاعات کمی داریم از بسیاری از اتفاقات ناگوار . دشمنان اسلام همراه با از بین بردن آثار تمدن و مظاهر صنعت و علم ،، دست به سرقت علمی و صنعتی هم زدند . این از خائنانه ترین و خبیثانه ترین اعمال اروپایی هاست که هم تمدن اسلامی و علوم و فنونش رو از بین بردند و هم تمامش رو بنام خودشون ثبت کردند . خود دانشمندان غربی هم به این قضیه صریحا معترفند . ✝ مسیحیان مهاجم حتی تاب تحمل تکنولوژی و صنعتی رو که بدست مسلمین احداث و راه اندازی شده بود در اندلس ، نداشتند . اینکه مسلمانان در اندلس چه خدمات عام المنفعه ای انجام و ارائه داده بودند خود مبحث چند جلد کتابه . مسلمین پزشکان بسیار قابل و حاذقی داشتند . علم طب بسیار پیشرفته بود بین اونها در حالی که اروپایی ها هیچ چیز از پزشکی نمیدونستند و به محض بروز مرض در عضوی ، اون عضو رو قطع میکردند . مسلمین در تمام علوم آن روزگار صاحب نظر و صاحب فن و دارای مهارت نخبه ای بودند . در اشبیلیه اندلس ، مسلمین 1600 کارخانه نساجی داشتند که مهاجمان مسیحی همه رو نابود کردند بجز 200 تا رو. مسلمین در قرون وسطی آسایشگاه بیماران روحی روانی داشتند و در اون موسیقی درمانی انجام میدادند ⚠️ همچنین مسلمین آسیاب برای مردم اندلس ساخته بودند . و همین طور حمام و گرمابه که از کمبودهای فاحش و اصلی بین اروپایی ها بود که همیشه در رودخانه حمام میکردند و ظاهر کثیف و بوی مشمئزکننده ای داشتند . پیامبر ص مسلمین رو به نظافت و آراستگی و معطر بودن امر کرده و این کار عبادته . در داستان های هزار و یک شب از حمام به عنوان یکی از بهترین لذت ها یاد شده !!! یکی از علل قدمت و پیشرفت صنعت عطر سازی در اروپا همین بوده که اونها حمام نداشتند بطور کل ولی برای اینکه تنشون بوی بد نده عطر استفاده میکردند و عطر طالب و استفاده کننده فراوان داشت . ادامه دارد ان شاءالله https://eitaa.com/zandahlm1357
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مرسدس بنز کلاس جی گران‌ترین خودروی شاسی بلند شرکت مرسدس بنز است که هم کاربرد نظامی دارد و هم یکی از لوکس‌ترین خودرو‌های این شرکت شناخته می‌شود. این خودرو در سال ۱۹۷۹ میلادی، به پیشنهاد محمدرضا پهلوی ساخته شد. شرکت مرسدس بنز به پیشنهاد محمدرضا شاه پهلوی، شاسی‌بلند کلاس جی را برای ارتش شاهنشاهی ایران طراحی کرد، اما به واسطهٔ انقلاب ۵۷ این محصول هیچگاه به ارتش ایران نرسید و به خودروی اصلی ترابری سبک ناتو تبدیل شد. https://eitaa.com/zandahlm1357
در دوران «ناصرالدین شاه» بزرگان و رجال سیاسی، برای نشان دادن مراتب اخلاص و چاکری خود به پادشاه به آشپزخانه شاهی می‌رفتند و مانند خدمه‌ها بادمجان‌ها را پوست می‌کندند و دور بشقاب‌های آش و یا خورش می‌چیدند. این کار را طوری انجام می‌دادند که شاه هنگام سر زدن به آشپزخانه آن‌ها را ببیند. اصطلاح «بادمجان دور قاب چین» از آن زمان است! https://eitaa.com/zandahlm1357
فتحعلیشاه قاجار از خسیس ترین شاهان تمام دوران بوده و یکی از دلایل شکست ارتشش مقابل روسها عدم حمایت مالی او از عباس میرزا بود تا حدی که یک بار قاطری از خشت به جای پول برای او فرستاد! https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصل پاییز اینه نه اون چهارتا برگ ریزون که شما تو خیابون می بینید 😁
هنرمند کسیه که زشتی هارو تبدیل به قشنگی کنه😃
31.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون دختری به نام نل از سری کارتونهای دهه شصت قسمت اول
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و چهل و نهم از حاضر جوابی‌اش، پرستار عصبانی شد و با صدایی بلند اعتراض کرد: «آقای محترم! شما اول فکر خودت باش بعد زنت! اگه یه نگاه به خودت بندازی، می‌بینی رنگ خودت بیشتر پریده! بلند شو برو یه جا پانسمانت رو عوض کنن!» و سؤال سرشار از نگرانی مجید را اعتراض به وضعیت مراقبت از من برداشت کرده بود که با ناراحتی ادامه داد: «ما مرتب بهش سِرُم می‌زنیم، ولی خودش لب به غذا نمی‌زنه. برید از کارگر خدمات بپرسید، دیشب، امروز صبح، امروز ظهر هر دفعه براش غذا میاریم، خودش نمی‌خوره...» و هنوز حرفش به آخر نرسیده بود که خون مجید به جوش آمد و مثل اینکه دردش را فراموش کرده باشد، روی صندلی به سمت پرستار چرخید و با عصبانیت عتاب کرد: «یعنی چی؟!!! یعنی این زن با این وضعش از دیشب هیچی نخورده و شما فقط بهش سِرُم زدین؟!!! اونوقت فکر می‌کنین خودتون خیلی مسئولیت پذیرین؟!!!» از لحن غیرتمندانه مجید، پرستار شوکه شده و مجید با همان لحن لرزانش همچنان توبیخش می‌کرد: «من اگه مرخص شدم، خودم رضایت دادم که می‌خوام برم و مسئولیت همه چی رو قبول کردم، ولی زنِ من تو این بیمارستان بستری بوده، شما باید به وضعیتش رسیدگی می‌کردین!» هر چه زیر گوشش می‌خواندم تا آرام شود، دست بردار نبود و می‌دیدم به حال خودش نیست که دستش را روی پهلویش فشار می‌داد و رگه‌های خون از بین انگشتانش می‌جوشید که بلاخره از شدت درد، روی پهلویش خم شد و دیگر نتوانست ادامه دهد. حالا پرستار فرصت پاسخ پیدا کرده بود که با حالتی مدعیانه جواب مجید را داد: «خُب ما باید چی کار می‌کردیم؟ فقط باید بهش آرامبخش می‌زدیم که کمتر جیغ و داد کنه! دیشب همه بخش رو رو سرش گذاشته بود انقدر گریه زاری می‌کرد!» و می‌دیدم مجید دیگر توانش تمام شده که سرش را بالا نمی‌آورد و قفسه سینه‌اش از نفس‌های بُریده‌اش به شدت بالا و پایین می‌رفت که وحشتزده به میان حرف پرستار آمدم: «تو رو خدا به دادش برسید! داره از حال میره!» پرستار هنوز دلخور بود که با اکراه قدم پیش گذاشت و با صدایی گرفته رو به مجید کرد: «آقا بلند شو برو درمانگاه! طبقه اوله، برو اونجا پانسمانت رو عوض کنن!» که نگاهش به حجم خونی که کف اتاق ریخته بود و هنوز هم از لای انگشتان مجید چکه می‌کرد، خیره ماند و با لحنی قاطعانه تذکر داد: «آقا بلند شود برو! جای بخیه‌هات خونریزی کرده! بلند شو برو!» و مجید دیگر حالی برای بلند شدن نداشت که همانطور که سرش پایین بود، زیر لب جواب داد: «میرم...» به گمانم پهلویش از شدت درد بی‌حس شده بود که دیگر پایش را تکان نمی‌داد و پرستار هم لابد فهمیده بود که مجید با پای خودش نمی‌تواند به درمانگاه برود که با عجله از اتاق بیرون رفت تا شاید کمکی بیاورد. نفسم از ترس به شماره افتاده و از بوی خون حالت تهوع گرفته بودم که معده خالی‌ام به هم خورد و سرم گیج رفت. دستم را مقابل دهانم گرفته بودم و با صدای بلند عُق می‌زدم که مجید سرش را بالا آورد. صورتش به سفیدی مهتاب شده و بین سفیدی لب و صورتش تفاوتی نبود و باز دلش برای من پَر پَر می‌زد که با صدای ضعیفش کمک خواست‌: «کسی اینجا نیس؟ حال زنم بد شده...» و با چشمان خودم دیدم که رنگ زندگی از چشمانش پرید، دست غرق به خونش از روی پهلویش پایین افتاد و از حال رفت که از روی صندلی سقوط کرد و با صورت به روی زمین افتاد. دیگر نه از شدت حالت تهوع که از ترس، جانم به لب رسیده و با حالتی مضطرّ جیغ می‌کشیدم و کمک می‌خواستم. چند پرستار با هم به داخل اتاق دویدند، عبدالله هم بلاخره رسید و از دیدن مجید که روی زمین افتاده بود، چه حالی شد که با صدای بلند تکرار می‌کرد: «چقدر بهش گفتم نیا...» پرستاران می‌دانستند نباید به دست آتل بندی شده‌اش تکانی بدهند که با احتیاط بدنش را روی برانکارد قرار داده و هر کدام به تشخیص خود نظری می‌دادند. عبدالله هم می‌دید دیگر فاصله‌ای تا بی‌هوشی ندارم که مجید را رها کرده و برای آرام کردن من هر کاری می‌کرد و من چشمانم به دنبال مجیدم بود که روی برانکارد از اتاق بیرون رفت. دست عبدالله را گرفته و میان گریه التماسش می‌کردم: «تو رو خدا برو دنبالشون، برو ببین چی شده...» و آنقدر اصرار کردم که بلاخره رهایم کرد و با عجله از اتاق بیرون رفت. نمی‌دانم لحظات سخت بی‌خبری از محبوب دلم چقدر طول کشید تا بلاخره عبدالله خبر آورد که پزشکان خونریزی زخمش را بند آورده و دوباره به هوش آمده است تا به همین خبر خوش، دل بی‌قرارم قدری قرار گرفت. با ما همراه باشید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-1 - به یاد حافظ بیژن کامکار.mp3
12.65M
‌✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 حجاب چهره جان می‌شود غبار تنم خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس که در سراچه ترکیب تخته بند تنم اگر ز خون دلم بوی شوق می‌آید عجب مدار که همدرد نافه ختنم طراز پیرهن زرکشم مبین چون شمع که سوزهاست نهانی درون پیرهنم بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار که با وجود تو کس نشنود ز من که منم صبا به تهنیت پیر می فروش آمد که موسم طرب و عیش و ناز و نوش آمد هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد تنور لاله چنان برفروخت باد بهار که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد پرده بگردان و بزن ساز نو هین که رسید از فلک آواز نو تازه و خندان نشود گوش و هوش تا ز خرد درنرسد راز نو این بکند زهره که چون ماه دید او بزند چنگ طرب ساز نو خیز سبک رطل گران را بیار تا ببرم شرم ز هنباز نو برجه ساقی طرب آغاز کن وز می کهنه بنه آغاز نو رنگ رخ و اشک روانم بس است سر مرا هر یک غماز نو گرم درآ گرم که آن گرمدار صنعت نو دارد و انگاز نو 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا