هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: هزار دغدغه تلخ، چون شرنگ شبيخون شعله هاى حوادث، در اين جا و آن جا دنياى مردم را مى افروزند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
هارون كه درياى لذتها را شكافته بود، اينك از آينده تخت و تاج هراس داشت. پيشگويى فرزند محمد در پى او بود:
« به زودى كاخها ويران مى شوند و دجله به رودى از خون تبديل خواهد شد. »
اين، هارون است؛ ناتوان ايستاده در برابر سرنوشت پيچيده.
اصمعى به ياد آن شب وحشتناكى افتاد كه سر جعفر برمكى را بريده ديد.
هنوز چهره هراس انگيز آن شب هارون او را مى ترساند.
برو پيش زن و بچه ات اصمعى!
پاهاى اصمعى به او خيانت مى كردند. خميده عقب عقب رفت و بدون قاطر گرانبهايش كاخ را ترك كرد. در نيمه راه به يادش آمد؛ اما برنگشت. چه بسا كه دستگير و به سرنوشت جعفر برمكى دچار مى شد. وقتى در آن شرايط بحرانى، سندى بن شاهك و مردان مسلحش را در آن صبح ابرى كنار پل رصافه ديد، تصور كرد كه بغداد به زودى شورش مى كند. پس برمكيان كه گاه و بى گاه پول هايى مى پراكندند، نادان نبودند.
پس از گذشت سالها و با توفان تاريخ، همه چيز به وضع عادى برگشت.
مردان مسلح كناره پل ناپديد شدند. آب دجله، همانند
سال هاى قبل به راه خود ادامه داد. حتى پيكر جعفر برمكى كه دو نيمه شده و يك سال بر دار آويزان بود، اينك ديده نمى شد. پيكر، خاكستر شده و باد آن را برده بود؛ توفان تاريخ (۶).
دغدغه اى كه خواب را از سر هارون پرانده بود، خطر علويان بود؛ آوارگانى كه بيش از يك قرن خاستگاه انقلاب بودند. به هر جا كه آنها گام مى نهادند، انقلاب شعله مى كشيد و رؤياى آزادى مى درخشيد.
رشيد كه گويى با خود سخن مى گفت، زمزمه كرد: « چه حالى پيدا مى كنى اصمعى، وقتى كه دشمنى اين دو برادر چنان شعله ور شود كه خون همه جا را فرا گيرد و زندگان آرزو كنند كه كاش مرده بودند. »
اصمعى حيران از آنچه شنيده بود، آن سخنان پيچيده را با خويش تكرار كرد
اى اميرمؤمنان! آيا اين پيشگويى يك ستاره شناس است؟
هارون كه غم و نااميدى در چشمانش موج مى زد، گفت:
« بلكه خبرى از اوصيا يا پيامبران است. »
اصمعى دريافت كه هارون به تمام سخنان امام هفتم (ع) ايمان دارد.
هارون در انديشه فرو رفته بود؛ اما ناگهان بسان كسى كه بخواهد، جريان سرنوشت را دگرگون سازد، و با اشاره به نگهبان نزديكش گفت: « عباسى را بياوريد! »
مدتى گذشت تا هارون، فضل بن ربيع را ديد؛ مردى را كه شكوهش بر رؤياهاى زبيده و نابودى برمكيان بنيان يافته بود. رشيد
پيش از آن كه در جاى خود مستقر شود، گفت: « تو محمد و عبدالله را مى شناسى. عبدالله بزرگتر است و باهوشى و قاطعيت منصور دوانيقى را به ارث برده است. اما محمد، غرق در لذت و سرگرم عياشى است؛ اگر خلافت را بر عهده گيرد، كشور از دست مى رود و شكوهى را كه پيشينيان پى افكنده اند، از كف مى رود. »
فضل كه مى دانست چگونه بر انديشه هارون چيره شود، گفت: « اى اميرمؤمنان! اين، كارى بس مهم است. لغزش در آن غيرقابل چشم پوشى است و سخن درباره آن جاى ديگرى را مى طلبد. »
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
دوران امامت
امامت آقا ۲۰ سال طول کشید؛ ۱۰ سال در زمان هارون، ۵ سال در روزگار امین و ۵ سال در زمان مأمون. آقا در تمام این دوران همه ی تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد و انقلابی بزرگ در حوزه ی فرهنگ
سامان داد.
یک قمقمه دریا....
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥آیا امام زمان (عج) از هزار نفر 999 نفر را میکشد؟(قسمت دوم) #استاد_کلباسی #گامی_به_سوی_ظهور 🔶🔹🔶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از معرفت مهدوی | استاد عبادی
11.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اولین مکان ظهور حضرت(عج) کجاست؟
#استاد_کلباسی
#گامی_به_سوی_ظهور
🔶🔹🔶
15.mp3
9.65M
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز 15
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در #ماه_رمضان
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: نيروها در جاده مستقر شدند؛ اما مهدي آرام و قرار نداشت. تصميم گرفت جلوتر برود و اطلاعاتي كسب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
فصل ۴
كم كم خورشيد در آسمان فاو ظاهر شد؛ اما آن چه را كه خورشيد ميديد، باور كردني نبود. به جاي عراقي ها، بسيجيان در منطقه حضور داشتند و نبرد سختي درگرفته بود. نيروهاي پياده خط مقدم جبهه را به جلوي شهر فاو كشانده بودند و غواص ها، در كنار اروند، به دنبال دوستان خود ميگشتند.
مهدي نيز در ميان ني زارها ميگشت. او ديد كه داخل موانع و در
ساحل اروند غوغايي برپاست. جسم بي جان ۸ نفر از غواصان داخل موانع در كنار هم افتاده بود. مهدي به سوي خورشيديها رفت و كريم وفا را ديد. كريم با اصابت گلوله، طوري پرت شده بود كه سرش در خورشيدي فرو رفته و ايستاده به شهادت رسيده بود. مهدي و دوستانش شروع به جمع آوري شهدا كردند. وقتي همه ي شهدا را از لابه لاي موانع
[ صفحه ۳۴]
بيرون كشيدند، خورشيد به اوج آسمان رسيده بود...
ساعت ۹ صبح - ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ - محور چپ عمليات تا شهر فاو، يعني منطقه ي راس البيشه سقوط كرد و به تصرف رزمندگان ايراني درآمد. روز اول عمليات به غروب نزديك شد، در حالي كه عراقيها به علت غافل گيري، عدم اطلاع دقيق از وضعيت موجود و هم چنين ابري بودن هوا مهلت عكس العمل زميني و هوايي پيدا نكردند. آن روز غروب، فرمان دهان عراقي تنها راه چاره را تسليم در مقابل بسيجيان ديدند.
در ساحل خور عبدالله، مجاور پايگاه موشكي دشمن رو به روي جزيره ي بوبيان كويت، قايقها ديده شدند. آنها براي بردن فرماندهان، امكانات و وسايل جاسوسي و تجهيزات مربوط به سكوهاي پرتاب موشك و رادارهاي نظامي تلاش ميكردند. تا غروب اين روز ۹۵۰ اسير عراقي به عقب تخليه شدند و اين آمار به سرعت در حال افزايش بود. هم زمان با فرا رسيدن شب، تيپ ۱۶ زرهي از لشكر ۶ عراق از محور جاده ي استراتژيك بصره و تيپ كماندويي سپاه هفتم از محور جاده ي البحار روانه ي منطقه ي فاو شدند. بسيجيان خسته از يك شب و روز جنگ تن به تن مشغول استراحت شدند؛ اما
هنوز در آرامش فرو نرفته بودند كه جنگي ديگر درگرفت. رزمندگان به مقابله با اين دو تيپ برخاستند و سرانجام هر دو تيپ عراقي با گذاشتن تلفات سنگين مجبور به عقب نشيني شدند. با همت و
[ صفحه ۳۵]
تلاش فرمان دهان لشكر، از جمله حاج حسين خرازي فرمانده لشكر امام حسين (ع) اسكلههاي مورد نياز در ساحل خودي برپا شد. به همين علت، امكانات مهندسي، تداركاتي و تسليحاتي به طرف فاو سرازير شدند.
شب دوم عمليات از راه رسيد. حال نوبت جهادگران مهندسي بود كه هنر خود را به نمايش بگذارند. شب دوم، سرآغاز جنگ مهندسي بود. بسيجيان، جهادگران بي ادعا را به نظاره نشستند. در ميان رانندگان لودر و بلدوزر، برخي نوجوان و جوان به چشم ميآمدند كه با مهارت و چابكي مشغول كار بودند. مسؤول مهندسي در محور شمال منطقه ي عملياتي سرگرم هدايت امكانات مهندسي شد. سرانجام او از چند ناحيه مورد اصابت قرار گرفت و زخمي شد. او را در حالتي كه از فرط خسته گي و تشنه گي در حال بي هوش شدن بود، به عقب منتقل كردند اما روز بعد جهادگردان او را ديدند كه با دستي گچ گرفته و اعضايي باندپيچي شده،
به منطقه برگشته [۸].
تيم تخريب از ابتداي شب با مينهاي مختلف حركت كردند. آنها سينه خيز تا نزديكي محل استقرار تانكها و نفرات دشمن در جاده ي البحار جلو رفتند و مينهاي همراه خود را در حاشيه ي جاده كار گذاشتند. گروه ديگري از بچههاي تخريب لشكر ۵ نصر، براي تخريب و شكاف در
[ صفحه ۳۶]
جاده ي آسفالته ي فاو -
البحار مشغول كار شدند. آنها تلاش كردند تا پس از كار گذاشتن مواد منفجره در جاده، آن قسمت را از بين ببرند؛ به اين ترتيب امكان تردد خودرو، تانك و نفربرهاي دشمن به سمت بسيجيان از بين ميرفت.
دفاع مقدس
خاطرات اروند.....
https://eitaa.com/zandahlm1357